اسطوره‌شناسی ارمنستان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏باورهای کهن و کیش پرستش پدیده‌های طبیعی: یادکرد تکراری، + ماژول گروه‌بندی ارجاع با استفاده از AWB
خط ۶۱:
ماه در باور ملت ارمنی خواهر خورشید بحساب می‌آمد و مورد پرستش قرار می‌گرفت. پرستشگاه‌های آفتاب و ماه در پایتخت ارمنستان باستان قرار داشته و مردم براساس مراسم خاصی که جزئیات آن معلوم نیست دعا و نیایش به پیشگاه این ایزدان به عمل می‌آورده‌اند.
 
ارمنیان به [[ماه نو]]، «ماهیک» (هلال)، می‌گفتند و از مهکان (نام یکی از ماه‌های تقویم ارمنی) ساخته شده است. درخواست کمک از ماه، در سحر و جادو میان ارمنیان مرسوم بوده است. در اولین شبی که قرص ماه کامل می‌شود از ماه چشم بر نمی‌دارند و مدتی به آن نگاه می‌کنند تا آرزوهایشان برآورده شود. همچنین ماه، روزی دهنده تمامی گیاهان به شمار می‌رفته است. خورشید و ماه فرزندان خداوند هستند. خورشید دختر و ماه پسر است.<ref name=ToolAutoGenRef2 /><ref name=ToolAutoGenRef3 /><ref name=ToolAutoGenRef4>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان، صفحه:۲۸</ref><ref name=ToolAutoGenRef3 />
* ستاره‌ها
ستارگان ریشه و باعث تمامی اتفاقات خوب و بد هستند. همچنین تولد و سرنوشت انسان توسط ستارگان رقم زده می‌شود و با وضعیت قرار گرفتن سیارات در صور فلکی بستگی دارد. اگر علامت [[صورت فلکی]] شیر باشد، نوزاد پادشاه می‌شود، اگر علامت صورت فلکی قوچ باشد ثروتمند، اگر عقرب باشد بدجنس و کناهکار.
خط ۷۲:
در بخش باورهای کهن ارمنی می‌نویسند:
 
«زمین و آسمان زن و شوهرند. آسمان پدر و زمین مادر است. در میان آنها دریای ارغوانی جای گرفته است. آسمان شهری است که گاه آن را شهر گرانبها می‌نامند، شهری با دروازه‌های مسی که با باروهای سنگی محصور شده است. این شهر آسمانی، معبدی است نورانی و یا کاخی است از جنس رنگین کمان با ستون‌های بلند درخشان. همه چیز در آن براق، نورانی و شگفت‌انگیز است. در آنجا نه سرما وجود دارد و نه تاریکی. آن جایگاه و ماوی جاودانگی است.»<ref name=ToolAutoGenRef3 /><ref>تاریخ کلیسای ارمنی، نگارش دکتر ادیک باغداساریان، صفحه:۳۹</ref><ref name=ToolAutoGenRef3 /><ref name=ToolAutoGenRef1>باورها، دین، پرستش اسطوره‌های ارمنیان کهن. چاپ ایروان سال 2001 میلادی</ref>
* کوه‌ها
در بخش باورهای کهن و داستانهای حماسی ارمنی می‌نویسند:
خط ۸۲:
پس از گرویدن ارمنیان به [[مسیحیت]]، آیین صنوبرپرستی نیز شکل دیگری به خود گرفت، زیرا پیروان این پرستش معتقد بودند که صلیب از چوب درخت صنوبر (سپیدار) ساخته شده بود.<ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان، صفحه:۳۶</ref>
* آتش
در ارمنستان باستان آتش نیز پرستیده می‌شده است. بقایای این کیش پرستش در دوران مسیحیت نیز میان ارمنیان به موجودیت خود ادامه داد و به یکی از جشن‌ها و مراسم کلیسای ارمنی بدل گردید که به آن «دِرِنْدِز» یا «دیاراندآراج» به معنی (پیشوازی خدایگان) می‌نامند.<ref name=ToolAutoGenRef3 /><ref>احمد نوری‌زاده، صد سال شعر ارمنی (از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم). صفحه:۷۶</ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان، صفحه:۴۶</ref><ref name=ToolAutoGenRef3 />
* زمان
«ژوک» و «ژاماناک» را که در زبان ارمنی به معنی زمان است به هیئت پیرمردی سپید گیسو و محاسن مجسم می‌کرده‌اند که بربالای کوهی نشسته بود و دو کلاف نخ در دست داشت. از او پرسیده می‌شود:(ای پیر مرد که هستی؟) و او جواب می‌دهد:(من زمان هستم! اگر رشته نخ سیاه را بگشایم شب می‌شود و اگر کلاف سفید را بگشایم روز می‌شود) این در واقع تصور ابتدائی ملت ارمنی از زمان است که به عنوان برترین قدرت گذر نور را در روز و ظلمت را در شب میسر می‌کند.<ref name=ToolAutoGenRef5>احمد نوری‌زاده، صد سال شعر ارمنی (از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم). صفحه:۷۷</ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان، صفحه:۵۱</ref>
خط ۱۰۷:
[[تیگران یرواندونی]] پادشاه ارمنستان که با کوروش متحد شده بود و به جنگ آژداهاک پادشاه ماد می‌رود، موسس خورناتسی، این واقعه را به صورت یک داستان افسانه‌ای در کتاب تاریخ ارمنستان چنین نقل می‌کند:
 
