دنیای قشنگ نو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۱۴:
'''''دنیایِ قشنگ نو''''' یا '''''دنیای شگفت‌انگیز جدید''''' {{به انگلیسی|Brave New World}} یک رمان [[علمی-تخیلی|علمی-تخیلیِ]] [[پادآرمان‌شهر|پادآرمانی]] است که در سال ۱۹۳۲ به قلم [[آلدوس هاکسلی]] نویسنده [[انگلیس]]ی منتشر شده‌است.
 
وقایع این رمان در سال ۲۵۴۰ میلادی در شهر [[لندن]] می‌گذرد و [[آرمانشهر]]ی را به تصویر می‌کشد که در آن [[مهندسی ژنتیک]] به آفرینش انسانها با ویژگی‌های از پیش تعیین شده منجر شده، نظام اخلاقی جامعه با تشکیل حکومت جهانی و از میان بردن [[جنگ]] و [[فقر]] و نابودی کامل [[خانواده]] و تولید مثل به کلی پوست انداخته و دانش [[روان‌شناسی]] به طرز حیرت‌انگیزی اعتلا یافته و تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنج‌های غیر ضروریغیرضروری است.
 
هاکسلی در سال ۱۹۵۸ در مقاله‌ای با نام ''بازدیدی دوباره از دنیای قشنگ نو'' ''(Brave New World Revisited)'' به سیر وقایع اتفاقیه ۲۶ سال گذشته پرداخت و مدعی شد که تمدن بشری با سرعتی بسیار بیشتر از پیش‌بینی‌های او در حال حرکت به سمت این دنیاست.<ref>[http://www.huxley.net/bnw-revisited/index.html BRAVE NEW WORLD REVISITED 1958]</ref>
خط ۳۵:
:That has such people in't.
{{پایان چپ‌چین}}
این داستان در بخش‌های پایانی به طوربه‌طور مداوم و متناوب نقل قولهایی از نمایشنامه‌های متفاوت شکسپیر (چون [[اتلو]]، [[طوفان (نمایشنامه)|طوفان]] و [[هملت (نمایشنامه)|هملت]] - را از قول شخصیت‌های داستان - بخصوص جان یا «وحشی» - بیان می‌کند و حتی از نظر رویدادهای دراماتیک به گونه‌ای وامدار شخصیت‌ها و داستان‌های شکسپیر است.
 
== داستان ==
خط ۴۵:
در نظام حاکم، «[[هنری فورد|فورد]]» در جای خالق یکتا - خداوند - قرار گرفته‌است و مردم با نام او قسم می‌خورند و در گویش‌شان نام او را در جای نام خدا استفاده می‌کنند و حتی سالشماری این جهان بصورت «بعد از فورد» (مانند «بعد از میلاد مسیح») انجام می‌شود.
 
دولت جهانی با بهره‌گیری از شیوه‌های [[شرطی‌سازی]]، [[خواب‌آموزی]] و ''سوماً'' از هنجار بودن اصول فوردی و رعایت مو به موی آنهاآن‌ها مطمئن می‌شود. اصول فوردی از همه می‌خواهد که برای جامعه‌شان مفید باشند، هر چه دارند با دیگران به اشتراک بگذارند، از دین، عشق، اخلاق، طبیعت و کتاب متنفر باشند، مرگ را عادی محسوب کنند، [[لذت‌طلبی]] را بر هر چیز مقدم دانند، [[دم را غنیمت شمار|دم را غنیمت شمرند]] و در یک کلام «مثل بچه‌های توی بطری» فکر و رفتار و زندگی کنند. هرگاه هم که زندگی از حد تحمل خارج شد، سومای شفابخش هست که نشئگی‌اش سختی‌ها را از یاد می‌برد. از این طریق است که ثبات جامعه و مصرف مداوم تضمین می‌شود.
 
برنارد مارکس یک روانشناس ''آلفا مثبت'' است که به خاطر ناهنجاری تصادفی جسمانی خود را از جامعه جدا می‌بیند. تنها کسی که برنارد او را دوست خود می‌داند، یک استاد مهندسی اجتماعی به نام هلمهولتز واتسون است که برخلاف برنارد، بسیار محبوب و در شغل خود و تعامل با دیگران موفق است.
 
