ایلخانان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 5.127.210.227 (بحث) به آخرین تغییری که 5.127.76.208 انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه/ ویرایش نیمه خودکار با استفاده از AWB
خط ۱۳۹:
 
== مغول و ایلخانان «۶۱۴–۷۳۶ ق / ۱۲۱۷–۱۳۳۵ م ==
در طی همان روزهایی که '''محمد خوارزمشاه''' قدرت خود را در نواحی شرقی مرزها [[ماوراءالنهر]] گسترش می‌داد و خلیفه [[بغداد]]، '''الناصر لدین الله'''، برای رویارویی با توسعه قدرت او در جبال و [[عراق]] بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه می‌کرد «حدود ۶۱۳ ق / ۱۲۱۶ م»، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نوخاسته‌ای در حال شکل‌گیری بود که به تدریج به درون مرزها می‌خزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده می‌کرد. با این حال، خلیفه و سلطان در کشمکش‌ها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمی‌دیدند یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنه‌ای به شماربه‌شمار نمی‌آوردند. اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی '''[[بیابان گبی|صحرای گوبی]]''' و '''جبال تیانشان''' به سوی ماوراءالنهر می‌خزید و از همان ایام فاجعه‌ای عظیم را تدارک می‌دید، دولت نوخاسته ''مغول'' بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پایان داد، و هم به خلافت بغداد. پیشروی [[مغولان]] به درون [[ایران]] از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن روزها عنوان اتحادیه طوایف [[تاتار]]، '''قیات'''، '''نایمان'''، '''کرائیت''' و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین [[ترکستان]]، [[چین]]، و [[سیبری]] بشمار می‌رفت، پیشروی خود را از سوی مرزهای فرارود (ماوراءالنهر) آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، «[[هون]]های جدید» بشمار می‌رفتن، اگر هم در واقع نوادگان هون‌های قدیم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجویی، تیراندازی، و سلحشوری به شماربه‌شمار می‌آمدند. با وجودی که هونهای جدید هشتصد سال پس از هون‌های قدیم پا به عرصه تاریخ گذاشتند، با این وصف خاطره فجایع آنهاآن‌ها را در تاریخ زنده کردند. به طوری کهبه‌طوری‌که اینها نیز مانند همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای گوبی و سرزمینهای اطراف چین و سیبری برخاستند، و با ولع و آزمندی بی‌سابقه‌ای، مدت زمانی کوتاه، بخش عمده‌ای از دنیای متمدن در قلمرو اسلام را، به ویرانی و نابودی کشیدند. به طوری کهبه‌طوری‌که گذشت هشت سده، هیچ گونه تغییری در خُلق و خوی و رفتار معیشتی و اجتماعی آنهاآن‌ها پدید نیاورد، چنان‌که همچون هونهای قدیم، در زیر چادرهای نمد یا در هوای آزاد بیابانها سر می‌کردند و در کنار شتران، گوسفندان، و اسبان خویش عمر را سپری می‌کردند. اگر هم خشکسالی و دام مرگی پیش می‌آمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش نیز خودداری نمی‌کردند؛ که البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنین خون حیوانات نیز گه گاه مایه عیش آنهاآن‌ها می‌شد.
 
== تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول ==
وقتی [[تموچین]]، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سرکردگان قبایل قوم «[[قوریلتای]]»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب [[چنگیز خان]]، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان '''خان محیط''' یا '''خان اعظم'''، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری کهبه‌طوری‌که چندی بعد نیز قبایل '''اویرات''' و '''قنقرات''' را فرمانگزار خویش کرد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت
 
== قتل فرستاده چنگیز به دربار ایران و گریزناپذیری جنگ ==
[[پرونده:Iran-ilkhanids.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|مسیرهای لشکرکشی سرداران ایلخانی به ایران]]
چنگیز خان تجارت با شاه خوارزم را وسیله‌ای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. به طوری کهبه‌طوری‌که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.
 
