قاورد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: فضلونیه⟸فضلویه، فضولیه⟸فضلویه
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۹:
به نوشته [[حمدالله مستوفی]] ولایت کرمان درسال ۴۳۳ه‍.ق به تصرف قاورد درآمد.
 
اما درمنابع دیگر مطالبی دیده می‌شود که براساس آنها می‌توان چنین دریافت که سلطهٔ کامل قاورد بر کرمان طی چندسال صورت گرفته‌است.<ref name=":0" />
 
می‌گویند که او فرزندان بسیار داشت و از پسران آنچه نام ایشان به ما رسیده:امیران‌شاه و کرمانشاه و سلطانشاه و توران شاه و شاهنشاه و مرادانشاه و عمر و حسین و گویند چهل دختر داشت بعضی را در حکم امراء آل بویه کرد اکثر به علویان داد<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=سلجوقیان وغزدرکرمان|نام خانوادگی=باستانی پاریزی|نام=محمدبن ابراهیم|ناشر=علم|سال=1386|شابک=|مکان=تهران|صفحات=6|تحریر=میرزا محمد خبیصی}}</ref>
خط ۲۴:
ترکمانان پس از شکست سپاهیان [[سلطان مسعود غزنوی]] در محل دندانقان در سال ۳۴۱ ه‍.ق بر خراسان متولی شدند و بزودی حرکت خود برای فتح نواحی داخلی ایران را آغاز نمودند. طغرل بن میکائیل – که در رای سلجوقیان قرار داشت – تصمیم گرفت با تقسیم نقاط فتح شده و واگذاری فتح نقاط جدید به برادران و برادرزادگان، اولاً تسلط خود بر نقاط فتح شده را تثبیت کند و ثانیاً نواحی فتح شده را به سرعت فتح کرده و تحت اقتدار درآورد. از همین رو بود که " ولایت قسمت کردند و هر یکی از مقدمان به طرفی نامزد شد. چغری بیک، که برادر مهتر بود مرو و خراسان را دارالملک خود ساخت و موسی یبغو به [[ولایت بست]] و هرات و سیستان و نواحی آن چندان که تواند گشود، نامزد شد و قاورد پسر مهین چغری بیک به ولایت طبسین و نواحی کرمان برگزیده شد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=راحه الصدوروایه السرور|نام خانوادگی=الراوندی|نام=محمدبن علی بن سلیمان|ناشر=امیر کبیر|سال=1364|شابک=|مکان=تهران|صفحات=104}}</ref> به این ترتیب فتح ایالت کرمان و نواحی اطراف آن به قاورد بن چغری بیگ واگذار گردید، اما راجع به زمان ورود به کرمان و تشکیل دولت سلاجقه کرمان توسط وی نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی از منابع بر آنند که " ملک قاورد سلجوقی به سال ۴۳۳ ه‍.ق به دستور عم خود [[طغرل بیگ]] عازم [[فتح کرمان]] گردید ".<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=میرخواند|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=698}}</ref> بعضی دیگر برآنند که ملک قاورد به سال ۴۴۲ ه. ق عزم تصرف نمود.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ کرمان (سالاریه)|نام خانوادگی=وزیری کرمانی|نام=احمدخان|ناشر=کتابهای ایران|سال=1340|شابک=|مکان=تهران|صفحات=19}}</ref>
 
در این میان مورخانی چون بنداری نیز از این واقعه به سال ۴۴۷ ه‍.ق گزارش نموده و مدت حکومتش نیز ۳۲ سال دانسته‌است به نظر می‌رسد همان دیدگاه نخست یعنی سال ۴۳۳ه‍.ق به واقعیت نزدیک تر شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت سلجوقیان|نام خانوادگی=احمدکمال الدین|نام=حلمی|ناشر=پژوهشکاه حوزه و دانشگاه|سال=1390|شابک=|مکان=قم|صفحات=53|مترجم=عبدالله ناصری}}</ref> همزمان با ورود قاورد به کرمان شاخه‌ای از دیالمه بر این سرزمین حکومت می‌کردند. قاورد پس از چند درگیری سرانجام بر دیالمه چیره شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جغرافیای حافظ ابرو|نام خانوادگی=حافظ ابرو|نام=شهاب الدین عبدالله خوافی|ناشر=مرکزنشرمیراث مکتوب وانتشارات بنیان|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=23}}</ref> اما پیروزی بر دیالمه پایان کار قاورد برای تسلط بر کرمان نبود. چرا که قومی دیگر با نام قوم قفص نیز در برخی از نقاط کرمان تسلط داشت. این قدم به گفته منابع، قومی شریر بودند و مشکلات فراوانی را برای قاورد فراهم آوردند اما ملک قاورد سرانجام توانست با فرستادن جاسوسانی در بین این قبیله، آنها را نیز قتل و غارت نماید<ref name=":0" /><ref name=":2" />
 
