جدایی دین از دولت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳:
'''جدایی دین از سیاست''' نوعی نگرش [[سیاسی]] و مدنی است. بر طبق این نگرش، دین و سیاست بایستی جدای از یکدیگر بوده و در امور یکدیگر دخالت نورزند.<ref>[http://www.historycentral.com/Civics/S.html HistoryCentral.com - Your Source for Everything History -> American History> US Civic Terms<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> این مفهوم با [[سکولاریسم]] تفاوت‌هایی دارد.
 
در توجیه یا رد این نظریه تا کنونتاکنون بسیار کتاب‌ها و مقالات نوشته شده استشده‌است. برخی آن را موجب شیوع یافتن درگیری و خصومت میان مذهب و قانون دانسته‌اند، یا اینکه از نتایج هراس‌انگیز و احتمالی آن، دخالت کردن نیروهای انتظامی در امور جامعه به نام مذهب را یاد کرده‌اند.<ref>[http://caselaw.lp.findlaw.com/scripts/getcase.pl?navby=CASE&court=US&vol=343&page=306 FindLaw | Cases and Codes<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
 
== پیشینه ==
خط ۳۰:
در دوران [[صفویان|صفوی]] نیز، [[شاه]] هم رئیس دولت و هم رهبر دینی بود.در دوره مشروطیت، [[قانون اساسی مشروطه]] به سال ۱۹۰۶ نیز سلطنت را «موهبتی خدادادی» دانست، و در زمان [[حکومت قاجار]] و [[حکومت پهلوی]] مقام شاهنشاه «سایه خدا بر روی زمین» نامیده می‌شد.
 
اما حکومت توسط مقام روحانیت چنان‌که در ایران امروز دیده می‌شود پدیده‌ای است که پیشتر هم در کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان به عنوان [[جمهوری اسلامی]] دیده شده است، ولی مقامات جمهوری اسلامی ایران بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران چه در عالم تسنن، چه در عالم تشیع سابقه نداشته استنداشته‌است.<ref name="nasr">''در جستجوی امر قدسی''. [[سید حسین نصر]]. انتشارات نی. ISBN 964-312-848-2 ص۴۳۵</ref>
 
[[سید روح‌الله خمینی]]، بنیانگذار [[حکومت جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی ایران]] در طول عمرش و به‌ویژه در سال‌های پایانی از نظریه جدایی دین از سیاست به‌عنوان «اسلام آمریکایی» نام می‌برد، تا جایی که در مورد دخالت نکردن دین در سیاست اظهار داشت:
خط ۴۵:
* '''مخالفان'''
 
عده‌ای از علما و اندیشمندان تاریخ شیعه عدم دخالت دین در سیاست را توصیه نموده‌اند. { از افرادی مانند [[مهدی بازرگان]] و [[عبدالکریم سروش]] و [[مهدی حائری یزدی|حائری یزدی]] که در ابتدا با جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند در نوشته‌ها و گفته‌های بعدی آنهاآن‌ها آثار موافقت این جدائی مشهود است.
 
حائری یزدی در کتاب خود '''[[حکمت و حکومت]]''' بخوبی این نظر را بیان کرده استکرده‌است:
{{نقل قول| خلاصه کلام این است که نه از مفهوم نبوت و نه از مفهوم امامت، هیچ ایما و اشاره‌ای به تشکیل یک نظام سیاسی که مسئولیت اجرای تکالیف را بر عهده بگیرد استنباط نمی‌شود، تنها این خود مردم و مکلفین‌اند که باید همانگونه که در تدبیر بهزیستی خود و خانوادهٔ خویش می‌کوشند به همان نحو، فرد اکمل و اصلح جامعه خود را که احیاناً پیامبر یا امام است شناسائی کرده و برای زمامداری سیاسی کشور خود انتخاب نمایند … آئین کشور داری نه جزوی از نبوت است و نه در ماهیت امامت که همه دانائی است، مدخلیت دارد.<ref>حائری یزدی، مهدی. ''حکمت و حکومت'' مجله حکومت اسلامی شماره ۱ ص ۹۹.</ref>}}
همچنین [[مهدی بازرگان]] می‌نویسد:{{نقل قول| گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه‌هائی در زمینه‌های مختلف زندگی وجود دارد، خطبه‌های [[نهج البلاغه]] و نامه‌های حضرت امیر، ضمن آنکه شامل خداشناسی، دین‌شناسی و تعلیم و تربیت است نسبت به اخلاق و تربیت اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان افزون بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند … تعلیماتی که از این نظرها داده‌اند در عین ارزنده و ممتاز بودن، جز دین و [[شریعت]] حساب نمی‌شود و مشمول «ان هو الا وحی یوحی» نمی‌گردد.<ref>مجله کیان شماره ۲۸ صفحهٔ ۵۵</ref>}}