سید مجتبی نوابصفوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات:ردهدهی (۱۵.۰۶): + رده:روحانیان مسیحی اهل ایران |
|||
خط ۷۳:
| پانویس =
}}
'''سید مجتبی میرلوحی''' (۱۳۰۳ تا ۲۷ دی ۱۳۳۴) معروف به '''نواب صفوی''' [[طلبه]]، بنیانگذار و رهبر تشکیلات بنیادگرای [[فدائیان اسلام]] بود که بر طبق بسیاری از منابع به اقدامات [[تروریستی]]<ref>{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی۱ = Zarrinkub | نام۱ =A.H. | پیوند نویسنده۱ =عبدالحسین زرینکوب| نام خانوادگی۲ =Keddie | نام۲ =N.R | پیوند نویسنده۲ =نیکی کدی | مقاله =Fidāʾiyyān-i Islām | دانشنامه =Encyclopaedia of Islam | ویرایش =۲ | جلد=۲ | سال =۱۹۹۱ | ناشر =E.J. BRILL | مکان =LEIDEN | شابک =90 04 07026 5 | صفحه =۸۸۲–۸۸۳ | نشانی =http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/fidaiyyan-i-islam-SIM_2356 | تاریخ بازبینی =۲۰۱۲-۱۰-۰۳ | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}:"a small politico-religious terrorist group based in Tehrān which during its twelve years of activity (1943-55) became notorious for its responsibility for numerous political murders"</ref><ref>{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =KAZEMI | نام =FARHAD | پیوند نویسنده =فرهاد کاظمی (استاد علوم سیاسی)| مقاله =FEDĀʾĪĀN-E ESLĀM | دانشنامه =Encyclopædia Iranica | ویرایش = | جلد=9 | سال =۱۹۹۹ | ناشر =Bibliotheca Persica Press | مکان =New York | شابک = | صفحه =470-474 | نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/fedaian-e-esla | تاریخ بازبینی =2012-10-03 | نشانی بایگانی =http://www.webcitation.org/6B91EnZVY |تاریخ بایگانی =2012-10-03 | زبان =en}}:"edāʾīān’s importance in Persian politics was due to several related factors. First, they were exceptionally successful as a terrorist organization"</ref><ref>http://web.mit.edu/taalebi/www/soscof/oilNationalization/ciaQuo/kazemzadehReview.html All evidence, including the CIA's secret history, shows that Ayatollah Kashani and Fadaian Islam (the first violent Islamic fundamentalist organization in Iran, many of whose leaders rose to power in the Islamic Republic after 1979), along with monarchist military officers, were mobilized by the CIA and MI6 in the August 1953 coup against Mossadegh[...]The "terrorist group" that Kermit Roosevelt and Donald Wilber mobilized was the "Fadaian Islam."</ref><ref>[http://books.google.com/books?id=l_qful9qJ8AC&pg=PR14&dq=nawab+safavi+and+fada+terrorist&hl=en&ei=493iTtfeFqmKiALT6fHMBg&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=1&ved=0CDQQ6AEwAA
وی در سال ۱۳۲۹ کتابی بنام [[راهنمای حقایق]] را به چاپ رساند که در آن یک «حکومت اسلامی» ترسیم شده بود. این کتاب به اعتقاد برخی محققان، سلف نظریه جمهوری اسلامی بود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =حمید علوی |نشانی=http://www.bbc.com/persian/iran/2016/01/160117_navvab_safavi_anniversary |عنوان=بهشت نواب صفوی چگونه جایی بود؟ | ناشر =بیبیسی فارسی |تاریخ =۱۷ ژانویه ۲۰۱۶ ۲۷ دی ۱۳۹۴ |تاریخ بازبینی=}}</ref> وی از افرادی بود که بر روی افکار سیدعلی خامنهای و علیاکبر هاشمی رفسنجانی تأثیر گذاشته بود.<ref>KAZEMI, FARHAD. “FEDĀʾĪĀN-E ESLĀM”. In Encyclopædia Iranica. vol. 9. New York: Bibliotheca Persica Press, 1999. 470-474</ref>
خط ۸۱:
مجتبی در ۷ سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد و سپس در مدرسه صنعتی آلمانیها به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۱۹ در همان مدرسه تظاهراتی بر ضد کشف حجاب به راه انداخت.<ref>مجتبی نواب صفوی، اندیشهها و…، حسین خوش نیت، تهران، ۱۳۶۰</ref> او همزمان در یکی از مساجد خانیآباد به فراگیری دروس دینی نیز مشغول شد و پس از خروج رضاخان از کشور به فعالیتهای سیاسی روی آورد. سخنرانی وی علیه دولت [[احمد قوام|قوامالسلطنه]] در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ در حالی که ۱۸ سال بیش نداشت اولین مبارزه وی علیه حکومت پهلوی محسوب میشد. در پی این سخنرانی و تهییج دانشآموزان دیگر مدارس و همراهی عدهای از مردم ناراضی، تظاهراتی در مقابل مجلس شورای ملی علیه قوام برگزار شد که با مداخله و تیراندازی پلیس، دو نفر کشته شدند. این حادثه اثر عمیقی در شخصیت مجتبی گذاشت و او را در راه مبارزه با حکومت پهلوی مصممتر ساخت.
