تاریخ گیلان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: افتصادی⟸اقتصادی، استرآیاد⟸استرآباد، جکومت⟸حکومت، جندماه⟸چند ماه، حکومتداری⟸حکومت‌داری، دیکر...
خط ۸۲:
در اوایل [[دوره اسلامی]] مناطق گیلها به شرق سفیدرود ([[بیه پیش]]) در سرزمین‌های کم ارتفاع ساحل خزر تا کوشم (هوسم؛ [[رودسر]] امروزی) کشیده شد. در غرب رود ([[بیه پس]]) آن‌ها مناطق کم ارتفاع شمال [[طارم]] را اشغال کردند و از غرب و شمال غرب با طالش هم‌مرز بودند. گیلها به ندرت و اغلب در ارتباط با دیلمیان در منابع اولیه اسلامی ذکر شده‌اند. [[شجره نامه]] افسانه‌ای نسب نیای آنان را به گیل برادر دیلم نیای دیلمیان می‌رساند. همانند دیلمیان، آن‌ها به یک گویش شمال غربی ایرانی که برای [[فارسی زبانان]] نامفهوم بود تکلم می‌کردند.<ref name="EIr Pre">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Madelung|نام=Wilferd |پیوند نویسنده=ویلفرد مادلونگ|مقاله={{unicode|GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-iv|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران=|ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgeFzpL | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
 
گیلان توسط اعراب اشغال نشد. هر چند که منابع خلفای [[عباسیان|عباسی]] خبر از پرداختن مالیات از سوی گیلانی‌ها می‌دهد به نظر می‌رسد که ایشان مردمان باختر سفید رود بوده‌اند. شرق گیلان به‌طور مؤثری توسط دیلمیان که کوه‌ها را اشغال کرده بودند از رسوخ مسلمانان محافظت می‌شد.<ref name="EIr Pre" /> آنان مقاومت شدیدی در برابر اشغالگران عرب نشان دادند. بنا بر نظر چندین مورخ ایران، این مقاومت نشان دهنده بخشی از یک حماسه ملی بود. از جمله [[احمد کسروی]] نوشته‌است: «مسلمانان کوه‌های پیرینه را درنوردیده تا کنار [[رود لوار]] در خاک فرانسه بتاخت و تاز می‌پرداختند و سرتاسر اروپا از سهم و رعب ایشان می‌لرزید. با اینحال چگونه بود که در گوشه‌ای ایران یکمشتیک‌مشت مردم کوهستانی را زبون و رام ساختن نمی‌توانستند؟!»<ref name="EIr Identityu\">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Bromberger|نام= Christian |پیوند نویسنده=کریستین برومبرژه |مقاله={{unicode|GILĀN xv. Popular and Literary Perceptions of Identity}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-xv-identity|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en|}}</ref>
 
پیروز فرزند [[نرسی]] در گیلان با دختر یکی از شاهزادگان گیلانی ازدواج کرد. در نتیجه این پیوند فرزندی به نام [[گیلانشاه]] متولد شد که خود فرزندی به نام [[گیل گیلانشاه]] داشت. او به نوشته [[ابن اسفندیار]] شاه بزرگی شد و بیشتر گیل و دیلم از سال [[۶۴۲ میلادی]] خراجگزار او بودند. او رهسپار طبرستان شد. بنا بر ابن اسفندیار مردم گیلان به دلیل شجاعتی که در آرام کردن [[طبرستان]] آشفته از خود نشان داده بود به او کنیه «گاوباره» یا فدایی گاو را دادند. او در مسیرش با چهره‌ای به نام [[آذر ولاش]] مواجه شد. این شخص به احتمال زیاد از دودمان اسپهبد [[دادمهر|دازمهر]] پارتی، از [[آل قارن]] بوده‌است. [[یزدگرد سوم]] که زمانی او را به ریاست طبرستان منصوب کرده بود، بعدها به همین دلیل دعوت او را برای پناه به طبرستان نپذیرفت. وقتی جیل جیلانشاه تهدید به حمله به طبرستان کرد، آذر ولاش به یزدگرد نامه نوشت و تقاضای کمک کرد. موبدان یزدگرد از این که این چهره جدید از نوادگان [[جاماسپ]] است او را آگاه کردند. نتیجتاً یزدگرد به آذرولاش دستور داد سلطه گیل گیلانشاه بر او و منطقه‌اش را بپذیرد. گیل گیلانشاه در آغاز [[حمله اعراب به ایران|فتوحات عرب]]، در سال [[۶۵۲ میلادی]] منطقه را تسخیر کرد و عنوان جدید گیل گیلانشاه فرشواذگر شاه را اختیار کرد. او بنا بر ابن اسفندیار از گیلان تا گرگان دست به سازندگی زد ولی، زمانی که بقیه ایران درگیر صدمات ناشی از حمله عرب بود پایتختش را در گیلان نگه داشت. گیل گیلانشاه با اعراب پیمان صلح بست و اعراب متعهد شدند در صورتی که مرزها را پاس دارد، حق اشغال مناطق حکومت او را نداشته باشند و بی اجازه حتی به آن‌ها نزدیک هم نشوند.
