رباب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰:
* [[قیچک]]
}}
'''رَباب''' (Rabab) نام معرب یک ساز قدیمی و باستانی ایرانی است که خاستگاه آن آریانای کهن، خراسان [[دوره اسلامی]]، [[سیستان و بلوچستان]] و [[افغانستان]] کنونی می‌باشد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=fa|تاریخ=|وب‌گاه=BBCPersian.com|نشانی=http://www.bbc.com/persian/afghanistan/story/2007/10/071011_s-classic-music-instrument.shtml|عنوان=آیا موسیقی سنتی افغانستان رو به فراموشی است؟|بازبینی=2017-09-21}}</ref><ref name=":0">https://am-kh.com/1395/08/13/رباب،-ساز-اصیل-و-فراموش-شده-ایرانی/</ref> به روایت تاریخ این ساز باهمین نام رباب بیش از یک هزار سال قدمت دارد. نام پارسی‌اش '''رواده''' می‌باشد.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نویسنده=|نام=|کد زبان=en|تاریخ=|وب‌گاه=|نشانی=https://www.vajehyab.com/dehkhoda/رواوه|عنوان=معنی رواوه|ناشر=لغت‌نامه دهخدا|بازبینی=2017-09-21}}</ref> در متون باستانی و یونانی نام این ساز در دوران هخامنشیان به یونانی و به‌ویژه در لاتین «پندورا پرزاروم» (Pandura Persarumو یا Pandora Persarum) نگاشته شده‌است. گفته می‌شود شخصی بنام «نتن خان» که در قرن ۱۶ میلادی، در دامنه‌های پامیر بدخشان می زیسته استمی‌زیسته‌است و معاصر اکبر شاه (سومین پادشاه از سلسله گورکانیان یا [[امپراتوری مغولی هند]]) بوده این ساز با پیشینه هزاران ساله را به گونهٔ جدیدی باز طراحی کرده و شکلی نو بدان داده استداده‌است. امروزه این ساز آرشه‌ای در پامیر به زبان پارسی ''رواوه'' نامیده می‌شود و بدنه‌اش مانند رباب کوچک، دو کاسه‌ای است که نخست به شکل ساز آرشه‌ای بوده و با آرشه یا کمان نواخته می‌شده اما به مرور زمان تکامل یافته و در نهایت، امروز با مضرابی به نام ناخنک یا شهباز نواخته می‌شود. ساز اخیر قبلاً دو سیم داشته که بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده‌است. این ساز با کمانه به صدا درآمده و همان است که ما امروز آن را [[کمانچه]] می‌نامیم.
از نوازندگان رباب در افغانستان می‌توان به رحیم خوشنواز و در ایران می‌توان به [[بیژن کامکار]] و [[سعید اشتری]] اشاره کرد.<ref name=":0" />
 
== اجزاء تشکیل دهنده ==
تنهٔ این ساز از چوب توت بی دانه ساخته می‌شود که داخل آن تهی بوده و پوست روی آن از پوست بزغاله کشیده می‌شود، تارهایش در قدیم «زه» یا روده بود که استاد محمد‌عمرمحمدعمر آن را تبدل کرد؛ به گونه‌ای که از تارهای پلاستیکی (ماهی گیری) استفاده می‌شود.<br>{{سخ}}
رباب مجموعاً از چهار قسمت شکم، سینه، دسته و سر تشکیل شده‌است، شکم در واقع جعبه‌ای به شکل خربزه‌است که بر سطح جلویی آن، پوست کشیده شده و خرکی کوتاه روی پوست قرار گرفته‌است. سینه نیز جعبه‌ای مثلث شکل است که سطح جلویی آن، تا اندازه‌ای گرد و ماهی شکل و از جنس چوب است. در [[سطح جانبی]] سینه (سطحی که هنگام نواختن در بالا قرار می‌گیرد)، هفت گوشی تعبیه شده که سیم‌های [[تقویت کننده]] صدای ساز به دور آنها پیچیده می‌شوند. بر سطح جانبی دیگر (سطح پائینی)، پنجره‌ای دایره‌ای شکل ساخته شده‌است. دسته ساز نسبتاً کوتاه است و بر روی آن، حدود ده «دستان» بسته می‌شود و بالاخره در سر ساز، مانند، تار جعبهٔ گوشی‌ها قرار گرفته و در سطوح بالائی و پائینی این جعبه، هر یک سه گوشی تعبیه شده‌است، سطح جانبی جعبهٔ گوشی‌ها کمی به طرف عقب ادامه یافته‌است.
 