«تیگران در شجاعت و دلاوری بی همتا و از جمله تواناترین و مال اندیش‌ترین پادشاه ما بود. در سرنگون کردن سلطنت مادها با کوروش همدست شد و بر یونانیان ظفر یافته مدتی آن‌ها را تحت اطاعت خود نگاهداشت و مملکت ما را توسعه داده آن را به منتهای سرحدات باستانی رساند. تیگران در ابتداء با آژداهاک متفق بود و همشیره خود ([[تیگرانوهی]]) را که آژداهاک به التماس و عجز و لابه او را درخواست می‌کرد، به زوجیت او داد. آژداهاک در نهان فکر می‌کرد که در اثر چنین خویشاوندی، یا دوستی و اتحاد او با تیگران مستحکم تر و پایدارتر خواهد شد و یا از طریق این خویشاوندی به سهولت خواهد توانست خائنانه او را به قتل برساند. شبی آژداهاک خوابی دید که به وقت بیداری نه به چشم دیده و نه به گوش شنیده بود. از خواب پریده و با آنکه نیمه شب بود فوراً مشاوران خود را فراخواند و باقیافه محزون، چشمانش را بر زمین دوخته از ته دل آه کشید.»
 
«و گفت:ای دوستان عزیز در رؤیا چنین می‌نمود که من در یک کشور ناشناس هستم. در کنار یک کوه سر به فلک کشیده که قله اش پوشیده از یخ بنظر می‌رسید و گوئی می‌گفتند که این کشور ارمنستان است. وقتی که من به دقت به آن کوه نگریستم، زنی با لباس ارغوانی رنگ و روسری نیلگون، با چشمان درشت و رخساری گلگون و بلند قامت که روی قله کوه مرتفع نشسته بود و دردِ زهِ داشت، به چشم خورد. هنگامی که من حیرت‌زده چشم بر این منظره دوخته بودم، ناگهان آن زن وضع حمل کرده سه بهادر بالغ و کامل زائید. اولی بر شیر سوار بود و به طرف مغرب می‌تاخت. دومی بر پلنگ سوار بود و جهت شمال را در پیش گرفته بود، اما سومی که بر اژدها سوار بود دیدم که با بال هائی که درست مثل بال‌های عقاب بود، نزدیک شده می‌خواست خدایان ما را درهم شکند. اما من آژداهاک خود را در میان آن‌ها انداخته حمله آن بهادر حیرت‌آور را به خود جلب کرده و به جنگ و ستیز با او پرداختم. ابتدا با نیزه یکدیگر را مجروح کرده سیل خون جاری کردیم و سطح محوطه قصر را که چون خورشید درخشان بود، مبدل به دریای خون کردیم. سپس مدت مدیدی با سلاح‌های دیگر جنگیدیم. آخر الامر من مغلوب شدم. در این لحظه که از تشویش و اضطراب غرق عرق شده بودم، از خواب پریدم و از آن لحظه من مرده‌ام و زنده نیستم. چون که تعبیر این خواب جز آن نیست که ما از طرف تیگران ارمنستان مورد استیلای سخت واقع خواهیم شد.»<ref name="ReferenceA"/>
خط ۱۵۷:
* آرالز
[[پرونده:Aralez.jpg|thumbnail|یک آرالز در میدان نبرد]]
آرالزها قادرند با لیسیدن زخم‌های جنگجویان، آنها را مداوا کنند و مردگان را زنده کنند. مثل افسانه آرای زیبا و شامیرام. در مورد آرالزها اتفاق نظر مشترکی وجود ندارد به عنوان مثال موسس خورناتسی آرالزها را خدایان شامیرام نامیده است؛ ولی محققین ارمنی آرالز را واژه‌ای نامشخص از نام یک حیوان می‌دانند بعضی از محققین آرالزها را از نسل گرگ می‌دانند و یا آرالز می‌تواند از لغت آرال آشوری به معنای دوزخ باشد.
* اورواکان
در باورهای مردم، اورواکان روح مردگانی هستند که به ویژه شبها از قبر بیرون آمده، در مکانهایی که قبلاً می‌زیستند و یا در قبرستانها پرسه می‌زنند. آنها مثل قهرمانان از خانه‌ها و خانواده هایشان حفاظت می‌کنند.
* ایشاتسول یا هوشکاپاریک
در ارمنستان پریهای دریایی که نیمه ماهی و نیمه زن هستند، هوشکاپاریک نامیده می‌شوند. چنین تصور می‌شد که هوشکاپاریک در [[دریای سیاه]] زندگی می‌کرده است.