قاورد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز Poya-P صفحهٔ قاوورد را به قاورد منتقل کرد: اصلاح نام
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: یاقاورد⟸یا قاورد، گرشاسبنامه⟸گرشاسب نامه، کردازجمله⟸کرد ازجمله، پسربزرگ⟸پسر بزرگ، وحبیب⟸و حبی...
خط ۴:
دولت سلجوقی که توسط دو برادر، چغری بیک و [[طغرل بیک]] ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر مسعود غزنوی به وجود آمد. هرچند از لحاظ نظامی بر عناصر ترک و ترکمان متکی بود، اما از نظر اداری و سیاسی به همان اندازه دولت غزنوی، صبغه ایرانی داشت که بر بستری و آل سلاجقه نیز همچون غزنویان خود را وارث آیین و رسم سامانیان می‌دانستند.
 
سلجوقیان شاخه‌ای از طوایف غز بودند که توانستند در میانه قرن پنجم تمامی [[ایران زمین]] را زیر سیطرهٔ خود درآوردند. ساختار قبیله‌ای حکومت آنها باعث شد قسمتهایی از [[حکومت مرکزی]] جدا شود. کرمان یکی از ایالاتی بود که به زودی بصورت نیمه مستقل درآمد و در تقسیم ممالک بین بازرگان سلجوقی نصیب قاورد شد. وضعیت کرمان مقارن هجوم سلاجقه باید مورد بررسی و تحقیق بیشتری قرار گیرد. در این منطقه بیشترین مقاومت در برابر هر هجوم خارجی از جمله حملهٔ سلاجقه از سوی کوه نشینان قفص و بلوچ بعمل می‌آمد. اوضاع نابسمان کرمان مقارن هجوم سلاجقه باعث شد که حکومت قاورد که ثبات و امنیت نسبی بوجود آورد تا حدی با موافقت مردم مواجه شود. قاورد توانست حکومت خود را استوار سازد و بعد از مرگ طغرل مدعی حکومت سلاجقه گردد. اما وی در مقابل قدرت برتر برادرش الب ارسلان سر تعظیم فرود آورد و به حکومت کرمان قناعت کرد. بعد از اینکه الب ارسلان کشته شد و فرزند جوانش ملکشاه بر تخت نشست. قاورد با اتکاء به سنت قبیله‌ای بزرگتر بودن مدعی تاج و تخت شد. اما دیگر دیر شده بود و صحرا نوردان سلجوقی مغلوب سنن ایرانی شده بودند. قاورد جانش را بر سر این کار گذاشت اما پس از وی فرزندانش کرمانشاه، سلطانشاه و تورانشاه توانستند به حکومت در کرمان ادامه دهند. سیزده تن از اخلاف قاورد در کرمان حکومت کردند و توانستند حکومت نیمه مستقلی برای خویش بوجود آوردند. سلاجقه به اوضاع اقتصادی کرمان سروسامانی دادند و باعث پیشرفت آن شدند. اما در اواخر حکومت سلاجقه جنگهای پیاپی بین مدعیان قدرت اقتصاد کرمان را به نابودی کشید و این یکی از عوامل اساسی در سقوط آنان و عدم قدرتشان در برابر ملک دینار غز بود. قاورد که نام اسلامی او احمد و لقب ترکی اش تراارسلان و لقب حکومتی اش ملک عماد الدوله بود. از قول راوندی گفته شده که واگذاری ولایت طبسین (درجنوب خراسان) وکرمان به قاورد (پسربزرگپسر بزرگ چغری) مورد توافق بزرگان سلجوقی قرارگرفته بود. اما شبانکاره‌ای نوشته‌است قاورد به حکومت کرمان و نواحی دیگری که به تصرف او درآید گماشته شد. وپس از مشخص شدن حوزهٔ قدرتش به سوی کرمان رهسپارگردید.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سلجوقیان از آغاز تا فرجام|نام خانوادگی=فروزانی|نام=ابوالقاسم|ناشر=سمت|سال=1393|شابک=|مکان=تهران|صفحات=481}}</ref>
 