تعداد سیم‌های رباب شش یا سه سیم جفتی است که سیم‌های جفت با یکدیگر هم‌صوت کوک می‌شوند، سیم‌های رباب در قدیم از روده ساخته می‌شده در حالیکه امروز آنها را از نخ نایلون می‌سازند و سیم بم (نظیر گیتار) روی جسم نایلونی‌اش روکشی فلزی دارد. رباب اساساً سازی محلی است و در نواحی خراسان و افغانستان معمول است. [[پرونده:Robab-rabab.jpg|بندانگشتی|رباب ساخت افغانستان مربوط به قرن ۱۹|400x400پیکسل]]
 
== ریشه‌شناسی واژه رباب ==
واژه رباب عربی است و ''معاهده'' (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) ، ''ابر سفید'' (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از شرفنامه ٔشرفنامهٔ منیری ) (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (از متن اللغة) و زن قشنگ و زیبا، نام زنی . (منتهی الارب ). نام یک معشوقه ٔمعشوقهٔ عرب بوده . (فرهنگ نظام ). نام زنی به حسن مشهور. (انجمن آرا). نام زنی است جمیله معشوقه ٔمعشوقهٔ دعد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). نام زنی به حسن مشهور در عرب . (فرهنگ رشیدی ) معنی می‌دهد.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نویسنده=|نام=|کد زبان=en|تاریخ=|وب‌گاه=معجم المعانی الجامع|نشانی=https://www.almaany.com/ar/dict/ar-ar/رباب/|عنوان=تعریف و معنی رباب بالعربی فی معجم المعانی الجامع، المعجم الوسیط، اللغة العربیة المعاصر - معجم عربی عربی - صفحة 1|بازبینی=2017-09-21}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=en-GB|تاریخ=|وب‌گاه=Oxford Dictionaries|نشانی=https://ur.oxforddictionaries.com/translate/urdu-english/رباب|عنوان=رباب|بازبینی=2017-09-21}}</ref> [[رباب بنت امرء القیس|«رباب» دختر امرء القیس]]، همسر [[حسین بن علی]]، مادر [[علی‌اصغر|علی «اصغر»]] (عبدالله) و [[سکینه بنت حسین|سکینه]] بود. زبان شناسان و فرهنگ نویسان زبان ''انگلیسی'' به فارسی - قرن ۱۸ میلادی مانند [[جان ریچاردسون (خاورشناس)|جان ریچاردسون]] واژه رباب را با تلفظ‌های گوناگون ''رُباب'' (Rubab) و '' ِرباب '' (Rebab) و ''رَباب'' (Rabab) به زبان انگلیسی برگردان کرد.<ref>John Richardson:[https://books.google.de/books?id=4lVIAQAAMAAJ&pg=PA463&dq=A+Dictionary,+Persian,+Arabic,+and+English+Rabab&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwi6mYnvgvDNAhXJuhQKHVoIAn8Q6AEIJzAA#v=onepage&q=A%20Dictionary,%20Persian,%20Arabic,%20and%20English%20Rabab&f=false A Dictionary, Persian, Arabic, and English] Oxford, Clarendon Press, 1777, P.463</ref>
 
فرهنگ نویسان فارسی به زبان‌های لاتین (یونانی، فرانسوی و ایتالیایی) قرن ۱۷ واژهٔ رباب را ''رواوه'' (Ruwawah), ''باربط سنگین'' (Barbitos gravis) , شاشنگ (Shashnag) و ''پندورای پارسی'' (Persico Pandura) سیتارا (Cithara)برگردان نموده بودند.<ref>Franciscus a Mesgnien Meninski:[https://books.google.de/books?id=7MBIAAAAcAAJ&printsec=frontcover&hl=de&source=gbs_ge_summary_r&cad=0#v=onepage&q=Pandura&f=false Thesaurus Linguarum Orientalium, Vienna, 1680]</ref>
خط ۲۶:
یوهان آوگوست فویلرس ([http://www.iranicaonline.org/articles/vullers-j-a Johann August Vullers]) زبان شناش و فرهنگ نویس آلمانی زادهٔ شهر بن آلمان، در فرهنگ فارسی به لاتین رباب را معرب واژه پارسی رواوه دانسته که در آن آوه و یا آواز حزین نهفته‌است.<ref name=":1">Johann August Vullers, [https://books.google.de/books?id=9m58-v5DW4sC&pg=PA486&dq=Persarum+instrumenti+musici&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjlvunJ05jNAhViM5oKHemEBuEQ6AEIPDAD#v=onepage&q=Pandura&f=false Lexicon persico-latinum etymologicum], Bonn, 1864, Pgs 20,63</ref> یوهان آوگوست فویلرس در فرهنگ یاد شده در برگ ۵۰۰ خود نام قدیمی رباب چار تاره را این‌گونه ''شیشک''و به کردی کرمانسی ''شیشاآنگ'' نگارش نموده‌است.<ref name=":1" />
 
