جمال عبدالناصر: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسبها: ویرایش کاربر تازهوارد در مقالهٔ خوب یا برگزیده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Fatranslator (بحث | مشارکتها) جز افزودن ناوباکس ۷.۵> الگو:فهرست نخست وزیران مصر (درخواست کاربر:Modern Sciences)+املا+تمیز+ |
||
خط ۱۱۲:
=== دوران کودکی تا دبیرستان ===
[[پرونده:Gamal Abdel Nasser.jpg|200px|بندانگشتی|راست|ناصر در ۱۹۳۱]]
''جمال عبدالناصر بن حسین بن خلیل بن سلطان المری''<ref group="َ">{{Harvnb|با مطرف|1994|p=395}}</ref> در ۱۵ ژانویهٔ ۱۹۱۸، مصادف با روزهای شکلگیری [[انقلاب ۱۹۱۹]] در خانهٔ پدری اش واقع در -شمارهٔ ۱۲ خیابان قنوات- [[باکوس (محله)|محلهٔ باکوس]] در [[اسکندریه|اسکندریهٔ]] [[مصر]]، متولد شد. جمال نخستین فرزند فهیمه و ناصر حسین بود.<ref group="َ" name="جعن">[http://www.nasser.org/Common/pictures01-%20sira.htm زندگینامهٔ جمال عبدالناصر (به زبان عربی)] سایت جمال عبدالناصر، بازبینی در ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۱.</ref><ref name="V23">{{Harvnb|Vatikiotis|1978|pp=23–24}}</ref> پدر جمال در روستای [[بنی مر]] در [[استان اسیوط]] متولد شد و در [[اسکندریه]] بزرگ شد.<ref name="V23"
ناصر به کودکستانی در [[محرم بک (اسکندریه)|محرم بک]] اسکندریه رفت. خانوادهٔ ناصر به دلیل شغل پدر مسافرتهای زیادی کردند. آنها در ۱۹۲۱، از اسکندریه به [[اسیوط]] و بعد از آن هم در ۱۹۲۳ به [[خطاطبه]] نقل مکان کردند. جمال دوران ابتدایی را در همین شهر به دبستان رفت و تا ۱۹۲۴ در [[خطاطبه]] زندگی کرد. سپس در ۱۹۲۵ به مدرسهٔ دبستان نحاسین در جمالیهٔ قاهره پیوست و پیش عمویش، خلیل حسین، برای سه سال ماند. جمال در این سالها، تنها در تعطیلات تحصیلی به دیدن خانواده میرفت.<ref>{{Harvard citation no brackets|Stephens|1972|p=26}}</ref>
جمال با مادرش نامهنگاری میکرد، اما ناگهان از آخر آوریل ۱۹۲۶ دیگر نامهای از طرف مادر دریافت نکرد. به همین خاطر به [[خطاطبه]] آمد و فهمید که مادرش دو هفته قبل و بعد از تولد برادر سومش، شوقی، درگذشته بود. لیکن بستگان صلاح ندیده بودند که به وی اطلاع دهند.<ref name="Stephens 28-32">{{Harvard citation no brackets|Stephens|1972|pp=28–32}}</ref><ref name="Alexander14">{{Harvard citation no brackets|Alexander|2005|p=14}}</ref> ناصر بعدها گفت: «درگذشت مادرم در نوع خودش بیش از حد ناراحتکننده بود، اینگونه از دست دادنش و خداحافظی نکردن با او، ضربهٔ روانی بود که گذشت زمان نیز آن را پاک نکرد.»<ref name="BibliothecaHoda">{{cite web |url=http://nasser.bibalex.org/Common/pictures01-%20sira_en.htm#1 |title=A Historical Sketch of Gamal Abdel Nasser |publisher=[[کتابخانه اسکندریه|Bibliotheca Alexandrina]] |first=Hoda |last=Abdel Nasser |accessdate=23 July 2013}}</ref>
قبل از پایان همان سال، پدرش دوباره ازدواج کرد که باعث شد ناراحتی جمال ریشهدارتر شود.<ref name="Stephens 28-32"
پس از اینکه جمال سه سال در نحاسین قاهره ماند، پدرش در تابستان ۱۹۲۸ او را نزد پدربزرگ مادری اش فرستاد، تا مقطع دبستان را در عطارین اسکندریه به اتمام برساند.<ref name="Alexander14"
[[پرونده:Al-Gihad's mention of Nasser, 1935.jpg|بندانگشتی|راست|اسم ناصر در روزنامهٔ الجهاد]]
زمانی که پدر جمال در سال ۱۹۳۳ به [[قاهره]] رفت، جمال با او همراه و در دبیرستان نهضه واقع در محلهٔ ظاهر قاهره ثبت نام کرد.<ref name="BibliothecaHoda"
فعالیتهای سیاسی ناصر در دوران دبیرستان آنچنان افزایش یافت که وی تنها در ۴۵ روز تحصیلی سال پایانی دبیرستان شرکت کرد.<ref name="Alexander19-20">{{Harvard citation no brackets|Alexander|2005|pp=19–20}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Stephens|1972|p=32}}</ref> ناصر به شدت مخالف [[پیمان بریتانیا مصر سال ۱۹۳۶|پیمان ۱۹۳۶ بریتانیا-مصر]] مبنی بر تمدید حضور نظامی بریتانیا در مصر بود. اما تقریباً همهٔ نیروهای سیاسی مصر این پیماننامه را تأیید کردند.<ref name="BibliothecaHoda"
=== تأثیرپذیریهای جوانی ===
[[سعید ابوالریش|ابوریش]] باور دارد که ناصر از نقل مکان مکرر ناراحت نبود، بدین دلیل که این سفرها سطح فکری وی را بالا برد و به وی [[تبعیض]] و [[قشربندی]] جامعهٔ مصر را نشان داد.<ref name="Aburish11-2"
ناصر تحت تأثیر [[ملیگرایی مصری]] قرار داشت که توسط [[مصطفی کامل]]، شاعری مصری به نام [[احمد شوقی]]<ref name="Aburish11-2"
== زندگی نظامی ==
[[پرونده:NasserLawSchool.jpg|بندانگشتی|تصویر ناصر در دانشکدهٔ حقوق، ۱۹۳۷.]]
در ۱۹۳۷، ناصر در آزمون [[دانشکده نظامی مصر|دانشکدهٔ افسری]] شرکت کرد و در تست سلامت بدنی پذیرفته شد،<ref name="Aburish15">{{Harvnb|Aburish|2004|pp=15–16}}</ref> اما پلیس مشارکت او را در تظاهرات ضددولتی ثبت کرده بود. بنابرین از وردش به این دانشکده ممانعت شد.<ref name="Alexander20">{{Harvard citation no brackets|Alexander|2005|p=20}}</ref> بعد از آن ناصر به دانشکدهٔ حقوق در دانشگاه ملک فؤاد ([[دانشگاه قاهره]] کنونی) پیوست.<ref name="Alexander20"
ناصر برای نیل به این هدف به دنبال کسی گشت که سفارش وی را بکند و توانست با [[وزیر جنگ]] آن زمان، [[ابراهیم خیری پاشا]]، دیدار کند.<ref name="Aburish15"
[[پرونده:Nasser with comrades, 1940.jpg|بندانگشتی|upright|چپ|alt=Two seated men in military uniform and wearing fez hats|ناصر (در راست)، با [[احمد مظهر]]]]
در ۱۹۴۱، هنگامی که [[سودان]] بخشی از مصر بود، ناصر به آنجا فرستاده شد. در سپتامبر ۱۹۴۲، ناصر پس از مراجعتی کوتاه به مصر دوباره به [[سودان]] بازگشت.<ref name="Alexander27"
بعد از آن سال ناصر در [[دافوس|دانشکده ستاد نظامی]] قبول شد.<ref name="Aburish18"
=== جنگ ۱۹۴۸ فلسطین ===
خط ۱۴۶:
[[پرونده:Nasser at Faluja Palestine.png|بندانگشتی|راست|alt=Eight men in dressed in military fatigues standing before an organized assembly of weapons, mostly rifles and mortar. The first man from the left is not wearing a hat, while the remaining seven are wearing hats.|ناصر (اولی از چپ) با یگانش در [[فالوجه]]، اسلحههایی که از [[نیروهای دفاعی اسرائیل]] خلال جنگ فلسطین به غنیمت گرفتهاند را به نمایش میگذارند.]]
نخستین نبرد نظامی برای ناصر، [[جنگ عربها و اسرائیل (۱۹۴۸)|جنگ عربها و اسرائیل در سال ۱۹۴۸]] در [[فلسطین]] بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Stephens|1972|p=63}}</ref> او در ابتدا برای خدمت در [[کمیته عالی عرب|کمیتهٔ عالی عرب]] (ک.ع. ع) به فرماندهی [[محمد امین الحسینی]] داوطلب شد.<ref name="Aburish23"
در ماه مهٔ ۱۹۴۸ بود که [[ملک فاروق]] ارتش مصر را به [[فلسطین]] فرستاد.<ref name="Aburish25-26"
ناصر نایب فرماندهٔ نیروهای مصریِ مسؤول بر حفاظت از [[فالوجه]] بود. ناصر آسیب کمی در نبرد ۱۲ ژوئیه دید. در ابتدای ماه اوت، ناصر با گروهش توسط اسرائیل محاصره شد، ولی گروهش تن به تسلیم نداد. گفتگوها بین اسرائیل و مصر سرانجام منجر به عقبنشینی مصر از فالوجه به نفع اسرائیل شد.<ref name="Aburish25-26">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=25–26}}</ref> ناصر در خلال محاصره شروع به نوشتن کتاب «[[فلسفه انقلاب (کتاب)|فلسفه انقلاب]]» کرد.<ref name="Brightman"
طبق نوشتهٔ [[:en:Eric Margolis (journalist)|اریک مارگولیس]] روزنامهنگار آمریکایی، نیروهای مصری در فالوجه با وجود آنکه از [[مرکز فرماندهی]] جدا شده بودند، بمباران شدیدی را تحمل کردند. مدافعان از جمله ناصر، تبدیل به قهرمانان ملی آن روزها شدند.<ref name="Brightman">{{Harvard citation no brackets|Brightman|2004|p=233}}</ref>
با وجود محافظهکاری دولت پادشاهی که بخاطر فشارهای بریتانیا برای برپایی استقبال مشکل داشت، خوانندهٔ مصری، [[ام کلثوم (خواننده)|ام کلثوم]] در جشن مردمی بازگشت افسران حضور یافت. این شرایط انگیزهٔ ناصر را برای سرنگونی پادشاهی شدت بخشید.<ref name="Dokos">{{Harvard citation no brackets|Dokos|2007|p=114}}</ref>
بعد از جنگ ناصر به پیشه قبلی خود، آموزگاری در دانشکده نظامی برگشت. در اکتبر ۱۹۴۸، چند نفر نماینده نزد [[اخوانالمسلمین]] فرستاد تا برای تشکیل ائتلاف با این حزب گفتگو کنند؛ که باعث شد دریابد جهت گیری اخوان با گرایش [[ملیگرایی]]او متفاوت است. از آنجا بود که سیاست دوری جستن از این گروه را در پیش گرفت و برای جلوگیری از تأثیر اخوان بر فعالیتهایش شروع به اقداماتی پیشگیرانه کرد.<ref name="Aburish25-26"
== انقلاب ==
خط ۱۶۰:
[[پرونده:Free Officers, 1953.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=Eight men in dressed in military uniform, posing in a room around a rectangular table. All the men, except for third and fifth persons from the left are seated. The third and fifth person from the left are standing.|افسران آزاد بعد از انقلاب ۱۹۵۲ (پادساعتگرد): [[زکریا محییالدین]]، [[عبداللطیف البغدادی]]، [[کمالالدین حسین]] (ایستاده)، ناصر (نشسته)، [[عبد الحکیم عامر]]، [[محمد نجیب]]، [[یوسف صدیق (افسر)|یوسف صدیق]] و احمد شوقی.]]
