فلسفه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: اقصاددان⟸اقتصاددان، ذاتن⟸ذاتا، لزومن⟸لزوما، مستقیمن⟸مستقیما، معمولن⟸معمولا
خط ۴۹:
 
==== جان لاک ====
[[جان لاک]] مثال بارز اندیشمندان این دوره است به گونه‌ای که آرای این عصر را در کتابش '''دو رساله درباب دولت''' می‌توان دید. در این کتاب لاک حکومتی طبیعی را پیشنهاد می‌دهد که مستقیمنمستقیما در راستای نظرات وی است که چگونه توسعه سیاسی اتفاق می‌افتد و چگونه می‌تواند از طریق تعهد قراردادی یافت شود. لاک در مقابل سر رابرت فیلمر می‌ایستد تا با نظریه پدرسالارنه وی مبنی بر نظریه سیاسی طبیعی و نظام طبیعی است و دربارهٔ نظام‌هایی است که در آن زمان موجود بوده‌اند، مخالفت کند. نظریه حق‌الهی پادشاهان –که مورد نظر و بحث اندیشمندان پیش از وی، از جمله فیلمر بود- با برخوردی که لاک با آن می‌کند به یک فانتزی تبدیل می‌شود و به گونه‌ای مسخره آمیز جلوه می‌کند. برخلاف ماکیاولی و هابز و مانند آکویناس، لاک این نظر ارسطو که انسان ذاتنذاتا در پی خوشبختی و شادی است و این را در یک موقعیت اجتماعی به مثابه یک حیوان اجتماعی به دست می‌آورد را می‌پذیرد. بر خلاف نظریه چیره آکویناس دربارهٔ رهایی روح انسان از گناه اصلی، لاک معتقد بود که انسان به مانند لوحی سفید در این دنیا پا می‌گذارد. در نظر لاک دانش نه ذاتی و مادرزاد و آشکار است و نه بر پایه قدرت و اقتدار است بلکه موضوع عدم قطعیت و بر پایه منطق، شکیبایی و اعتدال است. بر طبق نظر لاک یک حاکم مطلق که توسط هابز پیشنهاد داده شده بود، در قانون طبیعی که بر پایه منطق و جستجوی صلح و آرامش برای نجات انسان است، غیرلازم است.
 
[[پرونده:Eugène Delacroix - La liberté guidant le peuple.jpg|بندانگشتی|چپ|تابلویی از موزه لوور کشیده شده به سال ۱۸۳۰ با نام فرانسوی '''آزادی مردم را هدایت می‌کند'''. نمادی از دوره روشنگری در [[اروپا]]]]
خط ۸۵:
 
=== فلسفه سیاست در تحصیلات مدرن ===
مطالعه نظریه سیاست یک شاخه رایج در دانشکده‌های [[علم سیاست]] در دانشگاه‌های آمریکایی است. با این وجود مهم است که جایگاه دقیق آن را در محیط مورد مطالعه بشناسیم. برای این که به طور اختصار خلاصه‌ای از آرای نظریه پردازان علم سیاست را بشناسیم باید توجه داشته باشیم که این آشنایی لزومنلزوما به معنی آشنایی با علم سیاست نیست. این مسئله نشان می‌دهد که حوزه اندیشه و فلسفه در علم سیاست حوزه‌ای کاملاً متمایز و متفاوت از خود این علم است.
 