ملک قاورد پس از غلبه بر دیلمیان و قفص‌ها و تسلط کامل بر کرمان، راهی فتح عمان شد و در این امر از امیر هر مرز خواست که وی را یاری نماید و تجهیزات این سفر را برای او فراهم سازد، اما والی عمان که شخصی به نام شهریار بن کافیل - برون مقاومت تسلیم شد و در آن سرزمین خطبه و سکه به نام ملک قاورد خوانده شد<ref name=":1" /> پس از تسخیر عمان، فتح کرمان به پایان رسید و قاورد تمتمی خاک ولایت را تصرف نمود. بدین ترتیب وی شاخه‌ای جدید از سلجوقیان با نام سلاجقه کرمان را در این ایالت تأسیس کرد. اگر چه ملک قاورد همزمان با جلوس سلطان الب ارسلان و سلطان ملکشاه بر تخت سلاجقه بزرگ، شورش‌هایی علیه این دو سلطان انجام داد و سرانجام نیز سپاهیان ملکشاه، او را گرفتند.
[[پرونده:آل قاورد.jpg|وسط|650px]]
 
== تصرف کرمان از دست ابوکالیجار توسط قاورد ==
به گفتهٔ محمد ابراهیم با بهرام قومی دیلمی بودند که مهاجر و بیچاره بودند و هرگز از لشکر چیزی ندیده و دربارهٔ کمان‌داری و قدرت بازوی آن‌ها چیزی نشنیده بودند. درخدمت ملک قاورد از حشم و خدم گرفته همه پنج هزار سوار بود که همهٔ آنها مسلح بودند. وقتی به [[حومهٔ شهر]] نزول کردند بهرام در شهر رفته و دردب چهارگانهٔ شهر را فروبست هنوز در ربض (نواحی اطراف شهر) بردسیر (کرمان فعلی) هیچ عمارتی وجود نداشت و درایام دولت سلجوقیان انارالله براهینهم ربض شهر بردسیر عمارت یافت (به حکومت رسید). دیلمان ژوپینی سلاح ان‌ها بودند از تیر ترکان در امان نماندند جمع کثیری هلاک شدند. بهرام باعث نهی شدن بارگاه ملک باکلنجار (حاکم کرمان که بهرام نایب او بود) شد؛ و مدت حکومت او به پایان رسید و شد ت باس قاورد شاه به او مهلت انتظار نداد. بهرام مصلحت خود و رعیت را در مصاحب و دوستی و مدارا باقاورد دید و بعد از [[نامه نگاری]] و [[واسطه گری]] قرار برآن شد که بهرام ولایت خود را تسلیم کند و قاورد شاه دختر اورا به ازدواج خود دراورد. ملک باکلنجار به همراه طرفداران و موافقان خود با لشکری بسیار و حشر ی بی شمار از شیراز به سمت قاورد به ولایت اتفاق کرمان آمد.<ref name=":1" />
 
بهرام چون هوای ترک را کرده بود به خدمت فرمان‌روای دیلم درآمد کنیزکی را به حجرهٔ ابوکالیجار با اعطای مال بسیار فرستادند که او به او زهر داد و در خناب او را کشتند.
 
خواجه نصرالدین منشی کرمانی در تاریخ خود آورده که رئیس خناب با قاورد رابطهٔ دوستی داشته‌اند و میان ایشان عهد اخوت منعقد شده بود.<ref name=":1" />
 
و چون ابوکالیجار به خناب رسید رئیس برای پادشاه طعامی فرستاد واو را مسموم ساخته او قول (سخن) اول به واقعیت نزدیکتراست؛ و در هر حال ابوکالیجار در خناب وفات یافت و لشکر او چون صولت ترک و هیبت ملک قاورد را شنیده بودند از آن فنرل روی به فارسی نهادند و ملک قاورد ملک کرمان را تسخیر فرمود.
 
