زبانشناسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
مهنازطالبی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: یادنمیگیرد⟸یاد نمیگیرد، جملهبنیادی⟸جمله بنیادی، نحوبنیاد⟸نحو بنیاد، ناکارامدیهای⟸ناکا... |
||
خط ۷:
== تاریخچه ==
معمولاً تاریخ دانش زبانشناسی را بهمعنی «مطالعات تخصصی زبان» تا کتاب دستور [[سانسکریت]] نوشتهٔ [[پانینی]] هندی عقب ببرند. پانینی در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفتهای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبانشناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب ''[[دوره زبانشناسی عمومی|دورهٔ زبانشناسی عمومی]]'' نوشتهٔ [[فردینان دوسوسور]] آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانیِ همزمانی و در زمانی تمایز قائل شد و بر مطالعهٔ «نظام زبان» تأکید کرد. در دههٔ ۱۹۵۰، نظریات [[نوام چامسکی]] انقلابی در این رشته بهوجود آورد و باعث پیدایش [[دستور زایشی]] شد. او با انتقاد شدید از [[روانشناسی رفتارگرا]]، که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری میداند، با ارائهٔ شواهدی،
== انقلابهای علمی در زبانشناسی ==
خط ۱۶:
عمدهٔ فعالیتهای زبانشناسی در دورهٔ ساختگرایی که به نیمهٔ اول قرن بیستم مربوط میشود به صرف یا ساختواژه و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبانشناسیِ متن مطرح شد. پس طلایهای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده میشود. آن مکتب به نقشگرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت.
انقلاب سوم در حوزهٔ زبانشناسی را [[نوام چامسکی]] در سال ۱۹۵۷ با ارائهٔ نظریاتی راجع به [[دستور جهانی]] و [[زبانآموزی کودک]] پدیدآورد. این نظریات باعث ایجاد یک چارچوب نظریِ مهم در علم زبانشناسی شد که [[دستور زایشی]] نام دارد. انقلاب او از این نظر در خور توجه است که او زبانشناسی را
اما از حدود دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبانشناسی شدهاست. آنها تفکر پراگیها را احیا کردند که پارادایم رقیبِ زبانشناسی چامسکی است. اگر چامسکی به
رویکرد آخر این است که در انگارهٔ ساختهشده، «بافت» بالاترین است. بافت عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانیِ محیط است؛ یعنی بافتِ غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی میکند. پس این مدل از بافت شروع میکند. «بافت» تصویری است که از جهان برمیداریم و ملکهٔ ذهن ما میشود. وقتی این مفهوم قرار است تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش به میان میآید. پس این فرانقشها درواقع معناشناسی
این رویکرد میگوید هر جملهای که متعلق به یک متن است، حتی اگر ساده باشد، همزمان سه لایهٔ معنایی را بر دوشِ خود حمل میکند: محتوا گزارهای (درمورد چه چیزی صحبت میشود)، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار میشود؛ لایهٔ معنایی سوم این است که این جمله بهعنوان سازهٔ یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک میکند.
این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان نگاهی
== شاخهها ==
|