'''فلسفهٔ علم''' گرایشی از [[فلسفه]] است که به تغییر در مفاهیم و مسائل علوم گوناگون (مانند روششناسی، ارزش گزارهها و کارایی آنها و گونههای پیکره بندیها و…) علوم گوناگون میپردازد. در واقع، فلسفهٔ علم، علم «مطالعه علوم» است. فلسفهٔ علم، از لحاظ علمِ مورد بررسی، به زیرگرایشهای گوناگونی از جمله [[فلسفه ریاضیات]]، [[فلسفه فیزیک]]، فلسفه علوم کامپیوتر<ref>[https://plato.stanford.edu/entries/computer-science/ The Philosophy of Computer Science]</ref>، فلسفه زیستشناسی، فلسفه مکانیک کوانتومی، فلسفه نسبیت و... تقسیم میگردد. فلسفهٔ علم ارتباط تنگاتنگی با دیگر مباحث [[فلسفه تحلیلی|فلسفهٔ تحلیلی]] مانند [[فلسفه ذهن|فلسفهٔ ذهن]]، [[فلسفه زبان|فلسفهٔ زبان]]، [[فلسفه منطق|فلسفهٔ منطق]]، [[فلسفه مهندسی]] و... دارد.
==پیدایش فلسفه علم==
خط ۳۵:
ارسطو در کتاب [[ارگانون]] (ارغنون)، که کتابِ بزرگِ وی در زمینهٔ [[منطق]] و [[فلسفهٔ منطق]] است، به بررسیِ انواعِ استدلال پرداخته و دو نوعِ اساسیِ استدلال را از یکدیگر جدا میکند:
۱- '''[[قیاس (منطق)|قیاس]]''' یا '''[[استنتاج]]''' ([[:en:deduction|deduction]]): استنتاج نوعی از استدلال است که با داشتنِ [[مقذمه|مقدماتِ]] آن داشتنِ نتیجه ضروری میگردد. در این نوع استدلال میتوان از مقدماتِ کلی به نتایجِ جزیی رسید، اما عکسِ این عمل امکانناپذیر است. به علاوهبهعلاوه واضح است که ضرورتِضرورت نتیجه به این معنا ستمعناست که نمیتوان از مقدماتِمقدمات [[صادق]] به نتایجِنتایج کاذب رسید. استدلالهایِاستدلالهای زیر از نوعِنوع استنتاج هستند:
* همهٔ ایرانیها ملیگرا هستند.
* پرواز کریمی ایرانی است.
نتیجه: پرواز کریمی ملیگرا است.
یا:
* اگر باران ببارد زمین خیس میشود.
* باران میبارد.
نتیجه: زمین خیس میشود.
۲-'''[[استقراء]]''' ([[:en:induction|induction]]): استقراء یعنیاستقراء، رسیدن به نتیجهٔ کلی از طریقِ مشاهداتِ جزیی و مکرر است. این نوع از استدلال با استنتاج فرقِ اساسی دارد، زیرا میتوان از جزیی به کلی رسید، با داشتنِ مقدمات نتیجه ضروری نمیگردد، و میتوان از مقدماتِ صادق به نتیجهٔ کاذب رسید. به مثالِ زیر توجه کنید:
حسن ملیگرا است.
خط ۱۶۵:
=== واقعگرایی و ضدِواقعگرایی ===
گروهِ دیگری از فلاسفهٔ علم که هم به اندیشههایِ پوزیتیویستی و هم نسبینگر انتقاد داشتند [[رئالیست|رئالیستها]] یا [[واقع گرایانواقعگرایی|واقعگرایان]] بودند. بطورِ کلیبهطورکلی، در بحثهای مربوط به واقعگرایی، مباحثِ مربوط به روششناسی (که در بخشِ قبل بررسی گردید)، مستقیماً موضوعیت ندارند، هرچند که بیربط هم نیستند. واقعگرایانِ علمی بیش از آن که بخواهند بدانند علم با چه روشی به بررسیِ طبیعت میپردازدمیپردازد، میخواهند بدانند که نظریههایِ علمی تا چه اندازه حقیقتِ جهانِ خارج را بیان میکنند. واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست و دقیق دربارهٔ جهان است. اما ضد واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست دربارهٔ بخش خاصی از جهان یعنی بخش مشاهده پذیر آن است. به نظر ضد واقع گراهاضدواقعگراها در مواردی که مدعیات علمی به بخش مشاهده ناپذیر جهان مربوط میشوند دیگر صدق و کذب آنها محلی از اعراب ندارد.