== محمد بن ابراهیم بر حکومت عدل قاورد تأکید می‌ورزد ==
برای ترکنان اقطاعاتی در کرمان تعیین گردید اما امیر خود مراقب بود که احشام زیادش در صحرا به چرا روند تا زمینهای کشاورزی آسیب نبیند.<ref name=":1" /><ref name=":3" />
 
قاورد آنقدر قدرت داشت که سپاهی از [[خلیج فارس]] عبور داده وهان را در گذشته تابع آل بویه بود از دست خوارج محلی بیرون کند این ناحیه تا حدود سال۳۶ه‍. ق/۱۴۰ام تحت تابعیت و سیادت قاورد (سلجوقیان) باقی ماند. قاورد وقتی پدرش چغری در گذشت جانشینی آلپ ارسلان در مشرق را به رسمیت شناخت و چون طغرل چشم برجهان فروبست و آلپ ارسلان درسال ۴۵۶ق/۶۴ه‌ام به کرمان آمد قاورد مقام وی به عنوان سلطان بزرگ سلجوقی را تصدیق کرد وبا او دست بیعت داد. اما سال بعد دست از تابعیت سلطان کشید ونام وی را از خطبه بینداخت.
 
در سال چهارصد و سی وسه که منجوق آل سلجوق سربه یوق کشید ملک قاورد سلجوقی پسر چغری بیک بن میکال بن سلجوق بن دقاق به فرمان عموی خود طغرل بیک با سپاهی از خراسان به فتح کرمان آمده در آن وقت بهرام نامی از قبل ابوکالیجار به حکومت ان دیار اشتغال داشت. صاحب عقدالعلی می‌گوید:بهرام رام شده بی استعمال شمشیر ونسان ملک راستیم ملک قاورد نبود.<ref name=":2" />
 
در این وقت ابو کالیجار در خوزستان بود متوجه کرمان گردید که دفع ملک قاورد را نماید صاحب عقدالعلی گوید در منزلی از منازل یکی از خواص اورا مسموم کرد. صاحب [[روضه الصفا]] می‌نویسد که چون ابوکالیجار به خاک کرمان داخل شد روزی در شکار آهو نمود و چند جگر آهو را کباب کرده و بخورد،
خط ۴۹:
بواسطهٔ حرکت عنیف و خوردن غذای کثیف خشونتی در گلوی او پیدا شده وراه آخرت پیش گرفت.
 
در تکمله الاضار و [[حبیب السیر]] نوشته‌اند به اجل طبیعی درگذشت<ref name=":2" />
 
== فتح سیستان ==
قاورد شاه دراطراف کرمان جنگ کرد ازجمله در دربند سیستان فرزندش امیران‌شاه نزدیک شش ماه با سجزیان جنگ کرد؛ و چون تمام ممالک کرمان قاورد را تمسخر می‌کردند و قاعدهٔ آل سلجوق را هیئت فصله می‌دانستند و برای ان طغری نام و القاب ساخته بود. در راه سیستان قاورد در چهارندسنگی اسفه در بندی ساخته و سردره تا مهنرج بم که ۲۴ فرسخ است در هر سهید گام میلی به قامت ارمی ساخت تا خلایق تفرقه و تشویش نکنند.<ref name=":1" />
 
ابو العباس فضلویه:در سال۴۵۴ق/۶۲ه‌ام. فولادستون را فرو گرفت و یکی از برادران وی را برتخت آل بویه نشاند و خود کارها را گرفت. اما فضلویه را درهمان سال سپاهی سلجوقی که فرماندهی قاورد از کرمان آمده بود شکست داد.<ref name=":3" />
 
[[آلپ ارسلان]] در راس سپاهی به کرمان آمد وضع سابق را اعاده کرد و گناه قاورد را بر وی بخشود. با این همه قاورد هرگز کاملاً آمادهٔ قبول سیادت فردی دیگر بر تمامی خاندان سلجوقی نگردید؛ و چون ملکشاه وارث تاج و تخت پدر گردید قاورد بار دیگر به مخالفت برخاست سپاه الب ارسلان پس از شهروندان جیرفت در کرمان در سال ۴۵۹ق/۶۷ه‌ام. قصد فارس کرد که پنج سال پیش قاورد ان را از دست فضلویه رئیس کردان شبانکاره بیرون کرده بود اما این ولایت بعدها باردیگر از زیر سلطهٔ سلجوقیان بیرون رفت. بسیاری از سنن و عادات قدیم ترکان در طی پادشاهی ملکشاه هنوز اهمیت خود را حفظ کرده بود اگر چه ماهیت منحصراً عربی و فارسی تاریخی این مسائله مبهم گذاشته‌است. مثلاً الب ارسلان دربستر مرگ وصیت کردکه برادرش قاورد با بیوهٔ او ازدواج کند.<ref name=":3" />
 