بازگشت ناصر به مصر مصادف با [[کودتا]]ی [[حسنی الزعیم]] در [[سوریه]] شد.<ref name="Aburish27">{{Harvnb|Aburish|2004|pp=27–28}}</ref> موفقیت این کودتای نظامی در سوریه و پشتیبانی [[مردم سوریه]] از او، ناصر را هم به کودتا تشویق کرد.<ref name="Aburish27"
پس از ۱۹۴۹، گروه ناصر، اسم «[[خیزش افسران آزاد مصر|جنبش افسران آزاد مصر]]» را برای تشکل خود انتخاب کرد و ناصر به ساماندهی کمیتهٔ بنیانگذار خیزش افسران آزاد پرداخت،<ref name="Heikal17">{{Harvard citation no brackets|Heikal|1973|p=17}}</ref> که متشکل از ۱۴ نفر ازمیان جمعیتهای سیاسی و اجتماعی مختلف بود و شامل نمایندگانی از [[حزب مصر الفتاه (۱۹۳۳)|مصر جوان]]، اخوانالمسلمین، [[حزب کمونیست مصر]] و طبقهٔ اشرافی میشد.<ref name="Aburish27"
در انتخابات [[مجلس نمایندگان]] سال ۱۹۵۰، [[حزب وفد]] اکثریت مجلس را از آن خود کرد. این مسئله به غیبت اخوانالمسلمین، که انتخابات را تحریم کرده بود بازمیگشت.<ref name="Aburish30">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=30}}</ref> اما به سیاستمداران حزب وفد اتهام فساد زده شد و شک و شایعاتی پیرامون آنان منتشر گردید. این وقایع افسران آزاد را ترغیب کرد تا وارد عرصهٔ سیاسی مصر شوند.<ref name="Aburish32">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=32}}</ref> هنگامی که این تصمیم گرفته شد، اعضای گروه به ۹۰ تن میرسید. طبق نظر [[خالد محییالدین]]: «هیچکس همهٔ اعضا را نمیشناخت و جایگاه آنها، به جز ناصر، در هرم اهمیت سیاسی، مبهم بود.»<ref name="Aburish32"
ناصر از شرایط برداشت کرد که [[افسران آزاد]] آماده خیزش ضد دولت نیستند پس فعالیتهایش را به مدت دو سال محدود به بسیج کردن افسران و انتشار یک سری بیانیه کرد.<ref name="Aburish33">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=33}}</ref>
در ۱۱ اکتبر ۱۹۵۱، دولت الوفد [[پیمان بریتانیا-مصر ۱۹۳۶]]، را که به بریتانیا اجازه میداد بیست سال، تا سال ۱۹۵۶ بر [[کانال سوئز]] سیطره داشته باشد باطل کرد.<ref name="Aburish33"
در ژانویهٔ ۱۹۵۲، هنگامی که [[حسین سری باشا|حسین سری عامر]] در [[قاهره]] در حال رانندگی بود، ناصر و حسن ابراهیم
سری عامر به ملک فاروق نزدیک بود و کاندیدای ریاست بر باشگاه افسران شد.<ref name="Aburish34"
=== انقلاب ۲۳ ژوئیه ===
خط ۱۷۶:
[[پرونده:Nasser, Naguib and Hafez, 1952.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=Three men seated and observing an event. The first man from the left is wearing a suit and fez, the second man is wearing a military uniform, and the third man is wearing military uniform with a cap. Behind them are three men standing, all dressed in military uniform. In the background is ab audience seated in bleachers|فرماندهان [[مصر]] پس از سرنگون کردن فاروق، نوامبر ۱۹۵۲، از چپ به راست: [[سلیمان حافظ]]، [[محمد نجیب]] و ناصر]]
روز ۲۵ ژانویهٔ ۱۹۵۲بود
افسران آزاد اعلام کردند که نیتشان این نیست که خودشان در حکومت ماندگار شوند، فقط میخواهند دولتی دموکرات در مجلس نمایندگان تشکیل دهند. ناصر باور نمیکرد افسرانی همطراز خودش با رتبهٔ [[سرهنگ دوم]] در افکار عمومی دارای شأنی باشند که مردم مصر آنها را بپذیرند. به همین دلیل محمد نجیب را (در ظاهر) به عنوان رهبر انقلاب معرفی کرد. کودتا در روز ۲۲ ژوئیه آغاز شد و روز بعد موفقیتش اعلام شد. افسران آزاد تمامی ساختمانهای دولتی را تصرف کردند، ایستگاههای رادیو، مراکز پلیس و همچنین پایگاه فرماندهی ارتش در [[قاهره]] تحت کنترل افسران آزاد درآمد. هنگامی که بیشتر افسران شورشی یگانهایشان را رهبری میکردند، ناصر لباس عادی بر تن داشت تا توسط نظامیان وابسته به پادشاهی دستگیر نشود.<ref name="Aburish39"
[[پرونده:Nagiub - nasser 1952.jpg|بندانگشتی|ناصر با رئیسجمهور وقت مصر، نجیب]]
روز ۱۸ ژوئن ۱۹۵۳، برچیده شدن نظام پادشاهی و آغاز [[جمهوری]] اعلام شد و نجیب نخستین [[رئیسجمهور مصر]] شد.<ref name="Aburish39"
قبل از اجرایی کردن قانون اصلاح کشاورزی، در ماه اوت ۱۹۵۲ میلادی، شورشی به رهبری [[کمونیسم|کمونیستها]] در کارخانهٔ نساجی در [[کفر الدوار]] اتفاق افتاد، که پس از درگیری با ارتش، نه تن از آنان کشته شدند. طبق گزارش ابوریش اغلب اعضای «مجلس فرماندهی انقلاب» خواهان اعدام دو تن از رهبران شورشیان شدند که با وجود مخالفت ناصر با این خواست، حکم اعدام آن دو اجرا شد.<ref name="Aburish45">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=45}}</ref> اما نجیب میگوید تحت فشار ناصر مجبور به این کار شدهاست.<ref group="َ">{{Harvard citation no brackets|حمروش|1977|p=292}}</ref> پس از اینکه نجیب به قدرت رسید، اخوانالمسلمین «مجلس فرماندهی انقلاب» را به رسمیت شناختند و خواستار چهار پست وزارتخانه در دولت جدید شدند. اما ناصر خواستهٔ آنان را نپذیرفت و به جای چهار سمت وزارت، دو تن از اعضای اخوانالمسلمین را در دو پست کماهمیت در وزارتخانهها گمارد.<ref name="Aburish45"
=== اختلافات با نجیب ===
[[پرونده:Nasser and Naguib, 1954.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=Two smiling men in military uniform seated in an open-top automobile. The first man on the left is pointing his hand in a gesture. Behind the automobile are men in uniform walking away from the vehicle|ناصر (راست) و محمد نجیب (چپ)، هنگام دومین سالگرد پیروزی انقلاب ۱۹۵۲.]]
دکتر حازم قندیل مینویسد وقتی که نجیب نشانههایی از اجرایی کردن تصمیم استقلال از «مجلس فرماندهی انقلاب» را مشاهده کرد، قانون اصلاحات کشاورزی را رد کرد و به احزاب مخالف «مجلس فرماندهی انقلاب» نظیر [[اخوانالمسلمین]] و [[حزب وفد]] نزدیک شد.<ref name="Kandil27">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=27}}</ref> این اقدام او ناصر را واداشت تا تصمیم به کنار زدن نجیب بگیرد.<ref name="Aburish51"
در ژانویهٔ ۱۹۵۳، ناصر بر گروه مخالفش به رهبری نجیب فائق آمد و تمام احزاب سیاسی را ملغی کرد،<ref name="Aburish46-7">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=46–47}}</ref> و یک [[نظام تکحزبی]] تحت نام [[هیئت آزادیبخش مصر|هیئت آزادیبخش]] ایجاد کرد. این یک حرکت ساختاریافتهٔ سیاسی نبود، ولی هدف آن برگزاری گردهماییها و سخنرانیهایی در حمایت از «مجلس فرماندهی انقلاب» بود<ref name="Kandil22"
در ۲۵ فوریهٔ ۱۹۵۴ بود که نجیب از ریاست فرماندهی انقلاب استعفا داد. استعفای نجیب بعد از آن بود که «مجلس فرماندهی انقلاب» دو روز پیش از ۲۵ ام بدون حضور نجیب نشست علنی برگزار کردند.<ref name="Kandil32">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=32}}</ref> در ۲۶ فوریه، ناصر استعفای نجیب را پذیرفت و او را در [[حبس خانگی]] قرار داد.<ref name="Kandil32"
در ۵ مارس، نیروهای امنیتی پیرو ناصر هزاران تن از مشارکتکنندگان در تظاهرات حمایت از نجیب را بازداشت کردند<ref name="Kandil35"
== ریاست جمهوری ==
خط ۲۰۰:
[[پرونده:Nasser mansheya incident.oga|بندانگشتی|ضبط صدای ناصر هنگامی که اقدام برای ترور وی انجام شد و وی در حال سخنرانی در منشیه، [[اسکندریه]]، در ۱۹۵۴ بود.]]
در ۲۶ اکتبر ۱۹۵۴، وقتی ناصر در اسکندریه به مناسبت خروج نظامی انگلیس از کشور سخنرانی میکرد، [[محمود عبداللطیف]]، یکی از اعضای [[اخوانالمسلمین]]، برای ترور او اقدام کرد. فرد مسلح از وی ۲۵ قدم (۷٫۶ متر) فاصله داشت و شش گلوله شلیک کرد، اما هیچکدام به ناصر اصابت نکرد. مردم آشفتند، که ناگهان ناصر صدای خود را بلند کرد و از مردم درخواست کرد که آرام باشند<ref name="Aburish55">{{Harvnb|Aburish|2004|pp=54–55}}</ref><ref name="Rogan228"
[[پرونده:Nasser and RCC members welcomed by Alexandria, 1954.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=A man standing in an open-top vehicle and waving to a crowd of people surrounding the vehicle. There are several men seated in the vehicle and in another trailing vehicle, all dressed in military uniform|در تاریخ ۲۷ اکتبر ۱۹۵۴، یک روز پس از خروج نظامی بریتانیا و ترور نافرجام اش، مردم از ناصر در اسکندریه استقبال میکنند.]]
