| عنوان = شاه[[شاهنشاه]] ساسانی[[ایران بزرگ|ایران]] و [[انیران]]
| تصویر = Head of king Met 65.126.jpg
| زیرنویس تصویر = شاپور دوم
[[پرونده:Rock relief Bishapur VI.JPG|بندانگشتی|چپ|250px|سنگنگاره شاپور دوم در [[بیشاپور]] که همانند نقشهای پیشکشآوران تخت جمشید الگوبرداری شدهاست.]]
[[پرونده:Shapurii.jpg|بندانگشتی|چپ|150px|چهرهٔ شاپور دوم، بر روی یک سکه.]]
'''شاپور دوم''' یا '''شاپور بزرگ''' یا '''شاپور ذوالاکتاف''' از [[۳۰۹ (میلادی)|۳۰۹]] تا سال [[۳۷۹ (میلادی)|۳۷۹ میلادی]]، دهمین پادشاه [[ساسانی]] بود. بعد از برادرش [[آذرنرسی]] برتخت نشست. او پسر [[هرمز دوم]] بود. مدت سلطنت او هفتاد سال بود. او پس از قدرت گرفتن، اعرابی که بخشهای جنوبی شاهنشاهی ساسانی را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند به شدت تنبیه کرد و امنیت را به مرزهای جنوبی بازگرداند. در دوران او، ایران در جنگ با روم موفقیتهای بزرگی بدست آورد. شاهنشاهی او همزمان بود با پذیرش مسیحیت به عنوان دین رسمی در امپراتوری روم، به همین دلیل شاپور مسیحیان ایران را مورد آزاد و اذیت قرار داد. او پادشاهی مقتدر بود و در دوران او شاهنشاهی ساسانی یک دوره رونق و شکوه را تجربه کرد. او از جمله آخرین شاهان ساسانی است که خودشان را از نژاد خدایان میانگشتاند. کتیبههایی از او در [[تاق بستان]] به یادگار مانده استماندهاست.
== ریشهشناسی نام ==
=== منابع رومی ===
منابع رومی میگویند که شاپور دوم خود را «برادر خورشید و ماه» میپنداشته استمیپنداشتهاست. همچنین منابع ارمنی و کلاسیک میگویند که شاهان ساسانی خورشید و ماه را میپرستیدند؛ ولی چنین چیزی را در منابع ساسانی نمییابیم.<ref name="ReferenceA">{{پک|دریایی|1392a|ک=امپراتوری ساسانی|ص=91}}</ref> اما میتوان ۲ احتمال را در نظر گرفت:
# این میتواند اشاره به ایزد میترا باشد (و نه لزوماً خورشید و ماه).<ref name="ReferenceA" />
# پاسخ جالبتر در در اساطیر هندوایرانی نهفته استنهفتهاست که بنا بر آن، نیای مردم آریایی، منوچهر (منو در هندی) فرزند ویوَهوَنت (ویوَسوَنت در هندی) بوده که در هندی باستان به ترتیب معادل ماه و خورشید است.<ref name="ReferenceA" />
=== شاپور در منابع اسلامی ===
علاوه بر داستان افسانهای گذاشتن تاج شاهی بر شکم مادر شاپور دوم، داستانهای دیگری هم دربارهٔ او در منابع فارسی و عربی آمده استآمدهاست. گفتهاند که در جوانی چنان هوشمندانه رفتار میکرد که مایه تسلی مقامات و موبدان بود. آمده استآمدهاست شبی در تیسفون با شنیدن همهمه مردم از خواب پرید و جوای علت آن شد. به او گفتند علت آن انبوه جمعیتی است که قصد گذشتن از پل رودخانه دجله را دارند. پس فرمود پل دیگری بزنند تا یکی برای گذر از شرق به غرب و دیگری برای گذر از غرب به شرق آن باشد. سرگذشت شاپور دوم در شاهنامه تا حدودی با زندگی شاپور اول درآمیخته و عمدتاً جنگهای او با اعراب، عشقش به مالکه و سفرش به روم را بیان میکند. حمله اعراب به شاهنشاهی ساسانی در شاهنامه با نام طابر، ملقب به شیردل همراه است. طایر رئیس غسانیها است که سرانجام شاپور دوم او را تا قلعهای در یمن تعقیب میکند و برای تنبیه او و بسیاری دیگر از اعراب، کتف آنها را سوراخ میکند. شاپور دوم به کمک مالکه، دتر طایر، که مادرش نوشا، عمه شاپور بود، به درون قلعه راه مییابد. ماله زیبا به پادشاه دل بسته و با فرستادن پیامی با یادآوری پیوند خونی اش، به شاپور دوم میگوید که چنانچه پادشاه از وی خواستگاری کند، راه ورود به قلعه را به وی نشان میدهد. شاپور دوم شرط را میپذیرد و به قلعه راه مییابد، اما ماجرا با کشته شدن مالکه، به علیت خیانت به خاندانش به پایان میرسد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