در ۱۳۲۲ مجتبی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. مدتی بعد برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران صورت گرفت که به دنبال آن، نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد. با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد. نواب نیز فرار کرده و شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شد. او برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد.<ref name="irdc.ir" /><ref name="autogenerated2">{{یادکرد وب |نشانی=http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=154&SP=Farsi |عنوان=نواب صفوی |تاریخ بازدید= ۱۳ آذر ۱۳۸۶ |نویسنده= |ناشر=مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی |زبان=}}</ref> مجتبی در مدرسه «قوام» نجف اقامت گزید و از همان روزهای نخست، دوستی و رابطه نزدیکی با [[علامه امینی]] ـ که در یکی از حجرههای فوقانی مدرسه، کتابخانهای تأسیس کرده و در حال تألیف اثر مشهور خود [[الغدیر]] بود، برقرار کرد.<ref name="autogenerated3">{{یادکرد وب |نشانی=http://www.irdc.ir/article.asp?id=800 |عنوان=مروری بر زندگی و مبارزات رهبر فداییان اسلام |تاریخ بازدید=۱۴ آذر ۱۳۸۶ |نویسنده=مهدی قیصری |ناشر=مرکز اسناد انقلاب اسلامی |زبان=}}</ref> وی [[فقه]] و اصول و تفسیر را از استادانی چون عبدالحسین امینی، [[سید حسین طباطبایی قمی|حسین قمی]] و [[آقابزرگ تهرانی|آقا شیخ محمد تهرانی]] آموخت.<ref name="irdc.ir" />
[[پرونده:اعلامیه فداییان اسلام - دستنوشته نواب صفوی.jpg|بندانگشتی|اعلامیه فداییان اسلام، دستنوشتهای نواب صفوی]]
خط ۸۷:
{{اصلی|ترور احمد کسروی}}
[[پرونده:Kasravi2.JPG|بندانگشتی|چپ|اجساد احمد کسروی و منشیاش که فدائیان اسلام در داخل [[کاخ دادگستری]] به قتل رساندند.]]
