قاورد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: امراءآل⟸امراء آل، امیرانشاه⟸امیران‌شاه، باالکالیجار⟸ابوکالیجار، بالکانجار⟸ابوکالیجار، باکال...
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات حاکم|نام=[[پرونده:SelcukluKartali2.png|40px]] قرا ارسلان ملک قاورد[[پرونده:SelcukluKartali2.png|40px]]|عنوان= اولین و بنیان‌گذار سلسله [[قاوردیان]]|تصویر=|اندازه تصویر=|زیرنویس تصویر=|دوران=[[سلجوقیان کرمان]]|تاجگذاری=۴۴۰ هجری|تفویض=|تعمید=|نام کامل='''عماد الدین قرا ارسلان قاورد'''|لقب= عمادالدین|زادروز=نامشخص|زادگاه=نامشخص|تاریخ درگذشت=۴۶۵ هجری|محل درگذشت=[[کرج ابی دلف]]|آرامگاه=|پیش از=[[کرمان‌شاه]]|پس از=|شهبانو=|همسر=|همسر ۱=|همسر ۲=|همسر ۳=|کاخ=|دودمان=[[سلجوقیان]]|آواز سلطنتی=|شعار سلطنتی=|پدر=[[چغری بیگ]]|مادر=|فرزندان=[[کرمان‌شاه]] {{سخ}} [[ایران‌شاه]] {{سخ}} [[توران‌شاه]] {{سخ}} امیران‌شاه {{سخ}} سلطان‌شاه {{سخ}} عمر {{سخ}} مردان‌شاه {{سخ}} شاهنشاه {{سخ}} حسین|دین=اسلام (سنی)|امضاء=}}
 
'''ملک قاورد''' مؤسس سلسلهٔ [[سلجوقیان کرمان|قاوردیان]] حکومت قدرتمندی را در کرمان و مکران پایه‌گذاری کرد که حدود۱۵۰ سال دوام آورد. دوران حکومت او دوران شکوفایی کرمان به‌شمار می‌آید؛ که با تبعیت از سلجوقیان بزرگ ان را حفظ کرده بود. ملک قاورد باوجود مشکلاتی که با باالکالیجارابوکالیجار و بهرام داشت وبا وجود مخالفت‌های [[الب ارسلان]] و ملکشاه فرزند الب ارسلان توانست بر امارت کرمان مستولی شود ودر زمان سلجوقیان کرمان از نظر اقتصادی به اوج خود رسیده بود. با ورود غزها به کرمان حکومت قاوردیان پایان می‌یابد.
 
== چگونگی به قدرت رسیدن ملک قاورد ==
دولت سلجوقی که توسط دو برادر، چغری بیک و [[طغرل بیک]] ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر مسعود غزنوی به وجود آمد. هرچند از لحاظ نظامی بر عناصر ترک و ترکمان متکی بود، اما از نظر اداری و سیاسی به همان اندازه دولت غزنوی، صبغه ایرانی داشت که بر بستری و آل سلاجقه نیز همچون غزنویان خود را وارث آیین و رسم سامانیان می‌دانستند.
 