پس از آن، محبوبیت ناصر در [[مصر]] به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافت. بدین ترتیب نتیجهٔ ترور بر عکس شد و به ابزاری در دست ناصر تبدیل شد.<ref name="Aburish54">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=54}}</ref> ناصر پس از اینکه به قاهره برگشت، به یکی از بزرگترین حملههای سیاسی در تاریخ مدرن مصر اقدام کرد<ref name="Aburish54"
اما هنوز هم هواداران ناصر زیاد نبودند، که این موافقت با نقشههای اصلاحطلبانه و باقی ماندنش در رأس قدرت را تضمین نمیکرد.<ref name="Aburish56">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=56}}</ref> به همین دلیل در سرتاسر کشور به سخنرانیهایی پرداخت که هدفش مشهور کردن خودش و جریان [[لیبرالیسم|لیبرالیستییاش]] بود.<ref name="Aburish56"
در بین ۱۹۵۴–۱۹۵۵ ناصر با اسرائیل رایزنیهای پوشیدهای را با هدف آشتی برگزار کرد، ولی پس از آن به این نتیجه رسید که آشتی با اسرائیل غیرممکن است و اسرائیل را «کشوری توسعهطلب که عرب را به چشم حقارت نگاه میکند» توصیف کرد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=239}}</ref> روز ۲۸ فوریهٔ ۱۹۵۵، اسرائیل به [[نوار غزه]] هجوم برد. این منطقه آن زمان جزء مصر بود و اسرائیل اعلام کرد که هدفش از بین بردن حملههای [[فدائیان فلسطینی]] است. ناصر اعتقاد داشت که ارتش مصر آمادهٔ جنگ نیست، برای همین واکنش نظامی از خود نشان نداد، که باعث شد به محبوبیت رو به رشدش ضربه وارد شود.<ref name="Rasler38">{{Harvard citation no brackets|Rasler|Thompson|Ganguly|2013|pp=38–39}}</ref><ref name="Dekmeijan44">{{Harvard citation no brackets|Dekmejian|1971|p=44}}</ref> بعداً ناصر دستور داد که محاصرهٔ کشتیرانان اسرائیلی در [[تنگه تیران]] شدیدتر شود. اسرائیل نیز در ۲۱ سپتامبر، دوباره منطقهٔ مرزی و غیرِ نظامی شدهٔ [[عوجه حفیر]] را نظامیسازی کرد.<ref name="Dekmeijan44"
همزمان با هجوم اسرائیل به غزه، [[پیمان بغداد]] بین همپیمانان منطقیای بریتانیا منعقد شد. ناصر این پیمان را خطری برای تلاشهای پاکسازی خاورمیانه از نفوذ نظامی بریتانیا میدانست و این پیمان را ابزار بریتانیا برای فروپاشی [[اتحادیه کشورهای عرب|اتحاد اعراب]] و «ادامهٔ وابستگی اعراب به [[صهیونیسم]] و [[امپریالیسم]] غربی» برشمرد.<ref name="Rasler38"
=== قانون اساسی ۱۹۵۶ و ریاستجمهوری ===
[[پرونده:Nasser voting constitutional referendum.jpg|بندانگشتی|راست|ناصر رأی خود را در صندوق همهپرسی پیشنویس قانون اساسی در ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۶ میاندازد]]
پس از آنکه جایگاه داخلی ناصر بهبود یافت او نسبتاً مطمئن شد در افکار عمومی مصریان از همکاران خود در «مجلس فرماندهی انقلاب» متمایز شده و تصمیمگیریهایش<ref name="Jankowski65-6"
در ژانویهٔ ۱۹۵۶، پیشنویسی برای قانون اساسی مصر تدوین شد که ایجاد نظام تک حزبی در چارچوب «اتحاد ملی» را تضمین میکرد.<ref name="Jankowski67"
ناصر نامزد ریاستجمهوری شد و قانون اساسی جدید نیز، روز ۲۳ ژوئیه به همهپرسی گذاشته شد که هر دو، با اکثریت آرا تأیید شد.<ref name="Jankowski67"
== ملی کردن کانال سوئز ==
[[پرونده:Raising the flag over Port Said.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=A man in military uniform raising a flag up a pole. Behind him are other uniformed men and others wearing traditional, civilian dress|ناصر در [[کانال سوئز]] در شهر [[پورتسعید]]، به مناسبت عقبنشینی نظامی بریتانیا، ژوئیه ۱۹۵۶ پرچم مصر را به اهتزاز درمیآورد.]]
پس از یک دوره سه ساله انتقالی، ناصر قدرت را در دست گرفت. سیاستهای خارجی و داخلی مستقل ناصر به شکل روزافزونی با مصالح منطقهای امپراتوری بریتانیا و فرانسه ناسازگار بود. پشتیبانی قوی ناصر از [[جنگ الجزایر|استقلال الجزائر]]، اعتراض [[آنتونی ایدن]] در بریتانیا را برانگیخته بود که این کار ناصر را ضد [[پیمان بغداد]] خواند.<ref name="Dekmejian45"
این خبر وقتی ناصر در راه بازگشت به قاهره از [[بلگراد]] سوار هواپیما بود، به گوشش رسید.<ref name="James150">{{Harvard citation no brackets|James|2008|p=150}}</ref> روزنامهنگار عرب [[محمد حسنین هیکل]] نوشت که ناصر تصمیم نهایی ملی کردن کانال سوئز را در بین ۱۹ و ۲۰ ژوئیه گرفته بود.<ref name="James150"
در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۶، ناصر در اسکندریه سخنرانی کرد و ملی کردن کانال سوئز را اعلام کرد تا به وسیلهٔ آن هزینههای ساخت سد اسوان را پس از قطع حمایت مالی آمریکا و بریتانیا تأمین کند.<ref name="Goldschmidt162">{{Harvard citation no brackets|Goldschmidt|2008|p=162}}</ref> در خلال این سخنرانی، ناصر امپریالیسم بریتانیا را محکوم کرد و اضافه کرد که بریتانیا با تصاحب سود این کانال، حق مردم مصر را در این گذرگاه آبی پایمال کرده درحالی که ۱۲۰٬۰۰۰ مصری در راه ساخت آن جان باختهاند.<ref name="Goldschmidt162"
ملی اعلام کردن کانال سوئز، مورد تأیید عموم مردم مصر و سراسر جهان عرب واقع شد و هزاران تن به خیابانها ریختند و از این تصمیم حمایت کردند.<ref name="Aburish108">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=108}}</ref> تحلیلگر سیاسی مصری، محمود حمد مینویسد که وی با ملی کردن کانال سوئز محبوبیتی در حد مطلق به دست آورد که منجر به تأیید فعالیتهایش و تبدیل ناصر به «رهبر دارای [[کاریزما]]» و «سخنگوی مردم نه تنها در مصر بلکه در [[جهان سوم]]» شد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Hamad|2008|p=96}}</ref> ابو الریش معتقد است که این اقدام بزرگترین پیروزی ناصر در راه ملیگرایی عربیش تا آن هنگام بود و «دیری نگذشت که عکسهای ناصر در چادرهای یمن، بازارهای مغرب و ویلاهای شیک سوریه قابل مشاهده شد».<ref name="Aburish108"
=== بحران کانال سوئز ===
خط ۲۴۰:
در روزهای آغازین اکتبر، [[شورای امنیت سازمان ملل متحد]] جلسهای در مورد ملی کردن کانال سوئز تشکیل داد و حق مصر در کنترل کانال را به رسمیت شناخت، و مصر را هم موظف کرد که نباید مانع تردد کشتیهای خارجی در کانال بشود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Heikal|1973|pp=103–104}}</ref> طبق نظر هیکل، پس از این قرارداد «ناصر ارزیابی کرد که احتمال مداخلهٔ نظامی کاهش یافته و به ۱۰ درصد رسیدهاست».<ref>{{Harvard citation no brackets|Heikal|1973|p=105}}</ref> در همین اثنا، پس از مدت کمی، فرانسه، بریتانیا و اسرائیل با هم برای چیرگی بر این کانال، اشغال قسمتهایی از مصر<ref>{{Citation |first=Avi |last=Shlaim |authorlink=Avi Shlaim |url=http://users.ox.ac.uk/~ssfc0005/The%20Protocol%20of%20Sevres%201956%20Anatomy%20of%20a%20War%20Plot.html |title=The Protocol of Sèvres,1956: Anatomy of a War Plot |work=[[International Affairs (journal)|International Affairs]] |volume=73:3 |year=1997 |pages=509–530 |accessdate=2009-10-06}}</ref> و برکناری ناصر، [[پروتکل سور|توافق سری]] منعقد کردند.<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=179}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Jankowski|2001|p=66}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=47}}</ref>
در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، نیروهای اسرائیلی از [[شبهجزیره سینا]] عبور کردند و به سرعت به سوی اهدافشان پیش آمدند. دو روز بعد، جنگندههای بریتانیا و فرانسه فرودگاههای واقع در حوزهٔ کانال را بمباران کردند.<ref name="Aburish119">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=118–119}}</ref> ناصر به هدف تقویت نظامی کانال به فرماندهان نظامی دستور داد تا از سینا عقبنشینی کنند. علاوه بر آن، ناصر از ارسال لشگرهای زرهی ارتش برای مقابله با مهاجمان اسرائیلی و نیز بریتانیا و فرانسه که بعداً در شهر [[پورتسعید]] فرود آمدند حذر کرد، زیرا از نابودی لشگرهای زرهی توسط این کشورها نگران بود. [[عبد الحکیم عامر|عامر]] با ناصر به شدت اختلاف نظر داشتند عامر اصرار میکرد که تانکهای مصری باید با اسرائیلیان وارد نبرد شوند. بین آن دو گفتگوهای تندی در روز ۳ نوامبر جریان داشت که سرانجام عامر نگرانی ناصر را پذیرفت.<ref name="Shemesh116">{{Harvnb|Shemesh|Troen|1990|p=116}}</ref> همچنین ناصر دستور داد با غرق یا از کار انداختن ۴۹ کشتی در ورودی کانال، آن را مسدود کنند.<ref name="Aburish119"