== سیاست‌های قاورد در حکومت‌داری و رقابت با ملکشاه ==
قاورد قوی‌ترین رقیب با لقوهٔ ملکشاه بود زیرا وی برادر آلپ ارسلان و فرماندهی کاردیده و باتجربه بود. قاورد به مدت سی سال در کرمان حکومت کرده بود. اتباع ترکمن وی در املاک ولایت سکونت داشتند {که محمد بن ابراهیم آنها را اقطاعات می‌خواند} اما پیروزی قاورد در تصرف کرمان در اوایل پادشاهی طغرل، شمار زیادی از ترکمنان را به این ولایت جذب کرد، و این تعداد بیشتر از حدی بود که ناحیهٔ نسبتاً فقیر کرمان می‌توانست تحمل کند از اینرو سیاست قاورد این بود که آنها را به مناطق دور دست ولایت که مورد دست اندازی راهزنان بلوچ قر ار گرفت برگرداند و نیز نیرویی به فرماندهی پسرش میرانشاه به فتح سیستان گسیل کرد و نیز نیرویی را به فرماندهی سپاهی به عمان برد و پس از عبور از خلیج فارس در کشتیهایی که از امیر محلی هرمز کرایه کرده بود قدم به خاک عمان گذاشت، والی بوییسی این سرزمین را برانداخت و عمان را تحت سیادت سلجوقی درآورد.<ref name=":3" />
 
قاورد در واقع مثل پادشاهی مستقل رفتار می‌کرد و براسناد، طغرا یا نشان رسمی می‌زد – این طغرا عبارت بود از [[تیر و کمان]] بر قاعدهٔ آل سلجوق – و القاب پادشاهی برخود نهاد. قاورد با شنیدن اخبار جلوس ملکشاه بر تخت شاهی، با شتاب از عمان به کرمان بازگشت، چندین کشتی و شماری از مردانش را در عبور از دریا از دست داد. وی برای ملکشاه حقی مطرح ساخت که مبتنی بر ارشدیت بود۱:" من برادر ارشد و توپسر جوانی، من به جانشینی برادرم الب ارسلان بیشتر محقم۲." ملکشاه در برابر این ادعا مفهوم توالی پدر – فرزند را پیش کشید و گفت: " وقتی پسر هست، برادر را حقی در ارث نیست". پس از آن قاورد اصفهان را متصرف شد و در سال ۴۵۶ق-۱۰۷۳م. جنگ سه روزه‌ای بیرون [[شهر همدان]] رخ داد. قاورد که هفت تن از پسرانش در کنار وی می‌جنگیدند، امید داشت که شمار زیادی از سپاه دشمن از وی حمایت کند، و حتی به دفاع از او برخیزد. گروه‌های لشکر ملکشاه در پراکندن سینهٔ سپاه قاورد نقش قاطعی ایفا کردند و این ضربه بر ترکان چنان گران بود که عده‌ای از جنگ کناره گرفتند. با شکست و دستگیری قاورد، سلطان مایل بود که بر عمویش رحمت آورد و در یک وهله بر وی پیشنهاد کرد که به عمان بازگردد اما نظام المک انعطاف‌ناپذیر و سرسخت بود و در ایستاد که نرمی و مدارا را تنها نشانهٔ ضعف تلقی خواهد کرد. یه گفته ظهیرالدین نیشابوری سپاه سلجوقی هنوز ناآرام بود و تهدید می‌کرد که اگر سهم ایشان از غنایم افزایش نیابد، جانب قاورد را خواهد گرفت. قاورد را بازه کمان خفه کردند- برای اینکه خون عضوی از اعضای خاندان سلطنت نریزد – و دوتن از پسرانش را دست کم از یک چشم کور کردند. ملکشاه رکن الدوله قتلغ تگین را به امارت فارس و ساوتگین را به امارت کرمان گماشت و به اعراب و کردان اقطاعات وسیع داد.<ref name=":3" />
 
