نبرد مرج راهط: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Parisa moghadam99 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱:
{{جعبه جنگ|جنگ=مرج راهط|قسمتی از=|تصویر=|زیرنویس=|زمان=۶۴هجری قمری|مکان=شرق مرج راهط|مختصات=|علت=انتخاب مروان بن حکم به خلافت و درگیری کلبیان و قیسیان بر سر این موضوع|قلمرو=|نتیجه=شکست قیسی ها،قیسی‌ها، شناخته شدن مروان به عنوان خلیفه و یکپارچه شدن شام بدست مروان|جنگنده۱=|جنگنده۲=|جنگنده۳=|فرمانده۱=مروان بن حکم|فرمانده۲=ضحاک بن قیس|قوای۱=|قوای۲=|خسارات۱=کشته شدن ضحاک به همراه شمار بسیاری از اشراف قیسی در شام|خسارات۲=|خسارات۳=|یادداشت=}}
 
'''جنگ مرج راهط''' در دوره یدورهٔ امویان، [[مروان بن حکم]] اتفاق افتاد. این جنگ میان [[قیسیان]] و [[کلبیان]] بود که قیسیان هواخواه عبدالله بن زبیر و به فرماندهی [[ضحاک بن قیس]] و کلبیان به هواخواهی مروان بن حکم به پا خواستند؛ که سرانجام به سود کلبیان پایان یافت و مروان [[خلیفه]] شناخته شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|ناشر=مرکز نشر دانشگاهی|سال=۱۳۶۲|شابک=|مکان=تهران|صفحات=۱۸۲}}</ref>
 
== زمینه‌های جنگ ==
 
[[بنی امیه]] در سایه انشعابهای جهان اسلام، برای نجات خلافت خود که به سقوط تهدید می شد،می‌شد، گرد هم آمدند. با انهدام حکومت مرکزی و پراکنده شدن خانواده یخانوادهٔ حاکم، نفوذشان رو به [[کاستی]] گذاشت. حزب [[یمنی]] و قبیله یقبیلهٔ [[کلبی]] در دربار اموی نفوذ داشت. وی نیرو و ریشه یریشهٔ حکومت بود و به رهبری [[حسان بن مالک]] در حفظ و نگهداری امتیازاتش بسیار کوشا بود. به امویان دل بسته بود، طرفداران او از انتقال خلافت به [[حجازی هاحجازی‌ها]] (بعد از اینکه معاویه آن را به شام منتقل کرد) وحشت داشتند. اما حزب [[قیسی]] از جنگ یزید با مردم مدینه به خشم آمد. این حزب با رهبرش ضحاک بن قیس فهری جایگاهی یافت که با حزب یمنی رقابت میمی‌کرد. کرد.بعد از مرگ معاویه دوم، ضحاک امیر سرزمین[[شام]] شد و رخداد هایرخدادهای سیاسی برخاسته از این مقام، جایگاه مهمی به خزب او داد؛ به گونه ای که فرصتی به دست آورد تا به شکل غیر رسمیغیررسمی جای خالی را پر کند. هم زمان،هم‌زمان، [[قیسی هاقیسی‌ها]] در سایه سست شدن خانواده یخانوادهٔ [[اموی]] و دعوت [[ابن زبیر]]، فرصت دیگری به دست آوردند تا بر کلبی هاکلبی‌ها چیره شوند و مواضع قدرت را از چنگ آنها درآورند. ایشان این مواضع را به علت هم پیمانی با [[معاویه]] کسب کرده بودند. ضحاک که از سوی [[ابن زبیر]] به عنوان نماینده ینمایندهٔ او در سرزمین [[شام]] تعیین شده بود، هواداری از او را اعلان کرد. وحدت کلمه یکلمهٔ امویان متلاشی شد و ایشان بر سر منصب [[خلافت]] به جدال برخاستند و هوادارانشان به سه دسته تقسیم شدند:
==زمینه های جنگ==
[[بنی امیه]] در سایه انشعابهای جهان اسلام، برای نجات خلافت خود که به سقوط تهدید می شد، گرد هم آمدند. با انهدام حکومت مرکزی و پراکنده شدن خانواده ی حاکم، نفوذشان رو به [[کاستی]] گذاشت. حزب [[یمنی]] و قبیله ی [[کلبی]] در دربار اموی نفوذ داشت. وی نیرو و ریشه ی حکومت بود و به رهبری [[حسان بن مالک]] در حفظ و نگهداری امتیازاتش بسیار کوشا بود. به امویان دل بسته بود، طرفداران او از انتقال خلافت به [[حجازی ها]] (بعد از اینکه معاویه آن را به شام منتقل کرد) وحشت داشتند. اما حزب [[قیسی]] از جنگ یزید با مردم مدینه به خشم آمد. این حزب با رهبرش ضحاک بن قیس فهری جایگاهی یافت که با حزب یمنی رقابت می کرد.بعد از مرگ معاویه دوم، ضحاک امیر سرزمین[[شام]] شد و رخداد های سیاسی برخاسته از این مقام، جایگاه مهمی به خزب او داد؛ به گونه ای که فرصتی به دست آورد تا به شکل غیر رسمی جای خالی را پر کند. هم زمان، [[قیسی ها]] در سایه سست شدن خانواده ی [[اموی]] و دعوت [[ابن زبیر]]، فرصت دیگری به دست آوردند تا بر کلبی ها چیره شوند و مواضع قدرت را از چنگ آنها درآورند.ایشان این مواضع را به علت هم پیمانی با [[معاویه]] کسب کرده بودند. ضحاک که از سوی [[ابن زبیر]] به عنوان نماینده ی او در سرزمین [[شام]] تعیین شده بود، هواداری از او را اعلان کرد. وحدت کلمه ی امویان متلاشی شد و ایشان بر سر منصب [[خلافت]] به جدال برخاستند و هوادارانشان به سه دسته تقسیم شدند:
_حسان بن مالک، خالد بن یزید بن معاویه را تأیید کرد؛
_برخی از رهبران به [[مروان بن حکم]] گرویدند؛
_گروه سوم، از عمرو بن سعید بن عاص پشتیبانی کردند.
سرانجام، طبق قرار بزرگان [[بنی امیه]]، کنگره ای در [[جابیه]] برگزار شد و دربارهدربارهٔ انتخاب خلیفه بعدی تبادل نظر کردند. ریاست این کنگره با [[حسان بن مالک]] بود. مروان به علت پیری و تجربه شانس و اقبال بیشتری داشت، به گونه ای که در یک موقعیت استثنایی، برای حکومت انتخاب شد. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمدسهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۵}}</ref>کنگره به نفع وی و انتخاب او به خلافت از سوی همه یهمهٔ اعضای حاضر در جلسه، پایان یافت. [[کلبی هاکلبی‌ها]] از کنگره راضی بیرون آمدند؛ زیرا نامزد ایشان، خالد بن یزید، به عنوان ولی عهد تعیین شده به شرط آنکه خلافت بعد از او به عمرو بن سعید برسد. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمدسهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۶}}</ref>با این انتخاب معلوم بود که [[درگیری]] قیسی و کلبی از نو آغاز شده استشده‌است. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|ناشر=مرکز نشر دانشگاهی|سال=۱۳۶۲|شابک=|مکان=تهران|صفحات=۱۸۱}}</ref>بدین ترتیب، پادشاهی از شاخه یشاخهٔ [[سفیانی]] به شاخه یشاخهٔ [[مروانی]] منتقل و میان یمنی هایمنی‌ها وحدت کلمه حاصل شد و هم پیمانان [[اموی_یمنی]] مشکل وحدت موضع سیاسی را در حکومت حل کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمدسهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۶}}</ref>
 
