توران میرهادی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Makemoreprogress (بحث | مشارکت‌ها)
Makemoreprogress (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۷۰:
منابع درسی چه بود؟
همه کتاب ها. در واقع بچه ها تعیین کننده و مجری بودند و معلم فقط هدایت کننده ای در کنارشان بود تا بتوانند آنچه را می خواهند یاد بگیرند. همه با هم به شکل اختیاری کار می کردند تا بتوانند بیاموزند. مثلا معلم کلاس چهارم ابتدایی وقتی که برنامه نقاشی بود، کاغذ بزرگی را روی میز می گذاشت. اول بچه ها روی کاغذ های کوچک
فکرشان را می نوشتند و با هم مشورت می کردند و در نهایت این فکر را پیاده می کردند. شما وقتی که کار را می دیدید احساس می کردید که با یک تابلوی هنری روبه رو هستید که بچه ها آن را با روش های مختلف ساخته بودند و این خیلی سازنده بود.
 
پس اصل و مبنای کار آموزش، بر کار گروهی بود.
بله، اصل بر تصمیم خود بچه ها و اصل بر کار گروهی بود که ما در مدرسه فرهاد پیاده کردیم. بچه ها خودشان نویسنده کتاب درسی بودند. کتاب های درسی شان را به وجود آوردند، محقق شدند، به دنبال موضوعات مختلف رفتند، اطلاعات را جمع آوری کردند و در این زمینه کار کردند. یعنی در این زمینه بچه ها فعال بودند. اگر کلاس اولی ها کتاب خواندنی نداشتند ما به کلاس چهارمی ها و پنجمی ها می گفتیم که آیا می توانید برای بچه های اول، کتاب آسان و ساده درست کنید. بعد کتابی را می ساختند، خودشان نقاشی می کردند و جمله های ساده را می نوشتند که از ابتدای دبستان تا پایان دوره راهنمایی در مدرسه فرهاد پیاده شد.
 
منبع: شانه بر موی سپید، جلد اول، گفتگو با توران میرهادی، نویسنده: پژمان موسوی
 
== برگشت از اروپا و فعالیت‌های پراکنده ==