بیژن جزنی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۴۱:
 
== زندگی ==
بیژن جزنی در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شد.خانواده وی اصالتاً اهل روستای جزن در شهرستان نطنز از توابع استان اصفهان می باشندمی‌باشند. پدرش حسین جزنی افسر ژاندارمری و مادرش عالمتاج کلانتری نظری بود. بیژن در خانواده‌ای سیاسی پرورش یافت. پدرش عضو [[حزب توده]] بود و بعد به [[فرقه دموکرات]] پیوست و پس از شکست این فرقه به [[آذربایجان شوروی]] رفت و تا سال ۱۳۴۵ به ایران بازنگشت. خانوادهٔ پدری و مادری بیژن هر دو از هواداران و فعّالان [[حزب توده]] بودند. وی نیز در سال ۱۳۲۶، در ده سالگی، به [[سازمان جوانان حزب توده ایران]] پیوست.<ref>{{یادکرد
|نویسنده=زهرا بیگدلی
|مقاله=هر سال ۲۹ فروردین: تپه‌های اوین شهادت می‌دهند.
خط ۷۲:
 
== دادگاه ==
جلسات دادگاه در ۱۲ دی ماه سال ۱۳۴۷ یعنی تقریباً یکسال پس از دستگیری آنهاآن‌ها آغاز شد. در اثر اعتراضات جهانی، رژیم به ناچار با شرکت خانم «بتی استهون» بعنوانبه عنوان ناظر قضایی از طرف [[سازمان عفو بین‌الملل]] در دادگاه موافقت کرد.
 
هریک از آنهاآن‌ها به هنگام دفاع از خود و رد اتهامات دادستان با استناد به مواد قانونی، به شرح بازجویی و شکنجه‌های خود پرداخت. از جمله حسن ضیا ظریفی داستان نشاندنش بررویبر روی منقل برقی را شرح داده و قسمتی از سوختگی کمرش را نشان داد. عباس سورکی شرح شلاق خوردن‌هایش را داد و بی‌خوابی‌هایی که به او می‌دادند و نیز صحنهٔ اعدام مصنوعی که برایش ترتیب داده بودند. او تشریح کرد که به این ترتیب می‌خواستند او اعتراف کند که اسلحه‌ای راکه درون ماشین او یافته‌اند، متعلق به بیژن جزنی است و او زیر بار نمی‌رفته. او می‌گفت: "این احساس که تا لحظاتی دیگر اعدام خواهم شد، بسیار رنج‌آور بود، اما حاضر نبودم برای اینکه زنده بمانم. به دروغ رفیقم را متهم کنم…" دکتر سیروس شهرزاد از بازجویی‌های بدون وقفه و توأم با بی‌خوابی و سیلی‌های وحشتناکی که منجر به پارگی گوشش شده بود گفت و اینکه گوش چپش برای همیشه شنوایی خود را از دست داده است. بیژن جزنی از ۲۹ روز بازجویی توأم با شلاق و شکنجه‌های روحی و جسمی صحبت کرد و اینکه بازجو با گفتن اینکه "یا بگو، یا پسرت بابک را جلوی چشمت شلاق می‌زنیم" و اینکه "نگذار پدرت را برای بازجویی بیاوریم" او را شکنجه روحی می‌کرده‌اند؛ و یکبار که برای اعتراض به اینهمه شکنجه، دست به اعتصاب غذا زده است، مأمورین دندانهایش را به وسیله آچار باز کرده و یک شیشه شیر را توی حلقش سرازیر می‌کنند، که در نتیجه او، مبتلا به اسهال خونی می‌شود و "هم اکنون نیز مشکل حاد کلیوی، و ناراحتی شدید معده و روده دارد." صفحهٔ ۵۳
 