خط ۱۱۸:
 
=== حکمرانی امیره دوباج ===
[[امیره دوباج]]، جانشین پدرش حسام الدین شد. او احتمالاً در واکنش به روابط خوب سلطان احمد خان، ولی به احتمال بیشتر چون در توافق مخفیانه با دربار عثمانی بود، خود را آن قدر قوی احساس می‌کرد که ملزومات وفاداری به شاه اسماعیل را به جا نیاورد. (دم از استعداد و استقلال می‌زد و لوازم اطاعت و انقیاد به عمل نمی‌آورد، [[خلیل اینالچیک|اینالچیک]] به گیلان به عنوان یک ایالت مرزی خودمختار در امپراطوری [[عثمانی]] اشاره می‌کند). در ۹۲۵، شاه اسماعیل به احمد خان و برخی از حکام محلی مازندران و [[رستم دار]]، از جمله [[دورمش خان]]، و [[زینال خان |زینال خان شاملو]]، دستور داد بیه پس را فتح کنند. امیره دوباج، تصمیم گرفت به جای مواجهه به تنهایی با سپاه صفوی، هدایایی به دربار بفرستد، و تقاضای بخشایندگی کند و در همان زمان از احمد خان که در آن زمان در اردوگاه سلطنتی بود خواهش کند، تا پادرمیانی کند. شاه اسماعیل که هیچگاه از شکست در [[چالدران]] بهبود نیافت، و احتمالاً از روابط دوباج با [[سلیم یکم|سلطان سلیم]] آگاه نبود، او را بخشید. امیره دوباج سکه‌هایی به نام شاه اسماعیل زد و یک سال بعد از دربار بازدید کرد، که در آن موقع لقب ''مظفر سلطان'' را دریافت کرد و دختر شاه اسماعیل به همسری او درآمد. در ۹۳۵ کارکیا احمد به [[قزوین]]، پایتخت، رفت تا تابعیت خود را به [[شاه طهماسب یکم|شاه طهماسب]] جوان اعلام کند. به ترغیب شاه طهماسب، او مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، مذهبی که او تلاش کرد پس از بازگشتش به گیلان، بر رعایایش تحمیل کند. پس از یک دوره حکومت سی سال و دوماهه، احمد خان در شعبان ۹۴۰ درگذشت. جانشین او [[کارکیا سلطان حسن دوم]] بود، که در ۹۴۳ بر اثر طاعون درگذشت. پسر حسن، احمد، که بعدها به عنوان [[خان احمد خان]] (دوره حکومت: ۹۴۴–۱۰۰۰) شناخته شد، که در زمان مرگ پدرش فقط یک سال داشت، توسط [[امیره عباس]]، یکی از اعیان محلی که در آن زمان در قدرت بود، فرمانروای بیه پیش اعلام شده بود. در جنگ داخلی پس از مرگ شاه اسماعیل اول بین گروه‌های رقیب قزلباش، مظفر سلطان که با وجود ازدواج با خواهر شاه رابطه دوستانه‌ای با دربار نداشت، از [[استاجلو]]ها شورشی علیه قوای [[دیوسلطان]]، امیرالامرا که به نام شاه جدید طهماسب جوان عمل می‌کرد حمایت کرد. پس از سرکوب شورش مظفر سلطان هراسان از انتقام شاه تهماسب به خاطر حمایتش از امرای شورشی، و یحتمل ارتباط با دربار عثمانی که به گیلان، منبع تولید ماده خام برای صنعت پررونق ابریشم عثمانی چشم داشت، مصمم به براندازی قدرت صفوی شد. بنا به گفته قاضی احمد تماسهایی با دیکردیگر دشمن شدید صفویان به نام [[عبیدالله خان]] حاکم [[ازبک‌ها|ازبک]] [[بخارا]] هم برقرار کرده بود. او پس از مرگ همسرش در ۹۳۸ کاملاً از دربار صفوی جدا شد و در جریان اشغال آذربایجان توسط [[سلطان سلیمان عثمانی]] در ۹۴۰، به امید این که سلیمان به زودی بر سلطنت صفوی پایان دهد، در راس ارتشی ۸۰۰۰ نفری به او پیوست. سیاست [[زمین سوخته]] شاه تهماسب که نمی‌خواست [[نبرد چالدران|نبرد مخرب چالدران]] را تکرار کند، علاوه بر سرمای زودرس شدید آن سال، قشون عثمانی را مجبور به عقب‌نشینی کرد. مظفر سلطان هراسان و در ناامیدی به گیلان برگشت، ولی پیش از رسیدن به [[رشت]]، تختگاه حکومت، مورد حمله یکی از همراهانش، [[امیره حاتم]] [[کهدم]] قرار گرفت و شکست خورد. او گیلان را ترک کرد و به [[سلطان خلیل]] حاکم وقت [[شیروان (قفقاز)|شیروان]] پناه برد که او هم با یک دختر شاه اسماعیل ازدواج کرده بود. سلطان خلیل به زودی در جمادی‌الاول ۹۴۲ در گذشت و مظفرسلطان به تبریز برده و ۷ ربیع‌الثانی ۹۴۷/۱۷ فوریه ۱۵۳۷ در ملأ عام زنده زنده به دستور شاه تهماسب سوزانده شد. اندکی بعد [[رستم فومنی]]، یکی از امرای سابق عالی رتبه مظفرسلطان به امیره حاتم حمله و او را که خود را در بیه پس مستقر کرده و به نام خود سکه ضرب کرده بود اسیر کرد. امیره حاتم در زنجیر به دربار فرستاده شد، ولی نهایتاً از او عذرخواهی شد و به کرمان فرستاده شد.<ref name="EIrsaf" />
 
=== حکمرانی خان احمد خان ===
[[پرونده:Chahar Padeshah.jpg|بندانگشتی|200px|[[مسجد چهار پادشاهان]] در لاهیجان بقعه چهار تن از شاهان کیایی بیه پیش است.]]