== جنگ مرج راهط ==
از دیدگاه امویان، انتخاب مروان بن حکم به خلافت گام موفقی بود، اما بیشتر، دشواری حل مشکل[[قیسی هاقیسی‌ها]] مانع کار او بود. ضحاک بن قیس با بیرون رفتن کار از دست [[ابن زبیر]] به خشم آمد و دمشق را به سوی شرق [[مرج راهط]] و پادگان آنجا ترک کرد و نعمان بن بشیر، استاندار [[حمص]] و زفر بن حارث، حاکم [[قنسرین]]، کاملاکاملاً آشکار بود که آماده یآمادهٔ جنگ شده اند،شده‌اند، لذا مروان تصمیم گرفت که ثابت کتد شایسته یشایستهٔ پذیرش مسئولیت و دفاع از خلافت است. بدین گونه طرفین رو در روی هم قرار گرفتند که به درگیری قبایلی و جنگ داخلی منجر شد. [[مروان]] با چیرگی بر [[دمشق]] و بیرون راندن کارگزاران ضحاک از آنجا، به نخستین پیروزی سیاسی دست یافت. سپس یارانش را جمع کرد و برای رویارویی با اجتماع قیسی هاقیسی‌ها به [[مرج راهط]] رفت. میان دو طرف گفت و گو هاییگوهایی برای رسیدن به صلح، به مدت بیست روز ادامه یافت. در ضمن گفت و گو خبر رسید که مروانیان بر دمشق چیره شده، کارگزار ضحاک را از آنجا بیرون کرده، خلافت مروان را اعلان نموده اند،نموده‌اند، از این رو گفت و گو هاگوها متوفق شد. سرانجام [[رویارویی]] برای تعیین سرنوشت، رخ داد و در نبرد مشهوری که در ذی القعده ۶۴ق/۶۸۴م میان دو طرف روی داد؛ قیسی هاقیسی‌ها در مقابل یمنی هایمنی‌ها شکست خورده، نیروی شان از بین رفت. ضحاک به همراه عده یعدهٔ بسیاری از اشراف قیسی در [[شام]] کشته شد. زفر بن حارث کلابی بعد از جنگ به قرقسیا فرار و آنجا را تصرف کرده، در آنجا پناه گرفت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمد سهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۶}}</ref> هنگامی که سپاه مروان به سوی او رفت، از آنجا نیز گریخت و به عراق پیوست. همچنین نعمان بن بشیر به حمص فرار کرد؛ گروهی از مردم آنجا او را تعقیب کرده، کشتند. ناتل بن قیس نیز از فلسطین فرار کرد و بدین سبب کار مروان در [[شام]] و [[فلسطین]] سامان یافت. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمد سهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۷}}</ref>هرچند در این درگیری [[کلبیان]] پیروز گشتند، اما کینه توزیکینه‌توزی دو نژاد سختتر شد، چه، در آیین قبیله ای رسمی معروف است که [[خون]] را باید با خون شست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|ناشر=مرکز نشر دانشگاهی|سال=۱۳۶۲|شابک=|مکان=تهران|صفحات=۱۸۲}}</ref>
 
