رفقای خوب: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Yamaha5Bot (بحث | مشارکتها) ←داستان: تمیزکاری با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۳۰:
هنری سپس به مواد مخدر معتاد میشود و بعد از رابطه با معشوقه تازهاش جنیس و چندین دعوا با کارن، برای پس گرفتن پولی از قماربازی که باخته همراه جيمى به فلوریدا اعزام میشود. اما فردی که آنها تهدید میکنند، خواهرش تایپیست اف بی آی از آب در میآید. هنری و جيمى به همراه پالی و برادر فرد قمارباز و تمام افراد دیگر سیسرو، دستگیر میشود و بعد از اینکه همگی از زندان آزاد میشوند نقشهای میریزند تا بزرگترین سرقت تاریخ آمریکا (معروف به دستبرد لوفتانزا) را بکنند. (هر چند خود هنری در این دزدی نقشی نداشته و هیچ صحنهای از خود این واقعیت تاریخی در فیلم نشان داده نمیشود.)
بعد از موفقیت دزدی بزرگ و کشتن کسانی که ردی از دزدی به جا گذاشتهاند
در حالی که تمامی اعضای سیسرو ترسیدهاند و دیگر به هم اعتماد ندارند، هنری سر فروختن مواد مخدر، دستگیر میشود. دیگر کسی به او کمک نمیکند و بعد از ازادی موقتش، همه از جمله جیمی، قصد کشتن او و زنش را میکنند. وقتی او از پالی کمک میخواهد پالی هم به او پشت میکند. در چنین شرایطی هنری دست به دامان پلیس میشود و تمام افراد سیسرو، تمام کارهایی را که کردند و افرادی را که کشتند را لو میدهد و قاضی هم او را از حکم اعدام میبخشد و به نقطهای دور تبعید میکند. این گونه است که هنری کسانی که خود را دوست او معرفی میکردند و در آخر قصد جان او را داشتند را برای این که، به جز تمام آن آزادیهای گذشته، فقط بخواهد زنده بماند آنها را به پلیس میفروشد ولی خود بقیه زندگیش را مثل یک شهروند معمولی میگذراند.
|