تبرستان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
+عکس
←‏تاریخ: ابرابزار
خط ۲۲:
 
=== پیش از اسلام ===
از شیوه حکومت و حاکمان طبرستان پیش از اسلام اطلاعات محدودی وجود دارد. طبق آنچه در کتب تاریخی یونانیان آمده، [[اتو فرادات]] در زمان [[حمله اسکندر]] حاکم تپورستان بوده و [[اسکندر مقدونی]] او را به مقام خویش ابقا کرد ولی [[آماردها]] حاضر به اطاعت نشدند و به کمک درختان در جنگل پنهان می‌شدند و در برابر سپاهیان اسکندر مقاومت نمودند و حتی اسب محبوب اسکندر، بوسفال، را ربودند؛ ولی سرانجام اسکندر با تهدید و به آتش کشیدن بخش‌هایی از جنگل توانست آنان را مطیع ساخته و حکومتشان را به اتو فرادات سپارد. پس از اسکندر، در زمان [[سلوکیان]] اسماً آماردها جزئی از ولایات سلوکی بودند منتهی هیچ جنگی میان آنان رخ نداد و به احتمال زیاد آماردها به استقلال دست یافته بودند. پس از این در زمان [[اشکانیان]] است که [[فرهاد یکم]] به جنگ آماردها رفت و آن‌ها را به اجبار به ناحیهٔ [[دربند (روسیه)|دربند]] کوچاند.<ref name="سکندری">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۳۴–۳۶}}</ref> آن گونه که از [[نامه تنسر به گشنسب]] پیداست، سلسلهٔ دیگری علیه سلوکیان در کرانه‌های دریای مازندران شکل گرفت که در عصر [[اردشیر بابکان|اردشیر ساسانی]] به [[گشنسب]] به ارث رسیده بود. گشنسب و اخلاف او تا زمان حکومت [[قباد اول ساسانی|قباد ساسانی]] بر سراسر [[پتشخوارگر]] فرمانروایی نمودند و جزئی از ناحیهٔ شمالی [[امپراتوری ساسانی]] بودند.<ref name="اسی">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|پیوند نویسنده=اسمعیل مهجوری|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۲۴–۲۶}}</ref> پس از گشنسب‌شاهان، [[کاووس پسر کی‌قباد|کیوس]]، شاهزادهٔ ساسانی و برادر بزرگتر [[انوشیروان]]، در سال ۵۲۹ میلادی عازم طبرستان شد و فرمانروایی این نواحی را برای مدتی، تا سال ۵۳۶ میلادی، در دست داشت. پس از کیوس، به دستور [[انوشیروان]] خاندان [[خاندان زرمهر|زرمهر]] به تبعیت از ساسانیان در منطقه مستقر شدند و تا سال ۶۸۵ میلادی، در سراسر پتشخوارگر فرمان می‌راندند. در این سال مقارن با [[حمله اعراب به ایران|حمله عرب‌ها به ایران]]، شاهزاده‌ای به نام [[گیل گاوباره]] توانست با مسالمت [[آذر ولاش]]، واپسین زرمهرشاه، را کنار راند و سراسر پتشخوارگر را به دست گرفت.<ref>هاسنت لویی رابینو. ''مازندران و استرآباد''. ترجمه وحید مازندرانی، ۱۳۶۵. ص ۲۰۲.</ref>
 
=== بقایای ساسانی ===
پس از مرگ [[یزدگرد سوم]] و نابودی امپراتوری ساسانی، گیل گاوباره در سال ۶۵۱ میلادی، علم استقلال بیافراشت و با ایجاد [[گاهشماری طبری]] به نام «اسپهبد طبرستان، گیل گیلانشاه و پتشخوارگر پتشخوارگران» برای خود سکه ضرب کرد. پس از گیل گاوباره دو فرزند او [[دابویه]] و [[پادوسپان یکم|پادوسپان]] هر کدام دودمانی بنا نهادند.<ref name="باو و گاوباریان">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهجوری|نام=اسمعیل|عنوان=تاریخ مازندران|کتاب=تاریخ مازندران|جلد=۱|سال=۱۳۴۲|چاپ=ساری|صفحه=۴۹–۵۱}}</ref>
 