پس از مرگ کارکیا حسن در ۹۴۴، [[کیا خور کیای طالقانی]] وکیل سابق او شاه تهماسب را متقاعد کرد برادرش [[بهرام میرزا]] را در راس ارتشی بزرگ به حکومت گیلان بفرستد. بهرام میرزا در دیلمان استقرار یافت و جندماهچند ماه بعد کیا خور کیا را، که بسیار مورد احترام مردم گیلان بود زندانی کرد. مردم شوریدند و شاهزاده را شکست دادند و او به قزوین فرار کرد. در ۹۴۵ خان احمد خان فرمانروای خردسال بیه پیش، فرمانی سلطنتی دریافت کرد که بیه پس را هم به قلمروش ضمیمه می‌کرد، نتیجتاً او را تنها فرمانروای گیلان می‌کرد. قساوت‌های سپاه بیه پیش و وضع بحرانی پیش آمده در پی اشغالگری آنان منجر به دعوت مردم بیه پس از [[امیره شاهرخ]]، فامیل دور مظفرسلطان مقیم در خلخال برای به دست‌گیری حکومت بیه پس شد. او در شوال ۹۵۰ وارد گیلان شد و به نام شاه تهماسب سکه ضرب کرد. او که قبلاً هفت سال حکومت کرده بود به دلیل شکایت‌های خان احمد خان به دربار فرستاده شده بود. امیره شاهرخ که با توطئه‌های خان احمد خان که می‌خواست باز حکومت بیه پس را بر عهده بگیرد مواجه بود و یارای برآوری نیازهای مالی قزلباشان را نداشت به‌طور سری گیلان را ترک کرد؛ ولی توسط قشون تعقیب‌کننده‌اش دستگیر و در [[تبریز]] به همراه همه وکلایش اعدام شد. سپس در بیه پس آشوب کامل حکمفرما شد و کودکان دزدیده می‌شدند و به بردگی فروخته می‌شدند. نهایتاً شاه تهماسب حکومت بیه پس را به سلطان محمود از پسران مقیم خلخال مظفرسلطان گرفت و کارکیا سلطان به عنوان وکیلش سپرد. آن‌ها در ۹۶۵ به رشت رسیدند ولی اندکی بعد کارکیا احمد به امید تضمین کردن حکومت بیه پس برای خود به دربار شکایت برد که سلطان محمود مناسب حکومت نیست. شاه تهماسب هر دو را به دادگاه فرستاد؛ محمود به تبعید به [[شیراز]] فرستاده شد که به تحریک خان احمد خان توسط [[محمد بن غیاث الدین منصور شیرازی]] که به عنوان مربیش گماشته شده بود مسموم شد. حالا دیگر خان احمدخان فرمانروای بزرگ بیه پس علاوه بر بیه پیش بود. شاه تهماسب برای کاهش قدرت او که نشانه‌هایی از نافرمانی نشان داده بود و برای بیست سال به دربار نرفته بود حکومت را به [[جمشید خان]] پسر مظفرسلطان و نوه خودش داد. هم‌زمان به خان احمد خان فرمان داده شد که [[گسکر]] را به ارباب سابقش [[امیره ساسان]] که خان احمد خان آنجا را از چنگش درآورده بود واگذار کند. خان احمد خان بیه پس را واگذار کرد ولی با ادعای این که [[کوچصفهان]] همواره جزء بیه پیش بوده از واگذاری آن امتناع کرد (کوچصفهان در ۸۸۲ در دوره حکومت [[سلطان محمد بیه‌پس|سلطان محمد]] بیه پس به آن ملحق شد و در ۹۰۷ باز بدان پیوست) شاه برای سرکوب شورش او یکی از معتمدینش [[یولقلی بیک |یولقلی بیک ذوالقدر]] را به مأموریت صلح به گیلان فرستاد. در ذوالحجه ۹۷۴ امیره ساسان در یک حمله غافلگیرکننده در نزدیکی [[سیاه رودبار]] توسط [[شاه منصور لاهیجی]] فرمانده نظامی لاهیجان و حاکم کوچصفهان تار و مار شد. یولقلی بیک ذوالقدر نماینده شاه، که در رشت بود با عده‌ای از وکلایش کشته شد و سرش برای خان احمد خان که پیروزمندانه وارد رشت شد فرستاده شد. شاه تهماسب که هنوز به امید راه حلی صلح آمیز بود نامه‌ای تهدیدآمیز برای خان احمدخان فرستاد و در آن جرایم او و اقدامات آشوبگرانه‌اش را برشمرد ولی به او در صورت رفتن به دربار قول بخشش داد. خان احمد خان در پاسخ از نرفتن به دربار به مدت ۲۰ سال عذر خواست ولی اجابت نکرد. او دلیل غیبتش را خواسته‌های گزاف امرای قزلباش و دبیران دیوان دانست. سپس شاه که از قبل از نقش منفی او در مسموم کردن سلطان محمود و این که چندین فرستاده سلطنتی برای دستگیری غیاث الدین منصور که در پناه خان احمد بود دست خالی از پیش او برگشته بودند، عصبانی بود به امرایش دستور داد به گیلان بروند و او را دستگیر کنند. خان احمد سپاهش را منظم کرد و برای