سلجوقیان شاخه‌ای از طوایف غز بودند که توانستند در میانه قرن پنجم تمامی [[ایران زمین]] را زیر سیطرهٔ خود درآوردند. ساختار قبیله‌ای حکومت آنها باعث شد قسمتهایی از [[حکومت مرکزی]] جدا شود. کرمان یکی از ایالاتی بود که به زودی بصورت نیمه مستقل درآمد و در تقسیم ممالک بین بازرگان سلجوقی نصیب قاورد شد. وضعیت کرمان مقارن هجوم سلاجقه باید مورد بررسی و تحقیق بیشتری قرار گیرد. در این منطقه بیشترین مقاومت در برابر هر هجوم خارجی از جمله حملهٔ سلاجقه از سوی کوه نشینان قفص و بلوچ بعمل می‌آمد. اوضاع نابسمان کرمان مقارن هجوم سلاجقه باعث شد که حکومت قاورد که ثبات و امنیت نسبی بوجود آورد تا حدی با موافقت مردم مواجه شود. قاورد توانست حکومت خود را استوار سازد و بعد از مرگ طغرل مدعی حکومت سلاجقه گردد. اما وی در مقابل قدرت برتر برادرش الب ارسلان سر تعظیم فرود آورد و به حکومت کرمان قناعت کرد. بعد از اینکه الب ارسلان کشته شد و فرزند جوانش ملکشاه بر تخت نشست. قاورد با اتکاء به سنت قبیله‌ای بزرگتر بودن مدعی تاج و تخت شد. اما دیگر دیر شده بود و صحرا نوردان سلجوقی مغلوب سنن ایرانی شده بودند. قاورد جانش را بر سر این کار گذاشت اما پس از وی فرزندانش کرمانشاه، سلطانشاه و تورانشاه توانستند به حکومت در کرمان ادامه دهند. سیزده تن از اخلاف قاورد در کرمان حکومت کردند و توانستند حکومت نیمه مستقلی برای خویش بوجود آوردند. سلاجقه به اوضاع اقتصادی کرمان سروسامانی دادند و باعث پیشرفت آن شدند. اما در اواخر حکومت سلاجقه جنگهای پیاپی بین مدعیان قدرت اقتصاد کرمان را به نابودی کشید و این یکی از عوامل اساسی در سقوط آنان و عدم قدرتشان در برابر ملک دینار غز بود. قاورد که نام اسلامی او احمد و لقب ترکی اش تراارسلانقرا ارسلان و لقب حکومتی اش ملک عماد الدوله بود. از قول راوندی گفته شده که واگذاری ولایت طبسین (درجنوب خراسان) وکرمان به قاورد (پسر بزرگ چغری) مورد توافق بزرگان سلجوقی قرارگرفته بود. اما شبانکاره‌ای نوشته‌است قاورد به حکومت کرمان و نواحی دیگری که به تصرف او درآید گماشته شد. وپس از مشخص شدن حوزهٔ قدرتش به سوی کرمان رهسپار گردید.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سلجوقیان از آغاز تا فرجام|نام خانوادگی=فروزانی|نام=ابوالقاسم|ناشر=سمت|سال=1393|شابک=|مکان=تهران|صفحات=481}}</ref>
 
به نوشته حمدالله مستوفی ولایت کرمان درسال ۴۳۳ه‍.ق به تصرف قاورد درآمد.
خط ۱۲:
اما درمنابع دیگر مطالبی دیده می‌شود که براساس آنها می‌توان چنین دریافت که سلطهٔ کامل قاورد بر کرمان طی چندسال صورت گرفته‌است.<ref name=":0" />
 
می‌گویند که او فرزندان بسیار داشت و از پسران آنچه نام ایشان به ما رسیده:امیرانشاهامیران‌شاه و کرمانشاه و سلطانشاه و توران شاه و شاهنشاه و مرادانشاه و عمر و حسین و گویند چهل دختر داشت بعضی را در حکم امراءآلامراء آل بویه کرد اکثر به علویان داد<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=سلجوقیان وغزدرکرمان|نام خانوادگی=باستانی پاریزی|نام=محمدبن ابراهیم|ناشر=علم|سال=1386|شابک=|مکان=تهران|صفحات=6|تحریر=میرزا محمد خبیصی}}</ref>
 
هنگامی که عضو مهم دیگر [[خاندان سلجوقی]] یعنی ارسلان قاورد برادر مهمتر خود سلطان به مقام فرمانبرداری خود از وی خرسندی ابراز کرد دشواری‌های دیگری نیز برخاست.
خط ۱۸:
کرمان بخشی از قلمرو [[آل بویه]] در جنوب ایران را تشکیل می‌داد؛ و عمادالدین ابوکالیجار برآن فرمان می‌راند نواحی تحت فرمان سلجوقیان در این ولایت چندان روشن نیست. زیرا گزارشهایی که در تاریخ ابن اثیر و سلجوقیان کرمان محمد ابراهیم آمده باهم انطباق ندارد.<ref name=":3">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ ایران کمبریج جلد ۵ (از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان)|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=امیرکبیر|سال=1385|شابک=|جلد=|مکان=تهران|صفحات=64}}</ref>
 
اما شکست سلجوقیان در رندانقاندندانقان به مهاجمان سلجوقی فرصت داد که برای حمله به واحه‌های ولایت کرمان از طریق کوهستان و شهرهای طبس و قاین به جنوب رخنه کنند. معلوم نیست ابراهیم ینال یا قاورد بوده که درسال ۴۳۴/۳–۴۲ ام به بردسیر شهر عمدهٔ ولایت کومان حمله برد اما مذهب الدوله وزیر آل بویه به مقابلهٔ سپاه مهاجم
 
