رحمان مهاجر شهرستانی، در تهران با فریدون که کارش قاچاق فیلم های ویدیوئی است آشنا می شودمیشود فریدون که ناراحتی قلبی دارد، از اشتیاق رحمان برای جستجوی شغلی مناسب و همچنین از سادگیاش سواستفاده می کند و او را به کار خود که قاچاق فیلم است میکشاند.رحمان گرفتار پلیس میشود و توسط عمویش با دادن جریمه سنگین آزاد میشود و به سراغ فریدون میآید. فریدون که خود بازی خوردهی دست رشید(قاچاقچی اصلی) است به سراغ رشید میرود و پول جریمه زندان رحمان را طلب میکند اما رشید به سبک فیلم پدرخوانده (دون کرلئونه) پول را پس میگیرد در همین کشوقوسها فریدون در براثر حمله قلبی درمیگذرد و رحمان به همراه خواهر فریدون به زادگاهش باز می گردد.