جنبش استقلالطلبی هند: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات: جایگزینی پیوند جادویی شابک با الگو شابک |
|||
خط ۸:
در طول چهل و پنج سال اول قرن نوزدهم، رام موهان روی آموزش و پرورش مدرن را به مردم هند معرفی کرد. [[ویوکاناندا|سوامی ویوکاناندا]] توانست فرهنگ غنی هند را در پایان قرن نوزدهم به غرب بشناساند. بسیاری از رهبران سیاسی کشور در قرن ۱۹ و بیست همچون مهاتما گاندی و سوبهاس چاندرا بوس از آموزههای [[ویوکاناندا|سوامی ویوکاناندا]] متأثر بودهاند. بنابر اظهارات [[سبهاش چندر بوس|سوبهاس چاندار بوس]] که مهمترین طرفدار مبارزه مسلحانه برای استقلال هند بود، سوامی ویوکاناندا " خالق هند مدرن " بود و مهاتما گاندی در مورد وی میگوید که تأثیر آموزههای سوامی، عشق او (گاندی) را به کشورش هزار برابر کردهاست. نوشتههای او الهام بخش نسلی بود که برای آزادی میجنگیدند. سالها بعد از مرگ [[سری اوروبیندو]]، [[رابیندرانات تاگور]] به نویسنده بزرگ فرانسوی [[رومن رولان]] گفت " اگر میخواهید هند را به درستی بشناسید، نوشتههای ویوکاناندا رو مطالعه کنید در آنها همه چیز مثبت است و هیچ چیزی منفی وجود ندارد".
اولین جنبش نظامی سازمان یافته در بنگال بود که بعداً در قالب اصلیترین جریان جنبش –کنگره ملی هند - پا به عرصه سیاست گذاشتند. رهبران برجسته و
آخرین مراحل مبارزه برای آزادی از دهه ۱۹۲۰ به بعد، با قبول سیاست [[ماهاتما گاندی|مهاتما کارامچاند گاندی]] در مورد عدم خشونت و مقاومت مدنی، مبارزه مشروطه [[محمدعلی جناح]] برای دفاع از حقوق اقلیتها در هند و چندین کمپین دیگر همراه بود. انقلابیونی نظیر [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] و [[بی هاگات سینگ]] برای دستیابی به استقلال، موعظاتی در زمینه یک حرکت انقلابی مسلح ارائه دادند. شاعرانی نظیر [[رابیندرانات تاگور]] و [[کازی نازرول اسلام]] از ادبیات، شعر، و سخنرانی به عنوان ابزاری برای بیداری سیاسی مردم بهره بردند. برخی از طرفداران حقوق زنان نظیر [[ساروجینی نایدو]] و [[بگوم روکیا]] از آزادی زنان هندی و شرکت آنها در سیاستهای ملی کشورشان حمایت کردند. در طول [[جنگ جهانی دوم]] اوج کمپینها به وسیله ترک جنبش هند (که توسط [[مهاتما گاندی]] رهبری میشد) و جنبش ارتش ملی هند (INA) (که توسط نتاجی [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] رهبری میشد) و نیز دیگران اتفاق افتاد که در نهایت منجر به عقبنشینی بریتانیاییها شد.
خط ۴۲:
شورش هندوستان در سال ۱۸۵۷ دارای ابعاد وسیعی در قسمتهای مرکز و شمال هند، بر ضد حکمرانی انجمن بریتانیایی هند شرقی بود، که سرکوب شد و دولت بریتانیا کنترل انجمن را به دست گرفت. شرایط خدمت در ارتش انجمن و اردوگاه با تعصبات و عقاید مذهبی سربازان در تضاد بود. برتر داشتن طبقات بالاتر جامعه در ارتش، از دست دادن صنوف به دلیل مسافرت، و شایعه پراکنی در مورد طراحیهای مخفیانه دولت به منظور وارد کردن سربازان به دین مسیحیت باعث نارضایتی شدید میان آنان شد. سربازان همچنین از حقوق پایین خود و نیز از تبعیض نژادی که افسران بریتانیا در امور ترفیع و ارتقاء درجه قائل میشدند ناراضی بودند. سهلانگاری افسران بریتانیا در مورد حکمرانان هندی برجسته نظیر مغولان و پشواز سابق و نیز الحاق اود از علل سیاسی ای بودند که باعث بروز مخالفتهایی در میان هندیها شدند. سیاست انضمام دالهوسی، اصل استفاده از گذشت زمان (یا مصادره کردن) توسط بریتانیا، و بیرون راندن نوادگان مغول کبیر از کاخ اجدادیشان در قلعه سرخ و تبعید آنها به شهر قطب (نزدیک دهلی) خشم بعضی از مردم را برانگیخت.