یکی دیگر از داستانهای افسانه گونه دربارهٔ شاپور، ماجرای سفر او، در لباس مبدل، به امپراتوری روم، به قصد پی بردن به توان دشمن است. اما در روم او را شناسایی و دستگیر میکند و پوست خری به تنش میدوزند و به سیاهچال میاندازند. کلید سیاهچال در دست همسر قیصر روم است. ندیمه ملکه، که تبار ایرانی دارد، پوست را با شیر میخیساند و شاپور را از آن خارج میکند و همراه با او به ایران میگریزد. در همین زمان قیصر روم تیسفون را محاصره کرده و شاپور با ۶ هزار سرباز شبانه به قیصر مست و سربازانش حمله میبرد. قیصر اسیر میشود، گوش و بینی اش را میبرند و در زندان جان میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref> این دو افسانه چند شباهت دارند:
# ندیمهها ایرانی تبارند و وفاداری آنها به شاپور، وفاداری به وطنشان است.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
# شاپور در آستانه شکست ورق را برمیگرداند و با هوشمندی و شجاعت دشمن را شکست میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
حمزه اصفهانی میگوید نزد موبدان زرتشتی کتابی دربارهٔ تاریخ پادشاهان ایران باستان دیده که حاوی تصویری از شاپور دوم بوده استبودهاست. در این تصویر، شاپور با پیراهن و شلوار قرمز و تبرزینی در دست، بر سریر نشسته، تاج آبی آسمانگون با حاشیه زرنگار که در میانه دو رده طلا قرار داشته با هلالی زرین در وسط آن بر سر دارد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== حوادث بعد از مرگ هرمز دوم ==
پس از درگذشت هرمز دوم، پسر او آذرنرسی به عنوان جانشین برگزیده شد، اما دوره او کوتاه بود و توسط اشراف و روحانیون برکنار شد.<ref name="ReferenceB">{{پک|دریایی|1392a|ک=امپراتوری ساسانی|ص=19}}</ref> دلیل این کار، قساوت و بیرحمی آذرنرسی بود. آنها یک برادر او را هم که لایق سلطنت نمیدانستند، کور کردند و برادر دیگرش را که مثل پدر، هرمز نام داشت، به زندان افکندند که چندی بعد فرار کرد و به روم پناه برد.<ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۴|ک=تاریخ مردم ایران پیش از اسلام|ص=448}}</ref> آنها نوزاد او را که شاپور دوم نام گرفت، بر تخت پادشاهی نشاندند. بنابر یک روایت سنتی، درباریان و روحانیون، تاج ساسانی را روی زِهدان مادر وی (به هنگام بارداری) قرار دادند. میتوان فرض کرد که در سالهای آغازین پادشاهی وی، درباریان و روحانیون زمام امور را در دست داشتند و نظام امپراتوری از دید ساختاری و اداری، بدوت حضور یک شاه تأثیرگذار، محفوظ مانده استماندهاست. این موضوع به درباریان و روحانیون فهماند که کشور را میتوان بدون یک شاه توانا نیز چرخاند؛ که البته این به نفع آنها بود.<ref name="ReferenceB" />
== جنگ با اعراب ==
به استناد منابع دوره ساسانی، چون شاپور دوم شانزده ساله شد (۳۲۵ م)، فتنه قبایل عرب را فرونشاند و امنیت را در مرزهای شاهنشاهی برقرار کرد. در آغاز به قبیله ایادِ ساکن شواد تاخت و سپس از خلیج فارس گذشت و به الخط، ناحیه ساحلی بحرین و قطر رسید. پس از آن به هجر حمله کرد که مسکن قبایل تمیم، بکر بن وائل و عبدالقیس بود. از این قبایل بسیاری را کشت و برای تنبیه بیشتر آنها چاههای آب را ویران کرد تا مانع دستیابی آنها به آب شود. سپس به شرق عربستان، سوریه و شهرهای یمامه، بکر و تغلب تاخت.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref> در متن بندهش (دانشنامه زرتشتی) نیز به جنگ شاپور اشاره شده استشدهاست:
{{نقل قول|در دوران شاهی شاهپور، پسر هرمز تازیان آمدند و اول خُرِگرودبار را گرفتند و طی سالها اهانت، به تازش روی آوردند، تا شاپور به پادشاهی رسید، آن تازیان را تارومار کرد، شهر از ایشان پس گرفت، تازیان بسیاری را نابود کرد و شانههایشان را درآورد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>}}