دابویه و فرزندانش حکومت پدر را به ارث برده و با نام [[دابویگان]] حاکمان مستقل سراسر پتشخوارگر بودند. آن‌ها در زمان [[فرخان بزرگ]] پایتخت خود را از گیلان به [[پیشینه ساری|سارویه]] منتقل کرده و تا سال ۷۶۱ میلادی، یعنی در زمان خلافت [[منصور عباسی]] و خودکشی [[اسپهبد خورشید]]، آخرین فرمانروای دابویی، به حکومت پرداختند.<ref>اعظمی سنگسری، چراغعلی. نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال دوازدهم، شمارهٔ پانزده. تهران: چاپ کاویان. اسفند ۱۳۵۲</ref> دیگر نسل گیل گاوباره با نام [[پادوسپانیان]] در قالب حکومتی محلی و کوچک در [[رویان]] باقی ماندند و در دوره‌ای طولانی میان سال‌های ۶۵۵–۱۵۹۸ میلادی بر نواحی خود مستقر بودند.<ref>[http://www.iranicaonline.org/articles/baduspanids-a-dynasty-ruling-ruyan-and-rostamdar-from-the-late-5th-11th-to-the-10th-16th-century-with-the-title-of-ostand ایرانیکا]</ref>
 
دیگر نسل گیل گاوباره با نام [[پادوسپانیان]] در قالب حکومتی محلی و کوچک در [[رویان]] باقی ماندند و در دوره‌ای طولانی میان سال‌های ۶۵۵–۱۵۹۸ میلادی بر نواحی خود مستقر بودند.<ref>[http://www.iranicaonline.org/articles/baduspanids-a-dynasty-ruling-ruyan-and-rostamdar-from-the-late-5th-11th-to-the-10th-16th-century-with-the-title-of-ostand ایرانیکا]</ref>
 
در زمان فرار یزدگرد به سوی خاور، یکی از همراهان او [[باو]] بود. باو از نوادگان کیوس بود و در زمان گریز با اجازهٔ یزدگرد از او جدا شده و به طبرستان آمد تا از یک آتشکده زیارت نماید. وی در طبرستان بود که خبر مرگ شاهنشاه ساسانی را شنید، فلذا در آتشکده عزلت گزید. در زمان حکومت دابویه، به علت دوری پایتخت اولیهٔ دابویگان از مرزهای شرقی طبرستان، مهاجمین از این نواحی به طبرستان هجوم می‌آوردند. به همین سبب مردم از باو خواستند تا به رهبری آنان شتابد و مهاجمان را دور سازد. باو با شروطی درخواست را پذیرفت و بدین شکل حکومت [[باوندیان]] شکل گرفت که تا سال‌ها در مرزهای شرقی طبرستان برقرار بود.<ref name="باو و گاوباریان" />
سطر ۴۲ ⟵ ۴۰:
پس از دو یا سه نسل علویان طبرستان و گیلان از شعارهای عدالت‌طلبانهٔ نخستین خود عدول کرده و به کنار رانده شدند. این اوضاع زمینه را برای قیام اشرافی که نسب خود را به ساسانیان می‌رساندند، فراهم نمود و در این منطقه نیاز به حکومتی بود که هر دو قشر شیعیان و زرتشتیان را اقناع کند.<ref>مفرد، محمدعلی. ظهور و سقوط آل‌زیار. تهران: انتشارات رسانش، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵. ص ۱۵۰–۱۵۳.</ref> از سوی دیگر، در اواسط قرن سوم هجری خلافت عباسی با جنبش‌های استقلال‌طلبانه‌ای مواجه شد که ضعف سیاسی او را در پی داشت. این جنبش‌ها در میان ایرانیان، که از پیش منتظر فرصتی برای شورش بودند، با ظهور دولت‌هایی مانند [[سامانیان]] و [[صفاریان]] این روند آغاز شد و از اوایل قرن چهارم هجری در شمال ایران جنبش‌های گوناگونی علیه خلیفه آغاز شد که [[اسفار بن شیرویه]]، [[ماکان کاکی]]، [[سالاریان]]، [[زیاریان]] و [[آل بویه]] از این دسته‌اند.<ref name="بویه">سجادی، صادق. «[https://web.archive.org/web/20101218044310/http://cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=388 آل بویه]». در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. یکم. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۱-۱. بایگانی‌شده در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰.</ref>
 
