خانهای از شن و مه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰) +مرتب (۱۴.۹ core): + رده:فیلمهای درباره مهاجرت به ایالات متحده آمریکا |
←داستان فیلم: به اشتباه آخر داستان را نوشته بودند كه پدر اسماعيل نذر كرده كه اگه زنده بماند در امريكا يك مسجد بسازد،در صورتي كه نذر كرد خان... برچسبها: ویرایشهای مشکوک به خرابکاری دارای ادبیات عامیانه ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۶:
نهایتاً، کاترین به خانه سابق خود رفته، و در آنجا اقدام به خودکشی میکند، اما خانواده بهرانی به موقع از این اقدام او جلوگیری میکنند. لستر از این حادثه مطلع گشته، و خانواده بهرانی را با تهدید اسلحه درون خانه خودشان در توالت زندانی میکند.
[[پرونده:Sand fog scene.jpg|بندانگشتی|ستوان لستر در حال تهدید سرهنگ بهرانی. اسماعیل در پشت آنها ایستاده.]]
صبح روز بعد، و پس از سپری کردن شب در توالت، سرهنگ بهرانی به لستر قول میدهد که خانه را به شهرستان باز بفروشد تا کاترین بتواند سعی کند آن را به نحوی از شهرستان پس گیرد. در ساختمان شهرداری، و قبل از امضای سند، لستر با ضرب و شتم به بهرانی هشدار میدهد که اگر کلکی توی کارش باشد، آنها را به خاک سیاه خواهد نشاند. اسماعیل (پسر بهرانی) در آن هنگام سریعاً اسلحه کمری را از لستر گرفته و به او نشانه میرود. اوضاع وخیم میشود و اسماعیل در این گیرودار توسط دو پلیس دیگر در آن نزدیکیها که سروصداها را شنیدهاند بطور اشتباهی تیر میخورد و راهی بیمارستان میشود. در بیمارستان، بهرانی به سجده افتاده و با خدا نذر میکند که اگر پسرش جان سالم بدر برد،
لستر به زندان میافتد، و بهرانی که از مرگ پسرش دیوانه شده است به خانه باز میگردد و بدون بازگو کردن وقایع به نادیا لبخند میزند و میگوید: «وقتش فرا رسیده که به [[اصفهان]] باز گردیم»، و از اینکه او را سالها از وطنش دور کرده ازو پوزش میطلبد. او سپس مخفیانه در چای نادیا سم کشندهٔ خوابآور میریزد، و نادیا را پس از فرورفتن در خواب مرگ در تخت میخواباند. سپس یونیفرم افسری نیروی هوایی شاهنشاهی خود را پوشیده، و در حالی که به خاطرات خودش و همسرش در سواحل [[دریای خزر]] میاندیشد، به زندگی خود پایان میدهد و در کنار نادیا جان میسپارد. کاترین جسد آنها را مییابد و میگرید.
|