== سیاستهای دینی ==
در دوران پادشاهی شاپور دوم، در سال ۳۳۷ م، آزار و تعقیب مسیحیان افزایش یافت. یکی از علتهای این امر گرویدن امپراتور روم به مسیحیت بود. شاپور مسیحیان را همدستان دشمن تلقی میکرد. شاپور دوم، پس از نبرد با رومیان در سوریه، گروهی از مسیحیان را به شاهنشاهی ایران کوچاند که موجب پیشرفت مسیحیت در ایران شد. مالیات مسیحیان در زمان جنگ با رومیان دو برابر شد. این همه حاکی از تردید شاه نسبت به وفاداری آنها ست. در اعمال شمعون آمده که چون رهبر مسیحیان از این فرمان سرپیچی کرد، شاپور دوم گفت: «شمعون در پی آن است که پیروانش را به شورش علیه پادشاهای من وادارد و آنها را بنده همکیش خود، قیصر کند». گرچه همه، موبدان زرتشتی را مسبب آزار و اذیت مسیحیان میدانند، تعداد تذکرههای شهدای دین مسیح از دوران شاپور دوم افزایش یافته استیافتهاست. منابع ارمنی نیز آزار مسیحیان ساکن شاهنشاهی ایران را در روزگار پادشاهی شاپور دوم ثبت کردهاند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== جنگ با ارمنیها و گرجیها ==
[[پرونده:Shahpur II .jpg|300px|بندانگشتی|چپ|حکاکی پیکر شاپور دوم و سوم در [[تاق بستان]]]]
{{اصلی|سلسله اشکانی ارمنستان}}
[[تیرداد سوم ارمنستان|تیرداد سوم]]، پادشاه ارمنستان (حکومت: ۲۸۷–۳۳۰ میلادی)، مقارن با نخستین سالهای زندگی شاپور دوم، مسیحیت را دین رسمی این کشور اعلام کرد (۳۱۳ میلادی). برخی از [[ناخارار]]های ارمنی نیز در پی آن، به مسیحیت گرویدند و به حمایت از تیرداد سوم برخاستند. این حمایت در مقابل ناخارارهای طرفدار ساسانیان مهم ترمهمتر از آن ارمنیان پای بند به دین کهن زرتشتی بود که همچنان اهورامزدا و [[آناهید (اساطیر ارمنی)|آناهید]] و [[واهاگن]] را میپرستیدند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
درگیری شدید خانگی و خواستههای متضاد ناخارارها، شاه و روحانیون، موجب بروز دروه پراغتشاشی در [[تاریخ ارمنستان]] شد. منابع این دوران نیز آشفته و مغشوش است. چنانکه از سنگ نبشتهای به زبان فارسی میانه در مشکین شهر بر میآید، شاپور دوم، برای مهار قدرت ناخارارها، پیشاپیش در ناحیه مرزی ایران و ارمنستان استحکاماتی احداث کرده بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== جنگ اول با روم ==
پس از مرگ تیرداد سوم به سبب بیکفایتی برخی از فرمانروایانش و هم به دلیل اختلافات داخلی بین [[ناخارار]]های ارمنستان و از جمله اختلافاتی بین قدرت سلطنت و [[کلیسای حواری ارمنی|کلیسای ارمنی]]؛ از آنجا که مقام سراسقفی هم موروثی بود و از پدر به پسر منتقل میشد، و نیز چون کلیسا از املاک و ثروت سرشاری برخوردار بود بنابراین کلیسا تنها یک قدرت روحانی بشمار نمیآمد بلکه یک قدرت مادی، دنیوی نیز بود که در برابر قدرت سلطنتی به صورتی تقریباً مستقل قدبرافراشته بود و گاه نیز با آن به مخالفت برمیخاست؛ و بیش از همه عوامل خارجی مانند افزایش یافتن قدرت [[ساسانیان]] و سستی [[امپراتوری روم]]، ارمنستان که همیشه بخشی از ایران بود ،بود، وارد یک دوره بسیار دشوار و ناگوار از تاریخ خود شد. در سده چهارم چند پادشاهی بر ارمنستان حکومت کردند عاری از عزم و شجاعت و فاقد قدرت و سیاست لازم بود.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۲">کریستن سن، ص ۲۶۲</ref><ref>[[هراند پاسدرماجیان]]. تاریخ ارمنستان، صفحه:۱۲۲ و ۱۲۳</ref>
[[کنستانتین]] امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال [[۳۳۷ (میلادی)|۳۳۷]] فوت کرد و [[کنستانتین دوم]] جایگزین او شد.