گسیل گردید و مهاجمان در سرزمینهای آل بویه ماندند اما قبل از مرگ ابوکالیجار در سال۴۴ق/۹–۴۸ه‌ام. بهرام ابن لشکرستان حاکم دیلمی بردسیر کرسی ولایت را تسلیم قاورد دکرد: بدین ترتیب حکومت قاورد و نوادگانش برای صدوچهل سال آینده در ولایت کرمان استقرار یافت.
خط ۳۰:
[[پرونده:آل قاورد.jpg|وسط|650px]]
 
== تصرف کرمان از دست بالکانجارابوکالیجار توسط قاورد ==
به گفتهٔ محمد ابراهیم با بهرام قومی دیلمی بودند که مهاجر و بیچاره بودند و هرگز از لشکر چیزی ندیده و دربارهٔ کمان‌داری و قدرت بازوی آن‌ها چیزی نشنیده بودند. درخدمت ملک قاورد از حشم و خدم گرفته همه پنج هزار سوار بود که همهٔ آنها مسلح بودند. وقتی به حومهٔ شهر نزول کردند بهرام در شهر رفته و دردب چهارگانهٔ شهر را فروبست هنوز در ربض (نواحی اطراف شهر) بردسیر (کرمان فعلی) هیچ عمارتی وجود نداشت و درایام دولت سلجوقیان انارالله براهینهم ربض شهر بردسیر عمارت یافت (به حکومت رسید). دیلمان ژوپینی سلاح ان‌ها بودند از تیر ترکان در امان نماندند جمع کثیری هلاک شدند. بهرام باعث نهی شدن بارگاه ملک باکلنجار (حاکم کرمان که بهرام نایب او بود) شد؛ و مدت حکومت او به پایان رسید و شد ت باس قاورد شاه به او مهلت انتظار نداد. بهرام مصلحت خود و رعیت را در مصاحب و دوستی و مدارا باقاورد دید و بعد از [[نامه نگاری]] و [[واسطه گری]] قرار برآن شد که بهرام ولایت خود را تسلیم کند و قاورد شاه دختر اورا به ازدواج خود دراورد. ملک باکلنجار به همراه طرفداران و موافقان خود با لشکری بسیار و حشر ی بی شمار از شیراز به سمت قاورد به ولایت اتفاق کرمان آمد.<ref name=":1" />
 
بهرام چون هوای ترک را کرده بود به خدمت فرمان‌روای دیلم درآمد کنیزکی را به حجرهٔ باکالنجارابوکالیجار با اعطای مال بسیار فرستادند که او به او زهر داد و در خناب او را کشتند.
 
خواجه نصرالدین منشی کرمانی در تاریخ خود آورده که رئیس خناب با قاورد رابطهٔ دوستی داشته‌اند و میان ایشان عهد اخوت منعقد شده بود.<ref name=":1" />
 
و چون باکانجارابوکالیجار به خناب رسید رئیس برای پادشاه طعامی فرستاد واو را مسموم ساخته او قول (سخن) اول به واقعیت نزدیکتراست؛ و در هر حال باکانجارابوکالیجار در خناب وفات یافت و لشکر او چون صولت ترک و هیبت ملک قاورد را شنیده بودند از آن فنرل روی به فارسی نهادند و ملک قاورد ملک کرمان را تسخیر فرمود.
 
== محمد بن ابراهیم بر حکومت عدل قاورد تأکید می‌ورزد ==
خط ۴۴:
قاورد آنقدر قدرت داشت که سپاهی از [[خلیج فارس]] عبور داده وهان را در گذشته تابع آل بویه بود از دست خوارج محلی بیرون کند این ناحیه تا حدود سال۳۶ه‍. ق/۱۴۰ام تحت تابعیت و سیادت قاورد (سلجوقیان) باقی ماند. قاورد وقتی پدرش چغری در گذشت جانشینی آلپ ارسلان در مشرق را به رسمیت شناخت و چون طغرل چشم برجهان فروبست و آلپ ارسلان درسال ۴۵۶ق/۶۴ه‌ام به کرمان آمد قاورد مقام وی به عنوان سلطان بزرگ سلجوقی را تصدیق کرد وبا او دست بیعت داد. اما سال بعد دست از تابعیت سلطان کشید ونام وی را از خطبه بینداخت.
 