[[File:Mardawij_-_Salar_-_Makan_(320).png|thumb|250px|چپ|قلمرو حاکمین دیلمی پس از نابودی حکومت علویان: {{راهنمای رنگی|green|ماکان}}{{راهنمای رنگی|red|سالار}} {{راهنمای رنگی|yellow|اسماعیلیان}}{{راهنمای رنگی|lightblue|مرداویج (پررنگ: ابتدای ۳۱۹ ه‌قه‍.ق - کم‌رنگ: پایان ۳۱۹)}}]]
عده‌ای از سپاهیان بلند مرتبهٔ علویان طبرستان پس از افول این حکومت علم استقلال برافراشتند. از جمله این سپاهیان پیشین [[مرداویج زیاری]] بود که قصد احیای امپراتوری ساسانیان را داشت. او نواحی بسیاری را در سال ۳۱۹ هجری فتح کرد و سلسله‌یسلسلهٔ [[زیاریان]] را تاسیستأسیس نمود. مرداویج در اوج قدرت خود به قتل رسید. <ref>{{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=رضازاده لنگرودی|نام=رضا|نشانی=http://lib.eshia.ir/23019/1/6442/مرداویج|عنوان=مَرداویج|ناشر=[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهان اسلام]]|جلد=-|تاریخ=۱۳۸۹|تاریخ بازبینی=۲ سپتامبر ۲۰۱۶|ref=harv| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6kb5KpCu8 | تاریخ بایگانی = ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب| نام خانوادگی =رضازاده لنگرودی| نام = | عنوان= گیلان‌نامه، مجموعه مقالات گیلان‌شناسی|به کوشش=م. پ. جکتاجی| فصل= جنبش مرداویج گیلی| ناشر = |جلد=دوم| شابک= | ref = harv}}</ref> پس از مرگ مرداویج، [[آل بویه]] که پیشتر در خدمت او بودند، قدرت یافته و جانشین مرداویج، [[وشمگیر]]، را شکست دادند و پس از آن حکومت زیاریان به طبرستان محدود شد ولی آل بویه به چنان قدرتی دست یافت که خلیفه مطیع آنان گشت.<ref name="بویه" />
 
با روی کار آمدن خاندان‌های ترک‌تبار در ایران، غزنویان موفق شدند طبرستان را رسماً فتح کنند ولی به حاکمان محلی (به طوربه‌طور مثال باوندیان و پادوسپانیان) خودمختاری دادند و به خراج، خطبه و سکه بسنده کردند. آن‌ها در [[تاریخ گیلان|گیلان]] همین قدر موفقیت را نیز کسب نکردند، [[سلجوقیان]] نیز رویکرد مشابهی داشتند. در این دوران [[اسماعیلیان]] طرفداران بسیاری در نواحی جنوب دریای خزر جذب نمود و [[حسن صباح]] در [[الموت]] قلعه‌ای مستحکم بنا کرد.<ref>{{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=رضازاده لنگرودی|نام=رضا|نشانی=http://mynilsan.ir/%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8Cشناسی/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AEتاریخ-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان/%D8%A8%D8%B9%D8%AFبعد-%D8%A7%D8%B2از-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85اسلام/130-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان-%D8%AF%D8%B1در-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87دوره-%DB%8Cی-%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86غزنویان-%D9%88و-%D8%B3%D9%84%D8%AC%D9%88%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%86سلجوقیان.html|عنوان=گیلان در دوره یدورهٔ غزنویان و سلجوقیان|ناشر=نیل سان|تاریخ بازبینی=۲ نوامبر ۲۰۱۷|ref=harv| پیوند بایگانی = https://web.archive.org/web/20171130223341/http://mynilsan.ir/%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8Cشناسی/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AEتاریخ-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان/%D8%A8%D8%B9%D8%AFبعد-%D8%A7%D8%B2از-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85اسلام/130-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86گیلان-%D8%AF%D8%B1در-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87دوره-%DB%8Cی-%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86غزنویان-%D9%88و-%D8%B3%D9%84%D8%AC%D9%88%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%86سلجوقیان.html| تاریخ بایگانی = 30 نوامبر 2017}}</ref> در زمان [[خوارزمشاهیان]] دودمان باوندیان توسط آن‌ها قلع و قمع شد و [[محمد خوارزمشاه]] هنگام [[حمله مغولان به ایران]] به جزیره [[آبسکون]] در طبرستان گریخت. {{مدرک}}
 