با وجود آنکه نیروهای مصری از سینا عقبنشینی کردند، حدود ۲٬۰۰۰ سرباز مصری خلال نبرد با اسرائیلیها کشته شدند،<ref name="Bidwell398">{{Harvard citation no brackets|Bidwell|1998|p=398}}</ref> اضافه بر آن تقریباً ۵٬۰۰۰ سرباز مصری هم توسط اسرائیل اسیر شدند. عامر و [[صلاح سالم]] به ناصر پیشنهاد دادند که درخواست آتشبس کند و خودش را نیز به نیروهای انگلیسی تحویل دهد. ناصر این دو نفر را سرزنش کرده و گفت ارتش هیچگاه تسلیم نمیشود.<ref name="Aburish119"
گروهان سه و گروهان صد از بخش سپاه ملی برای تقویت نظامی پورت سعید فرستاده شدند.<ref name="Kyle445-446">{{Harvard citation no brackets|Kyle|2011|pp=445–446}}</ref> ناصر و البغدادی برای تقویت روحیهٔ داوطلبان به حوزهٔ کانال رفتند. طبق خاطرات البغدادی، ناصر ارتش مصر را «ویران» توصیف کرده بود.<ref name="Kyle445-446"
دولت [[دوایت آیزنهاور]] حملهٔ سهجانبه را محکوم کرد و از مصوبات سازمان ملل مبنی بر خروج نیروهای متجاوز این سه کشور پشتیبانی کرد.<ref name="Yaqub51">{{Harvard citation no brackets|Yaqub|2004|p=51}}</ref> ناصر از آیزنهاور تمجید کرد و اشاره کرد که وی «مهمترین و حساسترین نقش» را در به هم زدن «توطئه سهجانبه» بازی کردهاست.<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=180}}</ref> تا پایان نوامبر، فرانسه و بریتانیا به طور کامل از مصر عقب نشستند،<ref name="Yaqub51"
ژنرال عامر پس از اتمام جنگ، ناصر را متهم به برانگیختن جنگی غیرضروری کرد و سپس [[نیروهای مسلح]] را برای نتیجهٔ جنگ مذمت کرد.<ref>{{Harvnb|Kandil|2012|p=50}}</ref> روز ۸ آوریل، دوباره کانال باز شد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=123}}</ref> جایگاه سیاسی ناصر نیز تقویت شد، چون تلاش مداخلهٔ نظامی بیگانه و برکناری وی ناکام ماند. دیپلمات بریتانیایی [[آنتونی نوتنگ]] معتقد است [[بحران سوئز]] «موضوعی بود که در نهایت ناصر را به شکل کامل» [[رئیس جمهور مصر]] کرد.<ref name="Jankowski68"
== سیاست بینالمللی ==
خط ۲۵۴:
در [[کنفرانس باندونگ]] [[اندونزی]] که در اواخر آوریل ۱۹۵۶ برپا شد، ناصر محبوبترین چهره از میان نمایندگان کشورهای عربی بود.<ref name="TanAcharya12">{{Harvard citation no brackets|Tan|Acharya|2008|p=12}}</ref><ref name="Dekmeijan43">{{Harvard citation no brackets|Dekmejian|1971|p=43}}</ref> ناصر اندکی پیش از این کنفرانس از [[پاکستان]] (۹ آوریل)،<ref>{{Harvard citation no brackets|Ginat|2010|p=115}}</ref> [[هند]] (۱۴ آوریل)،<ref>{{Harvard citation no brackets|Ginat|2010|p=113}}</ref> [[میانمار]] و [[افغانستان]] در مسیرش به باندونگ بازدید کرده بود.<ref name="Jankowski65-6">{{Harvard citation no brackets|Jankowski|2001|pp=65–66}}</ref> همچنین مصر پیمان دوستی با [[هند]] را در [[قاهره]] در روز ۶ آوریل منعقد کرده بود. این امور منجر به تقویت روابط مصر در سیاست بینالملل و عرصههای [[رشد اقتصادی]] شدهبود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Ginat|2010|p=105}}</ref>
ناصر در گفتگوهای کنگره میان گروههای وابسته به غرب و [[شوروی]] میانجیگری کرد.<ref name="TanAcharya12"
پس از [[کنفرانس باندونگ]]، ناصر در جنگ سرد اعلام «بیطرفی مثبت مصر» کرد.<ref name="Dekmeijan43"
[[پرونده:NON ALIGNED dlee.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|سران شرکت کننده در اولین اجلاس جنبش عدم تعهد در [[بلگراد]]- سال ۱۹۶۱. از راست به چپ [[یوسیپ بروز تیتو]]، [[احمد سوکارنو]]، جمال عبدالناصر، [[قوام نکرومه]] و [[جواهر لعل نهرو]]]]
ناصر در ۱۹۶۱، پس از چند سال هماهنگی سیاستهای خارجی و گسترش روابط، با همکاری رئیسجمهور [[اندونزی]] [[احمد سوکارنو]]، رئیسجمهور [[یوگوسلاوی]] [[تیتو]] و نخستوزیر [[هند]]، [[جواهر لعل نهرو|نهرو]]، دست به تأسیس [[جنبش عدم تعهد]] (NAM) زد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Mehrotra|1990|p=57}}</ref> اهداف اظهارشدهٔ این جنبش، گسترش عدم تعهد، افزایش [[صلح جهانی]] در سایهٔ جنگ سرد، نابودی استعمار، افزایش همکاریهای اقتصادی در بین کشورهای در حال رشد بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Mehrotra|1990|p=58}}</ref> در ۱۹۶۴، ناصر رئیس جنبش عدم تعهد شد و نشست دوم این جنبش در قاهره بر پا شد.<ref name="Aburish234">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=234}}</ref>
در اواخر دههٔ پنجاه و اوایل دههٔ شصت میلادی ناصر نقشی کلیدی در تقویت همبستگی در آفریقا ایفا کرد. در خلال این مدت ناصر مصر را تبدیل به پناهگاه رهبران مبارزِ [[امپریالیسمستیزی|ضداستعمار]] کرد. همچنین به چند کشور آفریقایی اجازهٔ منتشر کردن تبلیغات ضداستعماری در قاهره را داد.<ref name="AdiSherwood140-1">{{Harvard citation no brackets|Adi|Sherwood|2003|pp=140–141}}</ref> در اوایل ۱۹۵۸، ناصر نقش اساسی در گفتگوهای رهبران آفریقایی داشت که منجر به ایجاد [[سازمان وحدت آفریقا]] در ۱۹۶۳ شد.<ref name="AdiSherwood140-1"
== عرب گرایی و عقیدهٔ اشتراکی (سوسیالیسم) ==
خط ۲۶۸:
=== ناصرگرایی و جایگاه او در جهان عرب ===
{{نوشتار اصلی|ناصرگرایی}} {{همچنین ببینید|پانعربیسم}}
پیش از ۱۹۵۷، [[پانعربیسم|ملی دگرایی عربی]] یک ایدئولوژی جا افتاده در میان مردم بود و هر شهروند عرب وی را رهبر بلامنازع خود میدانست،<ref name="Dawisha184">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=184}}</ref> عدید دویشا دلیل این امر را «[[رهبری کاریزماتیک|کاریزماتیک]]» بودن ناصر میداند که موفقیتش در بحران سوئز به کاریزمایش افزود.<ref name="Dawisha184"
هواداران ناصر در [[لبنان]]، بسیاری از رسانههای لبنانی را خریدند تا انتشار افکار ناصر در جهان گسترش یابد.<ref name="Aburish 135-136">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=135-136}}</ref> همچنین ناصر از سازمانهای ملیگرای عرب، در سرتاسر جهان عرب پشتیبانی میکرد. بسیاری از پیروانش برای وی پشتیبان مالی خوبی بودند، اما آنها با کمبود مستمر ساختار و سازمان یافته گی مواجه بودند. این افراد خود را «[[ناصرگرایی|ناصرگرایان]]» مینامیدند. ناصر به این نامگذاری اعتراض کرد و عنوان کرد که ترجیح میدهد از اصطلاح «ملی گرایان عرب» استفاده شود.<ref name="Aburish 135-136"
در ژانویهٔ ۱۹۵۷، آمریکا [[اصول آیزنهاور]] را تصویب کرد و تعهد داد که مانع انتشار کمونیسم در خاورمیانه شود.<ref name="Aburish127">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=127}}</ref> با وجود اینکه ناصر مخالف کمونیسم در منطقه بود اما جایگاهش به عنوان رهبر عرب، دولتهای عرب متحد آمریکا را تهدید میکرد.<ref name="Aburish127"
نخستوزیر اردن و هوادار ناصر،<ref name="Dawisha155">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=155}}</ref> [[سلیمان النابلسی]]، کشورش را به قرارداد نظامی مصر، سوریه و عربستان افزود.<ref name="Dawisha181">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|pp=181–182}}</ref> در آوریل، [[علی ابو نوار]] و هوادارانش دست به دو کودتا ضد [[ملک حسین]] زدند، که منجر به آشفتگی روابط ناصر و ملک حسین شد؛ زیرا ملک حسین جمال عبدالناصر را متهم به دست داشتن در این دو کودتا کرد.<ref name="Dawisha181"
=== فعالیتهای سوسیالیستی ===
تا پایان ۱۹۵۷، ناصر تمامی شرکتهای باقی ماندهٔ بریتانیا و فرانسه در مصر را ملی کرد. از جملهٔ این شرکتها کارخانههای [[تنباکوییان|تنباکو]]، [[سیمان]]، [[ادویه]] و [[فسفات]] بود.<ref name="Aburish138-9">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=138–139}}</ref> وقتی ناصر دید که اقدامات او در ایجاد انگیزههای مالیاتی و جذب سرمایهٔ خارجی، نتیجهٔ قابل ملاحظهای در برندارد، بقیهٔ شرکتها را ملی کرد و آنها را جزء سازمان رشد اقتصادی اعلام کرد.<ref name="Aburish138-9"
=== ناصر و نام خلیج فارس ===
خط ۲۹۵:
[[پرونده:Nasser announcing UAR.flac|بندانگشتی|چپ|اعلام برپایی جمهوری متحد عربی توسط ناصر، ۲۳ فوریه ۱۹۵۸]]
[[پرونده:1958-02-03 Egypt, Syria Merge In New Arab Republic.webm|بندانگشتی|چپ|بخشی از پخش اخبار در دنیا که برپایی جمهوری عربی متحده توسط ناصر و قوتلی را تحت پوشش قرار میدهد.]]