برنارد، لنینا کراون -دختر بتامنفی «پَروار» و محبوب بین همهٔ مردان- را برای تعطیلات به ''مالپاییس'' دعوت می‌کند. برنارد و لنینا در آنجا با «جان» (که بعد معلوم می‌شود فرزند زنده‌زاده‌شدهٔ ''مدیر'' است که در سالهاسال‌ها قبل در سفری به وحشی‌کده، محبوبش را گم‌کرده و بدون او به تمدن برگشته‌است) روبرو می‌شوند و او و مادرش را به تمدن (به ''دنیای قشنگ نو'' به تعبیر جان) بازمی‌گردانند. برنارد جان را با مدیر روبرو می‌کند و مدیر از شرم این رازگشایی درهم می‌شکند. جان که اکنون به لقب «آقای وحشی» خوانده می‌شود، نقل مجلس جماعت [[شادخوار]] (هدونیست) می‌گردد و برنارد هم از صدقهٔ سر او اعتباری در جامعه می‌یابد. اما جان نمی‌تواند با جنبه‌های تمدن کنار بیاید و بعد از اینکه از لنینا به تعبیر خودش «هرزگی» می‌بیند و به دلیل مرگ مادرش - که خود را در ''[[هوم|سوماً]]'' غرق کرده و از دنیا می‌رود - ضربه‌ای به او وارد می‌شود، آغاز به طغیان می‌کند. برنارد و هلمهولتز واتسون هم به جرم همدستی با او گیر می‌افتند.
 
''بازرس'' این دو را به ''جزایر'' (جایی که اصول فوردی حاکم نیست) تبعید می‌کند، اما جان را نگه می‌دارد. جان تمدن را رها می‌کند و در برجی متروکه آشیان می‌گزیند و رفتاری تارک دنیا می‌یابد و با سخت‌گرفتن بر خود در جستجوی پاک شدن گناهانش است. مردم اما او را رها نمی‌کنند. سرانجام روزی که عدهٔ زیادی از مردم به تماشای او آمده‌اند با آنهاآن‌ها درگیر می‌شود و سپس تحت اثر سوماً با سرخوشی به تن‌آسایی و عشق‌ورزی - آنچه خود هرزگی می‌داندش - تن می‌دهد. پس از بیدار و هشیار شدن، به دلیل حس گناه، خود را در برج متروکه‌اش دار می‌زند.
 
== برخی نام‌ها و اصطلاح‌ها ==
خط ۸۷:
* [[مسیح]]: در کتاب بسیاری از گفته‌های منسوب به وی در [[انجیل|اناجیل]] از زبان هنری فورد با تغییراتی در کلمات و مفهوم گفته می‌شوند. مثال: «آسوده باشید! ارباب ما بر عرش نشسته‌است» به «آسوده باشید! فورد ما در ماشین نشسته‌است». همچنین ''جان'' و بومیان'' مالپائیس'' اعتقادی عمیق به مسیح و قربانی شدن او برای نجات انسان دارند.
* [[ایوان پتروویچ پاولوف]]: روانشناس پیشگام روس اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم: در داستان از کلمه ''شرطی سازی نئوپاولفی'' در توصیف یکی از تکنیک‌های آموزش کودکان استفاده می‌شود. علاوه بر این تأثیر نگاه [[کارکردگرایی|کارکردگرایانه]] پاولف و همچنین تأکید او بر فرایندهای واقع شده در مغز و سیستم عصبی بر رفتارها و خلقیات انسان بر روان‌شناسی ''دنیای قشنگ نو'' به روشنی آشکار است.
* [[ویلیام شکسپیر]]: مجموعه آثار او تنها همدم تنهایی ''جان'' از کودکی تا هنگام ورود به'' دنیای قشنگ نو'' بوده و بر شکل گیریشکل‌گیری ذهنیت متفاوت او تأثیر به سزایی داشته‌است. جملات نمایشنامه‌های مختلف او به ویژه؛ [[مکبث]]، [[هملت]]، [[رومئو و ژولیت]]، [[لیر شاه]] و [[اتلو]] بارها از زبان ''جان'' نقل می‌شوند. ''مصطفی موند'' هم شکسپیر را خوانده‌است. در دنیای قشنگ نو انتشار آثار شکسپیر مانند بسیاری از دیگر نویسندگان بزرگ ممنوع است.
* [[هربرت جرج ولز]]: نویسنده انگلیسی و خالق رمان‌های علمی تخیلی با گرایش [[سوسیالیسم|سوسیالیستی]]. اثری از او به نام ''خدایان انسان‌وار'' (Men Like Gods) او الهام بخشِ هاکسلی در نگارش ''دنیای قشنگ نو'' بوده‌است.
* [[توماس مالتوس]]: اقتصاددان مشهوری که در اوج انقلاب صنعتی اروپا به خطرات افزایش جمعیت اشاره کرد. نوعی ''کمربند ضد بارداری'' وجود دارد که زن‌ها در هنگام [[آمیزش جنسی]] از آن استفاده می‌کنند و ''کمربند مالتوسی'' نامیده می‌شود.