در جریان سفر هیئت پانصد نفره بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل‌عام همگی این تجار و سؤ تدبیرهای بعدی سلطان، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت. در ابتدا این کاروان بازرگانانی توسط حاکم شهر [[اترار]] در مرزهای شرقی امپراتوری خوارزمشاهیان به ظن جاسوسی مورد حمله قرار گرفته و دستگیر شدند. سپس چنگیز خان سه سفیر شامل دو مغول و یک مسلمان به درگاه [[علاءالدین محمد خوارزمشاه]] فرستاد با درخواست آزادی کاروان بازرگانان مغول و نیز قتل حاکم اترار به عنوان تنبیه. پادشاه دو سفیر مغول را سر تراشید و سر از گردن سفیر مسلمان جداکرد و سر وی را به همراه دو سفیر مغول به نزد جنگیزخان بازگرداند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Ratchnevsky |نام= Paul |کتاب=Genghis Khan: His Life and Legacy |سال=1994}}</ref> از طرفی خان مغول که از سؤ رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷ م، به ایران لشکر کشید. به طوری کهبه‌طوری‌که یورش وحشیانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وی، و رفتن از شهری به شهر دیگر را به‌دنبال داشت. ویرانی این تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر دیار که وارد می‌شدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادی‌ها می‌پرداختند. به نحوی که در کوتاه مدتی ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغولان شد و مقاومت [[جلال الدین منکبرنی]] نیز نتوانست از ادامه هجوم چنگیز خان جلوگیری کند. ده سال حضور این قوم وحشی، بخش‌های عظیمی از ایران را به ویرانی و تباهی کشاند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در ۶۲۴ ق / ۱۲۲۷ م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.
 
== ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان ==
چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه [[هلاکوخان]] دوباره به ایران آمدند. اما اینان با اعقاب خویش چنگیز خان، که به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسیاری داشتند. این نسل تازه از مغولان در این مدت با ایران بیشتر آشنایی پیدا کرده و از غارتگری و وحشی‌گری عهد چنگیز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر می‌رسیدند. لشکرکشی هلاگو بر خلاف چنگیز، با طرح و نقشه‌ای پیش پرداخته همراه بود. منازل بین راه از پیش تعیین و راه گذار لشکر آماده و حتی پل‌ها و گذرگاه بازسازی شده بود. این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران، برچیدن بساط خلافت و [[اسماعیلیه]] ضرورت دارد و آنهاآن‌ها می‌بایست به جای کشتار و تخریب بیهوده و بی‌نقشه، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که به خاطر جنبه مذهبی خویش، مانع از استقرار فرمانروایی آنهاآن‌ها در ایران به شماربه‌شمار می‌آمدند، از بین بردارد.
 
== سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه ==
خط ۱۵۹:
پس از گشودن بغداد، برانداختن حکومت‌های [[شام]]، [[فلسطین]] و [[مصر]] در دستور کار هلاکو خان قرار گرفت. اما این نیت با مرگ برادرش '''منگو قاآن''' - خان مغولستان - که وی حکومتش را از وی داشت، هلاگو را به ترک شام و عزیمت به مغولستان وادار کرد.
 
هلاکو در آبادی ویرانیهایی که لشکرکشیهای او، موجب آن شده بود، اهتمام ورزید. به طوری کهبه‌طوری‌که تعدادی ابنیه از جمله معبد بودایی در خوی، قصری در دامنه جبال آلاغ، و رصد خانه‌ای در مراغه ساخت.
 