در این دوران [[احمد کسروی]] کتاب [[شیعیگری]] را نوشت و جمعیت با هماد آزادگان را تأسیس کرد. کتب ادعیه [[شیعه]] و کتب شیخ [[سهروردی]] را در دی ماه هر سال تحت عنوان «جشن کتابسوزان» آتش زد و این عمل خود را «پاکدینی» نام نهاد.<ref name="autogenerated3" /> کتاب [[شیعیگری]] کسروی به [[حوزه علمیه نجف]] رسید. نواب آن را به روحانیان نجف داد. از میان روحانیان [[محمد حسین کاشف الغطاء]]{{نیازمند منبع}}، [[سید حسین طباطبایی قمی|آقا حسین قمی]]،<ref name="ReferenceA">ناگفته ها- حاج مهدی عراقی - انتشارات رسا -۱۳۷۰-ص۲۱–۲۲</ref> [[سید عبدالهادی شیرازی]]{{نیازمند منبع}}، [[سید محمد حسینی شاهرودی]]{{نیازمند منبع}}، [[سید ابوالحسن اصفهانی]]{{نیازمند منبع}} حکم ارتداد [[کسروی]] را صادر مینمایند. در عین حال [[مجلس شورای ملی]] هم در نامهای به
[[عبدالحسین امینی]] درخواست نواب را برای صدور حکم ارتداد رد کرده و از او میخواهد که تنها به درسش برسد.<ref name="ReferenceA" /> دوستان نواب و طلاب او را عازم [[ایران]] کردند تا کسروی را از انتقادات مذهبی بازدارد.<ref name="autogenerated2" /><ref name="autogenerated3" /> وی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با [[کسروی]]، وی را فردی بیدین دانست.<ref name="irdc.ir" /> در نتیجه به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی، مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از نویسندگان تهران «جمعیت مبارزه با بیدینی» را تشکیل داد. اما این جمعیت علیرغم تماسها و مذاکرات متعدد نتوانست [[کسروی]] را از فعالیت بازدارد.<ref name="autogenerated2" />
با وجود این نواب صفوی پس از آنکه در آخرین دیدار خود با [[کسروی]]، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، مصمم گردید وی را از میان بردارد. او پس از تهیه پول از اسدالله مدنی و محمدحسن طالقانی٬<ref>فاضلی، محمود. [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2414438 پس از ۵۶ سال]، ''شرق''، ۲۳ آذر ۱۳۹۰، شماره ۱۴۱۶، ص ۱۲.</ref> کسروی را در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴ در میدان حشمت الدوله تهران ترور کرد،<ref>Amini (2012) [http://www.iranicaonline.org/articles/kasravi-ahmad-ii KASRAVI, AḤMAD ii. ASSASSINATION]</ref> اما کسروی زنده ماند و نواب را دستگیر و زندانی کردند.<ref name="autogenerated2" />
وی چندی بعد به درخواست روحانیان [[ایران]] و [[نجف]] پس از دو ماه، با قید کفالت آزاد گردید. [[کسروی]] [[قرآن]] سوزی خود را انکار کرد و مبلغ ۵۰ هزار ریال برای کسی که این موضوع را ثابت کند، جایزه تعیین کرد.<ref name="autogenerated3" />
نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیهای [[جمعیت فدائیان اسلام]] را تشکیل داد. وی در این اعلامیه برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فدائیان اسلام؛ رسیدن به حاکمیت [[اسلام]] و [[قرآن]] را هدف اصلی جنبش؛ و [[شهادت]] و انتقام و [[قصاص]] را روش اصلی مبارزه معرفی کرد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق [[احمد کسروی]]، نویسنده و محقق ایرانی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان دادگستری تهران بود: [[سید حسین امامی]] مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیتهای ضد [[شیعی]] خود ادامه میدهد. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. از آنجا که به رأی مثبت دادگاه به نفعشان امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و [[سید حسین امامی]] به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام [[کسروی]] را در [[کاخ دادگستری]] به همراه منشیاش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.<ref name="autogenerated3" />
== دیگر اعتراضات ==
خط ۱۰۱:
نواب صفوی در ۲۷ خرداد ۱۳۲۷ بانی تظاهرات عظیمی علیه دولت [[عبدالحسین هژیر]] بود. این تظاهرات به فاصله ۴ روز پس از به قدرت رسیدن هژیر به وقوع پیوست. تظاهرکنندگان نمایندگانی را که به هژیر رأی داده بودند، مذمت کردند و خواستار عزل او شدند.
در کشاکش تولد [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و التهابات سیاسی پاییز سال ۱۳۲۸، انگشت اتهام تقلب در انتخابات به سوی یک نفر دراز شده بود: عبدالحسین هژیر وزیر دربار وقت که متهم بود که در تلاش است با تقلب در انتخابات، مجلس را پر کند از وکلایی که هوادار انگلیس هستند. تا قرارداد تازه با شرکت نفت، به تصویب مجلس برسد و کار نفت یکسره شود.