با وجود محبوبیت ناصر نزد مردم عرب، تا سال ۱۹۵۷ تنها همپیمان منطقهای ناصر، سوریه بود.<ref name="Dawisha191-2">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|pp=191–192}}</ref> شایعاتی مبنی بر اینکه [[سازمان پیمان مرکزی|کشورهای پیمان بغداد]]، شامل [[ترکیه]] و [[عراق]]، تصمیم دارند حکومت چپگرایِ سوریه را منحل کنند وجود داشت و در سپتامبر همان سال، [[نیروی زمینی ترکیه]] در طول مرزهای سوریه اقدام به لشکرکشی کرد، که به این شایعه دامن زد.<ref name="Dawisha191-2"
با افزایش آشفتگیها در سوریه، هیئتی از سوی حکومت سوریه با هدف یکپارچگی فوری نزد ناصر فرستاده شد.<ref name="Dawisha193">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|pp=193}}</ref> ناصر در آغاز درخواست آنها را نپذیرفت و دلیل خود را چنین عنوان کرد که [[نظام سیاسی]] و اقتصادی دو کشور با هم فرق دارند و نمیشود این دو را به هم پیوند زد و نیز ارتش سوریه در امور سیاسی دخالت میکند و [[طایفه گرایی|اختلافات طایفهای]] بین سران سوریه ریشهای است.<ref name="Dawisha193"
[[پرونده:Presidents Gamal Abdul Nasser and Shukri al-Quwatli receiving Yemeni Crown Prince Mohammad Badr in Damascus in February 1958 congratulating them on formation of the United Arab Republic.jpg|بندانگشتی|راست|ناصر در کنار [[محمد بدرالدین]]، ولیعهد یمن شمالی، (در وسط) و شکری القوتلی (در راست)؛ فوریه ۱۹۵۸]]
در ۲۴ فوریه، ناصر در بازدیدی ناگهانی به [[دمشق]] رفت تا این یکپارچگی را جشن بگیرد.<ref name="Dawisha202-3">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|pp=202–203}}</ref> در این جشن صدها هزار تن حضور داشتند.<ref name="Dawisha202-3"
هنگامی که ناصر در دمشق بود، [[سعود بن عبدالعزیز]]، پادشاه [[عربستان سعودی]]، نقشهای را طراحی کرد تا ناصر را هنگام برگشت به قاهره ترور کند.<ref name="Dawisha190">{{Harvnb|Dawisha|2009|p=190}}</ref> مسئولان سعودی به اشتباه وزیر اطلاعات سوریه، [[عبدالحکیم السراج]]، را مأمور انجام این کار کردند. وی که هوادار ناصر بود، ماجرا را افشاد کرد و ناصر در یک سخنرانی، در ۴ مارس، اعلام کرد که از نقشهٔ پادشاه سعودی توسط سراج آگاه شدهاست.<ref name="Aburish160-1">{{Harvnb|Aburish|2004|pp=160–161}}</ref> <!--این درست نیست: ملک سعود تا ۶۴ حکومت میکردهاست. پس از افشای نقشه، ملک سعود اختیارات خود را -به یکی دیگر از مخالفان ناصر از خاندان آل سعود، [[ملک فیصل]]، واگذار کرد و پادشاه جدید با شعار [[وحدت اسلامی]] با عربگرایی ناصر وارد رقابت شد.<ref name="Aburish161-2"
یک روز پس از ترور ناموفق ناصر، او آغاز نگارش قانونِ اساسیِ جدیدِ موقت، توسطِ انجمنِ ملیِ ۶۰۰ عضوی (۴۰۰ مصری و ۲۰۰ سوری) و انحلالِ تمامیِ احزابِ سیاسی را اعلام کرد.<ref name="Aburish161-2">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=161-2}}</ref> ناصر به هر دو اقلیم متحد جدید دو نمایندهٔ رئیسجمهور اختصاص داد که البغدادی و عامر برای مصر و [[صبری العسلی]] و [[اکرم حورانی]] برای سوریه بودند.<ref name="Aburish161-2"
=== افزایش تأثیر بر جهان عرب ===
خط ۳۰۹:
| quote= این راه مقدس که بر آن امت عربی گام مینهد، ما را از یک پیروزی به پیروزی دیگر منتقل میکند … و پرچم آزادی که امروز بالای بغداد در اهتزاز است بالای عمان و ریاض به اهتزاز در خواهد آمد. بله، پرچم آزادی که بالای قاهره، دمشق و بغداد امروز در اهتزاز است در بقیه کشورهای خاورمیانه نیز به اهتزاز در خواهد آمد …
| quoted = 1 | width = 35% | align = left| source= ناصر، ۱۹ ژوئیه -دمشق<ref name="Aburish 174-175">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=174-175}}</ref>}}
در این زمان در لبنان، درگیریهایی بین گروهای موافق ناصر با [[رئیسجمهور لبنان]]، [[کمیل شمعون]]، و برخی دیگر از مخالفان درگرفت. اوج درگیریها در ماه مه در جریان [[بحران ۱۹۵۸ لبنان]] بود.<ref name="Dawisha208">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=208}}</ref> گروههای راست لبنان خواستار پیوستن به جمهوری عربی متحد بودند، اما گروهای چپ مخالف آن بودند.<ref name="Dawisha208"
[[پرونده:Negotiations between Chehab and Nasser.jpg|بندانگشتی|راست|alt=Two men standing side-by-side in the forefront, wearing overcoats. Behind them are several men in military uniform or suits and ties standing and saluting or making no gestures.|در مارس ۱۹۵۹، ناصر و رئیسجمهور لبنان، ناصر، [[فؤاد شهاب]] (در سمت راست ناصر) در کنار مرزهای سوریه و لبنان هنگام گفتگو برای پایان دادن به [[بحران ۱۹۵۸ لبنان|بحران لبنان]].]]
روز ۱۴ ژوئیه، دو افسر [[ارتش عراق]]، [[عبدالکریم قاسم]] و [[عبدالسلام عارف]] با یک [[کودتای ضدسلطنتی عراق|کودتا]] به نظام پادشاهی [[سلسله هاشمی]] پایان دادند. در روز بعد، نخستوزیر عراقیِ مخالف ناصر، [[نوری سعید]]، کشته شد.<ref name="Dawisha209">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=209}}</ref> ناصر حکومت جدید [[عراق]] را به رسمیت شناخت و اعلام کرد «هرگونه حمله به عراق، اعلام جنگ به جمهوری عربی متحد است».<ref name="Aburish169-170"
در پاییز ۱۹۵۸، ناصر کمیتهٔ سه نفرهای متشکل از [[زکریا محیالدین]]، [[اکرم حورانی]] و [[صلاحالدین بیطار]] تشکیل داد تا تحولات سوریه را زیر نظر بگیرند.<ref name="Aburish176-78"
[[پرونده:Nasser addressing Damascus, 1960.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=The back of a man waving to the throng below|نگارهای از سال ۱۹۶۰ که در آن ناصر برای جمعیت حاضر در دمشق دست تکان میدهد.]]
با آغاز دسامبر، اوضاع سیاسی سوریه به بالاترین مرز آشفتگی رسید. ناصر نیز در مقابله با آن، عامر را به عنوان حاکم کل سوریه در کنار سراج تعیین کرد. رهبران سوری این تصمیم ناصر را نادرست قلمداد کردند و بسیاری از آنان از منصبهای دولتی خود استعفا دادند. ناصر در ادامه با این رهبران مخالف دیدار و در لحظهای حساس بیان کرد که وی رئیسجمهور «منتخب» جمهوری متحد عربی است و آنان که ریاست وی را قبول ندارند، میتوانند «به مکانی دورافتاده» بروند.<ref name="Aburish176-78">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=176–178}}</ref>
=== فروپاشی یکپارچگی با سوریه ===
ناصر بدون برنامهریزی و مشورت، سیاستهایی را در ادارهٔ امور سوریه به کار گرفت. از طریق دفتر ارتشبد عامر افراد مصری امور سوریه را اداره میکردند. بخشی از سلاحهای مدرن اتحاد جماهیر شوروی، به این دلیل که مصر به آن نیازمند است و یکپارچگی مرزی وجود دارد، از سوریه به مصر منتقل شد. از طرف دیگر طرحی وجود داشت که [[ذخیره طلا]] از [[بانک مرکزی]] سوریه به قاهره منتقل شود.<ref group="َ" name="مذکرات التهامی">العوضی، محمد سعد، 1998. حسن التهامی یفتح ملفاته. دار دیوان، القاهرة.</ref> مخالفتها با یکپارچگی دوکشور بین برخی از عناصر اصلی سوری شدت گرفت،<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=227}}</ref> این افراد نخبگان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی سوری بودند.<ref name="Dawisha231">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=231}}</ref> [[حسن التهامی]] در خاطراتش بیان میکند که قبل از یکپارچگی، کشاورزی در سوریه آسان و پررونق بود و سوریه در این عرصه صادرات داشت و صنعت رو به رشد بود، اما در ژوئیهٔ ۱۹۶۱، ناصر دستور داد بخشهای گوناگون اقتصاد سوریه ملی شود،<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=229}}</ref> که این امر منجر به [[بحران اقتصادی]] شد. ناصر دلیل پس رفت اقتصاد سوریه را تسلط کامل [[بورژوازی]]ٔ بر آن میدانست. ناصر نگرانیهای مردم سوریه، هشدارهای فروپاشی یکپارچگی دوکشور و توصیههای نزدیکانش مبنی بر اجرایی نکردن برخی اصلاحات در سوریه را آنچنان که باید جدی نگرفت. [[صلاحالدین بیطار]] هنگام بازدید از قاهره گفت:<ref group="َ" name="مذکرات التهامی"
{{گفتاورد تزیینی|حکمرانی ناصر در سوریه، همانند غروب این خورشید، در حال غروب است}}
در سپتامبر همان سال، ناصر برای کاهش بحران روزافزون سیاسی، وزیر کشور اقلیم شمال (سوریه)، [[عبدالحمید السراج|سراج]]، را اخراج کرد. ابو ریش مینویسد که ناصر اصلاً قادر نبود مشکلات سوریه را حل کند، زیرا او نسبت به مسائل این کشور بیگانه بود،<ref name="Aburish189-191">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=189–191}}</ref> اما در مصر وضع اقتصادی بهتر بود و [[تولید ناخالص داخلی]] رشد ۴/۵ درصدی داشت و این کشور رشد صنعتی سریع تری داشت.<ref name="Aburish189-191"
روز ۲۸ سپتامبر ۱۹۶۱، گروهای جداییطلب ارتش سوریه با رهبری مدیر دفتر ارتشبد عامر، [[عبدالکریم النحلاوی]]، دست به کودتا در دمشق زدند و اعلام کردند که خواستار جدایی سوریه از جمهوری متحد عربی هستند.<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=230}}</ref> در پاسخ به آن، گروههای حامی یکپارچگی دوکشور در ارتش سوریه که در شمال سوریه استقرار داشتند با جداییطلبان درگیر شدند و تظاهرات هوادارن ناصر در شهرهای بزرگ سوریه بر پا شد.<ref name="Dawisha231"
=== خیزش جدید در عرصه منطقهٔ عرب ===
خط ۳۲۹:
[[پرونده:Nasser, Arif and Ben Bella.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=Three important men walking alongside each other.|ناصر (در وسط) هنگام دیدار با رئیسجمهور جزایر، [[احمد بن بلا]] (در راست) و رئیسجمهور عراق، [[عبدالسلام عارف]] (چپ) در کنفرانس اتحادیهٔ کشورهای عربی در اسکندریه، سپتامبر ۱۹۶۴.]]
در ۲۷ سپتامبر، افسران یمنی هوادار ناصر به فرماندهی [[عبدالله السلال]] به حکومت [[محمد بدرالدین|امام بدر]] در یمن شمالی پایان دادند. در این هنگام موقعیت منطقهای ناصر به صورت غیرقابل پیش بینی تغییر کرد.<ref name="Aburish207">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=207}}</ref> بدر که علیه وی کودتا شده بود، توسط عربستان سعودی پشتیبانی شد تا دوباره قدرت را به دست بگیرد. ناصر نیز اندکی بعد، از ۳۰ سپتامبر، به درخواست السلال حکومت جدید یمن را پشتیبانی نظامی کرد.<ref name="Dawisha235">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=235}}</ref> در نتیجهٔ آن، مصر وارد جنگ داخلی طولانیمدتی شد، تا اینکه مجبور شد در ۱۹۶۷ نیروهایش را خارج کند.<ref name="Dawisha235"
ژوئیهٔ ۱۹۶۲، با وقوع [[انقلاب الجزایر]]، [[الجزایر]] از فرانسه مستقل شد.<ref name="Aburish209"
[[پرونده:Nasser and Sallal in Sanaa.jpg|بندانگشتی|راست|alt=Several men in different clothing standing before a crowd of people.|ناصر در آوریل ۱۹۶۴ هنگام رسیدن به صنعا جلوی جمعیت یمنی حاضر شدهاست. در مقابل ناصر، رئیس جمهور یمن، عبدالله السلال، حضور دارد.]]