== فهرست شاهان ایلخانی ایران ==
خط ۱۹۳:
* {{پم|سعدالدوله ابهری|Sa'ad al-Dawla}} (<!--ابر-->؟–صفر ۶۹۰ ه‍.ق.<!--/ابر-->) ← [[ارغون خان]]
* [[صدرالدین زنجانی|صدرالدین احمد خالدی زنجانی]] (چاویان) (۶ ذیحجهٔ ۶۹۱–پنجشنبه ۶ جمادی‌الاول ۶۹۴ ه‍.ق.) ← [[گیخاتوخان|گیخاتو خان]]
* [[جمال‌الدین ابوالحسن علی بن محمد دستجردانی]] (جمادی‌الاول ۶۹۴–ذیقعدهٔ ۶۹۴ ه‍.ق.)<ref group="پانویس">ایرانیکا پایان نخستین دورهٔ وزارت دستجردانی را صفر ۶۹۵ ه‍.ق. آورده است؛ ولی باید توجه داشت که بایدو خان (گمارندهٔ دستجردانی) در ذیقعدهٔ ۶۹۴ ه‍.ق. کشته شده استشده‌است. همچنین نام کامل او در بیشتر منابع نیامده است؛ ولی باید توجه نمود که [[قطب‌الدین شیرازی|قطب‌الدین محمود شیرازی]] برای این وزیر شرحی بر «حکمة الاشراق» [[شهاب‌الدین یحیی سهروردی|شهاب‌الدین یحیای سهروردی]] نوشته است و نام کامل او را «جمال‌الدین علی بن محمد دستجردانی» آورده است. همچنین ابن طقطقی نیز در کتاب «الاصیلی فی انساب الطالبین» کنیهٔ او را ابوالحسن آورده است.</ref> ← [[بایدوخان|بایدو خان]]
* [[صدرالدین زنجانی|صدرالدین احمد خالدی زنجانی]] (چاویان) (بار دوم) (۶۹۵ ه‍.ق.) ← [[غازان خان|غازان خان یکم]]
* [[ملک شرف‌الدین محمد بیابانکی سمنانی]]<ref group="پانویس">مطابق نوشتهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا در درآیند «احمد خالدی زنجانی» پس از نخستین برکناری جمال‌الدین دستجردانی، صدرالدین احمد خالدی زنجانی برای بار دوم به وزارت می‌رسد. همچنین مطابق نوشتهٔ دانشنامهٔ ایرانیکا در درآیند «جمال‌الدین دستجردانی» پس از برکناری [مَلِک] شرف‌الدین [محمد] [بیابانکی] سمنانی، برای بار دوم جمال‌الدین دستجردانی به وزارت می‌رسد. شایان ذکر است ملک شرف‌الدین محمد بیابانکی سمنانی برادر مخلص‌الملک جلال‌الدین سمنانی (زیردست بوقا در امر صاحب‌دیوانی) و پدر [[علاءالدوله سمنانی|شیخ ابوالمکارم رکن‌الدین علاءالدوله احمد بن محمد بن احمد بیابانکی سمنانی]] عارف ایرانی می‌باشد.</ref> ← [[غازان خان|غازان خان یکم]]
خط ۲۰۲:
* [[رشیدالدین فضل‌الله همدانی]] (۶۹۷–۷۱۷ ه‍.ق.) و [[خواجه سعدالدین محمد ساوجی]] (یا آوجی)<ref group="پانویس">غازان خان یکم او را همزمان با رشیدالدین فضل‌الله به وزارت برگماشت؛ ولی الجایتو او را برکنار کرد و کشت و تنها رشیدالدین فضل‌الله را به وزارت برگماشت.</ref> (۶۹۷–۷۱۲ ه‍.ق.) ← [[غازان خان|غازان خان یکم]]، [[الجایتو]]
* [[رشیدالدین فضل‌الله همدانی]] (۶۹۷–۷۱۷ ه‍.ق.) و [[تاج‌الدین علیشاه جیلانی|تاج‌الدین علیشاه بن ابی‌بکر جیلان تبریزی]] (۷۱۲–اواخر جمادی‌الثانی ۷۲۴ ه‍.ق.) ← [[الجایتو]]، [[ابوسعید بهادرخان|ابوسعید بهادر خان]]
* [[غیاث‌الدین محمد علیشاهی]]<ref group="پانویس">در لغت‌نامهٔ دهخدا درآیند «صائن وزیر» از او به عنوان پسر تاج‌الدین علیشاه یاد شده استشده‌است.</ref> ← [[ابوسعید بهادرخان|ابوسعید بهادر خان]]
* [[رکن‌الدین صائن وزیر|رکن‌الدین صائن فَسَوی]] (نصرةالدین عادل فَسَوی)<ref group="پانویس">فارسنامهٔ ناصری (جلد ۲، صفحهٔ ۱۳۹۲) از نیای او یعنی «خواجه ضیاءالملک فسوی» به عنوان وزیر جلال‌الدین منکبرنی خوارزمشاه یاد کرده است؛کرده‌است؛ ولی مطابق «سرگذشت خوارزمشاهیان به روایت سیرت جلال‌الدین منکبرتی»، «ضیاءالملک علاءالدین محمد بن مودود نسوی (<!--ابر-->؟فسوی<!--/ابر-->)» عارض لشکر جلال‌الدین منکبرنی بوده استبوده‌است. عارض لشکر منصبی معادل رئیس دارایی ارتش می‌باشد.</ref> (۷۲۵–؟ ه‍.ق.) ← [[ابوسعید بهادرخان|ابوسعید بهادر خان]]
* {{پم|دمشق‌خواجه|Demasq Kaja}} (<!--ابر-->؟–۵ شوال ۷۲۷ ه‍.ق.<!--/ابر-->) ← [[ابوسعید بهادرخان|ابوسعید بهادر خان]]
* {{پم|غیاث‌الدین محمد رشیدی|Ghiyas al-Din ibn Rashid al-Din}} (صاحب سعید) و [[خواجه علاءالدین محمد هندوی فریومدی]] (۸ ماه) ← [[ابوسعید بهادرخان|ابوسعید بهادر خان]]
خط ۲۴۳:
 
