نبرد زاب: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Ali jayson (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۶:
== پیشینه ==
{{اصلی|جنبش سیاه جامگان}}
در عصر [[محمد امام]] و پسرش [[ابراهیم امام]]، دعات بنی‌عباس در [[عراق]] و [[خراسان]] که پیش از هر یک از ولایات دعوت ایشان را اجابت کرده بودند، فعالیت مهمی بر ضد بنی‌امیه از خود نشان دادند. عباسیان دریافته بودند که ایران و بویژه خراسان، سرزمینی مناسب برای فعالیت‌های دعوت مذهبی-سیاسی است. این استان شرقی از پایتخت امویان دور بود، نفوذ اعراب در آن نیرومند نبود، و همچنین این استان صفحهٔ دیگر جنبش‌های مذهبی با فحوایمحتوای سیاسی بود. نیروی بنی امیه در آنجا هنگامی ضعیف شد که خلیفه اموی در نزاع قومی بین نظاریان و یمنیان، سوگیری کرد. در ۱۲۸ (۷۴۵–۷۴۶ میلادی) در دوران تصدی فرماندار نظاری، [[نصر بن سیار]]، [[ابراهیم امام]] رهبر دعوت عباسی، ابومسلم را به خراسان فرستاد. ابومسلم، خودش را وقف گسترش دعوت عباسی کرد و داعیانی را به سرتاسر [[خراسان بزرگ]] فرستاد. تعداد پیروان او رفته‌رفته افزایش می‌یافت.<ref name="iranica">{{پک|Yūsofī|1985|ف=ABŪ MOSLEM ḴORĀSĀNĪ|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
 
ابومسلم برای مدتی دعوت خود را به گونه مخفیانه انجام داد تا اینکه ابراهیم امام به او فرمان داد تا آن را علنی کند. ابومسلم در ۱۲۹ هجری (می-ژوئن ۷۴۷) دعوت خود را در خانه سلیمان بن کثیر در روستای سفیذنج در نزدیکی مرو علنی کرد. پیروان او جامه‌های سیاه به تن کردند، که یا به نشانه سوگواری برای خانواده پیامبر که کشته شده بودند، یا به نشانه برافراشتن بیرق پیامبر، که سیاه بود، بر ضد امویان، بود. در طول یک شب، ساکنین شصت روستا به او می‌پیوندند که همگی جامه‌های سیاه بر تن داشتند و چوب‌دستی‌های‌شان را کافرکُش و خرهایشان را «مروان» می‌نامیدند. بیشتر آنها کشاورز، صنعتگر یا از طبقه‌های دیگر موالی بودند که عرب‌ها به کنایه به آنها «توله‌های زین‌ساز» می‌گفتند که اشاره به شایعه‌ای داشت که گفته می‌شد ابومسلم پیشتر یک زین‌ساز بوده.<ref name="Frye">{{پک|Zarrinkub|1975|ف=The Cambridge history of Iran|ک=Cambridge|زبان=en}}</ref> [[نصر بن سیار]]، فرماندار خراسان، لشکری را برای جنگ با ابومسلم فرستاد، که ابومسلم با درهم شکستن آن لشکر، آوازه خود را بلند ساخت. ابومسلم در [[سفیدنج]] برای چهل و دو روز دیگر پس از پایان جنگ هم ماند، سپس به [[ماخوان]]، روستایی بزرگ و از مهدهای [[شیعه]] در نزدیکی [[مرو]] کوچ کرد، تا ارتش خود را سامان دهد. در همین هنگام شورش او با تسخیر [[هرات]]، [[بلخ]]، [[ابیورد]] و [[نسا]] پابرجا شد. او تا پیش از اینکه از پشتیبانی [[عرب یمانی|یمانی‌ها]] مطمئن نشده بود، از تسخیر مرو، که مرکز امارت نصر، بود چشم‌پوشی کرد. در ۹ جمادی‌الاول ۱۳۰ (یا ۷ یا ۹ ربی الثانی) آن شهر را تسخیر کرد. پس از آن ابومسلم، [[شیبان خارجی]] که خواهان خلافت بود را در سال ۱۳۰ هجری یا ۷۴۷–۷۴۸ میلادی شکست داد، شورشی را در بلخ سرکوب کرد و پسران [[جدیع کرمانی]]، علی و عثمان، را از میان برداشت.<ref name="iranica"/>