شرح حدیث جنود عقل و جهل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ali20 wiki (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 1452824 ویژه:Contributions/85.15.4.168 (بحث کاربر:85.15.4.168) حذف مطالب غیر دانشنامه ای
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸:
[[رده:آثار سید روح‌الله خمینی]]
[[رده:کتاب‌شناسی شیعه]]
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
 
 
 
 
 
 
اسرار شهود
درشرح حدیث جنود
 
 
(رساله پژوهشی کارشناسی ارشد)
 
ارایه: حمید کثیری
 
نزد: پروفسور دد. کارل هاینز نویفلد و پروفسور د. لوتار لیز
دانشکده الیهات کاتولیک دانشگاه لئوپلد-فرانتس اینسبروک / اتریش 1999
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
از جمله آثار قلمی نفیس حضرت امام خمینی ره که تا چندی قبل در حجله ی مخطوطات باقی مانده و رخ از نامحرمان پوشیده بود کتاب شریف "شرح حدیث جنود عقل و جهل" است. این اثر قیّم شرح حدیثی است از کتاب "عقل و جهل" اصول کافی که حضرت امام ره آن را با سند روایی خود از مرحوم کلینی نقل می کنند.
حدیث جنود، راهنمای انسان در بستر حیات، همراه او در جاری زندگی و دستگیر او به سوی سعادت ابدی است. این حدیث شریف دارای شروح متعددی است، که البته علاوه بر تمام شراح کافی، علمای بزرگی دیگری هم به طور جداگانه به شرح آن همت گماشتند. از جمله آنها می توان به شرح مرحوم سید حسن صدر بنام "هدایة النجدین و تفصیل الجندین" اشاره کرد که متأسفانه هنوز به زیور طبع آراسته نگردید.
علاوه بر منابع روایی شیعی، از طرق عامه هم این حدیث روایت شده است که از جمله این راویان می توان به ابونعیم در المعجم الکبیر، عبدالله بن احمد ابن حنبل در "کتاب الزهد"، الطبرانی در ... و اشاره نمود.
علی رغم نظر بعضی که تحقیق و نشر مخطوطات را نبش قبر می دانند (حسب نقل جلال از دکتر شریعتی)، که البته این سخن در مورد بعضی از نسخ درست می باشد ولی در عین حال باید گفت که در حقیقت، بسا در این تحقیقات، احیاء آثاری نفیس و درر نادره ای وجود داشته باشد که تصحیح و نشر آنها استخراج گنج و احیای کنز است نه نبش قبر. آثاری که بشر تشنه روحانیت و معنویت را بسان آب حیات بوده، دردمندان وادی عشق را شفا و مرحم روح و قلبهای شیفته قرب را مرقات صعود و رفرف عروج. که صد البته کتاب شریف اسرار الشهود در شرح حدیث جنود در رأس چنین آثار قیّمه ای قرار داشته و هر طالب شهود و قرب لقا و وصول به مقام آدمیت را همدم راه، زاد سفر و هادی طریق و رفیقی شفیق خواهد بود.
راستی مگر وصول به آن مقام ممکن است؟
البته از جمله پرسشهای اساسی که فرا راه انسان در جستجوی معنا قرار دارد همین سوال است که مگر غریب تبعید شده به وادی خاک را راهی به دیار وصل هست و یا گم گشتگان تیه ظلمت و بحر ضلالت را به شاطئ هدایت سفینه نجاتی هست؟
قبل از اریه پاسخی تفصیلی لازم به ذکر است که به ضرورت همه ادیان ابراهیمی ما ملک بودیم و در فردوس برین جای داشتیم. در عالم اعلی در نعیم غنوده و با حضرت رب الارباب نرد عشق می باختیم که آدم آوردمان در این دیر خراب آباد و از سیر افلاک به مضیق خاک. لذاست که انسان به حسب جبلّت و فطرت طالب آن دیار است چونکه آنجا شهر ماست. اما آیا رهایی از آلام ِ غربت ِ عالم ِ فرودین و وصول به آن قرب فرازین واقعا ًمیسر است؟
حضرت امام در این کتاب سر پاسخ دادن به این پرسش اساسی را داشته و با استمداد از این حدیث مبارک، وجهه همت خود را مصروف این حقیقت می نماید که: آری راه باز است.
امّا چگونه؟
برآیند مجموع آن هم از راه وصول به مقام آدمیت! در اینجا سوال دیگری رخ می نماید که مگر وصول به مقام آدمیت هم ممکن است؟ در حالی که ساعیان طریق کوی دوست و آشنایان راه وصال در تلاش دست یافتن آن عمرها فرسوده و تلاشها سوخته اند؟
