استوانه کوروش: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
با فرض حسن نیت ویرایش 5.117.156.237 (بحث) خنثی‌سازی شد. (توینکل)
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: رحم‌آوردن⟸رحم آوردن، به‌نگارش⟸به نگارش، به‌پایان⟸به پایان، به‌چاپ⟸به چاپ
خط ۶۱:
# بخش دوم که طولانی‌تر است، به‌طور مستقیم از زبان کوروش به‌صورت اول شخص بیان شده‌است (سطر ۲۰ به بعد). به‌نظر می‌رسد متن این قسمت از سوی یک مترجم یا کاتب یا فردی که به هردو زبان آشنا بوده، در اختیار نویسندهٔ بابلی قرار گرفته‌است و آن نویسنده، متن را به‌شیوهٔ نوشتاری رایج در بابل تنظیم کرده‌است.
 
متن با پیشگفتاری آغاز می‌شود که سطرهای نخست آن از میان رفته‌است. احتمالاً این پیشگفتار براساس الگوهای بابلی نوشته شده بود. متن به‌صورت یک بیانیه تنظیم شده‌است و در آن تلاش نویسندگان بر این بوده تا هر جمله در یک سطر بیان شود و در پایان هر سطر، جمله به‌پایانبه پایان برسد. تنظیم‌کنندگان متن تا حد امکان در این کار موفق بوده‌اند اما در چند مورد به‌دلیل نوع جمله‌بندی، جمله در پایان سطر تمام نشده‌است.<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۵۷}}</ref>
 
موضوع گل‌نوشته در سطرها به‌این ترتیب است:<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۵۸}}</ref>
* سطرهای ۱–۲: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً مقدمه‌ای دربارهٔ بابل و خدای بزرگ آن مردوک.
* سطرهای ۳–۸: توصیف کارهای ناشایست نبونعید.
* سطرهای ۹–۱۱: توجه خدایان به رفتارهای نبونعید و رحم‌آوردنرحم آوردن بر بابلیان.
* سطرهای ۱۲–۱۵: معرفی کوروش و گزینش او از سوی خدایان.
* سطرهای ۱۶–۱۷: تصرف بابل.
خط ۱۷۳:
=== تاریخچهٔ ترجمهٔ متن ===
[[پرونده:Sir Henry Rawlinson.jpg|بندانگشتی|250px|[[هنری راولینسون]]، کسی که برای نخستین بار متن استوانه را به‌زبان انگلیسی ترجمه کرد.]]
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی [[تئوفیلوس پینچز]] نخستین نسخه‌برداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس [[هنری راولینسون]] براساس این نسخه‌برداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنت آسیایی منتشر کرد.<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۴۴}}</ref> [[ابرهارد شرادر]] نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمه‌ای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، [[فرانتس هاینریش وایسباخ]] حرف‌نویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، به‌همراه دیگر نوشته‌های شاهان هخامنشی به‌چاپبه چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون [[لئو اوپنهایم]]، [[ویلهلم آیلرز]] و [[هانشپتر شاودیگ]] به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند.<ref>{{پک|ارفعی|۱۳۸۹|ک=فرمان کوروش بزرگ|ص=۲}}</ref>
 
در سال ۱۹۷۵ میلادی، [[پاول ریچارد-برگر]]، استاد پیشین [[دانشگاه مونستر]] نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گل‌نوشته را خواند زیرا که تا آن زمان به‌دلیل آسیب‌دیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهش‌های وی نشان داده بود که قطعهٔ گل‌نوشته‌ای استوانه‌ای موجود در دانشگاه ییل، که پیش‌تر گمان برده می‌شد متعلق به [[نبونعید]] باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرف‌نویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگی‌ها به‌زبان آلمانی منتشر کرد.<ref>{{پک|ارفعی|۱۳۸۹|ک=فرمان کوروش بزرگ|ص=۲}}</ref>
خط ۱۸۴:
شکل حروف میخی که متن استوانه با آن نوشته شده است یادآور شکل‌های هم‌روزگار [[زبان بابلی نو|بابلی نو]] در کاربرد رایج آن بود، نه همانند نشانه‌های زینتی، و کهن که پاره‌ای از پادشاهان بابلی نو در نوشتن کتیبه‌ها استفاده می‌کردند. زبان متن گونه‌ای از گویش [[زبان اکدی|بابلی اکدی]] است که به آن «بابلی معیار» گفته می‌شد و در آشور و بابل زبان ادبیات، علم و دانش، تحصیل و همچنین زبان کتیبه‌های سلطنتی بوده‌است. در مقایسه با زبان نامه‌های همروزگار، یعنی زبانی که مردم به وسیلهٔ آن با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند، دارای واژگان فاخر، صورت‌های دستوری رسمی و متکلف و کاربردهای کهن است.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۰}}</ref>
 
متن استوانه کاملاً به‌شیوهٔ نگارش بابلی است و براساس سنت نوشتاری بابل به‌نگارشبه نگارش درآمده‌است. شیوهٔ جمله‌بندی‌های آن یادآور متن‌های پیشین مربوط به دورهٔ بابل نو است؛ بنابراین، نویسندهٔ متن به‌خوبی با متن‌های ادبی و تاریخی پیش از خود آشنایی داشته‌است.<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۵۲}}</ref>
 
پیام اصلی فاتح که خود را به عنوان بازگردانندهٔ نظم توصیف می‌کند، یک مضمون سلطنتی قابل احترام است. عناصر این توصیف، از جملهٔ زمان‌دار آغازین که زمینه را آماده می‌کند تا دعای پایانی، به یک سنّت تثبیت‌شدهٔ کهن تعلق دارد. چنین زبان فاخری آراسته به این صورت‌های آشنا، برای خواننده یا شنوندهٔ باستانی تازگی نداشته است، حتی جایی که بینندهٔ امروزی نوعی تغییر تاریخی را تشخیص می‌دهد.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۰}}</ref>