در سال چهارصد و سی وسه که منجوق آل سلجوق سربه یوق کشید ملک قاورد سلجوقی پسر چغری بیک بن میکال بن سلجوق بن دقاق بفرمانبه فرمان عموی خود طغرل بیک با سپاهی از خراسان به فتح کرمان آمده در آن وقت بهرام نامی از قبل ابوکالیجار به حکومت ان دیار اشتغال داشت. صاحب عقدالعلی می‌گوید:بهرام رام شده بی استعمال شمشیر ونسان ملک راستیم ملک قاورد نبود.<ref name=":2" />
 
در این وقت ابو کالیجار در خوزستان بود متوجه کرمان گردید که دفع ملک قاورد را نماید صاحب عقدالعلی گوید در منزلی از منازل یکی از خواص اورا مسموم کرد. صاحب [[روضه الصفا]] می‌نویسد که چون ابوکالیجار به خاک کرمان داخل شد روزی در شکار آهو نمود و چند جگر آهو را کباب کرده و بخورد،
خط ۵۳:
 
== فتح سیستان ==
قاورد شاه دراطراف کرمان جنگ کرد ازجمله در دربند سیستان فرزندش امیرانشاهامیران‌شاه نزدیک شش ماه با سجزیان جنگ کرد؛ و چون تمام ممالک کرمان قاورد را تمسخر می‌کردند و قاعدهٔ آل سلجوق را هیئت فصله می‌دانستند و برای ان طغری نام و القاب ساخته بود. در راه سیستان قاورد در چهارندسنگی اسفه در بندی ساخته و سردره تا مهنرج بم که ۲۴ فرسخ است در هر سهید گام میلی به قامت ارمی ساخت تا خلایق تفرقه و تشویش نکنند.<ref name=":1" />
 
ابو العباس فضولیه:در سال۴۵۴ق/۶۲ه‌ام. فولادستون را فرو گرفت و یکی از برادران وی را برتخت آل بویه نشاند و خود کارها را گرفت. اما فضولیه را درهمان سال سپاهی سلجوقی که فرماندهی قاورد از کرمان آمده بود شکست داد.<ref name=":3" />
 
[[آلپ ارسلان]] در راس سپاهی به کرمان آمد وضع سابق را اعاده کرد و گناه قاورد را بر وی بخشود. با این همه قاورد هرگز کاملاً آمادهٔ قبول سیادت فردی دیگر بر تمامی خاندان سلجوقی نگردید؛ و چون ملکشاه وارث تاج و تخت پدر گردید قاورد بار دیگر به مخالفت برخاست سپاه الب ارسلان پس از شهروندان جیرفت در کرمان در سال ۴۵۹ق/۶۷ه‌ام. قصد فارس کرد که پنج سال پیش قاورد ان را از دست فضولیه رئیس کردان شبانگارهشبانکاره بیرون کرده بود اما این ولایت بعدها باردیگر از زیر سلطهٔ سلجوقیان بیرون رفت. بسیاری از سنن و عادات قدیم ترکان در طی پادشاهی ملکشاه هنوز اهمیت خود را حفظ کرده بود اگر چه ماهیت منحصراً عربی و فارسی تاریخی این مسائله مبهم گذاشته‌است. مثلاً الب ارسلان دربستر مرگ وصیت کردکه برادرش قاورد با بیوهٔ او ازدواج کند.<ref name=":3" />
 
