{{علوم}}
'''فلسفهٔ علم''' گرایشی از [[فلسفه]] است که به تغییر در مفاهیم و مسائل (مانند روششناسی،روششناسی، ارزش گزارههاگزارهها و کارایی آنها و گونههایگونههای پیکره بندیهابندیها و…) علوم گوناگون میپردازد. در واقع، فلسفهٔ علم، علم «مطالعه علوم» است. فلسفهٔ علم، از لحاظ علمِ مورد بررسی، به زیرگرایشهای گوناگونی از جمله [[فلسفه ریاضیات]]، [[فلسفه فیزیک]]، فلسفه علوم کامپیوترکامپیوتر،<ref>[https://plato.stanford.edu/entries/computer-science/ The Philosophy of Computer Science]</ref>، فلسفه زیستشناسی، فلسفه مکانیک کوانتومی، فلسفه نسبیت و...و… تقسیم میگردد. فلسفهٔ علم ارتباط تنگاتنگی با دیگر مباحث [[فلسفه تحلیلی|فلسفهٔ تحلیلی]] مانند [[فلسفه ذهن|فلسفهٔ ذهن]]، [[فلسفه زبان|فلسفهٔ زبان]]، [[فلسفه منطق|فلسفهٔ منطق]]، [[فلسفه مهندسی]] و...و… دارد.
== پیدایش فلسفه علم ==
به بیان خلاصه، فلسفه علم پیامدهای فکری-فلسفی علوم را از جنبههای گوناگون تاریخی، منطقی و روششناسی تحلیل و بررسی میکند. تحولاتی که پس از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی با ظهور دانشمندانی نظیر [[گالیله]]، [[نیوتن]] و [[کپلر]] آغاز گردید و با [[ماکسول]]، [[فارادی]]، [[پلانک]]، [[هایزنبرگ]] و [[اینشتین]] ادامه پیدا کرد و فهم انسان از جهان را بهصورت بنیادین تغییر داد و بهعبارتبهتر زیرورو کرد. این تحول بزرگ گرچه در حیطهٔ علم رخ داد، اما تبعات فکری و فلسفی بسیاری نیز بههمراه داشت. پای تحولات علمی در زیستشناسی و شیمی، در فیزیک و کیهانشناسی و حتی در ژنتیک و [[علوم کامپیوتر]] و...و… به حیطه فلسفه هم باز شد و پرسشهای جدید فلسفی ایجاد کرد که تا پیش از آن وجود نداشتند.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان=فیلسوفان علم دقیقادقیقاً چه کار می کنند؟میکنند؟|نویسنده=عرفان کسرایی|ژورنال=ماهنامه دانشمند|شماره=۶۲۶| سال=۱۳۹۴| ماه=آذر| جلد=}}</ref>
فلسفهٔ علم نسبت به بسیاری از شاخههای دیگر، فلسفه بسیار تازه و جوان است. اگر برخی از اظهارِ نظرهایِ [[ارسطو]]، [[فرانسیس بیکن]] در قرنِ شانزدهم، و تعدادِ اندکشماری از متفکرانِ قرنِ نوزدهم مانندِ [[جان استوارت میل]]، [[ویلیام هیول]]، و [[جان هرشل]] را استثناء کنیم، بحثهایِ جدی، متمرکز و مفصل در این عرصه را نخستین بار [[اثباتگرایی|پوزیتیویستهایِ منطقی]] در قرنِ بیستم گسترش دادند. بعدها بحثها در موافقت و مخالفت با فرانسیس بیکن و [[استقراگرایی|استقراگرایان]]، و نیز با پوزیتیویستهایِ [[حلقه وین|حلقهٔ وین]] منجر به پیدایشِ مکاتبِ بسیار مهمِ دیگری در فلسفهٔ علم گردید. [[ابطال گرایی|ابطالگرایی]]، [[واقع گرایی|واقعگرایی]] (رئالیسمِ علمی)، و [[نسبی گرایی|نسبیگرایی]] از آن جمله هستند.