نبرد آماده شد ولی سپاهش تحت هدایت [[کیا رستم]] حاکم نظامی رشت شکست خورد و او متواری شد. ارتش صفوی قساوت‌های بسیاری در گیلان مرتکب شد، یکسره اموال را غارت و تخریب کرد و مردم را در جستجوی خان احمد کشت. او نهایتاً دستگیر و در [[دژ قهقهه|قلعه قهقهه]] آذربایجان زندانی شد. او در آنجا با شاهزاده اسماعیل، [[شاه اسماعیل دوم]] بعدی دوست شد، که در نتیجه آن شاه تهماسب هراسان از شورش در قلعه، خان احمد خان را به [[قلعه استخر]] در فارس فرستاد که در آنجا ده سال ماند. پس از برکناری خان احمد خان، بیه پس در دوره جمشید خان که وارد فومن شد و با دختر شاه تهماسب بعداً ازدواج کرد از یک دوره صلح برخوردار شد. [[الله قلی بیگ سلطان |الله قلی بیگ سلطان استاجلو]] که خان احمد را دستگیر کرده بود به عنوان للهٔ شاهزاده [[محمود میرزا]] با حکومت لاهیجان پاداش گرفت و بقیه بیه پیش بین دیگر امرای قزلباش تقسیم شد. حکمرانی سختگیرانه امرا که نیازهای زیاد آنان انگار به پایان نمی‌رسید نهایتاً منجر به خیزش مردمی در ۹۷۹ در لاهیجان شد. مردم قلعه لاهیجان را در نبود الله قلی سلطان مورد حمله قرار داده همه از جمله زنان و کودکان را کشتند و همچنین امیره ساسان حاکم گسکر را شکست دادند. قیام با کشته شدن رهبرش که یک دوباج بود، در نبرد با سپاه اعزامی از سوی شاه تهماسب پایان یافت. در ۹۸۵ که شاه جدید [[سلطان محمد خدابنده]] به پیشنهاد ملکه‌اش که خویش نزدیک خان احمد و قدرت اصلی بود او را از استخر آزاد کرد و قلمروی سابقش در بیه پیش را بدو داد. فرمان قبلی آزادی خان احمد خان را [[شاه اسماعیل دوم]] شاه قبل از خدابنده صادر کرده بود ولی مشخصاً مورد اجرا قرار نگرفته بود. بازگشت خان احمد خان، که هدف تنها حاکم گیلان شدن را از کف نداده بود آغازی بر دوره جدیدی از نزاع‌های بیرحمانه به مدت چهارده سال بود و حاکم [[شیروان (قفقاز)|شیروان]] را هم درگیر کرد. گیلان از قحطی شدید رنج می‌برد. خان احمد اندک مدتی پس از رسیدن به گیلان به بیه پس حمله کرد. قوای جمشید خان همه سربازان خان احمد را تارومار کردند و از سر آن‌ها مناره ساختند. این موجب اتمام تلاش‌های مکرر او برای فتح یا اقلاً کنترل بیه پس نشد. در همین زمان جمشید خان برکنار و دو ماه بعد در توطئه‌ای به طراحی سردارانش کشته شد. [[میرزا کامران]] کهدم رهبر کودتا که تلاش می‌کرد حکومت بیه پس را برای خود تضمین کند خزانه جمشیدخان را به عنوان هدیه به همراه نامه‌ای که جمشیدخان را متهم به پناه دادن به امیال شورش‌گرایانه می‌کرد به دربار فرستاد. او به مسئولین دربار رشوه هم داد و تقاضای فرمان سلطنتی برای انتصاب به حکومت بیه پس را کرد. سلطان محمد خدابندهٔ بی خاصیت که مشکلات بزرگتری در قلمروی خودش داشت او را به عنوان حاکم موقت بیه پس گمارد و به خان احمد که در صدد بازپس گیری کوچصفهان بود هشدار داد در امور بیه پس دخالت نکند. خان احمد که از میرزا کامران بیشتر از پیشینیانش می‌هراسید از دربار تقاضا کرد منطقه بین امرای قزلباش تقسیم شود. شاه که به خان احمد علاقه‌مند شده بود و از قتل جمشیدخان توسط میرزا کامران متنفر بود [[سلمان خان (سردار)|سلمان خان]] را به رشت فرستاد و بقیه بیه پس را بین چند امیر استاجلو تقسیم کرد. در همین حین، [[شیرزاد ماکلوانی]] که ارتش بزرگی را حول مرد جوانی (قلندر پسر به گفته [[اسکندر بیگ ترکمان|اسکندر بیگ]]) که به او محمود خان می‌گفت و مدعی بود پسر جمشیدخان فقید است جمع کرده بود با شاهزاده دروغین به رشت وارد شد ولی پس از این که دریافت سلمان خان در راس ارتشی رهسپار گیلان است وفاداریش را به خان احمدخان اعلام کرد. درست در خارج رشت کشمکشی درگرفت که در آن شیرزاد اسیر و چند روز بعد کشته شد. امرای قزلباش که فاتحانه وارد رشت شدند ولی خود را بین جمعیتی بسیار متخاصم که آنان و سربازانشان را شب و روز مورد