محمد هلال بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mersad 18 (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش Mersad 18 (بحث) به آخرین تغییری که Sharaky انجام داده بود واگردانده شد
خط ۱:
'''محمد اوسط''' مشهور به '''هلال علی''' و '''محمد هلال'''، (۱۴–۶۴ ه. ق)، فرزند بلافصل [[امیرالمومنین علی|امیرالمومنین بن ابیطالب]] و نوه [[رسول اللهمحمد]] می‌باشد.مقبره این امامزاده در شهرستان آران و بیدگل می باشد.
<ref>
مناقب آل ابی‌طالب ، نوشته [[ابن شهر آشوب مازندرانی]]، جلد ‏۳، صفحه ۳۰۵، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ ق؛</ref><ref>
خط ۹:
 
== تبار و نام‌گذاری ==
محمد هلال، فرزند بلافصل [[امیرالمومنین علی|امیرالمومنین بن ابیطالب]] و امامه می‌باشد. [[امامه بنت زینب]] ثمره ازدواج [[ابوالعاص بن ربیع]] و [[زینب بنت محمد|زینب]] بوده، که زینب نیز یکی از دختران [[رسول الله]]محمد است.
پس از شهادت [[صدیقهفاطمه طاهرهزهرا]] بنابر وصیتش، [[علی‌بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] امامه را برای سرپرستی فرزندانش به عقد خود درآورد؛ بنابراین نسب محمد هلال از طرف مادر با دو واسطه به [[رسول اللهمحمد]] می‌رسد.
 
[[ریشه‌شناسی|سبب نامگذاری]] وی به خاطر تشبیه چهره‌اش به [[ماه نو]] است که پدرش در شب ولادتش اینگونه گفته است:
خط ۲۰:
 
== هجرت و وفات ==
بعد از [[واقعه عاشورا]] در سال ۶۱ ه. ق زمانی که هلال بن علی و برادرش [[عون بن علی|عون]] در [[طائف]] بودند، خبر شهادت [[حسین بن علی|سید الشهداء]] و یارانش به آنها رسید.
آنها پس چند روز سوگواری به سوی [[خراسان]] روانه شدند و پس از ورودشان در [[طوس]] اقامت گزیدند. حاکم وقت طوس ''قیس بن مره''، در آن زمان به طائف و [[بطحا]] رفته بود و [[مغیره]] (پسر عمویش) را جانشین خود قرار داده بود.
زمانی که مغیره از ورود هلال بن علی و برادرش و گرد آمدن [[شیعیان]] دور آن‌ها مطلع شد، ''قیس بن مره'' را از این جریان آگاه ساخت. او بلافاصله خود را به طوس رساند، لشکری مهیا ساخت و مغیره را به فرماندهی سپاهی دیگر نصب کرد و با آن دو و یارانشان به نبرد پرداخت. در این نبرد [[عون بن علی]] شهید شد.
خط ۳۵:
:: «این مزرعه را آرام دشت می‌خوانند.»{{پایان کوچک}}
 
از میان آنان پیرمردی که «بابایعقوب» نام داشت که ۲۰۰ سال عمر داشت و بارها به حضور [[رسول اللهمحمد]] رسیده بود و پیرو [[امیرالمومنینعلی علی|امیربن المومنینابیطالب]] بود، به وی خوش آمد گفت و از او پذیرایی کرد.{{مدرک}}
محمد هلال در آن جا اقامت گزید و بارها به بابایعقوب گفت:
{{کوچک}}