[[شیخ خلیفه]]، از روحانیون [[شیعه]] [[آمل]] در زمان [[فهرست والیان مغول در طبرستان|حکومت مغولان بر منطقه]]، در منطقه‌یمنطقهٔ [[سبزوار]] نهضتی انقلابی علیه [[ایلخانان]] را رهبری کرد که به [[سربداران]] معروف است. عده‌یعدهٔ بسیاری در طبرستان نیز به پیروی از این جنبش برخاستند. پس از مرگ شیخ خلیفه جانشینان وی قلمرو حکومت سربداران را وسعت بخشیده {{مدرک|برگرفته از مطالب مقالات سربداران، حسن باوندی و غیره}} و به سوی مازندران نیز لشکرکشی کردند که با شکست همراه بود.<ref>رازپوش، شهناز. قارنوندیان و باوندیان در تاریخ ایران. تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۴. صص 98-100.</ref> همزمان با این رخدادها در دوران [[ایران در دوران ملوک‌الطوایفی|ملوک‌الطوایفی]]، آخرین اسپهبد سلسله‌یسلسلهٔ باوندیان توسط یکی از فرماندهان خود به قتل رسید و [[کیا افراسیاب چلاوی]] حکومت [[چلاویان]] را ساخت. از طرفی قوام‌الدین مرعشی، ملقب به [[میربزرگ]]، تحت تاثیرتأثیر جنبش سربداران قرار داشت، پیروان بسیاری در طبرستان کسب کرد. او در ابتدا با کیا افراسیاب متحد بود ولی میانشان اختلافاتی رخ داد<ref name="چلاوی">مجد، مصطفی. ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش، ۱۳۸۸. شابک ‎۹۷۸۹۷۸-۶۰۰-۵۰۱۱-۱۵-۹. صص 70-90</ref> و نهایتاً میربزرگ در [[نبرد جلالک مارپرچین]] دودمان چلاوی را شکست داده و کیا افراسیاب را به مرگ رساند و دودمان [[مرعشیان]] را تاسیستأسیس کرد.<ref>Bosworth, C. E. (1984). "ĀL-E AFRĀSĪĀB". [http://www.iranicaonline.org/articles/al-e-afrasiab-a-minor-iranian-shiite-dynasty-of-mazandaran-in-the-caspian-coastlands-that-flourished-in-the-late-medi Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 7]. London u.a. : Routledge & Kegan Paul. pp. 742–743.</ref> یکی از فرزندان کیا افراسیاب به نام [[اسکندر شیخی]]، که از این معرکه جان سالم به در برد، نزد [[تیمور گورکانی]] رفته و او را ترغیب نمود تا به طبرستان لشکرکشی نماید.<ref name="چلاوی" /> تیمور خرابی‌ها و قتل‌عام‌های بسیاری در طبرستان انجام داده و [[سادات مرعشی]] را تبعید کرد ولی پس از مرگ او، مجدداً مرعشیان بازگشته و حکومت طبرستان را به دست آوردند. <ref>حسین میرجعفری. [http://www.noormags.ir/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=42011 حمله تیمور به مازندران و عوامل سقوط مرعشیان.] . فصلنامهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان)، ش. ۳۶ و ۳۷ (بهار و تابستان ۱۳۸۳): ۱۷ تا ۳۶.</ref>
 
=== تاریخ معاصر ===
با قدرت گرفتن [[صفویان]]، امیران مرعشی مطیع آنان شده و با خاندان صفوی روابط نسبی برقرار کردند. [[خیرالنساء بیگم]]، از شاهزادگان صفوی، به ازدواج [[سلطان محمد خدابنده]] درآمد و حاصل این ازدواج، [[شاه عباس کبیر]]، قدرتمندترین شاه صفوی است. شاه عباس تمامی حکومت‌های محلی شمال ایران را برانداخت و برای همیشه مازندران را جزئی از خاک رسمی [[ایران]] نمود. از جمله حکومت‌هایی که به دست شاه عباس نابود شدند مرعشیان، پادوسپانیان، [[سادات عمادی مازندرانی|مرتضویان]]، [[الوند دیو]]، [[کیاییان]]، [[اسحاقوندان]] و… بودند. شاه عباس کبیر پس از آن به آبادی مناطق مذکور همت گماشت؛ به طور مثال شهر [[بهشهر|اشرف]] را در شرق مازندران بنیان نهاد و [[فرح آباد]] را در شمال ساری آباد نمود.{{مدرک|بعداً منابع لازم را اضافه می‌کنم}}
 
== جستارهای وابسته ==