== سیاست‌های قاورد در حکومت‌داری و رقابت با ملکشاه ==
خط ۶۴:
قاورد در واقع مثل پادشاهی مستقل رفتار می‌کرد و براسناد، طغرا یا نشان رسمی می‌زد – این طغرا عبارت بود از [[تیر و کمان]] بر قاعدهٔ آل سلجوق – و القاب پادشاهی برخود نهاد. قاورد با شنیدن اخبار جلوس ملکشاه بر تخت شاهی، با شتاب از عمان به کرمان بازگشت، چندین کشتی و شماری از مردانش را در عبور از دریا از دست داد. وی برای ملکشاه حقی مطرح ساخت که مبتنی بر ارشدیت بود۱:" من برادر ارشد و توپسر جوانی، من به جانشینی برادرم الب ارسلان بیشتر محقم۲." ملکشاه در برابر این ادعا مفهوم توالی پدر – فرزند را پیش کشید و گفت: " وقتی پسر هست، برادر را حقی در ارث نیست". پس از آن قاورد اصفهان را متصرف شد و در سال ۴۵۶ق-۱۰۷۳م. جنگ سه روزه‌ای بیرون [[شهر همدان]] رخ داد. قاورد که هفت تن از پسرانش در کنار وی می‌جنگیدند، امید داشت که شمار زیادی از سپاه دشمن از وی حمایت کند، و حتی به دفاع از او برخیزد. گروه‌های لشکر ملکشاه در پراکندن سینهٔ سپاه قاورد نقش قاطعی ایفا کردند و این ضربه بر ترکان چنان گران بود که عده‌ای از جنگ کناره گرفتند. با شکست و دستگیری قاورد، سلطان مایل بود که بر عمویش رحمت آورد و در یک وهله بر وی پیشنهاد کرد که به عمان بازگردد اما نظام المک انعطاف‌ناپذیر و سرسخت بود و در ایستاد که نرمی و مدارا را تنها نشانهٔ ضعف تلقی خواهد کرد. یه گفته ظهیرالدین نیشابوری سپاه سلجوقی هنوز ناآرام بود و تهدید می‌کرد که اگر سهم ایشان از غنایم افزایش نیابد، جانب قاورد را خواهد گرفت. قاورد را بازه کمان خفه کردند- برای اینکه خون عضوی از اعضای خاندان سلطنت نریزد – و دوتن از پسرانش را دست کم از یک چشم کور کردند. ملکشاه رکن الدوله قتلغ تگین را به امارت فارس و ساوتگین را به امارت کرمان گماشت و به اعراب و کردان اقطاعات وسیع داد.<ref name=":3" />
 
ملکشاه عاقبت کرمان را به پسران قاورد باز داد. اندکی پس از قیام و مرگ قاورد ملکشاه با آسودگی بسیار خبر مرگ برادرش ایاز را شنید. الب ارسلان در بستر مرگ فارس و کرمان را به قاورد بن داوود داد و برای او نیز مبلغی پول معین کرد. ملک قاورد ممالک کرمان و بلوچستان را گرفت (به جز) قبیلهٔ کوفچکوفج که جمعی کثیر و گروهی شریر بودند، ییلاق آنها در کوهستان و بلوک ساردو و عقبات سخت و جنگلهای پر درخت مالی به حکام کرمان نمی‌دادند بلکه در آن حوالی به (راه زنی) و غارت دهات مشغول بودند. ملک قاورد به هیچ وجه نامی از آن قبیله نبرد، جاسوسان فرستاد تا حال آنها را معین کنند. وقتی شنید که همهٔ معارف آن گروه به رهبری پسر رئیس آن قبیله حاضرند، ناگاه با سه هزار سوار از حجله‌ها بیرون آمده و همراهان نمی‌دانستند که ملک قاورد قصد دارد به کجا برود، ناگهان بر سر آن طایفه ریخته و رؤسای آنها را با هزار نفر از رجال به قتل رسانیده، حال آن طایفه را غارت کرده، و به مرکز سلطنت مراجعت فرمود.<ref name=":2" />
 
ملک قاورد در سال چهارصد و پنجاه و پنج شیراز را با مضافات تسخیر کرده نایبی در آنجا گذاشته و به کرمان بازگشت. چون این قضیه بدون اجازه الب ارسلان که برادر بزرگتر و شاهنشاه ممالک ایران و روم و عربستان بود، واقع گردید و نیز به بخ گوش آن شاه رسید که در مناطق فارس و کرمان خطبه به نام ملک قاورد منفردا خوانده می‌شود، الب ارسلان به عزم رزم برادر مصمم شد. با لشکری بیشتر از مور و ملخ (به سمت) کرمان تاخت و بر ظاهر گواشیر خیمه برپای کرد. بعد از رسل رسایل آق صقلان سلجوقی بکرات و مرآت بین الاخوین تردد کردند. آخرالامر سلطان شاه کرمان شاه پسران قاورد با عموی خود مصالحت کردند. با این قرار که قاورد شیراز و مضافات را به گماشتگان الب ارسلان گذارد و مزک و طارم که جزو هفت شهر فارس است، اضافهٔ مملکت کرمان باشد و ملک قاورد را پادشاه کرمان نویسند و گویند و اولاد و احفاد او که در آن مملکت ریاست نمایند نام شاهی بر آنها اطلاق شود و کرمان و بلوچستان تسلیم قاورد شود و گماشتگان سلطان طمع در آن ننمایند.<ref name=":2" />
 
