شاه سلطان حسین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: دربند⟸زندان|دربند، تعرضاتی⟸تعارضاتی، تقریبآ⟸تقریبا، حاکمین⟸حاکمان، خواجهسرایان⟸خواجه سرای... برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۴۴:
== همسران ==
[[محمدهاشم آصف]] در کتاب رستمالتواریخ شمار همسران دائم شاه حسین را حدود ۱۰۰۰ نفر از بلاد و اقوام مختلف کشور ذکر میکند که در [[حرمسرا]]یی بسیار مجلل زندگی میکردند.{{مدرک}} قوت جنسی او را میستاید و مینویسد که «روز و شب در اکل و [[آمیرش جنسی|مجامعت]] بسیار حریص و بیاختیار بود و به جهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکرهٔ ماهرو را فرمود… از برای وی [[متعه]] نمودند… و در مدت بیستوچهار ساعت ازالهٔ بکارت آن دوشیزگانِ دلکشِ طناز و آن لعبتانِ شکرلبِ پرناز نمود و بازمانند عزبان هل من مزید میفرمود»<ref>محمدهاشم آصف، رستمالتواریخ، ص ۸۲</ref> علاوه بر این سنتی در آن دوران رایج بود که مردانی که همسر یا دختری بسیار زیبا داشتند آن را طلاق میگفتند تا برای تلذذ پادشاه به ازدواج موقت او درآیند؛ «به این مراسم خوب و به این آئین مرغوب مذکور، ازالهٔ بکارت سه هزار دخترِ
== سیاست مذهبی شاه سلطان حسین ==
[[پرونده:شاه سلطان حسین و درباریان.jpg|بندانگشتی|300px|توزیع هدایا در جشن نوروز توسط شاه سلطان حسین در اصفهان (۱۱۳۴ قمری)]]
دیانت شاه سلطان حسین باعث شد تا علمای شیعه از او حمایت کنند. طوری که در ابتدای سلطنتش فقیه نامی عالم [[تشیع]] [[محمد باقر مجلسی]] از او جانبداری کاملی به عمل آورد. مورخین ذکر میکنند که شاه سلطان حسین در زمان تاجگذاری اجازه نداد که صوفیان طبق رسم معمول او را با شمشیر احاطه کنند و در عوض [[محمد باقر مجلسی]] را برای این کار فراخواند. محمدباقر مجلسی تاج شاهی را بر سر او گذاشت و خطابهای در ضرورت رفع فسوق و مناهی ایراد کرد. دربار صفوی در آن زمان از یک سو زیر نفوذ فقها (در رأس آنان شیخالاسلام محمدباقر مجلسی) بود و از سوی دیگر،
شاه، دلش میخواست روزی معین به عنوان روز ولادت [[امام علی]] علیه السلام رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود.
وی برای این کار علمای [[اصفهان]] را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد.
خط ۷۳:
پس از بازگشت میرویس به قندهار، گرگین خان، او را تحت فشار قرار داد و دخترش را از او خواست. میرویس دختر دیگری را به نام دختر خود پیش گرگین فرستاد و تا حدّی دل او را نسبت به خود نرم نمود. در سال ۱۱۱۳ او را به باغی دعوت کرد و همانجا او را کشت. سپس با پوشیدن لباس او، توانست وارد قلعه شده و همه اطرافیان او را بکشد. پس از این موفقیت، غلجائیان را به کمک فتوایی که از علمای سنّت، مبنی بر وجوب جنگ با شیعه گرفته بود علیه پادشاه ایران برانگیخت. در این کار، اورنگ زیب پادشاه هند نیز او را تحریک کرد.