== پایان کار مغولان ==
دوران ایلخانان هر چند با نظم و انضباط آغاز شد، اما در بی‌نظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیری پایان یافت. به طوری کهبه‌طوری‌که تجربه حکومت ایلخانان در ایران دگرگونی اجتماعی جالبی را در تاریخ به معرض آزمون آورد. این که در فاصله دو نسل، ایلخانان اسلام آوردند، تجربه انحلال قوم فاتح را در فرهنگ قوم مغلوب یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد به منصه ظهور رساند. سلاله یک قوم مهاجم سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو ایران شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند. ارتباط آنهادست کم شروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد.
 
== هنر ایلخانان ==
دودمان ایلخانی زندگی چادرنشینی را برتر می‌شمردند ازین رو تا نیمه دوم سده هفتم/سیزدهم جز بناهای معدودی از معماری غیرمذهبی، دست‌آوردی در [[معماری]] نداشتند. بناهایی که آن‌ها در پایتخت‌های خود [[مراغه]]، [[تبریز]]، [[بغداد]] و [[سلطانیه]] بنا نهادند، بعدها از زلزله، یورش‌ها و دوره‌های متوالی اشغال مصون نماند؛ طراحی شهری آن‌ها را نمی‌توان با اطلاعات موجود تاریخی بازآفرینی کرد. در عوض، از بناهای بر جای مانده در دیگر ایالات قلمرو ایلخانی در مرکز و غرب ایران ساخته شده، چنین برمی‌آید که در دورهٔ آن‌ها معماری باشکوهی وجود داشت.<ref>The basic work on Ilkhani architecture is Donald M. Wilber, The Architecture of Islamic Iran: The Il-Khanid Period (Princeton, 1955, repr. NewYork, 1969).</ref>
ایلخانان مجموعه‌ای از انواع بناها، قالب‌ها، مصالح و فنون معماری ادوار پیشین ایران را به ارث بردند. در این دوران [[مساجد جامع]] با شکل کهن خود یعنی صحن [[چهار ایوانی]] در چهار جهت و [[گنبدخانه]] در سمت قبله به کمال خود رسید و این نقشه در انواع بناهای مذهبی از جمله [[مدرسه]]، [[خانقاه]] و بناهای غیرمذهبی مثل کاروانسراها به کار می‌رفت. بر روی مقبره‌ها، برج‌های تدفینی یا بقعه‌های چهارگوش یا آرامگاه‌های چندضلعی با سقف طاق‌گونه برپامی‌شد. تزئینات معماری در این دوره [[آجرکاری]]، [[گچ‌بری]]، [[کاشی معرق]] و سفال‌های لعاب‌دار است. [[مقرنس‌کاری]] در این دوره جنبهٔ تزیینی دارند و با گچ و تخته ساخته می‌شدند. در این دوره باید در واژگان سنتی معماری از چندین جهت تغییراتی اعمال کرد. بناهای منفرد در مجتمع‌های یادمانی به گرد هم آورده می‌شدند. به این مجموعه بناها که اغلب پیرامون مقبرهٔ بانی مجتمع یا فردی محترم پدید می‌آمد، [[اَرسَن]] می‌گویند. نظم و ترتیب ارسن‌های متقدم ایلخانی حالت نامنظم و بی‌قاعده داشت؛ اما برای جلوهٔ نمای پیشین از [[پیش‌طاق]] و تزئین مفصلی استفاده می‌کردند. با بلندتر شدن ارتفاع اتاق‌ها و پدیدآمدن قوس‌های نوک‌تیز و باریک‌تر شدن مناره‌ها، تناسبات هم تغییر یافت. در این دوران علاقه به عمودیت بنا با حس ظریفی از فرم ترکیب‌یافته و در مدخل‌های تزیینی بناهای سترگ همراه با دو منارهٔ سر به فلک کشیده، جلوه پیدا کرده استکرده‌است. آجر پخته همچنان از مصالح عمدهٔ بناسازی بود اما برای دلنشینی و روح‌بخشی سطوح، از شیوه‌های تازه هم استفاده می‌کردند. در این دوره رنگ اهمیت ویژه‌ای داشت؛ داخل بنا را با آجرهای لعاب‌دار می‌پوشاندند و بیرون آن را با کاشی تزئین می‌کردند و از گچ‌بری منقوش هم بهره می‌گرفتند.<ref>هنر و معماری اسلامی جلد دوم، [[شیلا بلر]] و [[جاناتان بلوم]]، ترجمه [[یعقوب آژند]]، فصل دوم</ref>
یکی از نخستین اقدامات ایلخانان پس از فتح [[بغداد]]، تأسیس رصدخانه‌ای در [[مراغه]]، پایتخت تابستانی آن‌ها در شمال غرب ایران بود. بنای این [[رصدخانه]] در بالای تپه‌ای در پانصد متری شمال شهر، در سال ۶۵۷/۱۲۵۹ شروع شد. کاوش‌های باستان‌شناسی در این نقطه شانزده واحد معماری را مشخص کرده‌است. از جمله یک برج مرکزی، یک کارگاه [[ریخته‌گری]] برای ساخت ابزار و وسائل نجومی، پنج برج مستقل و چند بنای بزرگ. جای وسیع و کیفیت مواد به کار رفته در [[رصدخانه‌یرصدخانهٔ مراغه]] مثل سنگ، آجر پخته و کاشی‌های لعاب‌دار و زرین‌فام نشان‌دهندهٔ اهمیت [[اخترشناسی]] و اخترگویی در نزد مغولان [[شمن]] باور است.<ref>P. Vardjavand,"La Decouverte archeologique du complexe scintifique de l observatoire de Maraqe" September 1979 Berlin</ref>
 
