خاطره [[ورنر هایزنبرگ]] از دیدگاههای دیراک در مورد خدا در حاشیه [[کنفرانس سلوی|کنفرانس سولوی در سال ۱۹۲۷]] بسیار به یادماندنیستیادماندنی است و در کتب زیادی نقل شده است. هایزنبرگ در خاطرات خود مینویسد:<ref name="Philosophy pp.15-17">Physics and Philosophy. The Revolution in Modern Science. Werner Heisenberg. Harper Perennial. 2007 {{ISBN|978-0-06-120919-2|en}} pp.15-17 (Postscript Section)</ref> '''«'''صحبت از دیدگاههای [[بوهر]] و [[انشتین]] در مورد خدا بود که ناگهان دیراک با این پرسش وارد بحث شد:
{{نقل قول|من نمیدانم چرا همه اینجا دارند در مورد خدا بحث میکنند. یک دانشمند صادق باید صادق باشد؛ و اگر ما صادق باشیم باید قبول کنیم که دین و مذهب یک مشت اظهارات واهی هستند که هیچ پایه و اعتباری در جهان واقعی ندارند. مفهوم خدا اساساً زاییده تخیلات بشریست. وجود خدا برای انسانهای بدوی که از قدرتهای طبیعت وحشت و هراس داشتند قابل فهم است. اما برای ما که امروزه فهم خوبی از پدیدههای جهان هستی را داریم وجود چنین راه حلی دیگر نیازی نیست. وجود خدا پای پرسشهاییپرسش هایی را بمیانبه میان میکشد که هیچ دردی را هرگز دوا نمیکند. مثل مثلاً اگر خدا واقعاً وجود دارد پس چرا اینهمهاین همه بی عدالتی و نابرابری در جهان وجود دارد. چرا دنیا طوریست که همیشه قشر مرفه در حال استثمار قشر فقیر است. او چرا جلوی اینهمه فاجعه را نمیگیرد. اگر امروزه در جهان در این زمانه دارند دین و مذهب را هنوز تبلیغ و گسترش میدهند نه بخاطر این است که دلایل قانع کننده و موجهی دارد، بلکه به این سبب است که دین یک ابزار قدرت برای کنترل جوامع است. مردم مطیع و مؤمن قابل کنترل تر از مردم پرسروصدا و پرسشگر هستند. چپاول و بهرهبرداری از یک ناراضی بمراتببه مشکلترمراتب مشکل تر است تا یک فرد راضی که سؤال نمیکند و دستور بالاترها را میپذیرد. دین و مذهب افیونیست که باعث میشود یک ملت بخواب رفته و ظلم و جفایی که (توسط صاحبان قدرت) بر آنها روا شده را بکلی نادیده بگیرند. صاحبان قدرتی که همیشه با دین و مذهب رابطه تنگاتنگی داشتهاند. دین و قدرت، هر دو احتیاج به خدایی دارند که در آینده وعدهٔ پاداش مطیعان و فرمانبردارانش را میدهد؛ و از این روست که انکار وجود خدا را گناه نابخشودنی حساب میکنند.||}}
در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافتکاریهای سیاسی اشتباه میگیرد. اما او پاسخ داد:
{{نقل قول|من اساساً با دین مشکل دارم. بلکه مملو از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گناه فقط حقیقت را کماکان کتمان میکند. تسلیم به وجود و فرمان یک خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در مقابل مشکلات برخاست و راه حل برایشان اندیشید.}}