ملکشاه عاقبت کرمان را به پسران قاورد باز داد. اندکی پس از قیام و مرگ قاورد ملکشاه با آسودگی بسیار خبر مرگ برادرش ایاز را شنید. الب ارسلان در بستر مرگ فارس و کرمان را به قاورد بن داوود داد و برای او نیز مبلغی پول معین کرد. ملک قاورد ممالک کرمان و بلوچستان را گرفت (به جز) قبیلهٔ کوفج که جمعی کثیر و گروهی شریر بودند، ییلاق آنها در کوهستان و بلوک ساردو و عقبات سخت و جنگلهای پر درخت مالی به حکام کرمان نمی‌دادند بلکه در آن حوالی به (راه زنی) و غارت دهات مشغول بودند. ملک قاورد به هیچ وجه نامی از آن قبیله نبرد، جاسوسان فرستاد تا حال آنها را معین کنند. وقتی شنید که همهٔ معارف آن گروه به رهبری پسر رئیس آن قبیله حاضرند، ناگاه با سه هزار سوار از حجله‌ها بیرون آمده و همراهان نمی‌دانستند که ملک قاورد قصد دارد به کجا برود، ناگهان بر سر آن طایفه ریخته و رؤسای آنها را با هزار نفر از رجال به قتل رسانیده، حال آن طایفه را غارت کرده، و به مرکز سلطنت مراجعت فرمود.<ref name=":2" />
 
ملک قاورد در سال چهارصد و پنجاه و پنج شیراز را با مضافات تسخیر کرده نایبی در آنجا گذاشته و به کرمان بازگشت. چون این قضیه بدون اجازه الب ارسلان که برادر بزرگتر و شاهنشاه ممالک ایران و روم و عربستان بود، واقع گردید و نیز به بخ گوش آن شاه رسید که در مناطق فارس و کرمان خطبه به نام ملک قاورد منفردا خوانده می‌شود، الب ارسلان به عزم رزم برادر مصمم شد. با لشکری بیشتر از مور و ملخ (به سمت) کرمان تاخت و بر ظاهر گواشیر خیمه برپای کرد. بعد از رسل رسایل آق صقلان سلجوقی بکرات و مرآت بین الاخوین تردد کردند. آخرالامر سلطان شاه کرمان شاه پسران قاورد با عموی خود مصالحت کردند. با این قرار که قاورد شیراز و مضافات را به گماشتگان الب ارسلان گذارد و مزک و طارم که جزو هفت شهر فارس است، اضافهٔ مملکت کرمان باشد و ملک قاورد را پادشاه کرمان نویسند و گویند و اولاد و احفاد او که در آن مملکت ریاست نمایند نام شاهی بر آنها اطلاق شود و کرمان و بلوچستان تسلیم قاورد شود و گماشتگان سلطان طمع در آن ننمایند.<ref name=":2" />
 
ملک قاورد بعد از رفتن برادر، به بلوچستان سفر نموده، بندر طیس را تعمیر کرده بر شهرهای مکران فرماندارانی معین فرمود، سی و دو سال در این دو مملکت سلطنت نمود، در آبادانی بلاد و ترفیه عباد کمال اجتهاد را کرده از ابنیهٔ او حال تحریر بر معمور است [[مسجد ملک]] در خود گواشیر می‌باشد.[مسجد با این وسعت در کمتر بلدی از بلدان ایران است.] در سال چهارصد و شصت و چهار که ملکشاه بن الب ارسلان بر تخت سلطنت جلوس کرد، بعضی از امراء و معارف سلجوقیه، که در موکب ملکشاه بودند، قاورد را مکتوبا تطمیع سلطنت همهٔ ایران نمودند، او با سپاهی رزم خواه از کرمانی و بلوچ عازم جنگ [[برادر زاده]] شد و چنین می‌پنداشت که با تلاقی دو دسته همهٔ لشکریان ملکشاه به طرف او خواهند آمد، در حوالی همدان تقارب دو گروه گردید، از حسن تدابیر [[خواجه نظام الملک]] وزیر هیچ‌کس از جنود ملکشاهی بخدمت ملک قاورد نپیوست. بعد از سه روز ستیز و آویز قشون کرمان شکست خورده شاه کرمان را طوعا او کرها به اردوی ملکشاه بردند، اورا با سلطان شاه پسر بزرگترش در خیمهٔ خاص محبوس نمودند. فردای آن روز متجنده به خدمت [[نظام الملک]] رسیده مرسوم و مقدری افزون از استقرار طلب داشتند و گفتند اگر نمی‌دهید: سر ملک قاورد سلامت باشد که پسر چغری بیک و برادر الب ارسلان است. مفهوم این کلام آن اگر استدعای ما با جایت مقرون نشود ملکشاه را خلع کرده قاورد را به سلطنت برمی‌داریم. خواجه نظام الملک گفت امشب شاه را می‌بینم و برای همه مرسوم و مواجب می‌گیرم. همان شب ملک قاورد را مسموم کردند. صاحب تکمله الاخبار گوید به زه کمان به ره دارالامان عقبی رفت. فردا که سپاهیان به تقاضای اضافه مرسوم به دارالوزارة آمدند، خواجه نظام الملک جواب داد، دیشب ملک قاورد انگشتری زهر آلود مکیده سلطان از غم عموی در هم بود، در چنین موقع جرات عرض مطلب نکردم. لشکریان که این سخن بشنیدند، دم درکشیدند، سلطان شاه پسر قاورد را نیز در همان شب میل کشیدن نام اصلی ملک قاورد احمد بود. صاحب روضه الصفا گوید: لقبش قرا ارسلان بود.<ref name=":2" />
 