جرقه آخر شایعه استفاده از چربی گاو و نیز چربی گوشت خوک در کارتریجهای تفنگ مدل ۱۸۵۳ بود. سربازان مجبور بودند قبل از قرار دادن کارتریجها در
در آن زمان باور بر این بود که [[منگل پاندی]]، یک سرباز ۲۹ ساله، مسئول تحریک سربازان هندی بر ضد بریتانیاییها است. در هفته اول از ماه می سال ۱۸۵۷، او یک افسر را به دلیل وضع قوانین آزار دهنده در هنگ خود در [[باراکپور]] کشت. سپس زمانی که مجدداً بریتانیا کنترل هنگ را به عهده گرفت، وی دستگیر و به اعدام محکوم شد. در دهم می ۱۸۵۷، سربازان در [[میروت]] رتبهها را شکستند و بر ضد فرماندهان خود شورش کرده و برخی از آنها را کشتند. سپس در ۱۱ مه به دهلی رسیدند، خانه خراج انجمن را آتش زدند و به سمت دژ قرمز روانه شدند. در آنجا از امپراتور مغول، که در آن زمان [[بهادر شاه (دوم)|بهادر شاه دوم]] بود، خواستند که رهبری آنها را بر عهده بگیرد تا تخت و تاج وی را پس بگیرند. در ابتدا امپراتور اشتیاقی به همراهی آنها نداشت ولی سرانجام موافقت کرد، و شورشیان او را شاهنشاه هندوستان نامیدند. شورشیان همچنین بسیاری از اروپاییها، آسیاییها-اروپاییها و جمعیت مسیحیان را به قتل رساندند.
خط ۴۸:
شورشها به بخشهای دیگر شهر اود و نیز ایالات واقع در شمال غربی نیز رسید؛ در آن مناطق طغیان گران شورشهای مدنی را رهبری میکردند که این وضع نهایتاً منجر به قیام مردمی شد. بریتانیاییها در ابتدا فقط گارد گرفته و از خود دفاع میکردند و عکس العملهای خشنی نشان نمیدادند ولی در نهایت مجبور شدند که به این شورشها با خشونت پاسخ دهند. نبود سازماندهی مناسب بین شورشیان، به همراه برتری نظامی بریتانیاییها موجب شد که شورش به سرعت سرکوب شود. بریتانیاییها با گروه اصلی شورش در نزدیک دهلی جنگیدند، و بعد از یک مبارزه و محاصره طولانی مدت، آنها را شکست داده و در ۲۰ سپتامبر ۱۸۵۷ شهر را پس گرفتند. در نتیجه، شورش در مناطق دیگر نیز شکست خورد. آخرین جنگ مهم در قلعه [[گوالیور]] در ۱۷ ماه ژوئن سال ۱۸۵۸ رخ داد که در آن [[رانی لاکسمیبای]] کشته شد. درگیریهای پراکنده و و جنگهای چریکی، که رهبری آنها را تاتیا تپ به عهده داشت، تا بهار ۱۸۵۹ ادامه داشت ولی اکثر آنها در نهایت سرکوب شد.
شورش هند در ۱۸۵۷ نقطه عطف مهمی در تاریخ هندوستان
در ۱۸۷۶ [[ملکه ویکتوریا]] لقب شهبانوی هندوستان را نیز گرفت.