به نوشته حمدالله مستوفی ولایت کرمان درسال ۴۳۳ه‍.ق به تصرف قاورد درآمد.
خط ۱۶:
کرمان بخشی از قلمرو [[آل بویه]] در جنوب ایران را تشکیل می‌داد؛ و عمادالدین ابوکالیجار برآن فرمان می‌راند نواحی تحت فرمان سلجوقیان در این ولایت چندان روشن نیست. زیرا گزارشهایی که در تاریخ ابن اثیر و سلجوقیان کرمان محمد ابراهیم آمده باهم انطباق ندارد.<ref name=":3">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ ایران کمبریج جلد ۵ (از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان)|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=امیرکبیر|سال=1385|شابک=|جلد=|مکان=تهران|صفحات=64}}</ref>
 
اما شکست سلجوقیان در رندانقان به مهاجمان سلجوقی فرصت داد که برای حمله به واحه‌های ولایت کرمان از طریق کوهستان و شهرهای طبس و قاین به جنوب رخنه کنند. معلوم نیست ابراهیم ینال و یاقاوردیا قاورد بوده که درسال ۴۳۴/۳–۴۲ ام به بردسیر شهر عمدهٔ ولایت کومان حمله برد اما مذهب الدوله وزیر آل بویه به مقابلهٔ سپاه مهاجم
 
گسیل گردید و مهاجمان در سرزمینهای آل بویه ماندند اما قبل از مرگ ابوکالیجار در سال۴۴ق/۹–۴۸ه‌ام. بهرام ابن لشکرستان حاکم دیلمی بردسیر کرسی ولایت را تسلیم قاورد دکرد: بدین ترتیب حکومت قاورد و نوادگانش برای صدوچهل سال آینده در ولایت کرمان استقرار یافت.
خط ۲۹:
 
== تصرف کرمان از دست بالکانجار توسط قاورد ==
به گفتهٔ محمد ابراهیم با بهرام قومی دیلمی بودند که مهاجر و بیچاره بودند و هرگز از لشکر چیزی ندیده و دربارهٔ کمان‌داری و قدرت بازوی آن‌ها چیزی نشنیده بودند. درخدمت ملک قاورد از حشم و خدم گرفته همه پنج هزار سوار بود که همهٔ آنها مسلح بودند. وقتی به حومهٔ شهر نزول کردند بهرام در شهر رفته و دردب چهارگانهٔ شهر را فروبست هنوز در ربض (نواحی اطراف شهر) بردسیر (کرمان فعلی) هیچ عمارتی وجود نداشت و درایام دولت سلجوقیان انارالله براهینهم ربض شهربردسیرشهر بردسیر عمارت یافت (به حکومت رسید). دیلمان ژوپینی سلاح ان‌ها بودند از تیر ترکان در امان نماندند جمع کثیری هلاک شدند. بهرام باعث نهی شدن بارگاه ملک باکلنجار (حاکم کرمان که بهرام نایب او بود) شد؛ و مدت حکومت او به پایان رسید و شد ت باس قاورد شاه به او مهلت انتظار نداد. بهرام مصلحت خود و رعیت را در مصاحب و دوستی و مدارا باقاورد دید و بعد از [[نامه نگاری]] و [[واسطه گری]] قرار برآن شد که بهرام ولایت خود راتسلیم کند و قاورد شاه دختر اورا به ازدواج خود دراورد. ملک باکلنجار به همراه طرفداران و موافقان خود با لشکری بسیار و حشر ی بی شمار از شیراز به سمت قاورد به ولایت اتفاق کرمان آمد.<ref name=":1" />
 
بهرام چون هوای ترک را کرده بود به خدمت فرمان‌روای دیلم درآمد کنیزکی را به حجرهٔ باکالنجار با اعطای مال بسیار فرستادند که او به او زهر داد و در خناب او را کشتند.
خط ۴۸:
بواسطهٔ حرکت عنیف و خوردن غذای کثیف خشونتی در گلوی او پیدا شده وراه آخرت پیش گرفت.
 