در [[انقلاب رمضان عراق|انقلاب ۸ فوریه ۱۹۶۳ عراق]]، کودتای نظامی به رهبری ائتلاف بعثی-ناصرگرا، قاسم را برکنار کردند و عبدالسلام عارف که ناصرگرا بود، به عنوان ریاستجمهور جدید برگزیده شد.<ref name="Aburish209"
=== برانگیختن دول عرب بر ضد اسرائیل ===
{{وابسته|سازمان آزادیبخش فلسطین}}
در ژانویه ۱۹۶۴، ناصر درخواست برپایی [[نشست اتحادیه عرب ۱۹۶۴ (قاهره)|نشست اتحادیه عرب]] در قاهره را کرد، تا اعراب واکنش یکدستی بر ضد برنامههای اسرائیل در مورد منحرف کردن [[رود اردن]] برای پیشبرد اهداف اقتصادی، نشان دهند. این کار اسرائیل، اعلام جنگ به سوریه و اردن به حساب میرفت.<ref name="Dawisha243">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|pp=243–244}}</ref> ناصر دودستگی اعراب را سرزنش کرد و وضعیت را «فاجعهآمیز» توصیف کرد.<ref name="Aburish 222-223"
== اقدامات نوسازی و مخالفان داخلی ==
خط ۳۴۵:
در ۱۹۶۱، ناصر برای ترویج انقلاب دوم در مصر با هدف ادغام اندیشههای اسلامی با [[سوسیالیسم]] به دنبال تثبیت جایگاه مصر به عنوان رهبر جهان عرب بود.<ref name="Aburish201">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=200–201}}</ref> برای اینکه به این هدف جامعه عمل بپوشاند، دست به اصلاحات متعدد [[نوگرایی]] در [[دانشگاه الازهر]] زد و عملاً از آنها به عنوان عوامل پیشگام در عرصه [[اسلام سنی]] و تثبیت اهمیت آن در برابر جنبش [[اخوانالمسلمین]] و نیز جنبش محافظهکارتر [[وهابیت]] که توسط [[عربستان سعودی]] ترویج میشد، به کار برد. ناصر از علمای اعلم حاضر در دانشگاه الازهر به عنوان وزنهای در برابر نفوذ اخوانالمسلمین در مصر که از ۱۹۵۳ آغاز شده بود، استفاده کرد.<ref name="مولد تلقائیا4">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=46–7}}</ref>
ناصر دستور داد تا الازهر تغییراتی را در برنامههای درسی که [[آموزش و پرورش]] مصر را ضعیف کرده بود، ایجاد کند. در نتیجه، اجازهٔ ایجاد مدارس مختلط و معرفی [[تکامل زیستی]] در [[برنامه درسی]] مدارس داده شد. همچنین به موجب این اصلاحیه باید [[دادگاه مدنی]] و [[دادگاه شرعی]] ادغام میشد. علاوه بر این، ناصر الازهر را مجبور به صدور [[فتوا]]ی اعتراف به مسلمان بودن [[شیعه|مسلمانان شیعه]]، [[علویان (سوریه)|علوی]] و [[دروزی]] کرد؛ حال آنکه طی قرنهای پیش، الازهر آنها را «[[مرتد]]» میخواند.<ref name="Aburish201"
=== درگیری با عامر ===
پس از جدایی سوریه، ترس ناصر از اینکه عامر به آموزش ارتش و نوسازی آن نمیپردازد، افزایش یافت و از جهت دیگر عامر دست به خلق [[دولت پنهان]] با ایجاد دستگاه اطلاعات زده بود که ناصر را نگران میکرد.<ref name="Aburish237"
در اوایل ۱۹۶۲، ناصر بار دیگر سعی کرد که رهبری نظامی را از عامر بگیرد.<ref name="Brooks88"
=== پیمان ملی و دورهٔ دوم ریاست جمهوری ===
خط ۳۵۶:
در اکتبر ۱۹۶۱، ناصر برنامهٔ جدیدی برای ملیسازی در مصر را آغاز کرد، زیرا که اعتقاد داشت اجرایی شدن تصمیمات جامعهخواهی (سوسیالیستی) وی موجب حل مشکلات کشور است. به خاطر محکمسازی پایههای محبوبیتش در بین شهروندان و جلوگیری از نفوذ ارتش، ناصر پیمان ملی و قانون اساسی جدیدی را در ۱۹۶۲ وضع کرد.<ref name="Aburish205">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=205–206}}</ref> [[مراقبت سلامتی همگانی]]، اسکان با قیمت مناسب، ایجاد مدارس [[فنی حرفهای]]، اهمیت بیشتر به [[حقوق زنان]]، برنامههای [[تنظیم خانواده]] و تعریض کانال سوئز جزء این پیمان بود.<ref name="Aburish237">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=235–237}}</ref>
همچنین ناصر دستور داد بر خدمات اجتماعی نظارت شود تا از افزایش [[تورم]]، که بر دوش دولت سنگینی میکرد، جلوگیری شود.<ref name="Aburish237"
ناصر برای بار دوم به عنوان رئیسجمهور مصر پس از [[همهپرسی ریاست جمهوری متحده عرب سال ۱۹۶۵|همهپرسی در کشور]] برگزیده شد و در ۲۵ مارس ۱۹۶۵ قسم یاد کرد. ناصر تنها نامزد ریاستجمهوری بود و تقریباً قانون، کاندیدا شدن تمامی مخالفانش را ممنوع کرده بود. در همان سال رهبر فکری اخوان المسلمین، [[سید قطب]]، بازداشت شد،<ref name="Aburish239"
== جنگ شش روزه و شکست اعراب ==
خط ۳۶۵:
[[پرونده:Nasser, Hussein and Amer before signing Egyptian-Jordanian defense pact.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=Three important men walking in a hall, the first and the third are in military garb, the second is in a suit and tie. Behind them are three other men|ناصر (وسط)، ملک حسین پادشاه اردن (چپ) و رئیس ستاد ارتش عبدالحکیم عامر (راست) در مقر فرماندهی عالی نیروهای مسلح در قاهره، پیش از به امضاء رسیدن پیمان دفاع مشترک در ۳۰ مهٔ ۱۹۶۷.]]
در اوایل ۱۹۶۷، اتحاد جماهیر شوروی نسبت به حملهٔ قریبالوقوع اسرائیل به سوریه هشدار داد؛ اما رئیس ستاد [[نیروهای مسلح سوریه]]، [[محمد فوزی حاخوا|محمد فوزی]] آن هشدار را «بیپایه وبدون اساس» توصیف کرد.<ref name="Aburish252">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=252}}</ref><ref name="Kandil76">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=76}}</ref> طبق نوشتار قندیل، در ۱۴ مه عامر بدون کسب موافقت ناصر، هشدار را به عنوان بهانهای استفاده کرد تا نیروهای ارتش را به سینا بفرستد. ناصر نیز اندکی بعد درخواست کرد که [[نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد]] از شمال سینا خارج شوند.<ref name="Kandil76"
روز ۲۱ مه، عامر بدون اجازه گرفتن از ناصر، دستور به محاصرهٔ [[تنگه تیران]] داد. ناصر این گام عامر را دلیلی برای اسرائیل جهت آغاز جنگ میپنداشت.<ref name="Kandil77"
در صبح روز ۵ ژوئن، [[نیروی هوایی اسرائیل]] پایگاههای هوائی مصر را بمباران کرد که اغلب آن تخریب شد. قبل از پایان روز اول جنگ، نیروهای زرهی اسرائیل خطوط دفاعی مصر را رد کرده بودند و شهر [[عریش]] را اشغال کردند.<ref name="Aburish261">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=260–261}}</ref> در روز بعد، عامر دستور عقبنشینی فوری نیروهای مصری از سینا را صادر کرد که همین پیادهروی منجر به بیشترین تلفات انسانی مصر در طول این جنگ شد.<ref name="Kandil82">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=82}}</ref> طبق گفتهٔ سادات، ناصر از بحران جنگ بیاطلاع بود و تنها زمانی که اسرائیل بر [[شرمالشیخ]] مسلط شد، از این بحران آگاه شد.<ref name="Aburish261"
=== استعفای ناصر و پیامدهای آن ===
[[پرونده:Protests against Nassers resignation 1967.jpg|بندانگشتی|upright|راست|alt=A crowd of people, many waving. One person is holding up a portrait of a man|متظاهران مصری ناراضی از استعفای ناصر، ۱۹۶۷]]
در نتیجه جنگ شش روزه، اسرائیل بر سینا و نوار غزه از مصر، [[کرانه باختری رود اردن|کرانهٔ باختری]] و [[قدس شرقی]] از اردن و [[بلندیهای جولان]] از سوریه تسلط یافت. با این وجود مردم عرب، ادعاهای ایستگاه رادیو عربی مبنی بر پیروزی نزدیک اعراب را باور کرده بودند.<ref name="Aburish262">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=262}}</ref> روز ۹ ژوئن، ناصر در تلویزیون مصر شکست کشورشان را اعلام کرد.<ref name="Aburish262"
روز ۱۱ ژوئیه، ناصر محمد فوزی را به جای عامر به عنوان فرماندهٔ کل قوا منصوب کرد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=85}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Nutting|1972|p=430}}</ref> اعتراضاتی از سمت هواداران عامر در ارتش روی داد و ۶۰۰ تن از آنان به مقر فرماندهی ارتش رفتند و خواستار بازگشت عامر بودند.<ref name="Kandil87">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=87}}</ref> پاسخ ناصر، برکناری ۳۰ تن از هواداران عامر در ارتش بود. عامر و هم پیمانانش نقشهای کشیدند تا ناصر را در ۲۷ اوت کنار بزنند.<ref name="Kandil88">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=88}}</ref> ولی عامر ۱۴ سپتامبر [[خودکشی]] کرد.<ref name="Kandil89">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|pp=89–90}}</ref> ناصر با وجود آشفتگی روابطش با عامر، گفت «نزدیکترین شخص به خود» را از دست دادهاست.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=277}}</ref> پس از آن ناصر دستور به جلوگیری دخالت نیروهای مسلح در امر سیاست داد و دهها تن از شخصیات برجسته نظامی و اطلاعاتی وابسته به عامر بازداشت شدند.<ref name="Kandil89"
در [[نشست سران کشورهای عرب ۱۹۶۷ (خرطوم)|نشست سران کشورهای عرب]] در [[خارطوم]] در ۲۹ اوت همان سال، انحصار نقش فرماندهی ناصر شکسته شد و [[فیصل بن عبدالعزیز|ملک فیصل]]، پادشاه عربستان، رهبری کشورهای حاضر را بر عهده داشت. در این نشست آتشبس در یمن اعلام شد و با صدور [[قطعنامه خرطوم]] این نشست به پایان رسید.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=270–271}}</ref> در پی جنگ شش روزه، اتحاد جماهیر شوری به مصر کمکهای نظامی کرد و روابط خود را با اسرائیل قطع کرد. بعد از جنگ، ناصر روابط خود را با آمریکا قطع کرد. طبق نوشتهٔ ابوالریش، ناصر به سیاست «استفاده از نیروهای بزرگ ضد نیروهای بزرگ» پایان داد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=272}}</ref> در نوامبر، ناصر [[قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت]] را مبنی بر خروج نیروهای اسرائیل از [[سرزمینهای اشغالشده توسط اسرائیل|سرزمینهای اشغال شده در جنگ]] را پذیرفت. هواداران ناصر مدعی شدند که این حرکت ناصر، برای گرفتن زمان آمادهسازی برای مواجهه دیگری با اسرائیل بود، اما مخالفان ناصر باور دارند قبول این قطعنامه، عقبنشینی ناصر از تصمیماتش در مورد استقلال [[فلسطین]] بود.<ref name="Aburish281">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=281}}</ref>
خط ۳۸۳:
=== اصلاحات داخلی و تغییرات در کابینه ===
در ۱۹ ژوئن ۱۹۶۷، ناصر خودش را نخستوزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح با حفظ سمت ریاستجمهوری کرد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=276}}</ref> ناصر از نظر دادگاه نظامی مبنی بر بخشش افسران نیروی هوائیِ که متهم به کمکاری در جنگ شش روزه بودند، خشمگین شد. در اواخر فوریه گروهی از کارگران و دانشجویان دست به اعتراضات گستردهای زدند و خواستار اصلاحات سیاسی بزرگی بودند که بزرگترین چالش در برابر ناصر از زمان تظاهرات کارگران در مارس ۱۹۵۴ بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Brownlee|2007|p=88}}</ref><ref name="Farid97">{{Harvard citation no brackets|Farid|1996|p=97}}</ref> ناصر با گماشتن هشت غیرنظامی به جای چند تن از اعضای «اتحاد جامعهخواه عرب» در دولت، به این اعتراضات پاسخ داد.<ref name="Brownlee89">{{Harvard citation no brackets|Brownlee|2007|p=89}}</ref><ref name="Kandil92">{{Harvard citation no brackets|Kandil|2012|p=92}}</ref> در ۳ مارس، ناصر به [[دستگاه کل اطلاعات|دستگاه اطلاعات مصر]] دستور داد تا به جای جاسوسی از داخل کشور به امورات خارجی تمرکز کند و «از سقوط دولت اطلاعات» خبر داد.<ref name="Kandil92"
روز ۳۰ مارس، ناصر دستوری مبنی بر بازگشت آزادیهای شهروندان و افزایش استقلال [[مجلس]] از قوهٔ مجریه صادر کرد،<ref name="Farid97"
در دسامبر ۱۹۶۹ ناصر، سادات و حسین الشافعی را به عنوان نائب رئیس انتخاب کرد. با این کار، روابط ناصر با دوستان نظامیاش، خالد و زکریا محییالدین و نایبرئیس قبلی، [[صبری]]، آشفته شد.<ref name="Aburish299">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=299–301}}</ref> با فرارسیدن نیمههای سال ۱۹۷۰، ناصر پس از آشتی با البغدادی، نامبرده را به جای [[انور سادات|سادات]] گماشت.<ref name="Aburish304">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=304}}</ref>
خط ۳۹۳:
[[پرونده:Nasser brokering ceasefire with Chairman Arafat and King Hussein.jpg|بندانگشتی|alt=Three important seated men conferring. The first man from the left is wearing a checkered headdress, sunglasses and jodhpurs, the second man is wearing a suit and tie, and the third is wearing military uniform. Standing behind them are suited men.|پیش از یک روز از مرگ ناصر، ۲۷ سپتامبر ۱۹۷۰، یاسر عرفات رئیس سازمان آزادسازی فلسطین (چپ) و حسین پادشاه اردن (راست) در نشست اضراری سران اتحادیه عرب، ناصر بین آن دو برای پذیرفتن آتشبس وساطت میند.]]
