فلسفه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: اقصاددان⟸اقتصاددان، ذاتن⟸ذاتا، لزومن⟸لزوما، مستقیمن⟸مستقیما، معمولن⟸معمولا |
|||
خط ۴۹:
==== جان لاک ====
[[جان لاک]] مثال بارز اندیشمندان این دوره است به گونهای که آرای این عصر را در کتابش '''دو رساله درباب دولت''' میتوان دید. در این کتاب لاک حکومتی طبیعی را پیشنهاد میدهد که
[[پرونده:Eugène Delacroix - La liberté guidant le peuple.jpg|بندانگشتی|چپ|تابلویی از موزه لوور کشیده شده به سال ۱۸۳۰ با نام فرانسوی '''آزادی مردم را هدایت میکند'''. نمادی از دوره روشنگری در [[اروپا]]]]
خط ۸۵:
=== فلسفه سیاست در تحصیلات مدرن ===
مطالعه نظریه سیاست یک شاخه رایج در دانشکدههای [[علم سیاست]] در دانشگاههای آمریکایی است. با این وجود مهم است که جایگاه دقیق آن را در محیط مورد مطالعه بشناسیم. برای این که به طور اختصار خلاصهای از آرای نظریه پردازان علم سیاست را بشناسیم باید توجه داشته باشیم که این آشنایی
== فلاسفه تأثیر گذار علم سیاست ==
خط ۱۰۳:
* [[تامس هیل گرین|توماس هیل گرین]]: یک متفکر مدرن لیبرال و از اولین مدافعان آزادی مثبت.
* [[یورگن هابرماس]]: یک جامعهشناس معاصر و مروج [[دموکراسی]]. وی از پیشگامان ابداع مفاهیمی چون، فضای عمومی، اقدامات ارتباطی، و دموکراسی مستقیم بود. کارهای ابتدایی وی به شدت بر [[مکتب فرانکفورت]] تأثیر گذاشتهاند.
* [[فردریش هایک]]: وی بحث میکرد که برنامهریزی مرکزی ناکارآمد است به این خاطر که اعضای مرکزی حکومت درک کافی از شرایط گوناگون منطقهای ندارند و نمیتوانند برنامه مناسبی برای کار و بازار بریزند. هایک میگوید برنامهریزی مرکزی اقتصادی گونهای از سوسیالیسم است و منجر به پدیدآیی حکومتی میشود که قدرتی خطرناک خواهد داشت. وی از سرمایه داری [[بازار آزاد]] حمایت میکند که در آن نقش [[دولت]] برقراری [[حکومت قانون]] است تا اجازه دهد نظم خود به خودی پدید آید. فیلسوف و
* [[هگل]]: تأکید بر تکرار تاریخ داشت و میگفت تاریخ یک سیر منطقی را طی میکند. این ایده بر متفکران بعد وی همچون [[مارکس]]، [[کیرکگارد]]، [[نیچه]] و [[اوکشات]] تأثیر بسیاری گذاشت.
* [[توماس هابز]]: وی بیش از همه چیز بر این موضوع متمرکز بود که [[قرارداد اجتماعی]] که توجیه کننده اقدامات حاکمان است، میتواند داخل در مفهوم حاکمیت تعبیر شود.
خط ۱۲۲:
* [[توماس پین]]: نویسنده دوران روشنگری که از [[لیبرال دموکراسی]]، [[انقلاب آمریکا]]، [[انقلاب فرانسه]] و حقوق مردم حمایت میکرد.
* [[افلاطون]]: به همراه استاد خویش، [[سقراط]] و شاگرد خویش، [[ارسطو]] به پایهریزی فلسفه و دانش غربی کمک شایانی کرد.
* [[پیر جوزف پرودهون]]:
* [[آین رند]]: خالق فلسفه عینی گرایی
* [[جان راولز]]: دانشگاههای انگلیسی آمریکایی تا مدتها به شدت تحت تأثیر کتاب وی؛ [[نظریه عدالت]] بودند که در سال ۱۹۷۱ منتظر شد و از گونهای متفاوت از نظریه [[قرارداد اجتماعی]] استفاده میکرد تا سوالهای بنیادین دربارهٔ عدالت را پاسخ داده و [[فایده گرایی]] را نقد کند.
* [[ژان ژاک روسو]]: وی [[قرارداد اجتماعی]] را به عنوان گونهای از ابراز خواست عمومی مردم تحلیل میکرد و تمام قامت طرفدار دموکراسی مطلق بود که مردم در مقیاسی بزرگ قادر به حکومت بر خود بودند.
* [[کارل اشمیت]]: نظریهپرداز آلمانی علم سیاست که با [[نازی]]ها پیوند محکمی دارد. وی کسی بود که مفهوم تمایز میان دوست و دشمن در کشورها را مطرح کرد. گرچه تأثیر گذارترین کتاب وی در دهه ۱۹۲۰ نگاشته شدهاست ولی وی به طور مداوم تا زمان مرگش در ۱۹۸۵ به نوشتن ادامه داد. وی به شدت بر متفکرین قرن بیستم، چه متفکرین [[مکتب فرانکفورت]] و چه خارج از آن تأثیر گذاشتهاست، متفکرانی نظیر [[ژاک دریدا]]، [[هانا آرنت]] و [[جورجیو آگامبن]].
* [[آدام اسمیت]]:
* [[سقراط]]: وی به خاطر خطابههایش در میان آتنیان به عنوان پدر فلسفه سیاست غرب در نظر گرفته میشود؛ از آن جا که سقراط هیچ وقت چیزی بر روی کاغذ نیاورد، بیشتر چیزی که از وی و روشهایش میدانیم از طریق مشهورترین شاگردش [[افلاطون]] به ما رسیدهاست.
* [[باروخ اسپینوزا]]: وی اولین تحلیلها را بر مفهوم خودخواهی منطقی ارائه کرد و در آن میگفت منافع منطقی فرد با منطق محض در تطابق هستند. در نظر اسپینوزا در جامعهای که منطق راهنمای تمام افراد آن است، قدرت سیاسی چیزی زائد به نظر میرسد.
|