در تکمله الاضار وحبیبو حبیب السیر نوشته‌اند به اجل طبیعی درگذشت<ref name=":2" />
 
== فتح سیستان ==
قاورد شاه دراطراف کرمان جنگ کردازجملهکرد ازجمله دردربند سیستان فرزندش امیرانشاه نزدیک شش ماه با سجزیان جنگ کرد؛ و چون تمام ممالک کرمان قاورد را تمسخر می‌کردند و قاعدهٔ آل سلجوق راهیئت فصله می‌دانستند و برای ان طغری نام و القاب ساخته بود. در راه سیستان قاورد در چهارندسنگی اسفه در بندی ساخته و سردره تا مهنرج بم که ۲۴ فرسخ است در هر سهید گام میلی به قامت ارمی ساخت تاخلایق تفرقه و تشویش نکنند.<ref name=":1" />
 
ابو العباس فضولیه:در سال۴۵۴ق/۶۲ه‌ام. فولادستون را فرو گرفت و یکی از برادران وی را برتخت آل بویه نشاند و خودکارهاراگرفت. اما فضولیه را درهمان سال سپاهی سلجوقی که فرماندهی قاورد از کرمان آمده بود شکست داد.<ref name=":3" />
خط ۶۶:
ملک قاورد در سال چهارصد و پنجاه و پنج شیراز را با مضافات تسخیر کرده نایبی در آنجا گذاشته و به کرمان بازگشت. چون این قضیه بدون اجازه الب ارسلان که برادر بزرگتر و شاهنشاه ممالک ایران و روم و عربستان بود، واقع گردید و نیز به بخ گوش آن شاه رسید که در مناطق فارس و کرمان خطبه به نام ملک قاورد منفردا خوانده می‌شود، الب ارسلان بعزم رزم برادر مصمم شد. با لشکری بیشتر از مور و ملخ (به سمت) کرمان تاخت و بر ظاهر گواشیر خیمه برپای کرد. بعد از رسل رسایل آق صقلان سلجوقی بکرات و مرآت بین الاخوین تردد کردند. آخرالامر سلطان شاه کرمان شاه پسران قاورد با عموی خود مصالحت کردند. با این قرار که قاورد شیراز و مضافات را به گماشتگان الب ارسلان گذارد و مزک و طارم که جزو هفت شهر فارس است، اضافهٔ مملکت کرمان باشد و ملک قاورد را پادشاه کرمان نویسند و گویند و اولاد و احفاد او که در آن مملکت ریاست نمایند نام شاهی بر آنها اطلاق شود و کرمان و بلوچستان تسلیم قاورد شود و گماشتگان سلطان طمع در آن ننمایند.<ref name=":2" />
 
ملک قاورد بعد از رفتن برادر، به بلوچستان سفرنموده،سفر نموده، بندر طیس را تعمیر کرده بر شهرهای مکران فرماندارانی معین فرمود، سی و دو سال در این دو مملکت سلطنت نمود، در آبادانی بلاد و ترفیه عباد کمال اجتهاد را کرده از ابنیهٔ او حال تحریر بر معمور است [[مسجد ملک]] در خود گواشیر می‌باشد.[مسجد با این وسعت در کمتر بلدی از بلدان ایران است.] در سال چهارصد و شصت و چهار که ملکشاه بن الب ارسلان بر تخت سلطنت جلوس کرد، بعضی از امراء و معارف سلجوقیه، که در موکب ملکشاه بودند، قاورد را مکتوبا تطمیع سلطنت همهٔ ایران نمودند، او با سپاهی رزم خواه از کرمانی و بلوچ عازم جنگ برادر زاده شد و چنین می‌پنداشت که با تلاقی دو دسته همهٔ لشکریان ملکشاه به طرف او خواهند آمد، در حوالی همدان تقارب دو گروه گردید، از حسن تدابیر [[خواجه نظام الملک]] وزیر هیچ‌کس از جنود ملکشاهی بخدمت ملک قاورد نپیوست. بعد از سه روز ستیز و آویز قشون کرمان شکست خورده شاه کرمان را طوعا او کرها به اردوی ملکشاه بردند، اورا با سلطان شاه پسر بزرگترش در خیمهٔ خاص محبوس نمودند. فردای آن روز متجنده به خدمت [[نظام الملک]] رسیده مرسوم و مقدری افزون از استقرار طلب داشتند و گفتند اگر نمی‌دهید: سر ملک قاورد سلامت باشد که پسر چغری بیک و برادر الب ارسلان است. مفهوم این کلام آن اگر استدعای ما با جایت مقرون نشود ملکشاه را خلع کرده قاورد را بسلطنت برمی‌داریم. خواجه نظام الملک گفت امشب شاه را می‌بینم و برای همه مرسوم و مواجب می‌گیرم. همان شب ملک قاورد را مسموم کردند. صاحب تکملة الاخبار گوید به زه کمان به ره دارالامان عقبی رفت. فردا که سپاهیان به تقاضای اضافه مرسوم به دارالوزارة آمدند، خواجه نظام الملک جواب داد، دیشب ملک قاورد انگشتری زهر آلود مکیده سلطان از غم عموی در هم بود، در چنین موقع جرات عرض مطلب نکردم. لشکریان که این سخن بشنیدند، دم درکشیدند، سلطان شاه پسر قاورد را نیز در همان شب میل کشیدن نام اصلی ملک قاورد احمد بود. صاحب روضه الصفا گوید: لقبش قرا ارسلان بود.<ref name=":2" />
 