در ژانویه ۱۹۶۸، ناصر به [[جنگ فرسایشی]] برای بازپسگیری سرزمینهای اشغالشده توسط اسرائیل اقدام کرد. ناصر دستور داد که به محل تجمع اسرائیلیها در شرق کانال حمله شود و سپس کانال محاصره شود.<ref name="Aburish280">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=280}}</ref> پس از اینکه در [[نبرد کرامه]] علیه اسرائیل [[فتح (سازمان)|سازمان فتح]] به موفقیتهایی دست یافت، ناصر در ماه مارس به آنها کمکهای تسلیحاتی کرد.<ref name="Aburish288">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=288–290}}</ref> همچنین [[یاسر عرفات]]، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، در مورد تشکیل [[دولت فلسطین]] شامل نوار غزه و کرانهٔ باختری با ناصر گفتگو کرد.<ref name="Aburish288"
اسرائیل در پاسخ به بمبارانهای مصر به بمباران هوایی و بمباران توپخانهای شهرهای مصر اقدام کرد. این امر به آوارگی شهروندان شهرهای کرانهٔ غربی کانال سوئز منجر شد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Byman|Waxman|2002|p=66}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Rasler|Thompson|Ganguly|2013|p=49}}</ref><ref name="Aburish297-8">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=297–298}}</ref> در پی آن، ناصر همه فعالیتهای نظامیاش را متوقف کرد و برنامهای برای [[ساخت شبکهای]] از استحکامات دفاعی داخلی را آغاز کرد و در این میان کمکهای مالی از کشورهای مختلف عربی دریافت میکرد.<ref name="Aburish297-8"
در ژوئن ۱۹۷۰، ناصر [[طرح راجرز|طرح صلح راجرز]] که [[ایالات متحده آمریکا]] از آن حمایت میکرد، را پذیرفت. اما طرح توسط [[اسرائیل]]، [[سازمان آزادیبخش فلسطین]] و بیشتر کشورهای عرب، به جز اردن، پذیرفته نشد. این طرح خواستار پایان اقدامات نظامی و عقبنشینی اسرائیل از مصر بود. ناصر در ابتدا مخالف این طرح بود، ولی تحت فشار شوروی آن را پذیرفت. شوروی میترسید با بالا گرفتن کشمکشهای منطقهای وادار به جنگ با آمریکا شود.<ref name="Aburish305">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=305}}</ref><ref name="Viorst133">{{Harvard citation no brackets|Viorst|1987|p=133}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Farid|1996|p=163}}</ref> ناصر هرگونه احتمال گفتگوی مستقیم با اسرائیل را از بین برد و در دهها سخنرانی اعلام کرد که هر گونه گفتگو با اسرائیل نشان از تسلیم شدن است.<ref name="RabinovichShakedp192">{{یادکرد کتاب|المؤلف1=Itamar Rabinovich|المؤلف2=Haim Shaked|العنوان=From June to October: The Middle East Between 1967 And 1973|مسار=http://books.google.com/books?id=vNQ3K5HfiHAC&pg=PA192|الناشر=Transaction Publishers|الرقم المعیاری=978-1-4128-2418-7|الصفحة=192|quote=In dozens of speeches and statements, Nasser posited the equation that any direct peace talks with Israel were tantamount to surrender. His efforts to forestall any movement toward direct negotiations...}}</ref> پس از قبول «طرح صلح راجرز» توسط ناصر، اسرائیل نیز آتشبس را پذیرفت. ناصر از صلح به وجود آمده استفاده کرد و [[موشک سطحبههوا]] به منطقه کانال برد.<ref name="Aburish305"
در همان زمان، اختلافات بین سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت اردن رو به افزایش گذاشت<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=259}}</ref> که منجر به آغاز [[سپتامبر سیاه در اردن]] برای از بین بردن نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین شد. ترس از وقوع جنگ منطقهای ناصر را وادار به برگزاری نشست اضطراری سران کشورهای عرب در ۲۷ سپتامبر کرد،<ref name="Dawisha 2009 262">{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=262}}</ref> که هدف آن دعوت دو طرف به آتشبس بود.<ref name="Dawisha 2009 262"
== مرگ و تشییع جنازهٔ ناصر ==
خط ۴۰۶:
پس از پایان نشست در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰، ناصر دچار [[سکته قلبی]] شد و پس از چند ساعت، در حدود ساعت ۱۹، درگذشت.<ref name="Nutting476">{{Harvard citation no brackets|Nutting|1972|p=476}}</ref> حسنین هیکل، انور سادات و همسر ناصر در بستر مرگ او حضور داشتند.<ref name="Aburish310">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=310}}</ref> به گفتهٔ دکترش، الصاوی حبیبی، دلیل احتمالی مرگ ناصر [[آرتریوسکلروز|گرفتگی رگها]]، [[واریس|الدوالی]] و عواقب تشدید بلند مدت [[دیابت]] بود. همچنین ناصر زیاد سیگار میکشید و افزون بر آن سابقهٔ بیماری قلبی در خانوادهاش وجود داشت، که منجر به مرگ دو تن از برادرانش در دههٔ پنجاه قرن بیستم میلادی شده بود. با وجود آن، اوضاع سلامتی ناصر برای مردم، قبل از وفاتش، مشخص نبود.<ref name="Al-Arabiya">{{cite web |url=http://www.alarabiya.net/articles/2010/09/26/120379.html |title=Claims that Sadat killed Nasser are unfounded |date=26 September 2010 |work=[[العربیه|Al Arabiya]] |accessdate=27 January 2011}}</ref>
[[پرونده:Gamal Abdel Nasser Mosque1.jpg|بندانگشتی|راست|مسجد ناصر در قاهره، محل دفنش.|alt=The front side of a mosque with only one minaret containing a clock.]]
مراسم خاکسپاری ناصر در ۱ اکتبر در قاهره برگزار شد، که حدود پنج میلیون حضور یافتند.<ref name="Aburish315">{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|pp=315–316}}</ref><ref>{{Cite news |title=Death and Funeral of Gamal Abdel Nasser |date=19 January 2009 |accessdate=11 April 2014 |url=http://news.egypt.com/en/death-and-funeral-of-gamal-abdel-nasser.html}}</ref> تمامی رهبران کشورهای عرب به جز پادشاه عربستان، [[فیصل بن عبدالعزیز|ملک فیصل]]، در آن حضور یافتند.<ref>{{Harvard citation no brackets|Weston|2008|p=203}}</ref> ملک حسین و یاسر عرفات علناً گریه کردند و [[معمر قذافی]] به دلیل آشفتگی عاطفی دوبار غش کرد.<ref name="Aburish315"
در خارج از مصر، [[سعید السبع]]، مسئول [[گروه خلق فلسطین]]، راهپیمایی مسلح فدائیان فلسطین در [[طرابلس (لبنان)|طرابلس]] را برپا کرد. همچنین راهپیمایی بزرگی در [[بیروت]] برپا شد، که ده تن در نتیجهٔ شلوغی جان باختند. در [[بیت المقدس]]، نزدیک به ۷۵٬۰۰۰ عرب در میان [[شهرک قدس]] به راه افتادند و شعار «ناصر هرگز نمیمیرد» را سر دادند.<ref name="TIME"
== میراث ==
[[پرونده:Nasser and Taha Hussein, Nov 19 1959.JPG|بندانگشتی|alt=Two men conferring with each other, both are wearing suits and the man on the left is also wearing sunglasses. Three men are standing around them, with one holding a number of objects in his hand|ناصر جایزه ملی ادبیات را به [[طه حسین]] (ایستاده در جلوی ناصر و دارای عینک آفتابی) تقدیم میکند، ۱۹۵۹.]]
ناصر مصر را به شکل کامل از [[قیمومت]] بریتانیا مستقل کرد.<ref name="Cook111">{{Harvard citation no brackets|Cook|2011|p=111}}</ref><ref name="Reich379">{{Harvard citation no brackets|Reich|1990|p=379}}</ref> همچنین مصر به قدرتی بزرگ در میان [[کشورهای در حال توسعه]] تحت فرماندهی ناصر تبدیل شد. یکی از تلاشهای داخلی وی برپایی [[عدالت اجتماعی]] بود، که یکی از شرطهای اساسی تحقق [[لیبرال دموکراسی]] بهشمار میرود.<ref name="Darling192">{{Harvard citation no brackets|Darling|2013|p=192}}</ref> در زمان ریاستجمهوری ناصر، در شرایطی که [[نظام ارباب رعیت]]ی دوباره داشت حاکم میشد، شهروندان عادی از مزایای بیسابقهای در مسکن، آموزش، خدمات بهداشتی و تغذیه به همراه گونههایی متنوعی از خدمات [[رفاه اجتماعی]] بهرهمند شدند.<ref name="Cook111"
پس از اجرایی شدن قانون اصلاح کشاورزی و پروژههای [[نوسازی]] بزرگ نظیر فولاد حلوان و سد اسوان و ملی کردن کانال سوئز، اقتصاد مصر به طور قابل ملاحظهای رشد کرد.<ref name="Cook111"
=== تصویر عمومی ===
[[پرونده:Nasser giving job.jpg|بندانگشتی|در تصویر ناصر در حال گفتگو با مرد بیکار مصری است. ناصر زمینهٔ کار را برایش فراهم میکند. تاریخ: ۱۹۵۹.]]