== فتح فارس و قتل قاورد ==
به گفتهٔ محمد ابراهیم: ملک قاورد در آخر عهد ولایت فارس ملک شیراز را از فضلویه گرفت و چون فارس را گرفت برادر کوچکترش الب ارسلان محمد که بعد عمویش طغرل بیک پادشاه ایرانی بود در لب جیحون کشته شد و امراء سلطان ملکشاه را بر تخت نشاندند.
 
بعد از خراسان به عراق توجه کرد و قاورد در اصل ذات پادشاهی دلیر بود و کبر سن و تعرف دقایق امور، باوجود خود سلطنت ملکشاه را که هنوز به ۲۰ نرسیده بود جایز نمی‌شمارد. با تجریم امراء عازم همدان شد و ملکشاه به همدان آمد میان آنها جنگی درگرفت و سه شبانه روز جدال طول نکشید و لشکر قاورد چون اصحاب پیل خوار و ذلیل شده پیاده و سوار از عرصه کارزار برتافتند و شاه را در ماتمگاه گذاشتند. شاه را اسیر گرفته و نزد ملکشاه بردند، و قاورد را چند روز بعد اورا خفه کردند و پسرانش را میل کشیدند و این واقعه در سال ۴۶۶ اتفاق افتاد.<ref name=":1" />
 
== دیوان (تشکیلات اداری در دورهٔ سلجوقیان) ==
بی تردید، تشکیلات اداری کارآمدی که حاصل تلاشهای دیوانسالاران ایرانی [[دوره سلجوقیان]] بود. نقشی انکار ناشدنی در پاسداری و گسترش قدرتی داشت که با [[نیروی نظامی]] سلجوقیان فراهم آمده بود. [[بنداری اصفهانی]] دربارهٔ نقش [[خواجه نظام الملک توسی]] در اداره قلمرو سلجوقیان نوشته‌است؛ که مملکتی که با شمشیر به تصرف آمده بود، با قلم خواجه بزرگ، نظام الملک اداره می‌شد. وی با توجه به پیامدهای کشته شدن دیوانسالاری بزرگ مانند خواجه نظام برای حکومت سلجوقی، یادآوری کرده‌است که در پس همگان دانستند که سلامت دولت سلجوقی و خداوندان مقام و تندرستی شخص سلطان به سلامت پیرمردی چون چون نظام الملک و قدرت وی وابسته بود.<ref name=":0" /> ازآنجا که نظام آموزشی مبتنی بر آموزه‌ها و احکام مذهبی به تنهایی نمی‌توانست پاسخگوی نیازهای روزمره سیاسی باشد و نظر به اینکه تربیت دیوانسالاران برمبنای زمینه‌های ادبی فارسی و سنتهای مذهبی اسلام بوده شگفت‌آور نبود که آنان براساس سنن گذشته و مفاهیم تشکیلاتی عمل نمایند. با اینکه این دیوانسالاران در مدارس (نظامیه‌ها) آموزش می‌دیدند و انتظار می‌رفت که جانشین دبیرانی شوند که ایرانی مدار بودند، این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که اکثر کاکوران کشوری در حکومت سلجوقی ریشه و [[فرهنگ ایرانی]] داشتند و می‌خواستند اخلاقیات و ارزشهای اسلاف خودشان را پایا و ابدی سازند. آنها نظیر اسلاف خودشان به نهاد سیاسی، در درجه اول از دیدگاه موازین سیاسی می‌نگریستند.<ref name=":0" />
 