ملک قاورد بعد از رفتن برادر، به بلوچستان سفر نموده، بندر طیس را تعمیر کرده بر شهرهای مکران فرماندارانی معین فرمود، سی و دو سال در این دو مملکت سلطنت نمود، در آبادانی بلاد و ترفیه عباد کمال اجتهاد را کرده از ابنیهٔ او حال تحریر بر معمور است [[مسجد ملک]] در خود گواشیر می‌باشد.[مسجد با این وسعت در کمتر بلدی از بلدان ایران است.] در سال چهارصد و شصت و چهار که ملکشاه بن الب ارسلان بر تخت سلطنت جلوس کرد، بعضی از امراء و معارف سلجوقیه، که در موکب ملکشاه بودند، قاورد را مکتوبا تطمیع سلطنت همهٔ ایران نمودند، او با سپاهی رزم خواه از کرمانی و بلوچ عازم جنگ برادر زاده شد و چنین می‌پنداشت که با تلاقی دو دسته همهٔ لشکریان ملکشاه به طرف او خواهند آمد، در حوالی همدان تقارب دو گروه گردید، از حسن تدابیر [[خواجه نظام الملک]] وزیر هیچ‌کس از جنود ملکشاهی بخدمت ملک قاورد نپیوست. بعد از سه روز ستیز و آویز قشون کرمان شکست خورده شاه کرمان را طوعا او کرها به اردوی ملکشاه بردند، اورا با سلطان شاه پسر بزرگترش در خیمهٔ خاص محبوس نمودند. فردای آن روز متجنده به خدمت [[نظام الملک]] رسیده مرسوم و مقدری افزون از استقرار طلب داشتند و گفتند اگر نمی‌دهید: سر ملک قاورد سلامت باشد که پسر چغری بیک و برادر الب ارسلان است. مفهوم این کلام آن اگر استدعای ما با جایت مقرون نشود ملکشاه را خلع کرده قاورد را به سلطنت برمی‌داریم. خواجه نظام الملک گفت امشب شاه را می‌بینم و برای همه مرسوم و مواجب می‌گیرم. همان شب ملک قاورد را مسموم کردند. صاحب تکملةتکمله الاخبار گوید به زه کمان به ره دارالامان عقبی رفت. فردا که سپاهیان به تقاضای اضافه مرسوم به دارالوزارة آمدند، خواجه نظام الملک جواب داد، دیشب ملک قاورد انگشتری زهر آلود مکیده سلطان از غم عموی در هم بود، در چنین موقع جرات عرض مطلب نکردم. لشکریان که این سخن بشنیدند، دم درکشیدند، سلطان شاه پسر قاورد را نیز در همان شب میل کشیدن نام اصلی ملک قاورد احمد بود. صاحب روضه الصفا گوید: لقبش قرا ارسلان بود.<ref name=":2" />
 
== فتح فارس و قتل قاورد ==
خط ۱۱۵:
موقوفات [[شهر کرمان]] در طول تاریخ در ارتباط با حکومت‌های حاکم به این سرزمین صورت گرفته‌است. قدیمی‌ترین موقوفات برجای مانده در شهر کرمان، مربوط به قرن پنجم هجری می‌باشد. در این دوره، سلجوقیان در کرمان تحولات شهرسازی ایجاد کردند به طوری که در بیرون شهر بنای حکومتی یا ارگ ساختند و در کنار آن، مسجد، مدرسه، خانقاه، شفاخانه، بازار و دیگر بناهای عام‌المنفعه ایجاد نمودند و برای پایداری این ابنیه، موقوفاتی بر آنها قرار دادند.
 