از نظر شاپوربزرگ، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال [[۳۳۸ (میلادی)|۳۳۸]] آغاز کرد.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۲" /> در این سال شاپور بزرگ[[نصیبین]] را که دژ استوار رومیان در [[بینالنهرین]] بود، محاصره کرد ولیکن موفق نشد که آنرا تسخیر کند این بود که به تاخت و تاز، سواره نظام ایرانی در [[بینالنهرین]] پرداخت که گاهی با پیروزی همراه بود ولی موفق نشد قلعههای آنها را بگیرد. محاصرهٔ مجدد [[نصیبین]] در سال [[۳۵۰ (میلادی)|۳۵۰]] هم بعد از دادن تلفات سنگین قشون ایرانی، به شکست انجامید.<ref>پیرنیا، ص ۲۹۸</ref>
== جنگ با هونها یا خیانیان ==
شاپور بزرگ در سال ۳۵۹ م. با کمک گرومباتس، شاه خیونها به سوریه حمله کرد، آمِد را محاصره و پس از ۷۳ روز تسخیر کرد و اهالی آن را به خوزستان کوچاند. علت غارت و تبعید مردم شهر آمِد قتل پسر شاه خیونها بود. در سال ۳۶۱ میلادی، یولیان، امپراتور جدید روم، برای تلافی به ایران تاخت و در سال ۳۶۳ م. به پیروزیهایی رسید و حتی تیسفون را محاصره کرد، اما به علت هرج و مرج سربازان رومی و سرگرمی آنان به چپاول، پایتخت ایران تسخیر نشد. یولیانوس به امید پیروزی بر ایرانیان سنگ نبشتهای در دره اردن علیا بر جای گذاشت و احتمالاً به علت نخستین پیروزی اش در انطاکیه، در مارس ۳۶۳ م. خود را «نابودکننده بربرها»<ref group="Latin">BARBARORVM EXTINCTORI</ref> لقب داد. گفتهاند ایرانی خائنی به نام هرمز فرمانده سواره نظام را در میان سرداران رومی، بر عهده داشت. یولیانوس کشتیهای جنگی خود را نبود کرده بود تا سربازانش خیال عقبنشینی در سر نپرورند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
شاپور بزرگ نیز در بینالنهرین با ترفند زمین سوخته، سپاه روم را گرفتار قحطی کرد. سپاهیان ایران که فیل جنگی به همراه داشتند در ژوئن ۳۶۳ م. رومیان را شکست دادند. یولیانوس هم احتمالاً به نیزه یک «کونتوفورس»<ref group="Latin">kontophoroi</ref> (سواره نیزهدار) جراحت شدیدی برداشت و در خیمه اش جان سپرد. اثوتروپیوس<ref group="Latin">Eutropius</ref> که از شاهدان عینی این جنگ بوده، کشته شدن یولیانوس به دست دشمن را تأیید کرده استکردهاست.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
یوویانوس Jovian به عنوان امپراتور روم انتخاب شد و ناگزیر پیمان صلحی را پذیرفت که رومیان آن را صلح ننگین خواندند. به موجب آن، بینالنهرین شرقی، ارمنستان و نواحی مربوط به آن، پانزده دژ و نصیبین به ایرانیان واگذار شد. سورنا (سورن) خواستها و شروط ایرانیان را اعلام کرد و در حالی که درفش ایران در نصیبین برافراشته بود، پذیرفت که اهالی مسیحی آن شهر را به قلمرو روم کوچ کنند. یوویانوس بینالنهرین را ترک کرد و رومیان پیکار با ساسانیان را کنار گذاشتند، زیرا والنس،<ref group="Latin">Valens</ref> امپراتور روم ناچار درگیر نبرد با قبایل ژرمن بالکان شد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
همچنین وی در سال [[۳۵۹ (میلادی)|۳۵۹]] به جنگ با [[رومیان]] پرداخت و شهر [[امیدا]]، ([[دیاربکر]] کنونی) را گشود. [[یولیانوس]] (یولیانوس مرتد) پس از مرگ [[کنستانتین دوم]]، امپراتور تمام رومیان شد و لشکرهای روم را به جنگ ایران برد. یکی از سرداران او هرمز شاهزادهٔ ایرانی و برادر پادشاه بود که به روم گریخته بود و حال امید داشت که به یاری روم به تخت سلطنت ایران جلوس کند متحد دیگر [[آرشاک دوم]] پادشاه ارمنستان بود.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۴">کریستن سن، ص ۲۶۴</ref> قوای روم و متحدین آنان به جانب [[تیسفون]] پیش رفتند و همه جا با خشونت بدوی گونه اهالی شهرها را با تمام حیواناتشان هلاک کردند. شاپور ظاهراً به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود.<ref name="زرین کوب، ص ۴۵۳">زرین کوب، ص ۴۵۳</ref> راه پیشرفت آنها را یک لشکر نیرومند ایرانی به فرماندهی سرداری از [[خاندان مهران]]، فروبست و در خلال جنگهایی که رخ داد، [[یولیانوس]] در سال [[۳۶۳ (میلادی)|۳۶۳]] کشته شد و سپاهش نیز به روم بازگردانده شدند. به زودی صلحی به مدت سی سال بین طرفین منعقد گشت. به موجب این معاهده:
۱.# ایرانیان [[نصیبین]] و [[سنجار]] و ولایات [[ارمنستان کوچک]] (روم) را که مورد اختلاف بود پس گرفتند.