== فلاسفه تأثیر گذار علم سیاست ==
خط ۱۰۳:
* [[تامس هیل گرین|توماس هیل گرین]]: یک متفکر مدرن لیبرال و از اولین مدافعان آزادی مثبت.
* [[یورگن هابرماس]]: یک جامعه‌شناس معاصر و مروج [[دموکراسی]]. وی از پیشگامان ابداع مفاهیمی چون، فضای عمومی، اقدامات ارتباطی، و دموکراسی مستقیم بود. کارهای ابتدایی وی به شدت بر [[مکتب فرانکفورت]] تأثیر گذاشته‌اند.
* [[فردریش هایک]]: وی بحث می‌کرد که برنامه‌ریزی مرکزی ناکارآمد است به این خاطر که اعضای مرکزی حکومت درک کافی از شرایط گوناگون منطقه‌ای ندارند و نمی‌توانند برنامه مناسبی برای کار و بازار بریزند. هایک می‌گوید برنامه‌ریزی مرکزی اقتصادی گونه‌ای از سوسیالیسم است و منجر به پدیدآیی حکومتی می‌شود که قدرتی خطرناک خواهد داشت. وی از سرمایه داری [[بازار آزاد]] حمایت می‌کند که در آن نقش [[دولت]] برقراری [[حکومت قانون]] است تا اجازه دهد نظم خود به خودی پدید آید. فیلسوف و اقصادداناقتصاددان اتریشی، از مدافعان لیبرالیسم کلاسیک و از منتقدان [[جان رولز]] است.
* [[هگل]]: تأکید بر تکرار تاریخ داشت و می‌گفت تاریخ یک سیر منطقی را طی می‌کند. این ایده بر متفکران بعد وی همچون [[مارکس]]، [[کیرکگارد]]، [[نیچه]] و [[اوکشات]] تأثیر بسیاری گذاشت.
* [[توماس هابز]]: وی بیش از همه چیز بر این موضوع متمرکز بود که [[قرارداد اجتماعی]] که توجیه کننده اقدامات حاکمان است، می‌تواند داخل در مفهوم حاکمیت تعبیر شود.
خط ۱۲۲:
* [[توماس پین]]: نویسنده دوران روشنگری که از [[لیبرال دموکراسی]]، [[انقلاب آمریکا]]، [[انقلاب فرانسه]] و حقوق مردم حمایت می‌کرد.
* [[افلاطون]]: به همراه استاد خویش، [[سقراط]] و شاگرد خویش، [[ارسطو]] به پایه‌ریزی فلسفه و دانش غربی کمک شایانی کرد.
* [[پیر جوزف پرودهون]]: معمولنمعمولا به عنوان پدر [[آنارشیسم]] مدرن شناخته می‌شود.
* [[آین رند]]: خالق فلسفه عینی گرایی
* [[جان راولز]]: دانشگاه‌های انگلیسی آمریکایی تا مدت‌ها به شدت تحت تأثیر کتاب وی؛ [[نظریه عدالت]] بودند که در سال ۱۹۷۱ منتظر شد و از گونه‌ای متفاوت از نظریه [[قرارداد اجتماعی]] استفاده می‌کرد تا سوال‌های بنیادین دربارهٔ عدالت را پاسخ داده و [[فایده گرایی]] را نقد کند.
* [[ژان ژاک روسو]]: وی [[قرارداد اجتماعی]] را به عنوان گونه‌ای از ابراز خواست عمومی مردم تحلیل می‌کرد و تمام قامت طرفدار دموکراسی مطلق بود که مردم در مقیاسی بزرگ قادر به حکومت بر خود بودند.
* [[کارل اشمیت]]: نظریه‌پرداز آلمانی علم سیاست که با [[نازی]]‌ها پیوند محکمی دارد. وی کسی بود که مفهوم تمایز میان دوست و دشمن در کشورها را مطرح کرد. گرچه تأثیر گذارترین کتاب وی در دهه ۱۹۲۰ نگاشته شده‌است ولی وی به طور مداوم تا زمان مرگش در ۱۹۸۵ به نوشتن ادامه داد. وی به شدت بر متفکرین قرن بیستم، چه متفکرین [[مکتب فرانکفورت]] و چه خارج از آن تأثیر گذاشته‌است، متفکرانی نظیر [[ژاک دریدا]]، [[هانا آرنت]] و [[جورجیو آگامبن]].
* [[آدام اسمیت]]: معمولنمعمولا گفته می‌شود که وی پدر [[علم اقتصاد]] مدرن است؛ وی بروز منافع اقتصادی را از فعالیت‌های خود عناصر بازار توضیح می‌دهد و از آن با عنوان [[دست نامرئی]] یاد می‌کند. اسمیت هم چنین به مسئله تأثیر صنعتی شدن بر کار کارگران می‌پردازد و در این زمینه هم چهارچوب‌هایی اخلاقی ارائه می‌کند.
* [[سقراط]]: وی به خاطر خطابه‌هایش در میان آتنیان به عنوان پدر فلسفه سیاست غرب در نظر گرفته می‌شود؛ از آن جا که سقراط هیچ وقت چیزی بر روی کاغذ نیاورد، بیشتر چیزی که از وی و روش‌هایش می‌دانیم از طریق مشهورترین شاگردش [[افلاطون]] به ما رسیده‌است.
* [[باروخ اسپینوزا]]: وی اولین تحلیل‌ها را بر مفهوم خودخواهی منطقی ارائه کرد و در آن می‌گفت منافع منطقی فرد با منطق محض در تطابق هستند. در نظر اسپینوزا در جامعه‌ای که منطق راهنمای تمام افراد آن است، قدرت سیاسی چیزی زائد به نظر می‌رسد.