بزرگ علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اشتباهات اصلاح شد, بر اساس ایرانیکا ۲۸ بهمن درگذشته
برچسب‌ها: ویرایش‌های مشکوک به خرابکاری متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۵۶:
=== دوستی با صادق هدایت ===
{{بخش بدون منبع}}
یکی از ویژگیهایویژگی‌های زندگی علوی نزدیکی و محشور بودن او با [[صادق هدایت]] است. این داستان که از زبان خودش چنین آغاز می‌شود: «در دوران مدرسهٔ ابتدایی که آقای غلامعلی فریور که یکی از رجال پاک و وارستهٔ دوران ما است همکلاسی بودم. چون هر دوی ما کوتاه قد بودیم روی نیمکت جلوی کلاس پهلوی هم می‌نشستیم. این همکلاس بودن به دوستی انجامید…»
 
وقتی علوی در سال ۱۹۲۸ از [[آلمان]] به [[تهران]] می‌آید، به جستجوی دوست قدیمی خود [[غلامعلی فریور]] می‌پردازد و به مصداق «عاقبت جوینده یابنده بود» او را می‌یابد روزی در خانهٔ غلامعلی فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش می‌افتد آن را می‌خواند و می‌بیند که با کتابهای موجود آن دوران هم سطح نیست و از نظر شکل و محتوا چیز دیگری است از آقای فریور می‌پرسد: «نویسندهٔ این کتاب کیست؟»، آقای فریور در پاسخ می‌گوید: «جوان خوب و خوشمزه‌ای است، باید با او آشنا شوی…» مدتی پس از این گفتگو روزی علوی و فریور در خیابان ناصریه آن زمان و ناصر خسروی بعدی، به کتابخانهٔ معرفت می‌روند تصادفاً [[صادق هدایت]] هم آنجا بوده‌است که فریور می‌گوید: «این همان آقا است». این سرآغاز آشنایی این دو دوست است که بعدها «مسعود فرزاد» و «مجتبی مینوی» نیز به آن‌ها می‌پیوندند و جمعی به وجود می‌آید که بعدها ربعه نامیده شد.
خط ۶۳:
 
=== استادی در دانشگاه هومبولت ===
علوی مدتی پیش از وقوع [[کودتای ۲۸ مرداد]] در ۱۰ فروردین ۱۳۳۲ در ۴۹ سالگی از [[ایران]] به آلمان رفت و تا هنگام وقوع [[انقلاب ۵۷]] در [[برلین شرقی]] سکونت داشت. در سال ۱۳۳۵ ازدواج نمود. در این زمان در [[دانشگاه هومبولت]] به عنوان [[استادیار]] اشتغال یافته و مأموریت یافت در پایه‌گذاری رشته [[ایران‌شناسی]] و [[زبان فارسی]] شرکت نماید. در سال ۱۹۵۹ کرسی استادی دریافت کرد و تا سن ۶۵ سالگی (۱۹۶۹) در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. از جمله ثمرات این دوران تدوین لغت نامهٔلغت‌نامهٔ فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر است.<ref>http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/8508/رساله-استادی-بزرگ-علوی-فارسی-ترجمه-می-شود</ref>
 