۲.# ممالک [[قفقاز]] مثل [[ایبری]] (گرجستان) و آلبانی به موجب شرائط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.▼
۳. به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از [[آرشاک دوم]] حمایت نکند.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۴" />▼
بدین وسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش [[نرسی]] را از رومیان بگیرد.<ref name="زرین کوب، ص ۴۵۳" />▼
▲۲. ممالک [[قفقاز]] مثل [[ایبری]] (گرجستان) و آلبانی به موجب شرائط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.
▲۳. به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از [[آرشاک دوم]] حمایت نکند.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۴"/>
▲بدین وسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش [[نرسی]] را از رومیان بگیرد.<ref name="زرین کوب، ص ۴۵۳"/>
برای تفضیل جنگهای شاپور دوم با رومیان منبع عمدهٔ تاریخ [[آمیانوس مارسلینوس]] است چون آمیانوس شخصاً در لشکرکشیهای روم به آسیا در سال ۳۶۳ میلادی حاضر بودهاست.
آمیانوس، مورخ رومی، با اینکه به طوربهطور طبیعی از این دشمن خطرناک دولت روم، متنفر بوده، در روایت خود نتوانستهاست که از ذکر جلال و شکوه و دلیری شخص شاپور خودداری کند. «شاه قدی بلند داشت و از ملتزمین خود یک سر و گردن بلندتر بود. در لشکر شاپور انتظام کامل حکمفرما بود و معمولاً در موقع فتح شهرهای دشمن، بیهوده قتلعام نمیکرد.» از روایات وی بر میآید که شاپور دارای صفات جوانمردانه و مروت و انصاف بودهاست. آمیانوس این رحم و انصاف را به مکر و حیلهٔ پادشاه نسبت دادهاست.<ref>کریستن سن، ص ۲۷۴</ref>
== مرگ و جانشینی ==
== شخصیت شاپور ==
تردیدی نیست که وی یکی از بزرگترین پادشاهانی بود که بر سریر پادشاهی نشسته بود. به حدی که حتی شاهد معاندی همچون آمیانوس مارسلینوس نمیتواند از تحسین وی خودداری کند. جانشینان بلافصل او نتوانستند به این میزان عظمت و قابلیت دست یابند، حال دیگر به خصوص میبایست تیولداران بزرگ ساسانی باز به قدرت برسند.<ref name="ReferenceC" />
== شاپور در تلمود ==
[[پرونده:Talmud set.JPG|بندانگشتی|چپ|300px|مجلد کامل تلمود بابلی.]]
