سیاست (ارسطو): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
حسین توکلی (بحث | مشارکت‌ها)
←‏منبع: اضافه كردن منبع ديگر
با فرض حسن نیت ویرایش حسین توکلی (بحث) خنثی‌سازی شد: کپی کاری. ([[وپ:...
خط ۱۲:
== نظرات ارسطو درباره انواع و اثرات سیاست ==
ارسطو اساس [[خانواده]] را طبق تقسیم بندی روابط مردم با هم قرار داده و [[قدرت]] را عامل اصلی این تقسیم بندی می‌داند. او خواسته را بخشی از خانواده می‌داند و [[هنر]] به دست آوردن خواسته دیگری در خانواده را تدبیر منزل می‌داند. ارسطو فرقی بین روابط قدرت در حکومت و خانواده نمی‌بیند. او هر دو را بر اساس روابط قدرت یکسان بررسی کرده‌است. او کسی را که در یک [[شهر]] از احترام و مناصب حکومت بی بهره باشد همچون بیگانه‌ای می‌داند که در آن سکونت اختیار کرده‌است. ارسطو داوری چند دادرس را که بر حکومت قانون متفق اند بهتر از داوری یک دادرس می‌داند. او بقای دموکراسی را به کثرت [[شهروند|شهروندان]] وابسته می‌داند. او سعادت را در درست زیستن می‌داند. او کار را در زندگی فقط محدود به ارتباط با دیگران نمی‌داند. او تفکراتی را که برای نفس تفکر و به هدف درست زیستن صورت می‌گیرند نوعی کار به شمار می‌آورد. ارسطو کسانی را در زمره [[جمعیت]] [[کشور]] می‌داند که جزء گسست ناپذیر آن باشند و عظمت کشور را به فزونی شماره این گونه مردم وابسته می‌داند. ارسطو زیبایی را از بزرگی و شماره می‌داند و از نظر او آن کشوری را می‌توان کامل تر از کشورهای دیگر شمرد که عظمت را با شماره محدود و متعادل جمعیت توام داشته باشد و نیز اندازه یک کشور مانند اندازه چیزهای دیگر حدی دارد. هر چه بیش از اندازه بزرگ یا کوچک باشد اثر خود را از دست می‌دهد و در برخی موارد ماهیتش یکسره دگرگون می‌شود. او اداره [[جنگ]] را بر جمعیت زیاد مردم دشوار می‌داند. از نظر ارسطو قانونگذار باید در پی پروراندن افراد شریف باشد و راه رسیدن به این هدف را بجوید.
 
مبحث پوليس
 
ارسطو سیاست را با بحث درباره پولیس آغاز می کند، که البته شکل خاصّ ممتاز سیاسی در یونان بود و در قلب تحلیل او از جهان سیاسی جای دارد. طبق نظر ارسطو، پولیس شکلی از گردهمایی است.
 
پولیس، در همین مقام والاترین شکل گردهمایی، مبتنی بر دو شکل پایین تر است: خانواده و دهکده. ارسطو شکل گیری پولیس را از این دو شکل ساده تر آغاز می کند.
 
اگر پیدایی شهر بهر زیستن است، وجودش از برای بهز یستن است  .
 
در روزگار افلاطون و ارسطو و تاپیش از برآمدن اسکندر ، یونان قدیم به چند (( پولیس )) (polis ) بخش می شد ، مانند آتن و اسپارت ، که هیچ کدام از یک شهرک امروزی بزرگتر نبود و جمعیتی بیش از چند هزار تن نداشت اما از نظر سیاسی واحدی مستقل بود و جامعه و قوانینی از خود داشت . به این جهات به تازگی این واحد های سیاسی (( پولیس )) ها را در فارسی (( دولت شهر )) می نامیم .
 
مراد ارسطو آن است که آدمی به حکم طبیعت خویش باید در پولیس یا مدینه و تحت نظام اجتماعی و حقوقی آن به سر برد؛ همچنین در فقره معروفی از کتاب" سیاست" وی آمده است :
 
(( بدیهی است که مدینه  (دولت شهر) آفریده طبیعت است و انسان بالطبع حیوان سیاسی است و کسی که از روی طبع و نه صرفا به سبب تصادف بی مدینه است ، یا برتر از بشریت است یا فروتر از آن )) .<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وب‌گاه=موفقيت|نشانی=http://www.movafaghiat.com/Blog/4449/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%B7%D9%88|عنوان=ارسطو و سياست}}</ref>
 
منبع مقاله : 
 
کلوسکو، جورج، (1389) ، تاریخ فلسفه سیاسی، خشایار دیهیمی، تهران، نشر نی، چاپ دوم 1391<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وب‌گاه=راسخون|نشانی=http://rasekhoon.net/article/show/862219/%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA/|عنوان=پوليس}}</ref>
 
== منبع ==