برخی از شاگردان مجرب او مانند پروفسور زوندومن و پروفسور لورنس در دانشگاه‌های برلین و بعضی دیگر در کتابخانه‌های [[آلمان]] مشغول فعالیت هستند او پس از بازنشستگی از کار دست نکشید و در کنار رسیدگی به رساله‌های دکترا و تحقیقات شاگردانش به پاسخگویی به سئوالات و جوابهای فراوان اهل فرهنگ می‌پرداخت و گاهی ساعت‌ها وقت صرف یافتن منابع و اسناد می‌کرد و دست رد به سینهٔ کسی نمی‌زد.
خط ۷۹:
[[پرونده:Qasr Prison in Tehran.jpg|220px|بندانگشتی|بزرگ علوی چهارسال در [[زندان قصر]] محبوس بود؛ این دوران تأثیری آشکار بر بخشی از آثارش به‌جای گذاشت و او را مبدع ادبیات داستانی زندان در ایران می‌دانند.]]
بزرگ علوی را بنیانگذار [[w:en:Prison literature|ادبیات داستانی زندان]] در [[زبان فارسی]] دانسته‌اند.<ref name="بهارلو">{{یادکرد وب |عنوان= بهارلو: شرح خاطرات زندان، تازگی ملموس آثار بزرگ علوی در ادبیات معاصر است/ نویسنده‌ای که قربانی سیاست شد |نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/215891/بهارلو-شرح-خاطرات-زندان-تازگی-ملموس-آثار-بزرگ-علوی-ادبیات-معاصر-نویسنده-ای-قربانی-سیاست |تاریخ= |ناشر= خبرگزاری کتاب ایران}}</ref><ref>{{یادکرد وب |عنوان= داستان‌های کوتاه بزرگ علوی بررسی شد |نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/32772/داستان-های-كوتاه-بزرگ-علوی-بررسی|تاریخ= ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ |ناشر= خبرگزاری کتاب ایران}}</ref> گرایش علوی به اثرآفرینی اجتماعی او را برجسته کرد. [[محمد بهارلو]] در این باره گفت:
{{نقل قول| منظور از ادبیات اجتماعی به‌دست‌دادن احساسِ خاص زمان نویسنده از حیث اجتماعی و تاریخی و فرهنگی است؛ به‌این معنی که خواننده حس کند نویسنده در کانون یک صحنه عمومی، یک کش‌مکش، ظاهر شده‌است و دارد شهادت می‌دهد و بنای این شهادت بر انتقاد اجتماعی است. در نوشته‌های دوره دوم نویسندگی علوی ـ بعد از مجموعه داستان «چمدان» ـ در آثاری مانند «ورق‌پاره‌های زندان» و «نامه‌ها»، این تمایل یا گرایش کاملاً محسوس است، و در خاطرات رمان‌گونه او «پنجاه‌وسه نفر» به اوج خود می‌رسد. در این آثار آنچه تازگی دارد نوشتن دربارهٔ زندان است، از زندانی و زندان‌بان و خاطرات ایام حبس؛ چیزی که می‌توان آن را «ادبیات زندان» نامید و علوی مُبدع آن است.<ref name="بهارلو" />}} بنا به گفتهٔ بهارلو، [[احمد محمود]] و [[نسیم خاکسار]] و [[علی‌اشرف درویشیان]] از بزرگ علوی تأثیرگرفتند.<ref name="بهارلو" /> او گفته که علوی در واپسین سال‌های زندگی، خود را قربانی سیاست می‌دانسته و در یکی از آخرین مقاله‌هایش با عنوان «می‌خواستم نویسنده شوم» توضیح می‌دهد که مدت‌ها میان دو گروه نوسان می‌کرده یا درواقعدر واقع سرگردان بوده‌است؛ یکی گروه پنجاه‌وسه نفر]] و مبارزان سیاسی به رهبری [[تقی ارانی]] و دیگری [[گروه ربعه|گروه «ربعه»]] و روشن‌فکران ادبی به رهبری صادق هدایت. او با تأسف و حسرت آشکاری می‌نویسد که کاش صرفاً در جرگه هدایت سر می‌کرد و قادر بود در همان فضای ادبی جولان بدهد و زندگی خود را وقف نوشتن کند.<ref name="بهارلو" />{{سخ}}
جمال میرصادقی بیان کرده که بزرگ علوی همواره روحیهٔ مبارزه‌جویانهٔ خود را در آثارش حفظ کرده و از این حیث به کلی با هدایت متفاوت است. آثار هدایت رو به ناامیدی است؛ ولی علوی در داستان‌هایش نگاهی منفعل ندارد و آدم‌های داستانی‌اش مانند شخصیت‌های هدایت سرخورده نیستند.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=شخصیت‌های داستانی بزرگ علوی برخلاف کارکترهای صادق هدایت منفعل نیستند |نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/232868/شخصیت-های-داستانی-بزرگ-علوی-برخلاف-کارکتر-های-صادق-هدایت-منفعل-نیستند |تاریخ=۱۳ بهمن ۱۳۹۴ |ناشر= خبرگزاری کتاب ایران}}</ref> [[جمال میرصادقی]] او را همراه [[احمد محمود]] و [[صادق چوبک]]، تنها سه نویسندهٔ موردعلاقهٔ خود بیان کرد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=روایت 83 سال زندگی و کارگاه‌های داستان‌نویسی «جمال میرصادقی» در کتاب هفته خبر/ نویسندگان بافضیلت و شاگردی که از کلاس اخراج شد! |نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/232343/روایت-83-سال-زندگی-کارگاه-های-داستان-نویسی-جمال-میرصادقی-کتاب-هفته-خبر-نویسندگان-بافضیلت-شاگردی-کلاس-اخراج |تاریخ= ۳۰ دی ۱۳۹۴ |ناشر= خبرگزاری کتاب ایران}}</ref> بزرگ علوی به سبک [[واقع‌گرایی اجتماعی]] می‌پرداخت و در داستان‌هایش به [[مسائل اجتماعی|نابسامانی‌های اجتماعی]] روی می‌آورد.<ref name="ibna.ir" />
 