با وجودی که جان ناصر با سوءقصدهای زیادی مواجه بود<ref name="EIGolia">{{cite news |first=Maria |last=Golia |title=Kings never die: A tale of a devoted iconography |url=http://www.egyptindependent.com/news/kings-never-die-tale-devoted-iconography |work=[[Egypt Independent]] |publisher=[[المصری الیوم]] |date=23 July 2011 |accessdate=30 June 2013}}</ref> اما وی روابط صمیمانهای با مردم عادی داشتهاست.<ref name="Podeh67-8">{{Harvard citation no brackets|Podeh|2004|pp=67–68}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Hamad|2008|pp=100–101}}</ref> ناصر سخنرانِ ماهری نیز بود،<ref>{{Harvard citation no brackets|Dawisha|2009|p=149}}</ref> و ۱۳۵۹ سخنرانی، در بین سالهای ۱۹۵۳ و ۱۹۷۰ در کارنامه دارد که بین [[رئیسجمهور مصر|رئیس جمهوران مصر]] یک رکورد است.<ref>{{Harvard citation no brackets|Hamad|2008|p=99}}</ref> ''ایلی پوده'' نوشتهاست: «تواناییاش در به نمایش گذاشتن اصالت مصر، در پیروزی یا شکست» جنبه منحصربفردی در شخصیت ناصر است.<ref name="Podeh67-8"
[[پرونده:Nasser in Mansoura, 1960.jpg|بندانگشتی|راست|alt=A man wearing a suit and tie with his upper body jutting out, waving his hand to crowds of people, many dressed in traditional clothing and holding posters of the man or three-striped, two-star flags|ناصر به مؤرخهٔ ۱۹۶۰ برای جمعیت حاضر در [[منصوره]] دست تکان میدهد.]]
طبق نوشتهٔ «پوده»، با وجود اینکه تحصیلکردگان مصر اندکی پس از [[جنگ ششروزه]] تا مرگش در ۱۹۷۰، وی را مورد انتقاد قرار میدادند، اما عموم مردم روز به روز، چه در ایام زندگیش چه بعد از آن به وی متمایلتر میشدند.<ref name="Podeh67-8"
حتی امروزه نیز ناصر یکی از شخصیتهای برجسته در سرتاسر کشورهای عرب و سنبل وحدت و کرامت عربی است.<ref name="Cook111"
=== ناصرگرایی در مصر بعد از ناصر ===
در ۷ اکتبر ۱۹۷۰، سادات، جانشینی ناصر، از تصمیمش مبنی بر «ادامهٔ راه ناصر» در سخنرانی برگزیدگیاش به عنوان رئیسجمهور مصر خبر داد؛ ولی با وجود آن از سیاستهای ناصر به ویژه پس از [[جنگ یوم کیپور|جنگ اکتبر ۱۹۷۳]] دوری کرد.<ref name="Podeh100"
هنگام ریاست جمهوری [[حسنی مبارک]]، احزاب سیاسی [[جریان ناصریسم|ناصرگرا]] شروع به ظهور در مصر کردند که نخستینش [[حزب عرب دموکرات ناصرگرا]] بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Bernard-Maugiron|2008|p=220}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Brynen|Korany|Noble|1995|p=50}}</ref> دو دستگی در بین اعضای این حزب از ابتدای سال ۱۹۹۵، منجر به ایجاد انشعابات جدا از این حزب شد.<ref name="Podeh100">{{Harvard citation no brackets|Podeh|2004|p=100}}</ref><ref>{{cite news |last=El-Nahhas |first=Mona |title=Nasserism's potential untapped |url=http://weekly.ahram.org.eg/2000/503/el5.htm |work=Al-Ahram Weekly |issue=503 |date=18 October 2000 |accessdate=10 June 2013}}</ref> از این میان، [[حمدین صباحی]] [[حزب الکرامه]] را در ۱۹۹۷ تأسیس کرد.<ref name="AO&Jadaliyya"
در خلال [[بهار عربی]]، در [[قاهره]] و پایتختهای عربی هنگام تظاهراتهای ضد دولتی، عکس ناصر دیده میشد.<ref>{{cite news |first=Steven |last=Cook |authorlink=Steven A. Cook |title=A Faustian Pact: Generals as Democrats |url=http://www.nytimes.com/2013/07/26/opinion/a-faustian-pact-generals-as-democrats.html?_r=0 |work=[[نیویورک تایمز]] |publisher=The New York Times Company, Inc. |date=25 July 2013 |accessdate=18 August 2013}}</ref><ref name="AlJazeeraAndoni">{{cite news |last=Andoni |first=Lamis |url=http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2011/02/201121115231647934.html |title=The resurrection of pan-Arabism |work=[[قناة الجزیره الإنجلیزیة]] |publisher=[[الجزیره (شبکه خبری)|Al Jazeera]] |date=11 February 2011 |accessdate=15 February 2011}}</ref><ref name="AhramTonsi">{{cite news |last=El-Tonsi |first=Ahmed |url=http://weekly.ahram.org.eg/News/1031/21/The-legacy-of-Nasserism.aspx |title=The legacy of Nasserism |work=[[الأهرام ویکلی]] |date=16 January 2013 |accessdate=1 July 2013}}</ref> طبق نظر لمیس اندونی، ناصر به «سنبل کرامت عربی» در خلال این تظاهراتها تبدیل شده بود.<ref name="AlJazeeraAndoni"
=== رهبری منطقهای ===
خط ۴۴۴:
ناصر با گروههای زیادی چه در میان عربها و چه در غرب دچار اختلاف بود. نخستین اختلاف وی، با [[اخوانالمسلمین]] و با رئیسجمهوری قبلش [[محمد نجیب]] بود. محمد نجیب در خاطراتش مینویسد که ناصر در قرارداد خروج نیروهای انگلیسی از مصر آسانگیری کردهاست و به آمریکا و انگلیس امتیازات نظامی و اقتصادی بخشیدهاست، تا در نبرد میان نجیب و ناصر با او همکاری کنند.<ref group="َ">{{Harvard citation no brackets|نجیب|1984|pp=326-327}}</ref> [[حسن التهامی]] اتهامات ضد ناصر را تکرار میکند و اعتقاد دارد که ناصر به [[سازمان سیا|دستگاه اطلاعات آمریکا]]، از طریق کوبلاند که روابط شخصی خوبی با وی داشت، اجازهٔ مداخله در امور مصر را دادهاست.<ref group="َ" name="مولد تلقائیا2">العوضی، محمد سعد، 1998 حسن التهامی یفتح ملفاته. دار دیوان، القاهرة.</ref>
گروهی از سیاسیون اتهاماتی به ناصر مبنی بر اینکه وی باعث شکست پروژهٔ وحدت کشورهای عرب شدهاست، را وارد میکنند و باور دارند وی از فرصت به وجود آماده برای یکپارچگی کشورهای عرب خوب استفاده نکردهاست. ملیگراها در شش کشور عربی نظیر سوریه، عراق، جزایر، یمن شمالی، لیبی و مصر به قدرت رسیدند و علاوه بر آن دولتها یا سازمانهای ملیگرای عرب در دیگر کشورها مثل سودان، اردن و لبنان به وجود آمده بودند، با این حال تمامی تلاشهای یکپارچگی بین این کشورها شکست خورد. حسن التهامی در خاطراتش مینویسد: ناصر پروژه وحدت چهارگانه مصر، سوریه، اردن و سعودی در سال ۱۹۵۴ را به خاطر مداخلهاش در امور اردن و تلاش برای دیکته کردن سیاستش بر دولت آنجا بیسرانجام باقی گذاشت و نیز تصمیمات بدون برنامه، نقش اساسی در تصمیم سوریها برای جدایی از جمهوری متحد عربی داشت.<ref group="َ" name="مذکرات التهامی"
=== مراکز قدرت در دولت ناصر ===
خط ۴۶۵:
[[پرونده:Nasser's family.jpg|بندانگشتی|چپ|alt=A group of related people posing outdoors. From left to right, there are three women dressed in shirts and long skirts, three boys dressed in suits and ties and a man in a suit and tie|ناصر و خانوادهاش در منصوریه کبری، ۱۹۶۳. از چپ به راست دخترش مونا، همسرش [[تحیه کاظم]]، دخترش هدا، پسرش عبدالحکیم، پسرش [[خالد ناصر|خالد]]، پسرش عبدالحمید و خودش در این تصویر دیده میشود.]]
در ۱۹۴۴، ناصر با [[تحیه محمدکاظم]] ۲۲ ساله، که پدرش ثروتمندی [[مردمان ایرانی|ایرانی]]، و مادرش مصری بود، ازدواج کرد. همسر ناصر زمانی که خردسال بود، والدینش را از دست داد. وی با ناصر به واسطهٔ برادر خود، به نام عبدالحکیم، که دوست ناصر بود، در سال ۱۹۴۳ آشنا شد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Sullivan|1986|p=84}}</ref> پس از ازدواج، ناصر و همسرش به خانهای در منشه البکری در [[حومه شهر]] قاهره منتقل شدند و آنجا بقیهٔ زندگیشان را سپری کردند.<ref name="Alexander27"
ناصر با وجود اینکه پیرو [[سکولاریسم]] سیاسی بود، ولی در زندگی شخصی [[اسلام|مسلمانی]] پایبند بود و دو بار [[حج]] را به جا آورد.<ref>{{Harvard citation no brackets|Aburish|2004|p=148}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Alexander|2005|p=74}}</ref> همچنین به شخصیت شریف و غیر فاسدی مشهور بود که<ref>{{Harvard citation no brackets|Makdissi|2011|p=217}}</ref><ref name="Bird177">{{Harvard citation no brackets|Bird|2010|p=177}}</ref><ref name="Goldschmidt167">{{Harvard citation no brackets|Goldschmidt|2008|p=167}}</ref><ref>{{Harvard citation no brackets|Alexander|2005|p=97}}</ref> باعث شد شهرتش بین شهروندان مصر و جهان عرب افزایش یابد. علایق شخصی ناصر عکسبرداری، بازی [[شطرنج]]، مشاهده فیلمهای آمریکایی، مطالعهٔ [[ادبیات عربی]]، کتابهای انگلیسی و مجلههای فرانسوی و گوش دادن به [[موسیقی عربی|موسیقی سنتی]] بود.<ref>{{Harvard citation no brackets|Bird|2010|p=178}}</ref>
ناصر مبتلا به برخی عادات زیانبار شخصی نظیر استعمال دخانیات بود، که در مرگ اش دخیل بود.<ref name="Bird177"
== تألیفات ==
خط ۵۸۳:
{{رئیسجمهورهای سوریه}}
{{مستند کردن}}
{{فهرست نخست وزیران مصر}}
{{ترتیبپیشفرض:ناصر، جمال}}
[[رده:افراد بحران سوئز]]
[[رده:انقلابیون آفریقایی]]
|