== موضوع و گستره فلسفه علم ==
«اساساً فلسفهٔ علوم، دربردارندهٔ همه مباحثی میشودمیشود که از عوارض ذاتی موضوع یعنی «علم و علوم» بحث میکندمیکند. فلسفهٔ علم در جانمایه اولیه یک علم هنجاری نیست و اگر بخواهد لیاقت و کفایت خود را در توصیف علم نشان دهد، به هیچ رو نمیتواندنمیتواند بحث از هستیشناسیهستیشناسی علم را به علمی دیگر بسپارد. چرا که بخش مهمی از مسایل بنیادین علم (چه به مثابه علم مفرد و چه علم شاخهای) هستیشناسی علم است. گو اینکه حیث حکایتگریحکایتگری و نیز تعاملات مفاهیم و ساختار آن و نیز روششناسیروششناسی علوم حتماً بطور انضمامی به مبحث هستیشناسیهستیشناسی مربوط و موکول میشودمیشود. اگر چه مثلاً مباحث دامنهداریدامنهداری در مورد تعاملات عصبشناختیعصبشناختی و فعالیت سلولهایسلولهای مغز و ساختار قوای ظاهریشناختی یا تجرد نفس و افاضه و مانند آن را نمیتواننمیتوان بخشی از فلسفهٔ علم دانست. امّا در هر حال و به ناچار برخی از همین مباحث نیز باید بطور مشترک حل و فصل شوند. بررسی وجههٔ اجتماعی علوم (علم به مثابه یک پدیده اجتماعی) نیز دربردارندهٔ مباحث عریض و طویل جامعهشناختی نیست و اما چون علم، خودش یک پدیدهٔ اجتماعی است، باید توصیف علمی آن در فلسفهٔ علم صورت پذیرد. جامعهشناس هم وقتی به انواع پدیدههایپدیدههای اجتماعی میپردازد،میپردازد، بیشکبیشک به این علم، به مثابهٔ نهاد و پدیدهٔ اجتماعی مینگردمینگرد و به آن میپردازد،میپردازد، اما نگرانیهاینگرانیهای فیلسوف علم را ندارد. فلسفه علم، دربردارندهٔ هر گونه بحث در مورد مسایل بنیادین علم و علوم میشودمیشود. کافی است کوشش ما در راستای تبیین روشمند علم باشد (مثلاً دانستن، شناخت و افزار شناخت، یقین، گمانهایگمانهای در حکم یقین، صدق، انسجام، موجّهیت، ارزیابی گونههایگونههای معرفت و تعیین ملاک صحت و خطای معرفت، بررسی علم به معنای شاخه علمی، روشهاروشها و منطق اکتشاف و گردآوری و داوری و تبیین و اوضاع و ادوار و اطوار معرفت، تحلیل تاریخ علم، بررسی نظرّیه های گوناگون در همین حوزههاحوزهها و هر نهادهٔ علمی موجّهی که در مورد علوم بشری چیزی برای عرضه دارد) همچنین آن دسته مطالعات حوزهبندیحوزهبندی شدهٔ فلسفه علم؛ مانند معرفت شناسیِ علوم طبیعی یا ریاضیات، منطق، مباحث درجهٔ دومی [۱۳] معرفت دینی و… همه از جنس فلسفهٔ علم است؛ بنابراین احتمالاً تعبیر «فلسفهٔ معرفتشناسی» بیمعنا است. چرا که هر آنچه در فلسفه معرفتشناسی، فراچنگ باحثین آن میآید،میآید، باید در معرفتشناسی مورد واررسی قرار گیرد. بخلاف «معرفتشناسیمعرفتشناسی فلسفه» که کوششی برای تبیین چگونگی برساخته شدن فهمهایفهمهای هستیشناختیهستیشناختی ما است»
== نامهایِ ماندگار در فلسفهٔ علم ==
۱- '''[[قیاس (منطق)|قیاس]]''' یا '''[[استنتاج]]''' ([[:en:deduction|deduction]]): استنتاج نوعی از استدلال است که با داشتنِ [[مقذمه|مقدماتِ]] آن داشتنِ نتیجه ضروری میگردد. در این نوع استدلال میتوان از مقدماتِ کلی به نتایجِ جزیی رسید، اما عکسِ این عمل امکانناپذیر است. بهعلاوه واضح است که ضرورت نتیجه به این معناست که نمیتوان از مقدمات صادق به نتایج کاذب رسید. استدلالهای زیر از نوع استنتاج هستند:
* همهٔ ایرانیها ملیگرا هستند.