آزار قرار می‌دادند کاملاً جدا یافتند، پریشان و بی سامان به قزوین برگشتند. آنان [[ابراهیم خان]]، پسر جوان‌تر جمشید خان را با خود بردند و رشت را به [[محمد امین خان]] برادر بزرگش سپردند. مدتی بیه پس توانست از از یک دوره مختصر صلح برخوردار شود تا این که [[علی بیگ]] خان فومن، پسر وکیل سابق جمشید خان از قزوین برای تصاحب قدرت به عنوان امین محمد امین خان بازگشت. نزاعها دوباره با شرکت قوای گسکر و تالش بالا گرفت و برای مدتی بیه پس بین دو مرکز رشت و فومن تقسیم شد (به ترتیب تحت نفوذ محمد امین و ابراهیم خان). پس از آن که منازعات نهایتاً تمام شد ابراهیم خان حکمران صوری و وکیلش علی بیگ حاکم واقعی بیه پس بودند در حالی که محمد امین خان که توسط خان احمد ربوده شده و برای مدت کوتاهی تحت حفاظتش حاکم رشت بود، در لشت نشا تحت حفاظت خان احمد پناهنده بود.<ref name="EIrsaf" />
 
=== فتح گیلان توسط شاه عباس ===
شاه بعدی [[شاه عباس یکم|عباس یکم]] که مصمم به تشکیل یک دولت مرکزی قوی برای همه ایران بود منتظر فرصت مناسب برای مقهور کردن خان احمد مستقل اندیش بود که با خواهر شاه ازدواج کرده بود. وقتی خان احمد از تسلیم کردن امرای خائن قزلباش که در گیلان به او پناه آورده بودند سرباز زد و در عوض ۱۵۰ تومان پول نقد فرستاد که خشم شاه عباس را برانگیخت فرصت مناسب فراهم آمد. مشغولیت قبلی شاه عباس با [[عثمانی]] و [[ازبکان]] در آن زمان موقتاً او را از برکنار کردن خان احمد بازداشت. عثمانیها که آذربایجان و بخش بزرگی از ساحل غربی دریای خزر را در کنترل داشتند، ناوگان بزرگی در آنجا سازمان داده بودند که بهشان امکان برقراری یک خط ارتباطی مستقیم با خان احمد و حاکم ازبک بخارا را که به اشغال خراسان تشویقش می‌کردند، می‌داد. خان احمد هنگام رد پیشنهاد شاه عباس برای یک اتحاد جدید مبتنی بر ازدواج نمی‌توانسته بی‌خبر از حضور عثمانی در آن نزدیکی بوده باشد. پس از این که سلطان عثمانی که با جنگی با [[هابسبورگ]]ها مواجه بود پیمان صلحی با شاه عباس منعقد کرد (خان احمد از شاه بابت این پیمان در نامه‌ای که به او فرستاد انتقاد کرد) این وضعیت پایدار نماند ولی آذربایجان همچنان در دست عثمانیان بود و ازبکان به خراسان یورش می‌بردند. در ۹۹۹ شاه عباس پیشنهاد جدیدی برای اتحاد مبتنی بر ازدواج با خواستگاری از دختر جوان او برای پسرش [[شاه صفی|صفی میرزا]] ارائه کرد که خان احمد ردش کرد. در سال بعد، وقتی شاه عباس فهمید خان احمد وزیرش را برای سازماندهی یک حمله مشترک هم‌زمان علیه خود به دربار عثمانی فرستاده تصمیم گرفت کار بنده سابقش را یک بار و برای همیشه یکسره کند. خان احمد نومیدانه، از [[تزار]] [[روسیه]] تقاضای حفاظت کرد، ولی پاسخ تزار نتوانست به موقع برسد و [[فرهاد خان قهرمانلو]] فرمانده سپاه آذربایجان دستور یافت گیلان را فتح کند. فرهاد خان از راه گسکر و آستارا وارد گیلان شد و به پشتیبانی قوای گسکر و بیه پس در ۵ شوال ۱۰۰۰/ ۱۵ ژوئیه ۱۵۹۲ قوای خان احمد را تار و مار کرد. سپاه صفوی در نمایش عادی بی رحمیش زیاده روی کرد. بنا به روایت شاهد عینی [[اروج بیگ بیات]] حدود ۱۰۰۰۰ نفر که نصف آن‌ها زنان و کودکان بودند در یک شهر قتل‌عام شدند و همسر حاکم شهر زنده زنده سوزانده شد. شاه عباس سعی کرد با اعطای عفو و حکومت بیه پیش به خان احمد، او را در ایران نگه دارد ولی او که آشکارا رفتار شاه عباس را با امیران خائن که به او روی آورده بودند به یاد می‌آورد با محمد امین به [[شیروان (قفقاز)|شیروان]] و از آنجا به امید استفاده از دربار عثمانی برای بازپس گیری قلمروش به [[استانبول]] گریخت. او آنجا در تبعید در ۱۰۰۵ درگذشت. چند روز بعد، شاه عباس وارد لاهیجان شد و کاخ خان احمد را کاملاً تخریب کرد، عفو عمومی اعلام کرد و [[مهدی قلی خان شاملو|مهدیقلی خان شاملو]] و علی بیگ سلطان را به