در ۱۳ آبان ۱۳۲۸، عبدالحسین هژیر توسط حسین امامی از فدائیان اسلام به قتل رسید. ترور هژیر، شرایط را بیش از پیش تغییر داد و دولت را در برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم در تهران به عقبنشینی واداشت. [[محمد ساعد]]،
در تیر ۱۳۲۹ [[حاجعلی رزمآرا|سپهبد علی رزمآرا]] به نخستوزیری رسید که یکی از مهمترین برنامههای او به تصویب رساندن [[قرارداد گس–گلشائیان|لایحه گس ـ گلشائیان]] بود. این لایحه از طرف کمیسیون نفت مجلس شورای ملی رد شد و کاشانی نیز طی بیانیهای بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تأکید کرد، اما رزمآرا و اکثریت نمایندگان مجلس همچنان در برابر تصویب ملی شدن صنعت نفت مقاومت میکردند. در چنین بنبست سیاسی، به دستور نواب صفوی، [[خلیل طهماسبی]] از اعضای فدائیان اسلام، رزمآرا را در روز ۱۶ اسفند ترور کردند و متعاقب آن، اکثریت مجلس که به شدت مرعوب شده بودند چارهای جز عقبنشینی از خواسته خود نیافتند. از این رو مجلس شورای ملی، پس از ماهها کشمکش سرانجام لایحه ملی شدن صنعت نفت را در کمتر از دو هفته بعد از قتل رزمآرا، تصویب نمود. البته در مورد جای تردید و شک بسیاری وجود دارد و در همان زمان نیز در روزنامه شاهد در مورد اینکه قاتل از فداییان اسلام است یا نه، بحثهای زیادی گردید برخی قتل تیمسار رزمآراء را به دستور شاه و به دست یک گروهبان ارتش که محافظ او بود، میدانند و علت آن را جلوگیری از کودتای رزمآرا بیان میدارند.<ref>[http://www.irdc.ir/fa/content/4831/default.aspx مرکز اسناد انقلاب اسلامی]</ref><ref>اسرار قتل رزم آراء - محمد ترکمان - رسا</ref><ref>کتاب سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقایی در صفحات۱۲۴ الی ۱۲۶ - نشر رسا ۱۳۶۶</ref><ref>خاطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -۱۳۶۴ انتشارات رواق</ref><ref>آن سوی خاطرهها - خاطرات سرتیپ شایانفر - وکیل مدافع نواب صفوی</ref><ref>رحمانی، غلامرضا؛ خاطرات سیاسی، تهران، رواق، بیتا، صص۲۷۰–۲۷۶.</ref><ref>خاطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز ۱۳۸۰ ص ۱۳۵</ref><ref>تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم ۴ ژوئن ۱۹۸۶ ص ۱۳۶ الی ۱۴۹</ref><ref>سیری در نهضت ملی شدن نفت - خاطرات شمس قناتآبادی - 1377 - در ص ۲۱۰ الی ۲۲۰</ref>
== دوران مصدق ==
آشنایی نواب با آیتالله کاشانی باعث شد تا از اواسط سال ۱۳۲۴ شمسی
بعد از سال ۱۳۲۷ که اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرارداد گس- گلشاییان شد، رژیم برای اینکه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط هژیر دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ترور شاه و دست داشتن آیتالله کاشانی در این ترور، او را بازداشت و به لبنان تبعید کرد. اینچنین بود که فدائیان اسلام با این جمعبندی که هژیر مانع اجرای احکام اسلام
فدائیان اسلام در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم فعال ظاهر شدند و با ترور حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت که به شدت با ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرده بود، راه ملی شدن نفت را گشودند. در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ زمانی که اتومبیل رزمآرا جلوی مسجد امام (شاه سابق) توقف کرده بود و نخستوزیر برای شرکت در مراسم ختم آیتالله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام بیدرنگ از پشتِ سر با شلیکِ سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد. آیتالله کاشانی همان زمان در مصاحبهای در رابطه با قتل رزمآرا گفت: «این عمل (ترور رزمآرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربهای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد». کاشانی در