خط ۶۹:
[[بال گانگادهار تیلاک]] اولین ناسیونالیست (ملت گرا) هندی بود که [[سواراج]] را به عنوان سرنوشت ملت پذیرفت. تیلاک بعدها با سیستم آموزشی بریتانیا که فرهنگ، تاریخ و ارزشهای هندیها را نادیده میگرفت به شدت مخالفت کرد. او نسبت به عدم آزادی بیان برای ناسیونالیستها ونیز عدم حضور و نقش مردم هند در امور ملت ابراز ناراحتی کرد. با توجه به دلایل ذکر شده، او سواراج را به عنوان تنها راه حل تلقی میکرد. جمله معروف او" سواراج حق من است و من باید آن را داشته باشم " الهام بخش تمامی مردم هندوستان شد.
در ۱۹۰۷، کنگره به دو بخش تقسیم شد. تندروها که رهبری آنان را [[تیلاک]] بر عهده داشت طرفدار تحریک اذهان عمومی و به راهاندازی انقلابی مستقیم به منظور سرنگون کردن فرمانروایی بریتانیا و از بین بردن تمامی اثرات آنان بودند. از طرف دیگر،
ولی با دستگیری تیلاک تمامی امیدها برای هجوه همگانی در میان مردم هندوستان ار بین رفت، و کنگره نیز اعتبار خود را در میان مردم از دست داد. یک هیئت نمایندگی از مسلمانان با نایب السلطنه، مینتو (۱۰–۱۹۰۵)، ملاقات کرد؛ این هیئت به دنبال گرفتن یک امتیاز انحصاری شامل توجهات ویژه به خدمات دولت و حوزه انتخابیه، از اصلاحات قانونی قریبالوقوع به وجود آمده بود. بریتانیاییها از طریق افزایش تعداد دفاتر انتخابی رزرو شده برای مسلمانان در اعلامیه شورای هند در سال ۱۹۰۹ توانستند برخی از دادخواستهای مجمع مسلمانان را مرتفع سازند. مجمع مسلمانان اصرار بر جدایی از کنگره حاکم هندوها را داشت، با سر دادن شعار " ملتی در حصار یک ملت. "
خط ۷۸:
مجمع تمامی مسلمانان هند توسط کنفرانس تمامی مسلمانان تحصیلکرده هندوستان در [[داکا]] ([[بنگلادش]] امروزی)، در ۱۹۰۶، شکل گرفت. این مجمع در متن وقایعی که بر سر تیغه کشی بنگال در ۱۹۰۵ پدید آمد، تشکیل شد. برای تشکیل یک حزب سیاسی که از منافع مسلمانان پراکنده در هندوستان بریتانیایی دفاع کند، مجمع مسلمانان نقش مهمی را در طول دهه ۱۹۴۰در جنبش استقلال هند ایفا کرد و نیز به صورت نیروی محرکهای برای خلق پاکستان در شبه قاره هند شد؛ ولی زمانی که مجمع مسلمانان قطعنامه پاکستان را بر مبنای نظریه دو ملت جناح تصویب کرد، رهبران ناسیونالیست مانند مولانا آزاد و دیگران در برابر آن ایستادند.
در سال ۱۹۰۶، [[محمدعلی جناح]] به کنگره ملی هند پیوست، که بزرگترین سازمان سیاسی هندوستان
== جنگ جهانی اول ==
خط ۱۱۴:
گاندی در سال ۱۹۲۲ به شش سال زندان محکوم شد، ولی بعد از دو سال تحمل حبس آزاد شد. او پس از آزادی از [[زندان سابارماتی آشرام]] را در [[احمدآباد]]، در سواحل [[رودخانه سابارماتی]]، بر پا کرد. همچنین روزنامه هند جوان را تأسیس کرد، و مجموعهای از اصلاحات را با هدف بهبود اوضاع طبقه محروم جامعه هند (شامل روستاییان فقیر و افراد نجس) پایهگذاری کرد.