بنای این ابنیه، تأثیر چندانی در وضع فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کرمان نداشت. زیرا این امور موقتی بود. شاید این‌گونه تصور شود که موقوفات آنها باعث پایداری و بقای آنها شود. این محله جدید را به مناسبت لقب حاکم، [[عادل شاه]] یا پادشاه عادل، " محله شاه عادل " نامیدند که امروزه نیز به عنوان قدیمی‌ترین محله شهر کرمان به حساب می‌آید اما از این مجموعه تنها مسجد ملک تورانشاه (مسجد ملک) [[باقی مانده]] که بنای آن در سال ۴۷۸ هجری به پایان رسیده‌است. کرمان در دوره سلاجقه به واسطه موقوفات، یکی از آبادترین [[شهرهای ایران]] بود. حتی در دوران تیموری و قراقویونلو و [[آق قویونلو]] هم در محدوده شهرهای آباد بود. در باب وقف مسجد ملک و اطراف آن، چنین آمده‌است: " ارسلان شاه؛ فرزندان زیادی داشت. پسر بزرگش معزالدین و نام مادری اش زیتون خاتون بود. وی در کرمان موقوفاتی دارد شامل مدرسه، کاروانسرا، [[آب‌انبار]] و… لقبش عصمت الدوله و موقوفاتش به "عصمتیه " معروف بود. موقوفات عصمتیه بقا و دوامی نداشت و چندی بعد در حملات و جنگ‌ها از میان رفت. البته عصمتیه سلجوقی با عصمتیه قراختایی فرق دارد. سلجوقیان در واقع یک شعبه مهم امپراطوری در سرزمین کرمان ایجاد کردند که حدود دویست سال عمر کرد. سلجوقیان کرمان توسط عزها سرنگون شدند و موجب مهاجرت گروه کثیری از مردم بومی و افراد قبایل سلجوقی به شهرهای دیگر شد. در سال ۶۱۱ هجری، خواجه قوم الدین زوزنی از طرف خوارزم حاکم کرمان شد و دستور داد علما و روحانیون به شهر وارد نشوند. علت آن هم، مخالفتی بود که علما نسبت به رفتار او داشتند. زیرا حاکم گفته بود تمام وقف نامه‌ها را پیش او ببرند و مجموع آنها را در اب شست و رقبات را در حوزه دیوان گرفت. این رفتار وی موجب خشم علما شد و اورا مجبور به اخراج علما کرد. پس از فوت جاکم قراختایی کرمان – براق حاجب (۶۳۲ هجری) – برادرزاده اش سلطان قطب الدین جانشین او شد و ترکان خاتون همسر براق را به ازدواج خود دراورد. ترکان به عصمهعصمته الدین ملقب شد و پس از مرگ شوهر، حکومت را به دست گرفت و کاروانسراها، قنوات، مساجد، و مدارس متعددی در کرمان ساخت. همچنین مرقد شوهرش – سلطان قطب الدین – را تعمیر و همان جا مدرسه‌ای بنا کرد و از اموال و املاک خود موقوفاتی در آنجا گذاشت و نام محل را " قطبیه " نهاد و استادانی برای تدریس [[علوم دینی]] در آن استخدام نمود. این مدرسه اگرچه موقوفاتی داشت؛ اما پس از گذشت مدت زمانی کوتاه از بین رفت. به این صورت که پس از انقراض حکومت وی، [[شهاب الدین]] از علمای زمان فتوا داد کله موقوفات این ملکه باطل است. زیرا در عفت او شک داشتند. بنا بر کلیه وقفیات از کف رفت و [[مسجد جامع]] را خراب کردند. مدرسه و موقوفات همه معدوم و مخروب شدند. ترکان خاتون همچنین برای جد خطیب محرابی شیخ برهان الدین، دو خانقاه ساخت و به آن اختصاص داد.
 
== اوضاع اقتصادی کرمان در دورهٔ ملک قاورد ==
کرمان از نظر بازرگانی وتجاری در دورهٔ فرمانروایی نوادگان قاورد پیشرفت نمود و رونق یافت. در دهه‌های پایانی سدهٔ پنجم ق/یازدهم م؛ و دهه‌های اول سدهٔ آینده، شهرهای کرمان تا بردسیروبردسیر و جیرفت فعالیت بازرگانی وسیعی داشتند و محلات تجاری آنها مهاجرنشینهایی از بازرگان بیگانه بودکه از سرزمینهای دودستی چون بیزانس و هند به آنجا آمده بودند<ref name=":3" />
 
اوضاع اجتماعی کرمان دردورهٔ ملک قاورد: