نهضت تنباکو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۳۶:
 
در تبریز، مردم به رهبری آیت‌الله حاج میرزا جواد آقامجتهد تبریزی به مقابله با قرارداد برخاستند و ضمن کندن و پاره نمودن اعلامیه‌های کمپانی از روی دیوارها و معابر عمومی، از پذیرفتن خارجیان نیز خودداری کردند.
در این میان اصفهان که تجار و علمای آن همکاری بیشتری داشتند به رهبری سه عالم مجاهد، حاج شیخ محمدتقی نجفی معروف به [[آقا نجفی اصفهانی]]، شیخ محمدعلی و ملاباقر فشارکی به مخالفت با قرارداد مزبور پرداختند. علمای اصفهان برای اولین بار در منطقه خود استعمار دخانیات و تنباکو را تحریم و کارکنان رژی را نجس اعلام کردند. بدین ترتیب تولیدکنندگان تنباکو، محصول خود را یا به آتش کشیدند و یا در بین فقرا تقسیم کردند و از معامله با کمپانی رژی خودداری ورزیدند. حاکم اصفهان برای لغو این حکم با علما مذاکره کرد، اما با مخالفت آنان روبرو شد. فشار روز افزون بر علما بسیاری از آنان را وادار به ترک اصفهان کرد که از آن جمله می‌توان به مهاجرت آقا [[منیرالدین بروجردی]] اصفهانی اشاره نمود که شبانه به [[عراق]] و نزد [[میرزای شیرازی]] هجرت کرده بود.<ref>شیخ حسن کربلایی،[[تاریخ دخانیه]]، صص ۱۰۴ ـ ۱۰۸</ref>
 
هم‌زمان با سایر شهرها نارضایتی در تهران نیز آشکار شد.[[میرزا حسن آشتیانی]] از علمای بزرگ تهران بارها با شاه و امین‌السلطان ملاقات و مضار امتیاز را گوشزد کرد، ولی آنان به این بهانه که امضای شاه معتبر و طرف مقابل نیز دولت انگلیس است به این اعتراض‌ها وقعی ننهادند.<ref>پیشین، ابراهیم تیموری، صص ۸۳ـ ۸۴</ref> در این ایام [[سید جمال‌الدین اسدآبادی]] نیز که به دعوت [[ناصرالدین‌شاه]] در [[تهران]] به سر می‌برد، به مخالفت علنی با امتیاز پرداخت و در پی صدور اعلامیه‌ای بر در مساجد، کاروانسراها و سفارتخانه‌ها با این مضمون که «به چه حقی خرید و فروش تنباکویی که خریدار و مصرف کنندهٔ آن ایرانی است به بیگانه واگذار شده‌است»، از ایران اخراج شد.<ref>محمدعلی بن محمدرضا سیاح، خاطرات حاج سیاح، دوره خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح و سیف‌الله گلکار، تهران، ۱۳۵۹، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۱</ref>
خط ۶۶:
در نتیجه آخرین حربهٔ شاه و دربار، تشکیل جلسه‌ای با حضور دولتیان و علما بود. در این جلسه که افرادی نظیر [[میرزا حسن آشتیانی]] و [[شیخ هادی نجم‌آبادی]] حضور نداشتند، شاه خواستار حکم حلیت استعمال تنباکو شد که با پاسخ صریح حاضران مواجه گردید. در این میان امین‌السلطان راه دیگری در پیش گرفت و به علما وعده داد که اقداماتی جهت لغو امتیاز خواهد کرد و در برابر از آنان خواست که صریحاًً استعمال دخانیات را مجاز اعلام کنند.<ref>پیشین، ناظم‌الاسلام کرمانی، ج ۱، صص ۲۲ـ ۲۳.</ref>
با لغو انحصار داخلی، علما در برابر اصرار [[امین‌السلطان]] اظهار داشتند که چون امتناع مردم از استعمال دخانیات مستند به حکم [[میرزای شیرازی]] است، تنها چارهٔ کار مراجعه به وی و کسب اطلاع از نظر اوست. در واقع آنها ضمن رفع تکلیف از خود، به اصرار [[امین‌السلطان]] تلگرامی حاکی از لغو امتیاز داخلی پاسخ میرزای شیرازی ارسال کردند. دو هفته پس از اعلام لغو امتیاز داخلی، پاسخ میرزای شیرازی به تلگرام علما به تهران ارسال شد. او در این تلگرام ضمن تشکر از شاه به جهت لغو امتیاز، اظهار امیدواری کرده بود که دست‌های خارجی به کلی از ایران کوتاه شود. پاسخ مزبور که به هیچ وجه مقصود اصلی دولتی‌ها را که خواهان صدور حکم حلیت استعمال تنباکو بودند، تأمین نمی‌کرد،<ref>پیشین، حسین‌بن علی اصفهانی کربلایی، ص ۱۵۰.</ref> ادامهٔ امتناع مردم از مصرف توتون و تنباکو را نیز در پی داشت.
دولت که میرزای آشتیانی را عامل ناآرامی می‌پنداشت از او خواست تا به منبر برود و حلال بودن استعمال تنباکو را اعلام کند. شاه برای پایان دادن به اوضاع نامساعد، شدت عمل بیشتری نشان داد و از یک سو فرمان بازگشایی تمام قهوه‌خانه‌ها را صادر نمود و از سوی دیگر میرزای آشتیانی را در قلیان کشیدن در مجامع عمومی و یا خروج از دارالخلافه (تهران) مختار کرد.
[[میرزا حسن آشتیانی]] نیز بی‌درنگ ترک تهران را بر مخالفت با حکم میرزای شیرازی ترجیح داد و آمادهٔ حرکت شد.<ref>عباس میرزا قاجار (ملک‌آرا)، شرح حال عباس میرزا ملک‌آراء: برادر ناصرالدین شاه، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۶۱، صص ۱۸۵ ـ ۱۸۶</ref>
 
