ابومسلم خراسانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۹۲:
او از احترام خلیفه از راهی دور برخوردار بود. برای نمونه، هنگامی که سفاح به ابوسلمه بدگمان شده بود، او را بیدرنگ اعدام نکرد. از ترس اینکه مبادا ابومسلم پشتیبان وزیرش باشد، سفاح برادرش ابو جعفر منصور را برای گرفتن پذیرش ابومسلم فرستاد. ابومسلم نه تنها پذیرفت، بلکه مرار بن انس را هم برای انجام کشتن فرستاد. شاید قرار بوده تا منصور وفاداری ابومسلم را بسنجد؛ در هنگام اقامت او (و بر پایه یک گزارش، در حضور او)، ابومسلم سلیمان بن کثیر را بدون همپرسی با منصور متهم و اعدام کرد (۱۳۲، برابر با ۷۴۹–۷۵۰ میلادی). او با دستپاچهشدن از نیرو و حاضرجوابی ابومسلم به کوفه بازگشت و به سفاح هشدار داد تا هنگامی که ابومسلم زنده باشد، او یک خلیفه واقعی نخواهد بود.<ref name="iranica"/><ref name="islampedia"/>
ابومسلم از نیروی بی چون و چرا در خراسان بهرهمند بود و حتی محمد بن العش را به فارس فرستاد تا دیوانسالارانی که از سوی ابو سلمه گماشته شده بودند را سرنگون کند. سفاح عموی خویش عیسی بن علی را فرماندار فارس گماشته بود؛ هنگامی که او رسید و از ابومسلم هیچ تنفیذی نداشت، محمد از پذیرش او سر باز زد و نزدیک بود او را اعدام کند (۱۳۲، برابر با ۷۴۹–۷۵۰ میلادی). در دوران خلیفگی سفاح (۱۳۲–۱۳۶، برابر با۷۴۹–۵۴ میلادی) ابومسلم چندین شورش را سرکوب کرد. او در بخارا [[شریک بن شیخ المهری]] را از میان برداشت که ادعای شورش در برابر امویان را داشت (۱۳۳، برابر با ۷۵۰–۷۵۱ میلادی). نیروهای او زیر رهبری ابو داود خالد بن ابراهیم، سپس شهر کش را محاصره کردند. سنگربندیهایی در نیشابور ساخته شد؛ از ساختههای ابومسلم همچنین [[مسجد جامع نیشابور (شهر کهن)|مسجد جمعه]] و دارالاماره (با سد و چهار ایوان) است.<ref name="iranica"/>
در ۱۳۶ یا ۷۵۳–۵۴ ابومسلم آماده رفتن به حج به مکه شد و دنبال اجازه خلیفه بود. نامهنگاری متعاقب نشان میدهد که دو فرماندار به یکدیگر اعتماد نداشتند. ابومسلم که باید با تنها ۵۰ مرد به عراق میرفت، با ۸٫۰۰۰ مرد به راه افتاد و با ۱٫۰۰۰ نفر به پایتخت نزدیک شد. گویا او میپنداشته که امنیت او وابسته به شمار نیروهایش است، در حالی که سفاح از نیروی خود دلواپس بود. در هر حالت خلیفه عباسی برای درود گفتن به او نماینده فرستاد، او را گرامی داشت و به او مجوز زیارت داد. او با پروایانه به پیشنهاد منصور برای کشتن ابومسلم مقاومت میکرد. سفاح با این حال، منصور را امیر الحج کرد و همنشینی ناگزیرانه در راه حج بیش از پیش رشک و نداشتن اعتماد به ابومسلم را به منصور برانگیخت.<ref name="iranica"/> در [[۱۳۶ (قمری)|سال ۱۳۶ هجری قمری]]، ابومسلم پس از اخذ اجازه از سفاح، عازم عراق شد تا از آنجا به سفر [[حج]] برود. در این سفر، منصور نیز همراه ابومسلم شد و در بازگشت، خبر درگذشت خلیفه به آنها رسید؛ بنابراین، منصور که ولایت عهدی را بر عهده داشت در نامهای به ابومسلم خود را خلیفه معرفی کرد و ابومسلم نیز به او تبریک گفت.<ref name="islampedia"/><ref name="iranica"/>
|