تلمود فرقی بین شاپور اول و دوم نمیگذارد و هر کجا اسمی از شاپور میآید، باید از جمله قیاسی، مقصود تلمود را درک کرد. شاپور اول در سالهای ۲۴۰–۲۷۲ پادشاهی میکرده و این دوره اول و اوائل دوره دوم امورائی تنظیم کنندگان تلمود است؛ بنابراین هر کجا نامی از امورائی نسل سوم همزمان با شاپور برده میشود، مقصود تلمود شاپور دوم است. چون شاپور دوم بیش از نیم قرن پادشاهی کرد، لذا نام امورائیهای متاخر نیز با وی آمده استآمدهاست.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=17-18}}</ref>
قسمت مهمی از مطالب تلمود که مربوط به شاپور دوم است از مادر این پادشاه، ایفراهرمز، نام میبرد. تلمود ایفرا را به عنوان ملکهای که علاقه زیاد به یهودیت دارد، نشان میدهد. همانطور که نام شاپور اول با شموئیل همبستگی دارد، بهمان گونه نام ایفرا گاهی با نام «رَبا» مربوط است. مذکور است که ایفرا چند راس بهائم برای قربانی به ربا میفرستد. طبق رسوم یهودیت قربانی کردن بهائم خارج از اورشلیم حرام است، ربا برای قربانی کردن این بهائم از دو نفر غیر یهودی کمک میطلبد.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=18}}</ref>
در فرصت دیگر ایفرا چند نمونه خون برای ربا میفرستند که وی ترکیب بیولوژی آنها را نشان بدهد. راشی معتقد است که ربا تخصصی در شناختن خون که متعلق به عادت ماهانه زنان است نداشت و اغلب از روی حدس جواب میداد. مفسران دیگر را عقیده بر آنست که ربا در این رشته تخصص کافی داشت. وقی ربا به پرسش ایفرا پساخ داد، ایفرا رو به شاپور کرده گفت: میبینی یهودیان تا چه حد بافکرند. شاپور که روی خوشی با یهودیان نداشت در جواب میگوید که بخت با ربا یاری کرده و حدسش صائب آمده استآمدهاست. ایفرا پس از آن شصت نمونه مختلف خون برای آزمایش و درک ماهیت آنها به ربا میفرستد. تلمود میگوید که ربا پنجاه و نه نمونه خون را آزمایش کرده و جواب درست میفرستند به جز یک نمونه که خون شپش بوده استبودهاست. در اینجا ربا به جای یک جواب، یک عدد شانه برای ایفرا میفرستد. ایفرا سپس رو به شاپور کرده میگوید دانشمندان یهود از رموز دل آگاهند.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=18-19}}</ref>
در باب کتاب baba bathra که از کتب تلمود است، میخوانیم که ایفرا یک صد دینار برای ربی یوسف میفرستد، که آنرا برای صوابترین کار بکارببرند. ربی اباثی تلمیذ ربی یوسف معتقد است که صوابترین کار خریدن و آزاد کردن اسرای جنگی است که از همه گونه مجازات و بلیات دنیایی رنج میبرند و کسی به فکر آنها نیست.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=19}}</ref>
چنین بر میآید که یهودیان در امور قضائی نیز استقلال قابل توجهی داشتند و قادر بود متخلفین یهودی را کیفر دهند. در یک مورد ربا دستور داد یک نفر یهودی را که با یک زن غیر یهودی رابطه نامشروع داشت، شلاق بزنند. یهودی متخلق زیر شلاق درمیگذرد و این خبر به گوش شاپور میرسد. شاپور دستور میدهد ربا را سخت مجازات کنند ولی شفاعت ایفرا ربا را از مجازات میرهاند.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=19-20}}</ref>
مناسبت ربا با دربار (خصوصاً با ایفرا) آنقدر دوستانه بود که سایر روحانیون یهود نسبت به ربا مشکوک شده بودند. ربا متمول بود و او را مؤاخذه میکردند که این همه پول را از کجا آورده استآوردهاست. تا اینکه یک روز خانه ربا را از طرف دربار تاراج کرده و اموال او را میبرند و این عمل غیرمنتظره روحانیون یهود را در بی تقسیر بودن ربا قانع میکند.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=20}}</ref>
در کتاب ریگر تلمود مذکور است که ربا را به ربودن اموال خزانه سلطنتی متهم کرده، او را به زندان میاندازند. یهودیان از این واقعه سخت ناراحت شده و به آینده خود بیمناک میشوند. محققین بر این عقیدهاند که شاپور تحت تأثیر کرتیر، رئیس موبدان زرتشتی قرار داشته و اگر مداخلات و شفاعتهای ایفرا نبود، شاپور آزار و شکنجه فراوانی بر یهودیان وارد میآورد.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=20}}</ref>
