محمدباقر شریف طباطبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏مدفن: ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴:
}}
 
== تبارزندگی ==
میرزا محمد باقر از نوادگان [[محقق سبزواری|ملامحمد باقر محقق سبزواری]].<ref name=":0" />(صاحب کفایة و ذخیرة) است. پدر اومیرزا نیز،محمد باقر، میرزا جعفر از پیروان [[احمد احسائی|شیخ احمد احسائی]] بود.<ref name=":0" />
 
محمد ابراهیم فرزند سوم محقق سبزواری در دورهٔ [[صفویان|صفویه]] (احتمالاً در زمان [[سرنگونی صفویان|فتنه افغان]]) به روستای [[قهی]] مهاجرت کرد و در قلعه آتشگاه این روستا ساکن شد. چندین نسل از نوادگان محمدباقر سبزواری در این قلعه زندگی کرده‌اند. از این رو به خانوادهٔ ''قلعه‌ای‌ها'' معروفند. بعدها آنها نام خانوادگی شان را به '''اشرفی'''، '''باقری''' و '''باقری محققی''' تغییر دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خاندان شیخ الاسلام|نام خانوادگی=مهدوی|نام=سید مصلح الدین|ناشر=گلبهار|سال=1370|شابک=|مکان=اصفهان|صفحات=}}</ref>
 
میرزا محمد باقر شریف طباطبایی همدانی،درس ابتداهایی علومی مثلمانند طب و…و … را در نزد پدر آموخت و سپس با صلاحدید پدر در مدرسهٔ نیماورد مشغولرفت تحصیلو شد.دیگر بهعلوم همینرا جهتدر علومآنجا مختلففراگرفت. رامحمد نیزباقر درشریف آنجاطباطبایی آموخت؛توجه وویژه همیشهای مشغولبه تهذیب نفس و مدوامت بر اعمال شرعی داشت.
== مشرب فکری ==
میرزا جعفر از علاقه مندان شیخ احمد احسائی بود و شیخ در یکی از سفرها به خانه ایشان رفته بود.
میرزا محمد باقر شریف طباطبایی همدانی، ابتدا علومی مثل طب و… را در نزد پدر آموخت و سپس با صلاحدید پدر در مدرسهٔ نیماورد مشغول تحصیل شد. به همین جهت علوم مختلف را نیز در آنجا آموخت؛ و همیشه مشغول تهذیب نفس و مدوامت بر اعمال شرعی داشت.
 
== تحصیلات ==
شور و اشتیاق طلب علم و آموختن او را واداشت که به دیدار حاج محمد کریم کرمانی نائل آید. هنگامی که سفر حاج محمد کریم را از یزد به مشهد شنید مشتاقانه به سر راه شتافت. چون سفر حاج محمد کریم کرمانی لغو شد او هم به همراه حضرتش به کرمان شتافت و در مدرسهٔ ابراهیمیه سکنی گزید.
خلاصه سالیان فراوان در لنگر و کرمان در محضر آن جناب کسب فیض می‌نمود تا آنکه به دستور او برای هدایت و ارشاد اهل نائین به آن دیار شتافت؛ و پس از چند سال دوباره به کرمان بازگشت و در محضر استاد خویش به ادامه تحصیل پرداخت. تا آنکه دوباره به دستور استاد و تقاضای مردم همدان به همدان رهسپار و به نشر حقایق اهل بیت پرداخت. تا آنکه در سال ۱۲۸۸ حاج محمد کریم کرمانی از دنیا رخت بربست و برخی از شاگردان ایشان که علم و تقوای حاج محمد باقر را شناخته بودند به محضرش آمده و طی طریق کرده به همدان آمدند.
تا آنکه حسادت حسودان در آن دیار شعله‌ور شد و بالاخره در عید فطر سال ۱۳۱۵ هـ. ق به شیخیهٔ همدان حمله کردند که منجر به کشته شدن عده‌ای از اطرافیان آن جناب و هجرت ایشان و خانواده‌شان به شهر ری و سپس به روستایی در کویر به نام «جندق» شد.
 
== مرگ ==
محمدباقر شریف طباطبایی در ۱۴ آذر ۱۲۸۰ برابر با ۲۳ شعبان ۱۳۱۹ هجری قمری از دنیا رفت و در جندق به خاک سپرده شد و چون وصیت کرده بود که در مشهد به خاک سپرده شود چندین سال بعد بدن او را به [[مشهد]] انتقال دادند و در نزدیکی [[علی بن موسی الرضا]] به خاک سپردند.<ref>کتاب تاریخ عبرة لمن اعتبر</ref><ref name=":0">کتاب تابشی از آفتاب</ref><ref>کتاب زندگی‌نامه مولای بزرگوار مرحوم حاج میرزا محمد باقر شریف اعلی الله مقامه</ref>
 
== نمونه شعر ==
ای برتری که گفته نیاید ثنای تو
پیش از سرشت تو شده والا بهای تو
واجب بر اهل حق بود از حق محبّتت
شامل بر انس و جن ز کرم شد دعای تو
بر درگهت ملائکه در صف به خدمتند
فرمان‌بر تو جمله به حکم ولای تو
روشن ز نور طلعت تو جسم و جان ما
خرّم فضای دین خدا از صفای تو
افکنده‌ای تو بر سر شاه و گدا ز مهر
ظل عطوفتت چو ظلّ خدای تو
نور جبین تو بود از طور آیتی
بل نور طور جلوه و نور و ضیای تو
نوشیروان و حاتم طائی به عدل و جود
سایه گزین عدل تواند و سخای تو
لقمان اگر به علم لَدُنّی و حکمتش
آید شود روانه به مکتب سرای تو
بوذر سزد گزد ز تعجب لبش اگر
بیند مقام طاعت و خوف و رجای تو
مذهب خمیده بود ز بارِ فتَن ولی
شد قامتش بلند ز قد رسای تو
برپا ستاده دین به سلامت ز دشمنان
از یمن تیغ همّت بی منتهای تو
زیبنده ات بود به سزا تاج مکرمت
تشریف قامتت ز مکارم ردای تو
افلاکیان چو عارف قدر تو در زمین
بر دیدگان خویش کشند خاک پای تو
حقّت دهد جزای تو را بهترین جزا
ناید ز کلّ خلق که بدهد جزای تو
باشی شعاع کامل مولای خود از آن
اظهر بود ز تو به تو آن مقتدای تو
سرچشمه حیات که خضر آمدش به دست
باشد نمی ز چشمه ملک عطای تو([۲])
ناید ز تیغ و نیزه و پیکان صفدران
کاری که شد ز حکمت مشکل گشای تو
رویش سپید در دو جهان نزد اولیاء
هرکس که طالبست ره و رسم و رای تو
بخشد خدا به فضل عمیمش بر آن که او
جوید ز راه صدق و صفایش رضای تو
دارد غمین به درگه تو دست التجا
ای باقر العلوم که گردد فدای تو.
 
== پانویس ==