برخیز ای موسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +مرتب (۱۲.۵ core): + رده:مجموعه داستانهای کوتاه ۱۹۴۲ (میلادی) |
|||
خط ۵۴:
=== پیران قوم ===
از این داستان به بعد حضور اسحاق مکازلین در کتاب برخیز ای موسی پررنگ میشود. محور این داستان و داستان خرس بر اساس دنیای جنگل و شکار است. ''سام فادرز'' فرزند یک سرخپوست به نام ''ایکهموتوبه'' و یک کنیز سیاهپوست است. ایکهموتوبه در اقدامی باوردنکردنی پسر و همسرش را به عنوان برده به کاروترز مکازلین میفروشد. بدین ترتیب سام برده دودمان مکازلین محسوب میشود. اکنون که اسحاق کودکی بیش نیست به سام فادرز سپرده میشود تا مربی و نگهبان او در امر شکار باشد.
پس از اینکه اسحاق گوزن نر را شکار میکند گروه شکارچیها قصد بازگشت میکند اما ''بون هوگنبک'' ادعا میکند زمانی که روی قاطراش نشسته بوده گوزن نر بزرگی را دیدهاست. بدین ترتیب گروه تصمیم میگیرد تا قبل از بازگشت گوزن را شکار کند. آنها در جنگل پراکنده میشوند و فقط اسحاق و سام فادرز در کلبه میمانند. ناگهان صدای فریادی از جنگل شنیده میشود. اسحاق کوچک
شب هنگام زمانی که اسحاق و مکازلین ادموندز در کلبه دراز کشیدهاند اسحاق راجع به آنچه دیدهاست با مکازلین صحبت میکند اما حس میکند که مکازلین حرفهای اورا باور نکردهاست و فکر میکند که او تنها یک روح دیدهاست! مکازلین اما با لحنی همزادپندارانه میگوید که او نیز در همان کلبه و زمانی که نخستین گوزنش را شکار کرده همان گوزن را به جشم دیدهاست...
در این داستان «پدربزرگ» به نوعی نمادی از یک انرژی ناشناختهاست. قدرتی خدایی که به صورت موقت به دست طبیعت و هرانچه دراوست سپرده شدهاست بگونهای که انسان حق هیچ گونه دخل و تصرفی را در آن نمییابد.
|