در کتابی دیگر از کتب تلمود شاپور دوم با چهرهای دیگر نشان داده میشود. دو نفر یهودی بنام مریهودا و باطی در دربار میهمان شاپور بودند. وی ترنجی پوست کند و قسمتی از آن را به باطی داد و آنگاه کارد را چندین بار در زمین فروبرده، پاک کرد و قسمتی دیگر از ترنج را به مریهودا داد. تلمود توضیح میدهد که شاپور میترسید که ترشی ترنج چربی حیوانی را که احتمالاً ممکن بود روی کار مالیده شده باشد آب کند و خوردن آن برای یک یهودی مذهبی حرام بود. باطی که یهودی بودن خود را پنهان کرده بود از این حرکت شاپور ناراحت شد؛ ولی شاپور اظهار کرد که او از یهودی بودن باطی مطلع است و میداند که رسوم و سنن یهودیت را حفظ نمیکند، «به خاطر آنچه در شب گذشته اتفاق افتاد». راشی معتقد است که شب قبل، طبق معمول دربار، دو زن به اتاق مریهودا و باطی میفرستند. مریهودا زن را پس میفرستد ولی باطی شب را با یکی از آن دو زن بسر میبرد.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=20-21}}</ref>
در یک موقعیت دیگر میبینیم که شاپور در اطلاع یافتن به امور کفن و دفن در یهودیت علاقه نشان میدهد و از ربی حما پرسشهایی میکند. با علم به اینکه زرتشتیان چگونه با اموات خود رفتار میکنند، ترغیب شاپور به دانستن این نکته مذهبی بیدلیل نیست. به نظر میرسد که ربی حما میبایست بگوید: دنیا بدست ابلهان افتاده استافتادهاست.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=21}}</ref>
ربا نیز مانند شموئیل به شاپور ملقب گردیده بود. مسئله اینجاست که مقصود ربا یا ربا (با تشدید)-، هر دوی اینها کم و بیش در یک زمان میزیستهاند.<ref>{{پک|نتصر|1351|ک=شاهان ساسانی در تلمود|ص=21}}</ref>
شاپور دوم چندین شهر بنا کرد. او به خوزستان توجهی خاص داشت. جایی که اسیران جنگی روم در شهر سلطنتی ایرانشهرشاپور {{به عربی|ایرانشهرسابور}} اسکان داده شده بودند. بنای شهر نیوشابور (فارسی:نیشابور، عربی:نیسابور) را نیز به او نسبت دادهاند. در سال ۳۶۳ م، وقتی نصیبین در حکم غرامت جنگی به ایرانیان تعلق گرفت، شاپور دوم مردمانی را از شهرهای استخر و سپاهان در آنجا اسکان داد. دیگر شهرهایی که بنای آن به او نسبت دادهاند، عبارتند از: بزرج شاپور در نزدیکی بغداد در ساحل غربی دجله، خورهشاپور (در فارسی میانه:ایرانخوره شاپور) که همان شوش (کرخه) است، در این شهر آتشکدهای به نام سروشآذران (فارسی میانه: سروشآدوان) بنا کرد؛ پیروزشاپور (انبار)؛ شادروانشوشتر در خوزستان، بَوان در سپاهان، جُروان در سپاهان، که در آنجا آتشکدهای بنا کرد؛ و فرَشاپور یا فَرشاپور در سند.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
دقیقاً از زمان شاپور دوم خلق یادمانهای ساسانی در پارس متوقف میشود و در شمالغرب ایران ادامه مییابد. احتمالاً با رواج القاب و چهره جدیدی از پادشاه، کاخ سلطنتی جدیدی نیز لازم بوده استبودهاست. مکانی که به تیسفون و خوزستان (که شاپور بیشتر اوقاتش را در آنجا میگذراند) نزدیکتر باشد. سبک هنری این آثار با آثار موجود در پارس اساساً متفاوت است. در این زمان، تصویر میترا و اورمزد اهمیت بیشتری یافت. برخی از پژوهشگران بر آن اند که نقش برجسته طاق بسان در واقع شاپور دوم و مهر (میترا) و ارومزد را در دو سوی او نشان میدهد و شاپور این سنگنگاره را به یادبود پیروزیاش بر پولیانوس نقش کرده استکردهاست. نقشبرجسته دیگر در سمت چپ، بنابر کتیبهها، قطعاً شاپور دوم و شاپور سوم را نشان میدهد.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
گمان میرود از دوران شاپور، ظروف سیمین به جای سنگنگارهها ابزار تبلیغات پادشاهی شد. به نوشته منابع گرجی قرن هفتم میلادی، شاپور دوم کاسه و جام نقره هدیه میداد. در دوره پادشاهی شاپور دوم، هنر پادشاهی نیز مدون شد و تحت نظارت درآمد. گچبریهای کاخ شماره دو در کیش نیمتنه پادشاهی را نشان میدهد که برخی او را شاپور دوم میدانند و بر یافتههای خارقالعاده آذرنوش از حاجیآباد نیز چند نیمتنه شاپور دوم نقش شده استشدهاست. این مطلب نشان میدهد که از قرن چهارم میلادی گچبریها و ظروف سیمین جانشین سنگ نگارههای یادبود شده بود.<ref name="پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II">{{پک|Daryaee|2009|ک=SHAPUR II}}</ref>
== کتیبههای شاپور دوم ==
[[پرونده:Taq-e Bostan - High-relief Shapur II and Shapur III.jpg|بندانگشتی|چپ|300px| تصویری حکاکی شده، از شاپور دوم و [[شاپور سوم]]، در [[تاق بستان]] [[کرمانشاه]].]]
