زیاریان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemi (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش Fatemibot (بحث) به آخرین تغییری که محک انجام داده بود واگردانده شد
خط ۱۶:
|year_end = ۱۰۹۰
|capital = [[اصفهان]]، [[شیراز]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[رودسر]]([[هوسم]]) و [[آمل]]
|common_languages =[[دیلمی]]، [[فارسی]]، [[طبری]]، [[عربی]] و...و…
|title_leader = [[امیر]]
|leader1 = [[مرداویج زیاری]]
خط ۳۴:
|p5= علویان طبرستان
}}
'''زیاریان''' یا '''آل زیار''' خاندانی از منطقه [[گیلان]] بودند که توانستند به حکومت ایران برسند. در غرب و مرکز ایران دو سلسله از [[دیلمیان]] به نام آل زیار (۳۱۶ هه‍. ق) و [[آل بویه]] که هر دو از مناطق شمال برخاسته بودند، نواحی مرکزی و غربی ایران و [[فارس (سرزمین)|فارس]] را از تصرف خلفا خارج کردند. [[دیلمی]] نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی [[گیلان]] بود به نام [[دیلمستان]]. [[دیلمیان]] سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند، حکومت [[بغداد]] را به آن‌ها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. در واقع، بعد از حکومت نیمه‌مستقل [[طاهریان]] و پس از [[صفاریان]] و در ایام امارت امرای [[سامانی]] در ماوراءالنهر، خانواده‌های [[دیلمی]] در وسعتی کمتر از [[طبرستان]] و سپس در وسعتی بیشتر از [[گیلان]] توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از [[خراسان]] تا [[بغداد]] تسلط یابند. حکومت این خانواده‌ها به نام [[دیلمیان]] شهرت یافته‌است.
 
زیاریان یک سلسله بود که ابتدا مذهب [[زیدی]] داشت و از مناطق ساحلی [[دریای مازندران]] سر بر آوردبرآورد. آنان ابتدا در [[گیلان]] و [[طبرستان]] و [[گرگان]] حکومت می‌کردند. زیاریان هم جزو مردم کوه‌نشینی بودند که رسیدنشان به قدرت «بسط دیلمی» تاریخ ایران را شکل داد. پس از افول اقتدار مستقیم خلافت در شمال غرب ایران و ظهور قدرت‌های محلی چون حکام ساجد [[آذربایجان]] بسیاری از سران کوه‍نشین بدل به سربازانی جویای نام شده و در خلاء قدرت مدعی حکومت شدند. موفق‌ترین آن‌ها سه بویی دیلمی بودند.<ref name="iranicaonline.org">http://www.iranicaonline.org/articles/ziyarids</ref>
 
[[مرداویج بن زیار]] بنیان‌گذار زیاریان مدعی بود از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام [[دیلمی]] ریشه می‌گیرد. او نخست به [[علویان طبرستان]] و سپس به [[اسفار بن شیرویه]] سردار گیلی خدمت می‌کرد.<ref name="iranicaonline.org" />
 
سرزمین‌های [[گیلان]] و [[طبرستان]] که در قسمت شمالی [[البرز]] و در پناه کوه‌ها و دره‌های صعب العبور و جنگل‌های انبوه قرار دارد، از قدیم‌الایام (حتی پیش از اسلام) حاکمیت خود را حفظ کرده بود، چنان‌که زمان [[انوشیروان]] (خسرو اول ۵۷۹ – ۵۳۱ م) تا مدت‌ها این ولایت یک نوع [[خودمختاری|حکومت خودمختار]] داشت.
خط ۴۶:
== امیران ==
{{تاریخ ایران بزرگ}}
 