عنوان فرمانداران بیه پیش و بیه پس منصوب کرد. [[خواجه مسیح]] وزیر سابق خان احمد که به دربار گریخته بود و بنا به گفته فومنی، آمر اصلی اشغال گیلان بود، با عنوان ریش سفید بیه پیش پاداش داده شد. او آداب و رسوم بی‌سابقه (امور-امبداعه:یعنی محروم کردن دختران از حق ارثشان) و همچنین مالیات‌های مرسوم و ناعادلانه مثل مالیات بر ازدواج و مرگ را که به‌طور سنتی از سوی حکام محلی جمع‌آوری می‌شد را منع کرد. (این مالیاتها باید پس از برکناری میرزا علی که آن‌ها را پس از به قدرت رسیدن لغو کرده بود دوباره برقرار شده بوده باشند). یک سال بعد، شاه عباس، مهدیقلی خان را پس از شنیدن شکایت از حکومتداریحکومت‌داری او برکنار کرد و دستور داد هر مالیات غیرعادلانه اعمال شده توسط خان احمد یا کسان پس از او لغو شود. نهایتاً در ۱۰۰۸ گیلان در [[اراضی خاصه]] که توسط وزیران اداره می‌شدند گنجانیده شد.<ref name="EIrsaf" />
 
=== قیام‌های مردم گیلان ===
خط ۱۴۰:
[[پرونده:Bowen, Emanuel. Persia, adjacent countries. 1747 (BC).jpg|بندانگشتی|200px|گیلان در ۱۷۴۷، از نقشه امانوئل بوئن]]
[[پرونده:Rigobert Bonne. Perse. 1787 (E).jpg|بندانگشتی|200px|گیلان در ۱۷۸۷، از نقشه ریگوبرت بن]]
افول صفویان و انقراض آنان در سال ۱۷۲۲، منجر به یک حالت آشوب در کشور شد. مناطق شمالی کشور نسبت به تأثیر و اشغال خارجی آسیب‌پذیر شد. اولین تلاشها توسط [[روسیه تزاری]] برای تسلط بر دریای خزر و ولایات ایرانی گیلان، مازندران، استرآیاداسترآباد و آذربایجان در همین زمان شروع شد. این قرن پرآشوب ظهور سه رهبر قدرتمند ایلی را به خود دید، [[نادر شاه افشار]]، [[کریم خان زند]] و [[آغا محمد خان قاجار]]. طی بیشتر این دوره، گیلان توسط فرمانروایان محلی اداره می‌شد که یا به‌طور مستقل حکم می‌راندند یا استقلال نسبیشان را با پرداخت خراج به چهره‌های نوظهور یادشده و فرمانداران کل منتصب آنان تضمین می‌کردند. تقسیم گیلان به دو بخش [[بیه پس]] و [[بیه پیش]] که قدمتی چند قرنی داشت در این دوره هم ادامه یافت.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref> قاجارها، در ۱۷۳۶، هنگامی که [[نادر شاه]] از سوی افغانها تهدید می‌شد در سوی او قرار گرفتند. قاجارها در ۱۷۹۶ به قدرت رسیدند. [[اولئاریوس]] جهانگرد قرن هیجدهم ماهیگیریهای گیلان را ذکر می‌کند.<ref name="brit" />
 
=== اشغال گیلان توسط روسیه ===
خط ۱۶۰:
در [[هرج و مرج]] پس از قتل نادر شاه، قلمرو او به دست سران ایلی افتاد. در گیلان، [[آقا جمال فومنی]] (از بازماندگان [[امیره دوباج]]، و فرزند آقا کمال که در دوره شاه سلطان حسین فرمانروای گیلان بود) همراه با [[آقا صافی]] حکومت مرکزی را شکست دادند و حکومت ولایت را از رشت به دست گرفتند. در جریان کشمکش بین زند و قاجار، [[محمدحسن خان]] پدر آغا محمد خان امنیت گیلان را تأمین کرد و با دختر آقا جمال فومنی ازدواج کرد. آقا جمال در ۱۷۵۳ در نتیجه یک عداوت قدیمی توسط آقا هادی شفتی در [[شفت (گیلان)|شفت]] کشته شد. آقا هادی با کمک [[میرزا ذکی]] حاکم گسکر به مدت ۴ ماه بر گیلان حکومت کرد. او در یک حمله ناگهانی توسط سران قاجار دستگیر و اعدام شد. آن‌ها [[امیر هدایت الله فومنی|هدایت‌الله]]، فرزند جوان آقا جمال را به فرمانروایی رشت منصوب کردند.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
پس از رسیدن کریم خان به قدرت هدایت‌الله خان به تهران فرستاده شد و یک حامی کریمخان در ۱۷۶۰ جایگزین او شد؛ ولی وقتی کریمخان در یک کارزار نظامی در آذربایجان بود هدایت الله خان به گیلان گریخت و دوباره به مقام فرمانروایی گیلان رسید. اندکی بعد کریمخان او را دستگیر کرد و ۱۲۰۰۰ تومان جریمه کرد و نظرعلی خان زند برای نظارت بر دولت گیلان فرستاده شد. بعدتر، کریمخان سیاستش نسبت به هدایت‌الله خان را عوض کرد و او را در ۱۷۶۷ به فرمانروایی گیلان منصوب کرد و دختر او را به عقد پسرش [[ابوالفتح خان]] درآورد.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