== ادبیات در دوره سلجوقیان ==
عصر سلجوقیان بی تردید یکی از ادوار درخشان [[تاریخ ادبیات فارسی]] درایران بزرگ محسوب می‌شود. [[شعر فارسی]] در قالبهای قصیده، مثنوی، رباعی با مضامین حکمی، عرفانی، ستایشی، رزمی و بزمی در عالی‌ترین سطح هویدا شد. برتلس درمورد ادبیات [[دوره سلجوقی]] به نکته‌ای جالب اشاره کرده و نوشته‌است که «ادبیات سالهای فرمانروایی سلجوقیان که در بیرون از مرزهای خطه فرمانروایی سلجوقیان نیز گسترش بزرگ داشت. بر رشد ادبیات بسیاری از مردمان [[خاور نزدیک]] و میانه تأثیری کلان گذاشت».<ref name=":0" />
 
عوفی در [[لباب الالباب]] شاعران دورهٔ سلجوقی را به جهار محفل ادبی شامل ۱)خراسان ۲)ماوراءالنهر ۳)عراق (عجم) ۴)غزنین و بلاد جبال منتسب کرده‌است. به عقیده [[ذبیح‌الله صفا]] [[گرشاسب نامه]] «مسلماً یکی از آثار برگزیده حماسه ملی ایران و از جمله منظومه‌های مشهور و معتبر [[زبان فارسی]] است.» گفتنی است که مثنوی [[ویس و رامین]] از طبیعی‌ترین و موثرترین داستان‌های بزمی و عشقی در [[زبان پارسی دری]] محسوب است.<ref name=":0" />
 
استفاده حکومت [[سلجوقیان روم]] از کارگزاران دیوان فارسی‌زبان زمینه رواج زبان فارسی را در [[آسیای صغیر]] فراهم کرد و حمایت سلاطین سلجوقی روم از شاعران و نویسندگان و مورخان فارسی‌زبان به گسترش [[ادبیات فارسی]] کمک شایان کرد.<ref name=":0" />
 
تجارت در دوره سلجوقیان:اقداماتی که به ویژه در دوران سلاطین و وزرای مقتدر سلجوقی در زمینه امنیت راه‌ها و ایجاد تأسیسات مورد نیاز کاروانهای تجاری، مانند کاروانسراها، آب انبارها و پلها انجام گرفت، بازرگانی داخلی در سرزمینهای تحت فرمان سلجوقیان رواج یافت
 
رونق تجارت موجب افزایش تولیدات کشاورزی، دامی، کانی و صنایع کارگاهی و دستی می‌شد. برخی از شهرها به دلیل موقعیت جغرافیایی و بعضی دیگر به سبب جایگاه اقتصادی ارزنده کانون تجارت داخلی بودند. علاوه بر تأمین امنیت و آسایش کاروانها، ایجاد تأسیسات ضروری در راه‌ها و منزلگاه‌ها و کاهش یا لغو عوارض گوناگون بازرگانی در مواردی که لازم بود به گسترش [[تجارت خارجی]] کمک می‌کرد.<ref name=":0" />
 
== وضعیت سیاسی سلجوقیان کرمان ==
خط ۱۰۲:
بعضی از فرمانروایان سلاجقه کرمان با وجود دورافتادگی از مراکز علمی در حمایت علما، تأسیس مدارس و تشویق شعر و ادب در این زمینه تلاش کردند از جمله مغیث الدین محمد به [[علم نجوم]] علاقه شخصی داشت و گویند در گواشیر، کتابخانه بزرگی احداث کرد و پنج هزار نسخه کتاب نفیس هم وقف آن کرد.
 