== نتایج جنگ مرج راهط ==
تعصب یمنی بر قیسی در جنگ مرج راهط پیروز شد و دارای آثار خطرناکی در تجدید دشمنی [[سنتی]] میان دو طرف متعصب و شعله ورشعله‌ور شدن آتش آشوب در دیگر نقاط جهان اسلام بود و در نتیجه میان یمنی هایمنی‌ها و قیسی هاقیسی‌ها در مناطق متعددی از حکومت اسلامی جنگ درگرفت. مروان شام را [[یکپارچه]] کرد و نفوذش را در آنجا گستراند. همچنین فلسطین [[مطیع]] او شد. [[مصر]] به علت اهمیت فراوانش گام دوم او بود؛ زیرا با تصرف آنجا وضعش در مقابل ابن زبیر تقویت می شدمی‌شد. مشهور است که بیستر مصریان دل در گرو [[بنی امیه]] داشتند و بیعت آنها با [[ابن زبیر]] استوار نبود. از این رو بعد از چیره شدن مروان بر عبدالرحمن بن جحدم، استاندار ابن زبیر در مصر، در جمادی الآخر ۶۵ق/۶۸۵م دستیابی به مصر برای او کار دشواری نبود. مروان بعد از دوماه اقامت در مصر و مرتب کردن اوضاع اداری آن، پسرش [[عبدالعزیز]] را استاندار آنجا نمود و به شام بازگشت تا با خطر ابن زبیر مقابله کند. وی دو سپاه آماده کرد: یکی را به فرماندهی [[حبیش بن دلجه]] (از فرماندهان معاویه در صفین و از فرماندهان یزید در واقعه حره) به حجاز فرستاد و دیگری را به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] به جنگ زفر بن حارث به قرقسیا اعزام کرد تا پس از فراغت از کار جزیره، برای غلبه بر عراق عازم آنجا شوند. سپاه اعزامی به [[حجاز]]، هنگام ورود به [[مدینه]] شکست خورد و زبیری هازبیری‌ها پیروز شدند؛ اما ابن زیاد به سمت جزیره رفت و در آنجا خبر [[مرگ]] مروان را دریافت کرد. بدین گونه مرگ مروان بن حکم در هلال رمضان ۶۵ه۶۵ه‍. ق/نیسان۶۸۵ فرارسید و نتوانست حجاز و عراق را به [[حاکمیت]] امویان بازگرداند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمدسهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۷}}</ref> رفتار مروان بر خانواده یخانوادهٔ اموی گران افتاد و چنانکهچنان‌که نوشته اند،نوشته‌اند، [[مادر خالد]] وی را خفه کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|ناشر=مرکز نشر دانشگاهی|سال=۱۳۶۲|شابک=|مکان=تهران|صفحات=۱۸۲}}</ref> وی بعد از اینکه کلبی هایکلبی‌های پشتیبان خالد بن یزید را قانع کرد که وی توانایی ایستادگی در مقابل ابن زبیر را ندارد، خلافت را به دو فرزندش [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] سپرد و آنچه در جابیه مبنی بر سپردن حکومت به [[خالد بن یزید]] بعد از مروان و [[عمرو بن سعید]] تصویب شده بود، از بین رفت؛ زیرا آن ضرورتی بود که اینک آن ضرورت وجود نداشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دولت امویان|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمد سهیل|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه|سال=۱۳۸۹|شابک=|مکان=قم|صفحات=۸۷ و ۸۸}}</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
 
== منابع ==
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=شهیدی|نام=سید جعفر|عنوان=تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان|سال=۱۳۶۲|ناشر=مرکز نشر دانشگاهی}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=طقوش|نام=محمدسهیل|ترجمه=حجت اللهحجت‌الله جودکی|عنوان=دولت امویان|سال=۱۳۸۹|ناشر=پژوهشگاه حوزه و دانشگاه}}