پس از رسیدن خبر قتل گرگین، شاه سلطان حسین برادرزاده او کیخسرو خان را برای سرکوبی میرویس فرستاد. او قندهار را محاصره کرد و یک سال نیز آن جا را در محاصره داشت. با این که محصورین تسلیم شدند ولی او از نادانی به آنها جواب مساعد نداد تا این که با وجود داشتن بیست و پنج هزار سرباز شکست خورد و کشته شد. این اتفاق، اعتماد به
=== شورش افغانان ابدالی ===
خط ۹۱:
{{پایان وسطچین}}
همه این عوامل باعث شد شورشیان جسورانهتر به نافرمانی بپردازند و در سال ۱۷۲۱ میلادی [[محمود افغان]] کرمان را محاصره کرد و از آنجا عازم اصفهان پایتخت صفویه شد. شاه سلطان حسین در اصفهان ماند و افغانها به محاصره شهر پرداختند. او [[شاه تهماسب دوم|طهماسب]] شاهزاده را برای جمعآوری قوا به [[کاشان]] و [[قزوین]] فرستاد ولی طهماسب به جای این کار به
== سقوط اصفهان ==
خط ۹۷:
== نقش شاه سلطان حسین در سرنگونی سلسله صفوی ==
اوّلین اشتباهی که از او
فساد سازمان حکومتی، جایگاه اوباش در مناصب دولتی، غارتگریهای
از نظر داخلی تربیت بد شاهزادگان در دربار صفوی مهمترین مشکل را درست کرد. این اشتباه را خود شاه عباس اول شروع کرد. او نسبت به فرزندانش بدبین بود و ولی عهد خود صفی میرزا را نیز کشت. چون نسبت به او مشکوک بود. شاه عباس همه افراد نزدیک به خود را حذف کرد تا فقط خودش بماند. اما تصور نمیکرد که باید برای بعد از خود او هم کسی بماند. بالاخره او نوه اش را جانشین خودش کرد که همان شاه صفی است. از آن به بعد برای تردیدی که نسبت به شاهزادگان داشتند آنها را در داخل دربار و پنهان نگاه میداشتند تا قزلباشان از آنها سوءاستفاده نکنند. این وضعیت ادامه یافت تا این که افرادی مانند شاه سلیمان و پسرش شاه سلطان حسین به قدرت رسیدند که تربیت سیاسی کافی نداشتند و چون در بچگی زندگی آرامی داشتند روحیاتشان هم آرام بود و در وقت بالا گرفتن مشکلات کاری از دستشان برنمیآمد.<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/37300 حکومت داری به شیوه شاه سلطان حسین صفوی]</ref> هرچند که زمینههای سقوط صفویه در زمان [[شاه عباس یکم]] پایهریزی شد اما شاه سلطان حسین، مقصر اصلی سقوط این سلسلهاست چرا که
شاه سلطان حسین بهقدری به امور کشور بیاعتنا بود که در پاسخ به هر چیزی که به او اطلاع میدادند و هر کاری که انجام میدادند فقط به گفتن «یخشی دور» (بسیار خوب است) بسنده میکرد چنانکه یکی از معاصران وی در اینباره سرودهاست:<ref>[[عبدالحسین نوایی|نوایی، عبدالحسین]]، ''[[متون تاریخی به زبان فارسی]]''، [[سمت]]، ۱۳۷۵. (ص ۲۰۶ به نقل از [[مجمعالتواریخ]])</ref>
خط ۱۰۹:
== رابطه با روسها ==
پطر کبیر که میخواست از راه ایران به [[خلیج فارس]] و [[هندوستان]] راه یابد ابتدا از طریق مسالمت درآمده شخصی را به نامآوری به دربار شاه سلطان حسین فرستاد. شاه، او و همراهانش را به گرمی پذیرفت و حاضر شد امتیازاتی به تجّار روس بدهد. هفت سال بعد پطر، سفیر دیگری به ایران فرستاد و از
ابتدا به عنوان جنگ با شاه سلطان حسین، بعد به بهانه کمک به او سپس به اسم طرفداری از شاه طهماسب دوّم (پس از سقوط اصفهان) از حدود سال ۱۱۳۴ به قفقاز حمله کرد و تمام سواحل [[دریای خزر]] را از دربند تا حدود [[استراباد]] تصرّف کرد.
