تروآ (فیلم): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
Taha.Kalbasi (بحث | مشارکت‌ها)
ویرایش غلط املایی و اضافه کردن چند جمله
برچسب‌ها: ویرایش‌های مشکوک به خرابکاری ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۸:
== داستان ==
 
این فیلم که براساس یکی از افسانه‌های بزرگ یونان ساخته شده‌است، در ابتدا بیان می‌کند که [[آگاممنون]]، پادشاه [[یونان]]، توانست کشورهای مختلف یونان را با هم متحد سازد. او حرص و طمع زیادی دارد و هدف او تصرف تمام دنیاست. او بیشتر پیروزی‌هایش را مدیون جنگجوی دلاورش، [[آشیل|آشیل (آکیلیسآرکیلیس)]] (برد پیت) بود، ولی با او بدرفتاری می‌کرد و همیشه شاه ''اُدیسیوس'' ([[شان بین]]) واسطه بین آن‌ها می‌شد. برادر آگاممنون، منلائوس، می‌خواهد با شهر [[تروآ (شهر)|تروآ]] صلح کند. شاهزادگان تروآ، هکتور و پاریس به یونان می‌آیند و در آنجا پاریس و هلن (همسر جوان منلائوس) عاشق هم می‌شوند، و هنگام بازگشت، پاریس هلن را می‌رباید و مخفیانه با خود به تروآ می‌بَرد. وقتی منلائوس از این موضوع باخبر می‌شود، به برادرش درخواست فتح تروآ را می‌دهد. آگاممنون هم خوشحال می‌شود، زیرا بهانهٔ حمله به تروآ را به‌دست آورده‌است. او به این منظور از تمام یونان لشکر جمع‌آوری می‌کند و از ادیسیوس می‌خواهد آشیل را برای آمدن متقاعد کند.
 
هنگامی که ادیسیوس به فتیا (Phtya)، محل اقامت آشیل می‌رسد، او را در حال مبارزه با پاترکلوس، عموزادهٔ وی، که والدین او به‌تازگی درگذشته‌اند، می‌بیند. هنگامی که موضوع را به آن‌ها می‌گوید، پاترکلوس قبول می‌کند، ولی آشیل با رفتن مخالفت کرده و از نارضایتی‌هایش نسبت به آگاممنون نزد ادیسیوس شکایت می‌کند؛ ولی وقتی که ادیسیوسِ چرب‌زبان از جاودانگی حرف می‌زند آشیل کمی فریب او را می‌خورَد (آشیل دوست داشت تا هزاران سال بعد اسمش بر سر زبان‌ها باشد). آشیل، هنگامی که این موضوع را به مادرش می‌گوید، مادرش در جواب به وی این‌گونه پاسخ می‌دهد: اگر تو در اینجا بمانی و بچه‌دار بشوی فرزندانت و فرزنان آن‌ها تو را دوست خواهند داشت، ولی پس از مرگِ نوه‌هایت تو فراموش می‌شوی؛ ولی عمر طولانی‌ای خواهی داشت. اما اگر به تروآ بروی، جاودانه خواهی شد و هزاران سال بر سر زبان‌ها هستی؛ ولی در تروآ تو خواهی مرد.
آشیل تصمیم خود را می‌گیرد و به سمت تروآ حرکت می‌کند، و تنها با ۵۰ سرباز میرمیدوس ساحل تروآ را تسخیر و شاهزادهٔ تروآ را به دام می‌اندازد، ولی فرمانده او را مورد بازخواست قرار می‌دهد و آشیل را عصبانی می‌کند...
 
پس چند درگیری و عدم نفوذ یونانیان به تروآ،یونانیان تصمیم میگرند که اسب چوبی عظیمی بسازند که سربازان یونانی در آن مخفی شده باشند.
 
پادشاه تروآ آن اسب چوبی را قبول می کند و سربازان به داخل شهر رفته و آن را نابود می کنند.
 
== منابع ==