پس از ملی شدن صنعت نفت و نخستوزیری دکتر مصدق، به تدریج روابط میان فدائیان اسلام و کاشانی به سردی گرایید، زیرا فدائیان انتظار داشتند که از آن پس اقدامات عملی برای تحقق حکومت اسلامی صورت گیرد. نواب صفوی در این مقطع با چاپ و انتشار جزوهای تحت عنوان «[[راهنمای حقایق]]» اهداف، اصول و شیوههای سیاسی و برنامه حکومت اسلامی مورد نظر خود را که در حقیقت منشور فدائیان اسلام بود عرضه کرد. در این کتاب به مواردی همچون جداسازی کامل زن و مرد در محل کار، اجرای کامل حدود اسلامی و محدود سازی کتاب و موسیقی و سینما مگر با هدف ترویح اسلام تأکید
وی در زمان دولت [[مصدق]] وی را به قتل تهدید میکند<ref>مصدق، غلامحسین - در کنار پدرم - انتشارات رسا -۱۳۶۹- ص ۶۲</ref><ref>موحد محمدعلی -خواب آشفته نفت - ج۱ -ص ۱۳۶ -</ref> و پس از مدتی به مخالفت با دولت برمیخیزد که در این میان [[آیت الله کاشانی]] نیز جانب مصدق را میگیرد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده =[بی نا]|نشانی = http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=20920 |عنوان =جانبداری کاشانی از مصدق در برابر اعتراض نواب صفوی | ناشر =پارسینه |تاریخ = ۰۴ خرداد ۱۳۸۹ |تاریخ بازدید =۳۱ دسامبر ۲۰۱۰}}</ref> نواب در سال ۱۳۳۰ به دلیل پرونده قبلی در ساری به دو سال زندان قطعی محکوم شده بود<ref>عراقی، مهدی - ناگفتهها - رسا ۱۳۷۰- ص۱۰۴</ref> و به همین دلیل به دستور مصدق،
در متن دادنامه دادستان ساری فرزاد نیا چنین آمدهاست:
{{نقل قول |
سید مجتبی نواب صفوی فرزند جواد، ۲۹ ساله دارای عیال بدون اولاد ساکن تهران خیابان امیریه کوچه اسلحه دار باشی منزل نواب صفوی به موجب دادنامه شماره ۲۴۳–۲۸/۷/۲۷، دادگاه جنحه ساری که به شرح گزارش مأمورین کلانتری تهران
در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ دکتر [[حسین فاطمی]] به دست [[محمدمهدی عبدخدایی]] از اعضای فدائیان ترور شد و باعث گردید که دکتر فاطمی تا زمان مرگش از عوارض این زخم رنج ببرد. پس از حوادث تیر ۱۳۳۱ و بروز اختلاف شدید میان جبهه ملی و کاشانی، فدائیان اسلام با وجود اختلافات قبلی از کاشانی حمایت کردند.
نواب صفوی در شهریور ۱۳۳۲ به دعوت [[سید قطب]] از رهبران [[اخوانالمسلمین|اخوان المسلمین]] برای شرکت در «کنگره اسلامی قدس» عازم بیتالمقدس شد. او در آن کنگره سخنان پرشوری ایراد نمود و مسلمانان را به وحدت برای آزادسازی سرزمین فلسطین فراخواند. وی در این سفر از عراق، سوریه و لبنان بازدید کرد و در شهر صور لبنان با [[سید عبدالحسین شرفالدین عاملی|شرفالدین عاملی]] ملاقات نمود.
نواب در ادامه سفر خاورمیانهای خود پس از لبنان به دعوت اخوانالمسلمین مصر رهسپار قاهره شد. این دوره مصادف با کودتای [[محمد نجیب|ژنرال محمد نجیب]] و برکناری [[ملک فاروق]]، پادشاه مصر بود. وی در [[دانشگاه الازهر]] سخنرانی کرد که با استقبال هزاران تن از حاضران مواجه گردید، و اندکی بعد «جمعیت اخوانالمسلمین» به توسط دولت مصر غیرقانونی اعلام شد. نواب صفوی پس از اطلاع، در تلگرافی که از ایران به قاهره مخابره نمود، مراتب نگرانی خود و عموم مسلمانان را از اقدام دولت مصر اعلام کرد و خواستار تجدید نظر فوری آن دولت نسبت به اخوانالمسلمین گردید.<ref name="autogenerated2" /><ref name="ReferenceB" /> و در مسیر بازگشت به ایران در عراق طی مصاحبهای کودتای ۲۸ مرداد را به شاه تبریک میگوید.<ref>روزنامه اطلاعات - مهندس عزتالله سحابی ۲۷ دی ماه ۱۳۵۹</ref>
او پس از بازگشت در تهران بیانیهای به این شرح صادر میکند که در [[روزنامه کیهان]] ۳ شهریور ۱۳۳۲ به نشر میرسد:
خط ۱۳۰:
فرمان خدا بالاتر از هر فرمانی بوده اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسی است و هر کس عملاً با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است.