خط ۱۱۶:
== دوران حکومت ==
از بناهای مهم عهد شاه سلطان حسین، مدرسه چهار باغ است که توسط مادرش این بنا نهاده شد که از شاهکارهای آثار عهد صفوی محسوب میشود.<ref name="شاه سلطان حسین" /> سال ساخت بنا از ۱۱۱۶ تا ۱۱۲۲ میباشد و مجموعهای از هنر کاشیکاری است. این مدرسه بدین جهت به مادر شاه معروف است که مادر وی موقوفات بسیاری از جمله کاروانسرای عباسی (که اکنون ساختمان ارگ عظیم نقش جهان به جای آن در مرکز اصفهان ساخته شدهاست) و بازارچه و … را [[وقف]] این مدرسه و طلاب ان کرده بود که در حمله افغانها این اسناد به همراه کتابخانه بی نظیر این مدرسه همه نابود گردید. مفتی آنها، یعنی ملا زعفران و سایر علمای افغان، مردم اصفهان را [[رافضی]] و [[مشرک]] خواندند و این شهر را مفتوح العنون قلمداد کردند. جماعت یاغی افغان تا هر کجا میتوانستند و فرصت داشتند، املاک و اراضی وقف را جزو خالصه و تحت تصرف خود درآوردند و طومارها و
در این زمان رقبات دفتری صفویه که تشخیص قُری را از دولتی و
از نظر تعداد و تنوع سکههای به دست آمده از دوران شاهان صفوی، دوران شاه سلطان حسین بیشترین تعداد را تشکیل میدهند. بر روی کلیهٔ سکههای مربوط به دوران شاه سلطان حسین نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسولالله علی ولیالله» و گاهی همراه با نام دوازده امام نقش بسته و درپشت آنها، از شش نوع شعر یا عبارت با ذکر نام محل ضرب استفاده شدهاست. در سالهای پایانی حکومت شاه سلطان حسین سکههای نقرهٔ تقلبی رواج یافت. نمونهای از سکههایی که از این دوران به دست آمده، یکی سکهٔ عباسی از جنس [[نقره]] به وزن ۲٫۷ گرم است که در ۱۱۱۱ هجری قمری ضرب و بر روی آن نام امامان ذکرشده است. در پشت سکه، شعر «گشت صاحب سکه از توفیق ربالمشرقین در جهان کلب امیرالمؤمنین سلطان حسین» و در پایین و حاشیهٔ آن، مکان ضرب نقش بسته. سکهٔ بعدی، که آن هم عباسی و از جنس نقره است، در ۱۱۳۰ هجری قمری ضرب شده. در پشت این سکه نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و در پایین آن، مکان ضرب، نقش بستهاست. سکههای پنج شاهی ای نیز از جنس نقره ضرب شده که مستطیلی شکل اند. این سکه در ۱۱۲۶ هجری قمری ضرب شد. بر روی این سکه، فقط نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسولالله علی ولیالله» و در پشت آن، نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و مکان ضرب نقش بستهاست. نوع دیگری از سکههای مربوط به این دوران سکهای است از جنس [[برنز]] که در ۱۱۰۸ هجری قمری به وزن ۱٫۹ گرم و قطر ۲۳ میلیمتر ضرب شده. بر روی این سکه، نقش یک پرنده همراه با خوشهٔ گندم و در پشت، آن نوشتهٔ «ضرب [[ایروان]]» به چشم میخورد.
خط ۱۵۹:
* شاهدخت شهبانو بیگم، با میرزا مقیم خلیفه سلطانی پسر میرزا محمود نصیر خلیفه سلطانی ازدواج کرد.
* شاهدخت [[فاطمهسلطان بیگم|فاطمه بیگم]]، درسال ۱۷۳۰ با [[رضاقلی میرزا]] پسر [[نادرشاه افشار]] ازدواج کرد.
* شاهدخت [[جانآغا بیگم]]، درسال ۱۷۳۱ با [[شاه سلیمان دوم]] پسر شهربانو بیگم
* شاهدخت [[مریم بیگم (شاه سلطان حسین)|مریم بیگم]]، در سال ۱۷۳۱ با میرزا مرتضی خلیفه سلطانی ازدواج کرد، او همچنین مادر [[شاه اسماعیل سوم]] بود.<ref name=" «پرشیا - سلسله صفوی - شجرهنامه»" />
|