== فتح فارس و قتل قاورد ==
خط ۷۹:
عصر سلجوقیان بی تردید یکی از ادوار درخشان [[تاریخ ادبیات فارسی]] درایران بزرگ محسوب می‌شود. [[شعر فارسی]] در قالبهای قصیده، مثنوی، رباعی با مضامین حکمی، عرفانی، ستایشی، رزمی و بزمی در عالی‌ترین سطح هویدا شد. برتلس درمورد ادبیات [[دوره سلجوقی]] به نکته‌ای جالب اشاره کرده و نوشته‌است که «ادبیات سالهای فرمانروایی سلجوقیان که در بیرون از مرزهای خطه فرمانروایی سلجوقیان نیز گسترش بزرگ داشت. بر رشد ادبیات بسیاری از مردمان [[خاور نزدیک]] و میانه تأثیری کلان گذاشت».<ref name=":0" />
 
عوفی در [[لباب الالباب]] شاعران دورهٔ سلجوقی را به جهار محفل ادبی شامل ۱)خراسان ۲)ماوراءالنهر ۳)عراق (عجم) ۴)غزنین و بلاد جبال منتسب کرده‌است. به عقیده [[ذبیح‌الله صفا]] گرشاسبنامهگرشاسب نامه «مسلماً یکی از آثار برگزیده حماسه ملی ایران و از جمله منظومه‌های مشهور و معتبر [[زبان فارسی]] است.» گفتنی است که مثنوی [[ویس و رامین]] از طبیعی‌ترین و موثرترین داستان‌های بزمی و عشقی در [[زبان پارسی دری]] محسوب است.<ref name=":0" />
 
استفاده حکومت [[سلجوقیان روم]] از کارگزاران دیوان فارسی زبان زمینه رواج زبان فارسی را در [[آسیای صغیر]] فراهم کرد و حمایت سلاطین سلجوقی روم از شاعران و نویسندگان و مورخان فارسی زبان به گسترش [[ادبیات فارسی]] کمک شایان کرد.<ref name=":0" />
خط ۸۵:
تجارت در دوره سلجوقیان:اقداماتی که به ویژه در دوران سلاطین و وزرای مقتدر سلجوقی در زمینه امنیت راه‌ها و ایجاد تأسیسات مورد نیاز کاروانهای تجاری، مانند کاروانسراها، آب انبارها و پلها انجام گرفت، بازرگانی داخلی در سرزمینهای تحت فرمان سلجوقیان رواج یافت
 
رونق تجارت موجب افزایش تولیدات کشاورزی، دامی، کانی و صنایع کارگاهی و دستی می‌شد. برخی از شهرها به دلیل موقعیت جغرافیایی و بعضی دیگر به سبب جایگاه اقتصادی ارزنده کانون تجارت داخلی بودند. علاوه بر تأمین امنیت و آسایش کاروانها، ایجاد تأسیسات ضروری در راه‌ها و منزلگاه‌ها و کاهش یا لغو عوارض گوناگون بازرگانی درمواردیدر مواردی که لازم بود به گسترش [[تجارت خارجی]] کمک می‌کرد.<ref name=":0" />
 
== وضعیت سیاسی سلجوقیان کرمان ==