خط ۱۰۵:
|شکل‌بندی منبع =
}}
در ۱۳۲۰/ [[۱۹۴۱ (میلادی)|۱۹۴۱م]] چاپ شد و آن را به خواهرش ''بدری علوی'' پیشکش داده‌است؛ فداکارترین و از خودگذشته‌ترین زنی که در زندگی‌اش دیده‌است.<ref name="dl.nlai.ir">http://dl.nlai.ir/UI/857062a5-5e13-449a-8600-1256ad501ea2/LookInside.aspx</ref> در دیباچه‌اش نوشته که عنوانِ ''ورق‌پاره‌های زندان'' «اسم بی‌مسمایی برای این یادداشت‌هایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنهاآن‌ها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکت‌هایی که در آن برای ما میوه و شیرینی می‌آوردند، نوشته شده‌است؛ و این کار بدون مخاطره نبوده‌است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مأمورین زندان در دست ما می‌دیدند، جنایت بزرگی به‌شمار می‌رفت.»<ref name="dl.nlai.ir" /> بر پایه این دیباچه، این کتاب نوشته‌های او در زندان است و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران نوشته شده‌است حال آنکه خواندن و نوشتن در زندان‌های دوره اش، ممنوع بوده‌است. کمتر به رویدادها و جزئیات زندان اشاره شده و بیشتر به زندگی، سرگذشت و دلایل محکومیت هم‌بندهایش در قالب پنج فصل/پنج داستان می‌پردازد که کتاب را یک [[مجموعه داستان کوتاه]] می‌کند. در این داستان‌ها عشق‌ها و زندگی‌هایی که جانسوزانه به جدایی و زندان شدن یکی از معشوقه‌ها کشیده می‌شود و هم‌بند آقای علوی می‌شوند نماش داده می‌شود، داستان‌های ایرج و روشن، آقای م و دختر خاله‌اش، ببولی، مرتضی و مارگریتا …که چندتای آن‌ها در گفتگوی مستقیم با خود نویسنده یادداشت شده‌اند و چندتای دیگر هم مکاتبات و یادداشت‌های بجا مانده‌اند.
 
=== [[چشم‌هایش]] ===
خط ۱۵۱:
 
=== روایت ===
آخرین رمان علوی است که نخست در ۱۳۷۷/ [[۱۹۹۹ (میلادی)|۱۹۹۹م]]، دو سال پس از مرگش، در تهران چاپ شد. نویسنده در جمله‌های آغازین آن را نه [[قصه]] و نه [[رمان]] دانسته. «هیچ گونه حادثهٔ غریب و عجیبی در آن وجود ندارد. حکایت نیست، روایت است. سرگذشت نیست، تاریخچهٔ دورانی است که از روی نواری دربارهٔ رویدادهای زندگی انسانی رنج‌کشیده، نقل شده‌است .» آن را آمیخته‌ای از [[w:en:Roman à clef|رمان کلیددار]]، [[w:en:Roman à thèse|رمان عقیدتی]] و [[w:en:Autobiographical novel|رمان خودزندگی‌نامه‌ای]] دانسته‌اند.<ref>http://www.morour.ir/index.php/2013-09-19-06-21-00/896-2013-12-19-10-40-38</ref> [[انتشارات نگاه]]، یکی از ناشران این اثر، آن را یک رمان توصیف کرده که «با همه اشارات تاریخی ظاهراً واقعی که در آن وجود دارد، به هرحال یک رمان است، و مثل همه رمان‌ها و داستان‌های دیگری، در عین حال که ممکن است از واقعیات الهام و بهره بگیرد، هیچ‌یک از حوادث و شخصیت‌های آن حقیقی نیستند و علی‌رغم شباهت بعضی از آنهاآن‌ها با حوادث و شخصیت‌های حقیقی، داستان مطلقاً ساخته و پرداخته ذهن و احساس و دریافت و سلیقه‌ها و داوری‌های آگاهانه و ناخودآگاه نویسنده است.»<ref>https://www.negahpub.com/book/روايت/</ref>
 
=== آثار غیر داستانی ===