* پرواز کریمی ایرانی است.
یا:
* اگر باران ببارد زمین خیس میشود.
* باران میبارد.
=== فلسفه دیوید هیوم ===
دیوید هیوم بی تردید مهم ترینمهمترین فیلسوف تجربه گراست. او با دیدگاه لاک موافق بود که ما شناخت را فقط از طریق تجربه کسب میکنیم.میکنیم؛ ولی به این نکته پی برد که تنها با بکارگیری این اصل نمیتواننمیتوان به شناختی توامتوأم با قطعیت دست یافت. از نظر هیوم بزرگترین معضل شناخت تجربی این است که روی دادن هر اتفاقی از پی اتفاق دیگر لزوماً نمیتواندنمیتواند روابط علت و معمولی را اثبات کند. اما این تصور که چیزی علت چیز دیگریست بنیان هر شناختی برای ادراک جهان است. روابط علی به ما کمک میکندمیکند که جهان را به گونه ای نظام مند درک کنیم تا به صورت رویدادهایی مجزا و از هم گسیخته.
هیوم این بحث را پیش کشید که روابط قابل مشاهده یمشاهدهٔ علی چیزی نیستند جز اتصال دائم رویدادهایی که بسادگی از پی هم می آیندمیآیند. فرض ما این است یک توپ بیلیارد بر اثر برخورد توپی دیگر به حرکت در می آید،میآید، چون تجربه ما همواره چنین بوده استبودهاست. اما وقتی ساعتی که عقب است به نسبت ساعتی که درست کار میکندمیکند با تاخیرتأخیر زنگ میزند،آنمیزند، آن را بر اساس روابط علت و معمولی تبیین نمیکنیمنمیکنیم. چون میدانیممیدانیم این یک مورد متفاوت است.است؛ ولی بر برپایه چه استدلالی اینگونه فکر میکنیم؟میکنیم؟
زیر سوالسؤال بردن علیت توسط هیوم علاوه بر دین، جهان فلسفه و علم را نیز با چالش هایچالشهای عظیمی مواجه میکندمیکند که پذیرش آن برای خیلی هاخیلیها دشوار است. با این حال ایرادات و شبهات وی به گونه ای است که راسل اعتقاد داشت در فلسفه هنوز از هیوم جلوتر نرفته ایمنرفتهایم و کسی نتوانسته پاسخی قانع کننده به ایرادات او بدهد. پیش از راسل، نیچه هم چنین باوری داشت و خواندن یک صفحه از هیوم را ارزشمند تر از کل فلسفه هگل میدانستمیدانست. در سده یسدهٔ بیستم بزرگان فلسفه علم مانند پوپر و کوهن هریک به نوبه خود از هیوم تاثیرتأثیر پذیرفتند. در حوزه یحوزهٔ فیزیک کوانتوم نیز قانون علیت نقض شد. همه این هااینها نشان میدهدمیدهد فلسفه هیوم را همچنان باید جدی گرفت.
=== واقعگرایی و ضدِواقعگرایی ===
گروهِ دیگری از فلاسفهٔ علم که هم به اندیشههایِ پوزیتیویستی و هم نسبینگر انتقاد داشتند [[رئالیست|رئالیستها]]ها یا [[واقعگرایی|واقعگرایان]] بودند. بهطورکلی، در بحثهای مربوط به واقعگرایی، مباحثِ مربوط به روششناسی (که در بخشِ قبل بررسی گردید)، مستقیماً موضوعیت ندارند، هرچند که بیربط هم نیستند. واقعگرایانِ علمی بیش از آن که بخواهند بدانند علم با چه روشی به بررسیِ طبیعت میپردازد، میخواهند بدانند که نظریههایِ علمی تا چه اندازه حقیقتِ جهانِ خارج را بیان میکنند. واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست و دقیق دربارهٔ جهان است. اما ضد واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست دربارهٔ بخش خاصی از جهان یعنی بخش مشاهده پذیر آن است. به نظر ضدواقعگراها در مواردی که مدعیات علمی به بخش مشاهده ناپذیر جهان مربوط میشوند دیگر صدق و کذب آنها محلی از اعراب ندارد.
== جستارهای وابسته ==
|