این عصر شاهد حضور نسل جدیدی از مردم هند در حزب کنگره، شامل [[جواهر لعل نهرو]]، [[والابای پاتل]]، C.Rajgopalachari، [[سبهاش چندر بوس|سابهاش چاندرا بوس]] و دیگران بود که بعدها صدای ماندگار جنبش استقلال هند را سر داند. بعضی از آنها پیرو ارزشهای تعریف شده گاندی بودند و برخی مانند ارتش ملی هند بوس از آن ارزشها دور شده بودند. طیفهای سیاسی هند در اواسط دهه ۱۹۲۰ با پیدایش هر دو حزب
سازمانهای سیاسی منطقهای نیز به حمایت از منافع غیر برهمنان در شهر [[مدرس (شهر)|مدرس]]، ماهاراس در شهر [[ماهاراشترا]]، و سیک در [[پنجاب (هند)|پنجاب]] ادامه دادند. با این وجود افرادی نظیر Mahakavi Subramanya Bharathi, Vanchinathan, Neelakanda Brahmachari نقش مهمی را در کشمکش برای آزادی و مبارزه برای برابری در تمامی جوامع ایفا کردند.
خط ۱۴۴:
صرفنظر از برخی انحرافات گمراه کننده، شورش مسلحانه در مقابل حکمرانان بریتانیایی پیش از شروع قرن بیستم سازماندهی نشده بود. انقلاب زیرزمینی هند با گرد آوری جنبشها از اولین دهه قرن بیستم، با گروههایی در بنگال، ماهاراشترا، ادیشا، بیهار، اوتار پرادیش، پنجاب، و بعد ریاست جمهوری مادراس شامل آنچه که امروزه هند جنوبی نامیده میشود، برخاستند. بسیاری از گروهها در حوالی هند پراکنده شده بودند. جنبشهای برجسته خاص از بنگال برخاستند، خصوصاً در اطراف بخش بنگال در سال ۱۹۰۵، و در پنجاب در مورد اولی، جوانان تحصیل کرده، باهوش و متخصص طبقه متوسط شهری بودند، کمیته بادراکوک که از انقلاب «کلاسیک» هند میآمدند، در حالیکه دومی پایه حمایتی کلانی در جامعه نظامی و روستائی پونجاب داشت. سازمانهایی مانند جوگانتار و آنوشیلان سامیتی در دههٔ ۱۹۰۰ پدیدار شدند. جنبشها و فلسفه انقلاب حضور خود را در سال ۱۹۰۵ در طول بخشبندی بنگال یافتند. احتمالاً اولین گامها جهت سازماندهی انقلابیون توسط آروبیندو گاش، برادرش بارین گاش، بوپندرانات داتا و غیره انجام شد. وقتی آنها حزب جوگانتار را در آوریل سال ۱۹۰۶ تشکیل دادند، جوگانتار به عنوان دایره داخلی آشیلان سامیتی که در بنگال حاضر بود، عمدتاً به عنوان یک جامعه انقلابی در ظاهر یک انجمن ورزشی، بوجود آمد.