توجه به امور آموزش در دوره سلجوقیان کرمان تفاوت قابل ملاحظه‌ای با گذشته داشت و رشد قابل توجهی را شاهد بود که عوامل متعددی در این امر دخیل بوده‌اند. هر چند در آن ایام نیز ارتباط تنگاتنگی میان سیاست‌های مذهبی و قبیله‌ای با وضعیت علمی کرمان به چشم می‌خورد. قدرت گیری قاورد سلجوقی در سال ۴۴۰. ه‍.ق کرمان را از مبارزات فارس و خراسان حفظ کرد و باعث استقلال آن شد. قاورد علی‌رغم ساختن کاروانسرا و آبادانی جاده‌ها که به امور تجاری کمک فراوانی می‌کرد، با درگیری در منازعات سیاسی، دست به اقدام مهم عمرانی نزد. سلطان شاه نیز در منابع، پادشاهی عشرت دوست معرفی شده‌است؛ و اقدامی در جهت ساخت مراکز علمی در دوره او صورت نپذیرفت. دوره ۱۳ ساله حکومت توران شاه را می‌توان دوره آغاز جریانی فکری و فرهنگی در کرمان دانست. وزیر او نیز بسیار " ادب پرور و دانش دوست" بود. شکایت‌های مردم از حضور ترکان در خانه‌هایشان، باعث شد که توران شاه سه نقطه را مشخص کند که یکی محل مرقدش باشد و در نقطه‌ای دیگر [[مسجد جامعی]] بسازند که به " مسجد ملک " معروف است و در نقطه سوم محله‌ای جهت اسکان ترکان به همراه مدرسه و خانقاه و رباط ساخته شود.<ref name=":2" /> از نشانه‌های علاقه‌مندی توران شاه به علم و ادب، علاقه او به اشعار فارسی است و شاید برای اولین بار بود که در دربار کرمان شاعران معروف خراسانی و حتی عرب حضور پیدا می‌کردند و توران شاه و وزیر او را ستایش می‌کردند. ایران شاه به دلیل گرایش به اسماعیلیه و در نتیجه اتهاماتی که بر او می‌زدند، رابطه خوبی با علما و قضات نداشت و آن‌ها سد بزرگی در مقابل او به‌شمار می‌آمدند تا جایی که دست به کشتار علما زد. در نتیجه، اقدامات عمرانی و توجه به امور علمی که در دوره توران شاه رونق گرفته بود با وقفه‌ای پنج ساله روبرو شد تا اینکه در دوره حکومت طولانی مدت ارسلان شاه این روند ادامه یافت. ارسلان شاه حرکت فکری و فرهنگی روزگار توران شاه را ادامه داد و علم و هنر تا جایی در دوره او رشد کرد که از سراسر کرمان برای کسب دانش به این شهر می‌آمدند. زن ارسلان شاه، زیتون خاتون، از عوامل مهم در توجه ارسلان شاه به وضعیت علمی و آموزشی کرمان بود. وی در کرمان خیرات بسیاری انجام داد و از آن جا که لقب او " عصمت الدین " بود، اوقاف اورا " اوقاف عصمتی " می‌نامیدند.
 
مدرسه درب ماهان و رباط ربض یزدان از بناهای دوران او بوده‌است.<ref name=":1" />
 
== بازرگانی ==
خط ۱۱۷:
 
== اوضاع اقتصادی کرمان در دورهٔ ملک قاورد ==
کرمان از نظر بازرگانی وتجاری در دورهٔ فرمانروایی نوادگان قاورد پیشرفت نمود و رونق یافت. در دهه‌های پایانی سدهٔ پنجم ق/یازدهم م؛ و دهه‌های اول سدهٔ آینده، شهرهای کرمان تا بردسیر و جیرفت فعالیت بازرگانی وسیعی داشتند و محلات تجاری آنها مهاجرنشینهایی از بازرگان بیگانه بودکه از سرزمینهای دودستی چون بیزانس و هند به آنجا آمده بودند<ref name=":3" />
 
اوضاع اجتماعی کرمان دردورهٔ ملک قاورد:
 
سیرت قاورد:ملک قاورد پادشاهی مظفر، اصلاح کننده، مدبربود رأی و نظرهای او در ملک گشایی پیروزمندانه بود وایات اقبال اودر پادشاهی بر صفحات روزگار بر جا ماند. به خاطر صنعت او درتاسیس مبانی جهان بانی پادشاهی کرمان ۱۵۰ سال در خاندان او باقی ماند و فرزندان و نوه‌های او (خاندان او) از سفرهٔ او خورده و خواب شب و آسایش روز آنها نتیجهٔ شب زنده داری و زحمات قاورد بود. از اخلاق جهانداری او یکی ان بود که در محافظت املاک و پول درمدت سی و چهارسال که پادشاه بود نیم ذره در نقد او زیادت و نقصان نبود.<ref name=":1" />
 
== منابع ==