در متون گذشته و فرهنگ‌های پارسی اسدی توسی تا برهان قاطع برای اشاره به رباب Cithar, Setar, و به رباب چار تار ''شاشک'', ''شارشک'', ''شوشک'' و بالاخره ''شاشنگ'' آمده‌است. در زبان فارسی ساز ضربتی-زهی و زخمه‌ای رُباب (Robab, Rubab) و سازواره آرشه‌ای یا کمانی رِباب (Rebec, Rebab)از نگاه مرفولوژی زبانی واژه‌های هم نویس (Homograph) اند که رونویس یکسان ولی از دیدگاه آواشناسی هم آواز نیستند. هر دو واژه‌ها با احتمال قوی پارسی نیستند و امکان دارد معرب باشند؛ و این هر دو واژه در زبان فارسی از زبان عربی وام گرفته شده باشد. هردو ساز موسیقی باهم شباهت نزدیک دارند که رباب سازی است که با انگشت و مضراب "زده" و یا نواخته می‌شود؛ و رباب که به آن مردمان با زبان‌های غیرعربی یعنی هندو ایرانی '''غیچک''' (Ghichak) و در زبان هندو ژرمنی آلمانی "گیگی" (Geige) که با کمان "سایده", "شقیده" یا نواخته می‌شود. به زبان‌های هندو اروپایی به رباب عربی Rebec گفته می‌شود. [[پرونده:Robab.jpg|300x300px|بندانگشتی|رباب ساخته استاد [[حسین قلمی]]]]
 
در حالی که رِباب Robab دو پیکری، دوکاسه‌ای و دو بدنی (Corpus) و مانند [[سی‌تار]] دارای ۱۸ تا ۲۱ [[تار]] دارد که سه تا چار تار برای ملودی (تارهای اصلی) و ۱۷ و ۱۸ تار برای تشدید ارتعاش (Resonance), ضربات منظم و موزون همین تارهای مهتر باریک اند. کاسه‌های رباب به هم نزدیک اند؛ ولی کاسه‌های سیتار و یا سوبهار از هم جدا شده و فاصله گرفته‌اند و یا بزرگی کاسه دوم کمتر شده و حتی از بین رفته و حتی تغیر جایگاه و سمت داده‌ استداده‌است. در سی تارها کاسهٔ کوچک دومی که در بخش پایانی سر و دستهٔ پنجه قرار داشته، حذف شده‌است. در ساز [[سوبهار]] کاسه درعقب سر ساز قرار دارد. [[غیچک]] به عنوان «ربیک» یک کاسه‌ای است و تارهای باریک ضربتی تشدید ارتعاشی ندارد. بربط، عود سرود و رباب کوچک، تمام سازواره‌های با پسوند تار در جمله [[سازهای زهی زخمه‌ای]] می‌باشند.
 
== درنگاه مترجمان بیگانه ==
خط ۳۴:
 
== تاریخچهٔ رباب ==
سازهای موسیقی هند و ایرانی و تورانی (خراسان) همگی با هم از نظر فرهنگی هم خانواده‌اند؛ و این سه حلقهٔ فرهنگی از اسطوره و دانش جدایی ناپذیراند. واژهٔ رباب در شاهنامه [[فردوسی]] بارها بکار برده شده‌است و نشاندهندهٔ قدمت یکهزار و یکصد سالهٔ این ساز است.
 