خط ۷۴:
جماعتی که در شیراز و تهران با نیروهای نظامی شاه درگیر شدند زن و مرد با هم بودند. در شیراز زنی و دختر بچه‌ای به ضرب گلوله پلیس شاه کشته شدند. در تهران نیز زنان در رویدادهای حساس ژانویه ۱۸۹۲ (دی/بهمن ۱۲۷۰) دخالت مؤثر داشتند.<ref>جان فوران، مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی: ترجمه احمد تدین،موسسه خدمات فرهنگی رسا،چاپ هفتم ۱۳۸۶، ص ۲۵۴.</ref>
همچنین در این ایام زمزمه‌های جهاد علیه دستگاه نیز بالا گرفته بود و اعلامیه‌هایی بدین مضمون که {{نقل قول|«بر حسب حکم جناب حجت‌الاسلام، آقای شیرازی، اگر تا ۴۸ ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود، یوم دوشنبه آتیه، جهاد است، مردم مهیا شوید.»}} بر در و دیوار شهرها نصب شده بود.
به هر روی پیشروی مردم، دربار را وحشت زده کرد و کوشش [[کامران میرزا نایب‌السلطنه]] برای آرام کردن مردم حاصلی نداشت. به طوری که وعده‌های او به نیابت از شاه که «فرنگی‌ها را بیرون می‌کنیم» و یا دستخط شاه خطاب به وی که اعلام می‌داشت،{{نقل قول|«امتیاز داخله را که برداشته بودیم، حال امتیاز از خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور در کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جناب میرزای شیرازی برسد»}}، بی‌حاصل ماند.<ref>ژوانس فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه: عباس اقبال آشتیانی، تهران: دنیای کتاب، بی‌تا، ۱۳۶۳، صص ۲۳۷ ـ ۲۳۹</ref> بی‌نتیجه ماندن وعده‌ها سبب شد که محمدعلی خان معین نظام، فرمان تیراندازی صادر کند و در این تیراندازی‌ها عده‌ای کشته شوند.
در پی این کشتار، میرزای آشتیانی از پذیرش هدایای شاه که برای دلجویی از او فرستاده بود، خودداری ورزید و مردم را به استقامت عاقلانه و اجتماع در مسجد جامع فراخواند. میرزای آشتیانی برای پایان گرفتن غائله سه پیشنهاد به مضمون پرداخت خون‌بهای مقتولین، مصونیت حاضران در تظاهرات و برچیدن بساط کلیه امتیازات خارجی را مطرح ساخت.