حکومت ایلخانان دو نتیجهٔ مهم برای نقاشی ایران داشت: یکی انتقال سنت‌های هنر چینی به ایرانکه منبع الهام تازه برای نگارگران شد؛ و دیگری بنیانگذاری نوعی هنرپروری که سنت کار گروهی هنرمندان در کتابخانه-کارگاه سلطنتی را پدیدآورد. در محیط فرهنگی جدید فعالیت نقاشان در عرصهٔ [[کتاب‌نگاری]] وسعتی قابل ملاحظه یافت. کوشش آنان بیش از پیش معطوف شد به حل مشکل ناهمخوانی سنت‌ها و تأثیرات مختلف هنری؛ و بلندپروازی یا علاقه‌مندی حامیان نیز آنان را در رسیدن به این هدف یاری کرد. تداوم این وضع در زمان [[اینجوریان]]، [[مظفریان]] و [[جلایریان]]، به شکل‌گیری یک سبک نومایه در [[نگارگری]] ایرانی انجامید.
تحت حمایت ایلخانان کتاب‌نگاری در زمینه علمی و تاریخی رونق گرفت. برخی متون قدیم چون [[شاهنامه فردوسی]] نیز به سفارش آنان بازنویسی و مصور شد. کارگاه‌های تولید نسخه‌های مصور عمدتاً در [[مراغه]] و [[تبریز]] (پایتخت [[غازان خان]]) قرار داشتند. قدیمی‌ترین نسخه مصور این دوره، ترجمهٔ فارسی [[منافع الحَیَوان]] [[ابن بختیشوع]] است که به دستور [[غازان خان]] در [[مراغه]] تدوین شد (۶۸۹). نسخه مصور دیگری با نام [[جامع التواریخ]] [[رشیدالدین فضل‌الله]] تکوین یافت که بخش‌های ناقصی از آن موجود است. از دیگر محصولات کارگاه تبریز، یک شاهنامهٔ مصور بزرگ اندازه بود که امروزه به نام کسی که آن را در اوایل سدهٔ بیستم تصاحب کرد، به [[شاهنامه دموت]] مشهور شده استشده‌است. نسخه مزبور محتملا در اصل حدود ۱۲۰ نگاره داشته که توسط چند نقاش (محتملا، متعلق به دو نسل) اجرا شده بودند؛ ولی چند تصویر پراکنده از آن باقی مانده استمانده‌است.
[[ابوسعیدنامه]]، [[کلیله و دمنه]]، [[معراج نامه]] و [[تاریخ چنگیزی]] از جمله کتاب‌هایی بودند که توسط نگارگری به نام [[احمدِ موسی]] در زمان سلطان [[ابوسعید]] مصور کرد که برخی اوراق پراکندهٔ آنان باقی است.<ref>[[تاریخ نقاشی ایران از دیرباز تا امروز]]، [[روئین پاکباز]]، [[انتشارات زرین و سیمین]]، بخش دوم: دورهٔ میانه، صص۶۰ و ۶۴</ref>
 