من به همین دلیل با دولت مصدق به شدت مخالف بوده و او در تمام حکومتش از ترس من و برادرانم در گوشه خانه متحصن بود و هر واسطهای برای سازش با من میفرستاد چون حاضر نبود که تسلیم حکم خدا شود مأیوس میشد، بزرگترین جنایت مصدق تقویت عمال شوروی در ایران بود و تنها روح ایمان و علاقه خلل ناپذیر مردم این سرزمین و افسران و سربازان پاکزاد و مسلمان ما به ناموس و دیانت بود که به یاری خدا او و عمال رذل بیگانه را شکست داده و خواهد داد و به خدای محمد علیه و آله قسم که اگر دو روز دیگر حکومت مصدق باقیمانده و رجاله بازیهای بیگانه پرستان ادامه پیدا میکرد عقدههای درونی مردم مسلمان ایران به هزاران برابر شدیدتر از آن طور که شد منفجر گردیده و رگهای بدن فرد فرد عمال کوچک و بزرگ شوروی رذل را به دست و دندان خشمناکشان بیرون کشیده بنیاد هستی یک یک آنها را بدون استثناء در شعلههای سوزان غیرت خویش میسوزاندند تا یاس کرملین نشینان از تسلط بر کمترین خشت مملکت ما هزاران برابر یاس کنونی گردد و گویا چون اکثر این فریب خوردگان، بدبخت و نادان و قابل هدایت بودند.
خدای رحیم رحمی کرد که شاید هدایت شوند و از راه پلید فروش دین و ناموس و وطن به بیگانه بازگردند و اگر حقوق خویشتن را هم میخواهند در سایه پیروی علی و از روی مبانی الهی اسلام بخواهند نه اینکه به خاطر وعدههای پوچ و بی مغزی دین و ناموس و آزادی و وطن را فدای چکمههای ظالمانه رذلترین بیگانه کنند، پس مملکت به خاطر اسلام و به نیروی ایمان حفظ گردیده و هر نفعی به هر که رسید در پناه اسلام رسید و اگر قانون اساسی صحیح است اصل دوم متمم قانون اساسی و سایر اصول آنهم صحیح است و شاه و
تهران - به یاری خدای توانا - سیدمجتبی نواب صفوی}}
خط ۱۶۸:
{{ترتیبپیشفرض:نواب صفوی، سید مجتبی}}
[[رده:اعدامشدگان اهل ایران]]▼
[[رده:اعدامشدگان اهل ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی]]
[[رده:اعدامشدگان با جوخه آتش اهل ایران]]
[[رده:اعدامشدگان به اتهام آدمکشی]]▼
[[رده:اعدامشدگان به اتهام انجام ترور]]
[[رده:اعضای جمعیت فدائیان اسلام]]
[[رده:اهالی تهران]]
[[رده:فارسیزبانان]]▼
[[رده:عاملان ترور اهل ایران]]▼
[[رده:خاندان موسوی]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۳۴]]
[[رده:درگذشتگان ۱۹۵۵ (میلادی)]]
[[رده:مدفونان در قبرستان وادی السلام قم]]▼
[[رده:روحانیان اهل ایران]]
[[رده:روحانیان شیعه]]▼
[[رده:زادگان ۱۳۰۳]]
[[رده:زادگان ۱۹۲۴ (میلادی)]]
▲[[رده:عاملان ترور اهل ایران]]
▲[[رده:فارسیزبانان]]
[[رده:محکومان به جرم قتل اهل ایران]]
▲[[رده:روحانیان شیعه]]
▲[[رده:مدفونان در قبرستان وادی السلام قم]]
▲[[رده:اعدامشدگان اهل ایران]]
▲[[رده:اعدامشدگان به اتهام آدمکشی]]
|