[[آنوشیلان سامیتی]] و [[جاگینتار]] شعبههای متعددی در سرتاسر بنگال و سایر قسمتهای هند باز کردند و زنان و مردان جوان را برای شرکت در فعالیتهای انقلابی استخدام کردند. بسیاری از قتل و غارتها انجام شدند، بسیاری از انقلابیون نیز دستگیر و به زندان افکنده شدند. رهبران حزب جوگانتار مانند [[بارین گاش]] و [[باگا جاتین]]، شروع به ساخت مواد منفجره کردند. از برجستهترین رویدادهای ترور سیاسی، بمب آلیپوربود، [[کشتار مظفرپور]] تلاش در انجام بسیاری از فعالیتها کرد و بسیاری از آنها محکوم به تبعید ابد شدند، در حالیکه [[خودیرام بس]] اعدام شد. تأسیس [[ایندیاهاوس]] (India House) و جامعهشناس هندی تحت شیمجا کریشما وارما در لندن در سال ۱۹۰۵ جنبش رادیکال را به خود بریتانیا برد. در اول ماه ژوئیه ۱۹۰۹، یک دانشجوی هندی به نام [[مادان لا دینگرا]]، توسط خانه هند در لندن شناسائی شده و [[ویلیام هات کورزون وایل]]، یک M.P بریتانیائی در لندن، به ضرب گلوله کشته شد. در سال ۱۹۱۲ توطئه دهلی-لاهور توسط [[راش بهاری بوز]]، عضو سابق جوگانتار، برنامهریزی شد، تا نایب السلطنه وقت هند، چارلز هاردینگ را ترور کنند. این توطئه در تلاشی برای
[[پرونده:Bhagat Singh Sukh Dev Raj Guru.jpg|بندانگشتی]]
در سال ۱۹۰۵ طی مراسم [[جشن دوسهرا]]، [[وینایاک دامودار]] سوارکار یک آتش بازی از کالاها و لباسهای خارجی را سازماندهی کرد. او به همراه دانشجویان و دوستانش یک گروه سیاسی به نام [[آبیناو بارات]] را تشکیل داد. وینایاک کمی بعد به دلیل فعالیتهایش از دانشگاه اخراج شد اما با اینحال اجازه برگزاری امتحانات دوره لیسانس به او داده شد. او پس از اینکه به کالج حقوق (قانون) در وینایاک لندن ملحق شد، در [[ایندیا هاوس]] در بارات باوان سکنی گزید. ایندیاهاوس که توسط [[پاندیت شیامجی]]، فعال سیاسی و اجتماعی تبعیدی سازماندهی شده بود، مرکزی پیشرفته برای فعالیتهای سیاسی دانشجویان بود. سوارکار به زودی جامعه هندی را جهت کمک به سازماندهی هم شاگردیهای هندیش با هدف نبرد برای تکامل قطع وابستگی از راه انقلاب پیدا کرد. سوارکار مشغول مطالعه شیوههای انقلابی بود و با فردی
حزب گادار از خارج از کشور به فعالیت میپرداخت و با انقلابیون در هند همکاری میکرد. این حزب در کمک به انقلابیون داخل هند برای دستیابی به جنگافزارهای خارجی بسیار تأثیر گذار بود. پس از جنگ جهانی اول، فعالیتهای انقلابیون به تدریج کاهش یافت زیرا آنها به دلیل دستگیری رهبران برجسته، فشارهای عمدهای را تحمل میکردند. در دههٔ ۱۹۲۰، برخی از فعالیتهای انقلابی شروع به سازماندهی مجدد کردند.
خط ۲۰۷:
مجلس مؤسسان کار پیش نویس قانون اساسی را در ۲۶ نوامبر سال ۱۹۴۹ تکمیل کرد؛ در ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰، جمهوری هند رسماً اعلان شد. مجلس مؤسسان دکتر [[راجندرا پراساد]] را که از سوی فرمانده کل راجگوپالاچاری فرمان داده شده بود، به عنوان اولین رئیس جمهور هند برگزید. متعاقب آن هند به گوا و سایر قسمتهای هندی تحت محاصره پرتقال در سال ۱۹۶۱ حمله کرده و آنجا به هند پیوست)، فرانسویها چاندرناگور، پوندیچری و سایر مستعمرههای هندی باقیمانده را درسال ۱۹۵۶ واگذار کردند، و اسکیم در سال ۱۹۷۵ رأی داد تا به اتحادیه هند ملحق شود.
به دنبال استقلال در سال ۱۹۴۷، هند در کشورهای مشترکالمنافع باقیماند و روابط بین هند و بریتانیا دوستانه شد. مناطق بسیاری وجود دارد که هردو کشور وابستگیهای محکمتری برای استفاده دو طرفه طلب میکنند و همینطور وابستگیهای فرهنگی و اجتماعی بین دو ملت وجود دارد. جمعیت
== جستارهای وابسته ==
|