=== مرد آویج ===
{{اصلی|مرداویج}}
مسئله [[طبرستان]] از همان اوایل طلوع آن‌ها برای [[سامانیان]] حل‌نشده باقی‌مانده بود. [[اسفار پسر شیرویه]]، هرچند ابتدا با [[سامانیان]] همراه بود، اما در آخر کار بر آنان شورید. او چندین جنگ با [[ماکان بن کاکی]] کرد و اورا شکست داد. [[اسفار بن شیرویه|اسفار]] مردی خونریز و غیر مسلمان بود. او به تدریج [[گرگان]]، [[طبرستان]]، [[قزوین]]، [[ری]]، [[قم]]، [[کاشان]] و [[خراسان]] را به تصرف خود درآورد. [[اسفار بن شیرویه|اسفار]] فرماندهی سپاه خود را به یکی از بزرگان ولایت، یعنی [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]] پسر [[زیار]] سپرد، ولی خود با طغیان سربازان روبه‌رو گردید و در [[طالقان]] به قتل رسید (۳۱۶ هه‍. ق). قلمرو حکومت [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]] علاوه بر [[مازندران]] و قسمتی از [[گیلان]]، به شهرهای [[ری]]، [[قم]] و [[کرج]] و [[ابهر]] و بالاخره [[همدان]] رسید. حتی سپاه خود را به حدود [[دینور]] نیز فرستاد (۳۱۹ هه‍. ق). [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]]، [[اصفهان]] را فتح کرد و خیال حمله به [[بغداد]] را داشت. وی به زبان آورده بود که من [[شاهنشاهی ساسانی]] را برمی‌گردانم" ([[سیوطی|تاریخ الخلفاء سیوطی]]، ص ۲۵۹) و قصد داشت که [[مدائن]] را پایتخت قراردهد. او پس از آنکه مراسم [[جشن سده]] را در [[اصفهان]] بر پای داشت، به علت اختلافی که میان غلامان [[مردمان ترک|ترک]] و [[دیلم]] او پیش آمده بود، به دست غلامان ترک در حمام کشته شد (۳۲۳ هه‍. ق).
[[پرونده:Gonbad-e Qabus tower2017.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|[[گنبد قابوس]]، ساخته شده در دوران زیاریان]]
 
=== وشمگیر ===
{{اصلی|وشمگیر}}
بعد از [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]]، جمعی از یاران او برادرش «وشمگیر» را از [[مازندران]] به [[اصفهان]] و [[ری]] احضار کردند که حکومت را به او بسپارند، اما چنان‌که خواهیم دید، حکومت ولایت‌های عمده دیگر به دست [[آل بویه]] افتاد و این خانواده بعضی نواحی قلمرو حکومت خود را به حوالی مرزهای ایران در عصر [[ساسانی]] رساندند. در این مدت، [[وشمگیر]] تنها به حکومت [[گرگان]] و قسمتی از [[مازندران]] اکتفا کرد (۳۲۳ تا ۳۵۷ هه‍. ق). جنگ‌های او با [[آل بویه]]، به شکست انجامید و تقاضای کمک از [[نوح بن نصر سامانی]] نیز بی‌نتیجه ماند. [[وشمگیر]] در حالی که آماده نبرد با آل بویه می‌شد، در حین شکار، مورد حمله [[گرازی]] قرار گرفت و کشته شد (اول محرم ۳۵۷ هه‍. ق). بهستون ([[بیستون]]) پسر [[وشمگیر]]، با برادرش [[قابوس وشمگیر|قابوس]] رقابت داشت و حوزه حکومت [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] – بعد از مرگ برادر – به همان [[گرگان]] منحصر شد. در جنگی که میان او و [[آل بویه]] در حوالی [[استرآباد]] درگرفت، شکست خورد و به [[خراسان]] فرار کرد (۳۷۱ هه‍. ق). بعد از آن، [[گرگان]] در دست [[آل بویه]] باقی ماند و [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] نیز در ۴۰۳ هه‍. به قتل رسید. بعد از او، فرزندش [[منوچهر]] که داماد [[سلطان محمود]] نیز بود نتوانست بر قلمرو خود بیفزاید و [[نوشیروان]] پسرش و جستان نوه‌اش، تنها به صورت امرای محلی در [[گرگان]] تا حدود سال‌های ۴۳۵ هه‍. حکومت راندند. در تمام مدتی که [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] و [[منوچهر]] و سایر اولاد زیار در [[گرگان]] حکومت نیمه‌مستقلی داشتند، خاندان [[بویه]] که دست‌پرورده [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]] بودند، پی‌درپی به فتوحات تازه دست می‌یافتند و قلمرو حکومت خود را توسعه می‌دادند.
 
== تبارنامه ==