زال: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: دلیرهیهای⟸دلیریهای، لفب⟸لقب، مازندان⟸مازندران، مزیین⟸مزین، میشیند⟸میشنید، میهد⟸مید... |
|||
خط ۲۸:
| data4 = تفویض پادشاهی زابل از سوی [[منوچهر]]
| label5 =
| data5 = دستان سام
خط ۷۸:
{{ب|نهادند بر کوه و گشتند باز|برآمد برین روزگاری دراز}}
{{پایان شعر}}
روابط میان ایران و زابل از دوران [[فریدون]] و [[نریمان]] کموبیش پایدار بود ولی در دوران منوچهر و سام این روابط مستحکمتر گشت. منوچهر پادشاه [[ایران در شاهنامه|ایران]] وقتی از کار سام<ref>تولد زال و طرد او توسط سام</ref> آگاه گشت فرزندش نوذر را به زابل فرستاد تا حضورش را به نزد منوچهر به وی ابلاغ نماید. سام وقتی پیام پادشاه را شنید خاکبوس گشت سریعاً همراه نوذر به نزد منوچهر شتافت.<ref>شاهنامه منوچهر را [[تاج|دیهیمدار]] و سام را دیهیمجو لقب
منوچهر مشتاق بود از چند و چون جریان زال و علت طرد و پرورش او توسط [[سیمرغ]] را از زبان [[سام]] بشنود و سام همه
=== حکمرانی زال در زابل ===
زال به همراه پدر و گردان زابلی که به [[ایران در شاهنامه|ایران]] رفته بودند به زادگاهش برگشت، سام همه سران و بزرگان کشور را جمع نمود و پس از ابلاغ حکم شاه ایران، بدیشان گفت که باید به گرکسار و
زال آنگاه از سرنوشت خویش پیش سام گلایه کرد که در کودکی بدور از کانون خانواده روزگار سختی گذرانده و اکنون که نیازمند کمک پدر هست نیز باید از او دور باشد. سام گفت هر چه گویی سزاست و هر چه در دل داری بگو که ستارهشمار این چنین اختر تو را یافتهاست و زال چنین گفت.
خط ۱۰۰:
{{ب|ز سر تا به پایش به کردار عاج|به رخ چون بهشت و به بالا چو ساج}}
{{پایان شعر}}
زال که ندیده عاشق رودابه گشته بود لحظهای از اندیشه او فارغ نشد. روز بعد [[مهراب کابلی|مهراب]] بدیدار دختران خود [[سیندخت]] و [[رودابه]] به شبستان شد و دختران را
رودابه سخنان
{{شعر}}
{{ب|لب سرخ رودابه پر خنده کرد|رخان معصفر سوی بنده کرد}}
خط ۱۳۹:
زال پیش از نظر موبدان، نامهای هم به پدرش سام نوشت و صراحتاً موضوع وصلت با دختر مهراب را مطرح نمود و در نامه اشاره نمود امکان برگشت وجود ندارد جز با مرگ وی. سام پس از رؤیت نامه میان دو راه مردد شد رای منوچهر یا رای فرزند را انتخاب نماید تا قضیه راحتتر فیصله یابد. بدین منظور او نیز با موبدان مشورت نمود و ایشان پس از رصد ستارگان در روشنایی روز فرمودند نگران از این وصلت نباشد چون مولودی خواهد آمد پناه کشور و مردم خواهد بود. [[سام]] از بابت این پیشگویی بسیار خوشحال گشت و با هزار اسیر گرگسار و مازندرانی به شهرایران شتافت تا [[منوچهر]] را که هنوز از ماجرا خبر نداشت راضی به وصلت نماید.
چون سام به نزد منوچهر رسید پیشتر از فتح [[گرگساران در شاهنامه|گرگساران]] و [[مازندران در شاهنامه|مازندران]] و
وقتی که زال بر اردوی سام رسید همه او را به رای پدر ترغیب کردند اما زال همچنان استوار بر ارادهاش بود که با سام بجنگد. سام چاره را در آن دید موضوع را با نامهای که حاملش زال باشد منوچهر را از وضع پیش آمده مطلع گرداند. سام تمام فداکاریهای گذشته و خدمات بینظیرش در طول عمرش در نامه گوشزد کرد و گفت که زال مصمم است مقاومت نماید اگر راهی معقولتر است شاه بزرگ راه معقول را برگزیند. نامه به زال سپرده شده و زال شتابان به سوی [[آمل (شهردژ)|آمل]] راهی شد. [[منوچهر]] پس از مشاورهٔ موبدان و اینکه ثمرهٔ وصلت پهلوانی خواهد بود پشت و پناه ایران، با امر وصلت موافقت نمود و پیام سریعاً به سام و مهراب و [[سیندخت]] رسید شادی و شور شهر کابل<ref>[[بابل (دولتشهر)|بابل]]</ref> و اردوگاه سام را فرا گرفت و بدین گونه از ازدواج زال و [[رودابه]] [[رستم]] چشم به جهان گشود.
|