بتی استهون در گزارش خود عیناً وضع دادگاه را چنین تشریح می‌کند؛ " موارد اتهام: تشکیل یک گروه با الهام از ایدئولوژی کمونیستی که بر ضد امنیت دولت با انجام عملیات تخریبی زیر توطئه کرده‌اند: خرید اسلحه، تقلب در پاسپورت، تمرین تاکتیک‌های جنگی پارتیزانی، تهیه یک حمله به بانک برای بدست آوردن پول، تشکیل جلسات برای ایجاد اغتشاشات سیاسی مابین دانشجویان دانشگاه‌ها. دعوا به نحوی که به وسیلهٔ دادستان نظامی ارائه شد، بنظر یک حقوقدان که با متدهای غربی تربیت شده بطور وضوح ناقص بود و قسمت اعظم آن بر مبنای شهادت یک فرد و اعترافات او زیر شکنجه قرار داشت. اتهام عملیات تخریبی، که سرهنگ توانگران در هنگام بیان اتهام که ۶ ساعت طول کشید و با یک اسلوب بی سر و ته در روز هفتم محاکمه بر ضد تمامی گروه ارائه نمود در جملات زیر خلاصه می‌شود:
با استناد به اعترافات دکتر شهرزاد (دکتر داروساز) که دادستان آن را پایهٔ تمام نقاط مهم پرونده خود قرار می‌داد، مدعی شد که جزنی می‌خواسته است در مسیر شاه مواد منفجره قرار دهد و تمرین برای جنگ‌های پارتیزانی و نقشهٔ حمله به بانک‌ها را او اداره و طرح‌ریزی کرده استکرده‌است.
آنچه که قیافهٔ این محاکمه را وحشتناک‌تر و کافکایی‌تر می‌سازد، این است که یگانه عملی که بعنوانبه عنوان "اقدام ضد امنیت داخلی" ذکر شده، عبارت از این است که بعضی از متهمان تمام افراد گروه را می‌شناختند و تمام افراد گروه اقلاً یکی از همدستان خود را می‌شناخته‌اند.
... بنابراین بهتر است این محاکمه را یک توقیف پیشگیرانه چند مرد، که کم و بیش همدیگر را می‌شناختند و یگانه وجه اشتراکشان تنقید گذشته یا حال طرز عمل رژیم بوده استبوده‌است و تمایل قدیمی یا جدید به فعالیت سیاسی در سطح مباحثه داشته‌اند، دانست… صفحات ۷۴–۷۷
 
آقای کاوالیری حقوقدان ایتالیایی و آقای ویلیام ویلسن، نمایندهٔ مجلس انگلستان، هم نتیجه‌گیری‌های مشابهی داشتند.
خط ۹۱:
شش فدایی، [[حسن ضیاظریفی]]، [[احمد جلیلی افشار]]، [[مشعوف کلانتری]]، [[عزیز سرمدی]]، [[محمد چوپان‌زاده]]، [[عباس سورکی]]. و دو مجاهد [[مصطفی جوان خوشدل]]، [[سید کاظم ذوالانواری]] همراه با بیژن جزنی تیرباران شدند. روزنامه‌های کشور در فردای آن روز از اعدام بیژن و یارانش خبر دادند که ۹ زندانی در حین فرار از زندان کشته شدند. این موضوع تا زمان انقلاب بهمن و دستگیری و محاکمه کارکنان ساواک مسکوت ماند. در دادگاهِ کوتاه آرش بازجوی ساواک پس از [[انقلاب ایران|انقلاب]]، تشریح کرد که بیژن و یارانش را به تپه‌های اوین برده و در آن‌جا به رگبار گلوله بستند. پیکر او در [[قطعه ۳۳ بهشت زهرا]] ردیف ۱۱۹ شماره ۴ به خاک سپرده شد.
 
بیژن جزنی هرگز از مواضع خود کوتاه نیامد و به فعّالیت‌های نظری و عملی خود ادامه داد. همهٔ آثار بیژن جزنی در زندان و طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ نوشته شده استشده‌است. این آثار بیان‌گر تلاش بخشی از [[چپ (گرایش سیاسی)|چپ]] ایران در دو دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ است که می‌خواست ضمن حفظ استقلال خود از چین و شوروی، بر بنیان منافع و مصالح جامعه ایران فعالیت کند، بررسی انتقادی آثار او، مویّد این امر است.{{مدرک}}
 
== آثار نقاشی ==
خط ۱۲۰:
== ترانه‌ها ==
کارگاه هنر ایران، برای بزرگداشت بیژن جزنی، ترانه‌ای به نام «[[سرود بیژن]]» یا ''پرنیان شفق'' اجرا کرد. این اثر در آلبوم بهمن منتشر شد.
همچنین [[شاهین نجفی]] در ترانه‌یترانهٔ «مصدق» آلبوم «[[رادیکال (آلبوم)|رادیکال]]» اشاره‌ای جزئی به مرگ بیژن جزنی دارد.
 
== جستارهای وابسته ==