 
در آن خانه سیصد پرستنده بود
همه با رباب و نبید و سرود
 
بمرو اندر از بانگ چنگ ورباب
کسی را نبد هیچ آرام و خواب
 
نیامد سر مرغ و ماهی بخواب
از آن بزم و آواز چنگ و رباب
 
همه شب ز آواز چنگ و رباب
سپه را نیامد بر آن دشت ،دشت، خواب
 
 
همچنین [[اسدی]] توسی، [[انوری]]، [[ناصرخسرو]]، [[سنایی]] [[امیرخسرو دهلوی]]، [[بیدل]] [[عطار]]، [[حافظ]]، [[سعدی]]، [[مولوی]] [[سلطان ولد]] و بسیاری دیگر می‌دانستند و در آثار شان بار بار بکار رفته‌است.<ref>http://www.ganjoor.net</ref>
 
مجلسی سازم با بربط و با چنگ و رباب
با ترنج و بهی و نرگس و با نقل و کباب .
منوچهری
 
پند کی گیرد فرزند تو ای خواجه ز تو
چون رباب است به دستت در و بر سَرْت شراب .
ناصرخسرو
 
ز چشمت خواب بگریزد چو گوشت زی رباب آید
بخواب اندر شوی آنگه که برخواند کسی قرآن .
ناصرخسرو
 
بنالم ایرا با من فلک همی کند آنْک
بزخم زخمه بر ابریشم رباب کنند.
مسعودسعد.
 
دانی چرا خروشد ابریشم رباب
ازبهر آنکه دائم همکاسه ٔهمکاسهٔ خر است .
کافی بخاری .
 
پیریش چنگ پشت کرد و ضعیف
چون بریشم ز گوشمال رباب .
سوزنی .
 
روا بود که شود گوشمال دیده ز دهر
کسی که بیهده گردنکشی کند چورباب .
مجیر بیلقانی .
 
وز چوب زدن رباب ،رباب، فریاد
چون کودک عشرخوان برآورد.
خاقانی .
 
در برم آمد چو چنگ ،چنگ، گیسو در پاکشان
من شده از دست صبح ،صبح، دست بسر چون رباب .
خاقانی .
 
بر رود و رباب و ناله ٔنالهٔ چنگ
یکرنگ نوایی این دو آهنگ .
نظامی .
 
لیلی و خروش چنگ در بر
مجنون چو رباب دست برسر.
نظامی .
 
بنواز مرا که بی تو برخاست
 
چون چنگ ز هر رگم فغانی
بنواز مرا که بی تو برخاست
چون چنگ ز هر رگم فغانی
نی نی چو ربابم از غم تو
یعنی که رگی و استخوانی .
عطار.
 
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که میگفتمی‌گفت گوینده ای با رباب .
سعدی .
 
باز وقتی که ره خراب شود
کیسه چون کاسه ٔکاسهٔ رباب شود.
سعدی .
 
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس .
حافظ.
 
چه نسبت است برندی صلاح و تقوی را
سماع وعظ کجا نغمه ٔنغمهٔ رباب کجا.
حافظ.
 
در گوش مشتری شده آواز چنگها
بر چرخ زهره خاسته بانگ رباب هارباب‌ها.
ملک الشعراء بهار.
 
 
کلمه رباب چند بار در ارتباط با سایر آلات موسیقی گوناگون مانند رود، [[شاهرود]] (فارابی)، "بانگ"، چنگ، نای و نی [[شاه نایی]]، تار، [[دوتار]]، [[سه تار]]، [[سنتور]]، [[تنبور]]، (گیتار) (در زبان غیر استاندارد بعوض [الف] از [و] استفاده می‌شود: نون بجای نان، جون بجای جان و تور برای تار) و [[شاه رباب]] از نویسندگان ادبیات فارسی از آخر هزاره اول میلادی دراشعار فردوسی، جامی و پروین اعتصامی مورد استفاده قرار گرفته‌است. پسر بزرگ جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، سلطان ولد، یک کتاب تحت نام [[رباب نامه]] ("Rubabnameh") نوشت؛ که در جایگاه مرکزی بین [[ابتدانامه]] و [[انتهانامه]] قرار گرفت.
سطر ۱۶۳ ⟵ ۱۵۹:
 
گفته شده که رباب آلت موسیقی اصیل پشتون‌ها<nowiki/>ست.<ref>https://da.azadiradio.com/a/25119748.html</ref> در ایران به آن «ساز» و یا «ساز تار» و یا [[تار]] وهم چنان رباب گفته می‌شود. تنها فرقی که که میان تار و رباب است: رباب اغلب تارهای رزونانس دارد؛ و از آن به ندرت استفاده می‌شود و در ایران همین اهتزازهای ارتعاشی با انگشت‌گذاری و کورد حل می‌شود. یعنی در تار هارمونی مدنظر گرفته شده‌است.
 
 
== پانویس ==