خط ۲۵۸:
هجوم مغول به ایران در سال ۶۱۶ه‍. ق، موجب ویرانی بسیاری از مراکز و نهادهای علمی و فرهنگی ایران گردید؛ اما پس از یک دوره فترت فرهنگی، دوباره برخی از شاخه‌های دانش، همزمان با حاکمیت ایلخانان مغول و به همت اندیشمندان ایرانی، شکوفا شدند.<ref>" نقش و جایگاه منجّمان و ریاضی دانان در اوضاع علمیِ ایران عصر ایلخانی ". 2017. Cgie.Org.Ir. Accessed November 22 2017. [https://www.cgie.org.ir/fa/news/181357].</ref>
 
در عصر آنهاآن‌ها [[طب]]، [[اخترشناسی]] و [[ریاضیات]] در ایران توسعه یافت. به طوری کهبه‌طوری‌که عدم توجه این قوم به [[زبان فارسی]] نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان می‌دادند جبران شد. چرا که کتاب‌های تاریخی قابل ملاحظه‌ای در این دوره به فارسی تدوین شد که [[جامع التواریخ]] (تاریخ رشیدی) در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در نگارش دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، در خاطر نسلهای بعدی به منزله جبران گذشتهٔ اخلاف وحشی این قوم در ایران بود، چنان‌که پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه کوشش‌های برخی از این امیران بود.
 
== ملوک الطوایفی در ایران در پایان عهد ایلخانان ==
خط ۲۷۱:
این [[ایران در دوران ملوک‌الطوایفی|ملوک الطوایفی]] که سراسر ایران زمین را دچار اغتشاشهای طولانی ساخت، خاندانهای گوناگون محلی را در برابر یکدیگر به پیکار واداشت. پیکارهای میان فرمانروایان محلی، باعث غارتها و کشت و کشتارهای بسیاری در آبادیها، شهرها، و ولایات گوناگون شد. این شهرها و ولایات هر از چندی دست به دست می‌گردیدند. از این میان؛ [[چوپانیان]] در آذربایجان و اران و ولایات جبال، [[جلایریان]] در عراق عرب و بعدها در تمامی قلمرو چوپانیان، [[طغا تیموریان]] در جرجان و خراسان غربی، [[آل کرت]] در [[هرات]] و خراسان شرقی، [[ملوک شبانکاره]] در بخشی از [[فارس (سرزمین)|فارس]]، [[اتابکان فارس]] و [[قراختاییان]] در فارس و [[کرمان]]، [[آل اینجو]] در فارس و [[اصفهان]]، [[اتابکان لرستان]] بین اصفهان تا [[خوزستان]]، اتابکان یزد در ولایات تابع آن حوالی و شماری امیر نشین در [[طبرستان]] و [[مازندران]] که از هم مستقل و با هم در حال ستیز بودند.
 
هر چند برخی از این حکومتهای ملوک الطوایفی در فرجام روزگار ایلخانان برافتادند، اما جدایی قلمرو آنهاآن‌ها همچنان باقی‌ماند و حکومت ملوک الطوایفی که بعد از عهد تیمور هم به صورتهای دیگر ادامه حیات یافت، تا چندین سده بعد از بلیه مغولان، سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و بی نظمی و اغتشاش کرد که رهایی از آن، نیازمند حکومت مرکزی مقتدر بود و نیل بدان تا عهد صفوی برای ایرانیان ممکن نشد.
 
== جستارهای وابسته ==