هدایت الله خان توانست شبه-استقلال گیلان را تا رسیدن آغا محمد خان به قدرت در دهه ۱۷۷۰ حفظ کند. در ۱۷۷۳ او سعی کرد حمایت روسها را کسب کند و وقتی موفق نشد در ۱۷۷۹ به [[فتحعلی‌خان قبه‌ای]] برای کمک روی آورد. آغا محمد خان در ادامه تلاشهایش برای ایجاد یک حکومت مرکزی فتح گیلان را به برادرش [[مرتضی قلی خان|مرتضی قلیخان]] سپرد. هدایت‌الله خان که با یک اشغال قریب‌الوقوع و شکست تحقیر آمیز مواجه بود دو فرد سرشناس محلی، [[میرزا صادق منجم باشی]] و [[محمد صالح لاهیجی]] را با هدایای گرانبها به دربار قاجار فرستاد. نتیجتاً شاه مرتضی قلی خان و سرابازانشسربازانش را از گیلان فراخواند. او در نتیجه دشمنی خانوادگی [[آقا رفیع شفتی]] و پنج برادر و برادرزاده‌اش را اعدام کرد. علاقه هدایت‌الله خان به حفظ حدی از استقلال باعث شد او در آخرین تلاش برای مقاومت علیه حاکم در حال ظهور قاجار دوباره از روسها تقاضای حفاظت کند. گرچه نپذیرفتن تقاضای روسها برای الحاق [[بندر انزلی]] منجر شد روسها آغا محمد خان را تحریک کنند که گیلان را فتح کند. [[مصطفی خان دولو]] با ۶۰۰۰ سرباز به رشت حمله کرد و هدایت‌الله خان را شکست داد. وقتی او در یک کشتی روسی پناه گرفت، روسها او را به [[آقا علی]] تنها بازمانده خاندان آقا رفیع شفتی که همگی توسط هدایت الله کشته شده بودند تحویل دادند. او توسط آقا علی اعدام شد.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
 
تجارت خارجی گیلان تحت فرمانروایی هدایت الله با جذب شمار زیادی از ارامنه، روسها، [[یهودیان]] و هندیان به رشت پیشرفت کرد. آن‌ها در کاروانسراهای جداگانه می‌زیستند و تجارت می‌کردند. او با حکمرانی در یکی از بارونق‌ترین ایالات ایران با یک درآمد سالانه قابل توجه (حدود ۲۰۰ هزار پاوند) در یک دوره طولانی ثروت زیادی به دست آورد و با سخاوتمندی زیست. او خراج بزرگی از ابریشم و طلا به حاکمان از محمدحسن خان تا کریمخان و آغامحمدخان می‌فرستاد. او درباری درخشان و با مبلمان عالی و شراب‌های قوی و بردگان [[گرجی]]، و یک ارتش حقوق بگیر از ۱۵ هزار مرد داشت که می‌توانست ده هزار نیروی ایالتی هم بدان بیفزاید. او علاوه بر درآمد سرشار از تولیدات محلی خصوصاً ابریشم، از مالیات ثابت سرانه بر جامعه بزرگ ارمنی و نیز از تجارت با روسها که یک پست تجاری مستحکم در انزلی داشتند کسب درآمد می‌کرد.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
خط ۱۷۴:
=== حکام گیلان ===
قاجاریان موفق شدند بر آشوب قرن هجده با ایجاد امنیت نسبی و کنترل بر ایالات فائق ایند. دو مجموعه موقت و ثابت، اداره ایالتی را تشکیل مداد. فرماندار کل و وزیر که از تهران تعیین می‌شد و شاه و دولت مرکزی را نمایندگی می‌کرد و اغلب موقتی بود دیگری مسئولین محلی که عمدتاً وراثتی و دائم بودند و خانها و حاکمان و نایب الحکومه‌ها و کلانتران را شامل می‌شد.<ref name="EIr19" />
آغا محمد خان و فتحعلیشاه سنت سلجوقی گماردن شاهزادگان با نسب شاهی بر حکومت ایالات را زنده کردند، ولی آنان از گماردن حکام شاهزاده بر ایالت مزریمرزی حساس گیلان در هراس بودند. نتیجتاً برای گیلان مجموعاً به مدت سی و هفت سال در نیمه واپسین حکومت [[فتحعلیشاه]] حاکم شاهزاده تعیین شد. در اولین و آخرین دهه حکومت [[ناصرالدین شاه]]، و در نخستین سال‌های حکومت [[مظفرالدین شاه]] در قرن نوزدهم گیلان توسط سی حاکم و شماری وزیر اداره شد: پنج حاکم حدود ده سال حکومت کردند، شش حاکم حد. د پنج سال حکومت کردند، و باقی بیست حاکم یک یا دو سال حکومت کردند. نقش اصلی حکام و وزرایشان، جدا از اجرای قانون، جمع‌آوری مالیات تعیین شده از رعایا با کمک خانها و کلانترها و انتقال آن به خزانه سلطنتی بود. فروش حکومت ایالات، که در دوره ناصر الدین شاه رواج یافت این مسئولیت را بیشتر کرد. بیشتر جکام می‌خواستند تا جای ممکن مالیات بیشتری به دست آورند. با در نظر گرفتن این که بیشتر حکام برای یک یا دو سال در صدر بودند و باید از تجار قرض می‌کردند تا حکومت شان را بخرند، مجبور بودند مالیا اضافی وضع کنند تا قرض شان را بدهند. مالیات‌های سنگین باعث بروز یک سری قیامها در گیلان شد.<ref name="EIr19" />
 