# در مشکین شهر، در شرق آذربایجان، در سال ۱۳۴۵ کتیبهای به زبان پهلوی کشف گردید که دارای ۲۱ سطر است. احتمالاً کتیبه در اصل به دستور نرسی به یادبود بنای دژی نگاشته شده بوده که ساختمان آن بعداً در زمان شاپور دوم به پایان رسیده استرسیدهاست. کتیبه با ذکر تاریخ ماه مهر سال ۲۷ پادشاهی شاپور دوم که معادل ۳۳۵ میلادی است، آغاز میگردد.<ref>{{پک|تفضلی|1389|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=95}}</ref>
# در ایوان (یا مغاره) کوجک طاق بستان در ۵ کیلومتری شمال شرقی شهر کرمانشاه دو نقش برجسته یکی از شاپور دوم در سمت راست و دیگری از شاپور سوم در سمت چپ آن وجود دارد. در کنار هر یک از آن دو، کتیبهای به زبان پهلوی شتکل اسم و نسب هر یک، کنده شده استشدهاست. کتیبه شاپور دوم دارای ۹ سطر و کتیبه شاپور سوم دارای ۱۳ سطر است.<ref>{{پک|تفضلی|1389|ک=تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام|ص=95-96}}</ref>
== چهره شاپور در روایتهای ایرانی و عربی ==
در کنار افسانهٔ نهادن تاج شاهی بر شکم مادرش، چندین داستان دیگر نیز در منابع ایرانی و عرب در زیستنامهٔ شاپور آمده استآمدهاست. اینگونه گزارش شده استشدهاست که او در جوانی باهوش بود و این مایهٔ آرامش و دلخوشی بزرگان و موبدان گردید. او شبی در تیسپون از خواب برخاست و غوغای مردم را شنید و چرایی آن را جویا شد. به او گفته شد که مردمان زیادی روی پلی که بر دجله کشیدهاند دررفتوآمد هستند و از آنجا او دستور داد که یک پل دیگر بسازند تا از یک پل برای رفتن از شرق به به غرب و از دیگری برای رفتن به غرب به شرق استفاده کنند. روایت شاهنامه از شاپور دو تا اندازهای با شاپور یکم آمیخته شده استشدهاست و بیشتر آن دربارهٔ لشکرکشی او در برابر اعراب و داستان دلدادگی او به مالکه و همچنین داستان رفتن او به روم است. تاختن عربها به شاهنشاهی ساسانی را به طایر نسبت دادهاند که لقب شیردل را دارد و او را رهبر قسانیان سوریه دانستهاند و شاپور سرانجام او را تا دژی در یمن دنبال کرده و او و اعراب دیگر را با سفتن شانههایشان کیفر میدهد. شاپور اینچنین به دژ وارد میشود که دختر طایر که مالکه نام داشته و مادر او، عمّهٔ شاپور (نوشه) بوده به او یاری رسانده. مالکهٔ پریچهر که دلداده شاپور شده بود به او پیامی فرستاده و پیوند خونیشان را به او یادآوری کرده و گفته استگفتهاست که اگر او را به زنی بگیرد میگذارد که او به دژ وارد شود. شاپور پذیرفته و به دز میآید، اما سرانجام مالکه را برای خیانتی که انجام داده بود میکشد.<ref name="iranica">{{یادکرد وب|نویسنده =Touraj Daryaee |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/shapur-ii |عنوان =SHAPUR II | ناشر =ENCYCLOPÆDIA IRANICA |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۱ آوریل ۲۰۱۶}}</ref>
افسانهٔ دیگری نیز دربارهٔ رفتن او به روم به ناشناسی برای سنجش میزان نیروی دشمن نیز آمده استآمدهاست. او را در آنجا شناخته و به زندان افکنده و در پوست خر میگذارند و کلید زندان را هم بدست زن قیصر میدهند. ندیمه ملکه، که از تبار ایرانی است، پوست خر را با شیر نرم میکند و خود با شاپور به ایران میگریزد. هنگامی که قیصر تیسفون را محاصره کرده، شاپور با شش هزار مرد شبانه به پادشاه مست روم و نیروهایش میتازد. سزار زندانی شده و گوش و بینیاش را میبُرند و سرانجام نیز در زندان میمیرد. این دو داستان همانندیهایی با هم دارند. نخست آنکه شاپور در هر دو آنها زیباروی است و بانویی زیبا که به همراه دشمنان است به او در گریختن یاری میرساند. دوم آنکه آن بانوها خود از تبار ایرانی هستند و از این رو به سرزمین مادری خود وفادار هستند. سوم آنکه شاپور در هر دو داستان در روبهراه کردن کارها توانا است و دشمن را با دلیری و هوش خود شکست میدهد.<ref name="iranica" />