البته طالبان معنی با نگاهی اجمالی به تاریخ تفکر انسانی به راحتی به فرهیختگانی دست می یابند که قرنها قبل از صدور این حدیث و حدود دو هزار سال قبل از شرح آن از جانب امام، جوابهایی به آن داده اند. از جمله آنان شیخ یونانی ِ حکمت، دیوگنس است که پاسخ او در ادبیات فارسی در حلیه نظم تجلی نموده و آراسته گردیده است که:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتیم که گشته ایم ما یافت می نشود گفت آنچه که یافت می نشود آنم آرزوست
و یا حضرت لسان الغیب می فرمودند:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
و تازه جالبتر اینکه خود حضرت امام هنگام نقل سخن استادشان که گفته بودند: "ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل" با تاکید می فرمودند که "اما من می گویم: ملا شدن چه مشکل آدم شدن محال است". حالا با توجه به جوابهای اساطین عالم حکمت و واصلان وادی معرفت و حتی شارح محترم، که وصول به آن مقام را محال و یا حداقل صعب مستصعب دانسته اند دیگر دعوت به چه قربی و چه لقایی؟
حضرت امام اگر چه در بیاناتشات حصول قرب و وصول به مقام آدمیت را موکول به محال نموده اند ولی در این سفر قیّم نه تنها آن را ممکن می دانند بلکه حتی برای تحقق آن هدف، دست به تالیف این کتاب می برند؛ ولی در عین حال عقیده دارند که امکان این وصول و شهود، اسراری دارد.
برای رفع توهم خلاف بین آن قول و این شرح، وجه جمعی وجود دارد که به این بیان آن می پردازیم. ایشان در بیان امکان وصول به مقام آدمیت می فرمایند: "وصول به مقام آدمیت به تعلیم اسماء است و علم به اسماء افضل همه فضایل است و آدمی زاده باید معلَم به تعلیم اسماء باشد. حق تعالی خاصیت و فضیلت آدم را به تعلیم اسماء قرار داده و او را به همه موجودات به خاصیت علم و معارف تفضیل داده است و اگر وسیله ای بهتر از تعلیم اسماء برای آدم موجود بود خداوند در بیان مفاخره و مرتبهِ مسجود ملائکه ساختن آدم آن را بیان می فرمود" (). و در جایی دیگر می فرمایند: "اعراض از دنیا که مورد سفارش بلیغ اولیای خداست برای آن است که قلوب از دنیا فارغ شوند و مهیای آخرت، که به حقیقت مقام لقاء الله است، شوند. بلکه تمام شرایع و ادیان و تمام احکام و اخلاق و معاملات و بدایات ونهایات و ارتیاضات برای تهیه حصول لقاء الله است و آن مقصد اصلی از همه چیز است"
اما در جواب این سرّ که چگونه می توان به مقام تعلیم اسماء و از آن طریق به اسرار شهود رسید؟ بیان می دارند که: "انسان موقعی به تعلیم اسماء می رسد که خود را آراسته به جنود عقل نموده و از جنود جهل دوری گزیند. یعنی با متصف شدن بنی آدم به خیر، عدل و احسان، علم، توکل و ... ". در یک کلام وصول شهود از راه حدیث جنود. در حقیقت از آنجا که انسان عشق فطری به این جنود داشته و از جنود جهل متنفر است، وصول به آن مقام در خمیره ی هر انسانی هست و هر کس هم می تواند به آن دست یابد.
اما بیان وجه جمع اینکه: در سخن ایشان که در یکجا می فرمایند آدم شدن محال است و در جای دیگر ممکن، و حتی این که انسان به حسب عشق فطری تا به آن دست نیابد آرام نمی گیرد، اگر چه در بادی رأی تنافی بین آندو وجود دارد اما با کمی تأمل روشن می شود که شاید مرادشان از محال بودن، وصول به عالی ترین مقام آدمیت باشد که آن در حقیقت برای حضرت نبی اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (ع) میسر است و اینکه می فرمایند ممکن است، مقام ِ دون مقام آن انسانهای کامل را در نظر داشته باشند. چرا که انسانهای مومن از طریق طی مقامات انسانی، به قدر استطاعت خود به آن دست می یابند. البته این برداشت هم مقتبس از ذیل همین روایت جنود عقل و جهل است که می فرمایند: "فلا تجمع هذه الخصال کلها من اجناد العقل الا فی نبی او وصی نبی او مؤمن قد امتحن الله قلبه للایمان ... اما سائر ذالک من موالینا فان احدهم لا یخلو من ان یکون فیه بعض هذه الجنود".