در میان حکام سرشناس گیلان در این دوره، [[میرزا موسی خان منجم آبادی]] بود که بین ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ بر گیلان حکم راند. او در مه ۱۸۰۵ موفق شد جلوی پیشروی دسته‌ای از قشون روسی به سمت رشت را بگیرد. پس از او [[خسرو خان گرجی]] حکومت کرد، یک سیاستمدار سرشناس قاجار و یک چهره محبوب و قدرتمند که بازار رشت و راه‌های ایالتی را بهبود داد و از دهقانان و صنعتگران حمایت کرد؛ ولی افراد سرشناس و زمینداران که منافع شان با شیوه حکومتداریحکومت‌داری او به خطر افتاده بود شورشی علیه او ترتیب دادند که موجب برکناری او در ژونیه ۱۸۱۹ شد. در این زمان [[فتحعلی شاه]] [[محمدرضا میرزا]] را به عنوان حاکم و [[آقا بزرگ منجم باشی]] را به عنوان وزیر منصوب کرد. او در ۱۸۳۰ با حاکم دیگری به نام [[یحیی میرزا]] به وزارت [[منوچهر خان معتمدالدوله]] جایگزین شد. ابتدای حکمرانی آن‌ها مصادف با یک [[طاعون]] شدید شد که نصف جمعیت رشت که در آن زمان ۴۰ هزار بود را قربانی کرد.<ref name="EIr19" />
 
مالیات‌های زیاد خیزش‌های مردمی دیگری را هم موجب شد. مثلاً در ۱۸۵۱، ۱۸۶۹ ۱۸۶۱ و ۱۸۷۴ که توسط قوای دولتی سرکوب شد. در ۱۸۵۱ شورشیها خانه حاکم، [[عیسی خان والی]] عموی شاه، را به یغما بردند. در ۱۸۵۳ او با برادرش [[امیر اصلان خان عمیدالملک]] جایگزین شد که تا ۱۸۵۷ حکومت کرد. در ژوئیه ۱۸۶۱ شورش شدید در رشت شکل گرفت که بیش از ۴۰۰ کشته برجای گذاشت. شورش از جنگ سالیانه [[حیدری نعمتی]] در جریان عزاداری شهادت [[امام حسین]] آغاز شد. خانه‌های بسیاری آتش گرفت و زنانی مورد تعدی قرار گرفتند. در اوت، [[محمودخان قراگوزلو ناصرالملک]] به حکومت منصوب شد. در فوریه ۱۸۷۰ [[ناصر الدین شاه]] از گیلان بازدید کرد و سعی کرد با کاهش مالیات اوضاع را بهبود دهد، او همچنین امور گیلان را به وزیر امور خارجه، [[میرزا سعید خان]] محول کرد که دستیارانش را به عنوان قائم مقام حاکم به ایالت فرستاد. آن‌ها فقط دو سال خدمت کردند. در ۱۸۷۲، شورش شدید دیگری در [[طالش دولاب]] شکل گرفت و یکی دیگر در انزلی در ۱۸۷۲. در ۱۸۷۵، ناصر الدین شاه سر راه اروپا به گیلان وارد شد و امور گیلان را به [[یحیی خان معتمد الملک]] واگذار کرد. در ۱۸۷۹ [[کامران میرزا]] پسر محبوب ناصر الدین شاه که امور گیلان به او محول شده بود، [[عبدالله خان والی]] را به جکومتحکومت گیلان منصوب کرد. اعمال مالیات شدید منجر به شورش‌های جدید شد و برادرش [[فضل‌الله خان]] حاکم لاهیجان توسط توده انبوه مردم خشمگین کشته شد.<ref name="EIr19" />
 
در باقی‌مانده این قرن گیلان توسط حدود ده نفر اداره شد که جز [[فتحعلی میرزا مؤیدالسلطنه]] بیش از یک یا دو سال باقی نماندند. در ۱۸۹۲ [[وبا]] ۱۲۰۰۰ کشته برجای گذاشت، احداث راه قزوین رشت توسط روسها در ۱۸۹۵ شروع شد و شورش دهقانان علیه یک مقاطعه کار راه که جلوی استفاده مردم از راه بدون پرداخت عوارض را می‌گرفت اتفاق افتاد.<ref name="EIr19" />
 
=== نفوذ روسیه در گیلان ===
نفوذ روسیه در گیلان که از ابتدای این قرن با اشغال آن و ایجاد رابطه مستقیم با حکمرانان محلی آغاز شده بود پس از جنگ‌های ایران و روس تشدید شد و پس از رسوخ اقتصادی با افزایش شدید تجارت خارجی از دریای خزر توسعه بیشتری یافت. توسعه شدید تجارت خارجی محرک اصلی تغییر اجتماعی، افتصادیاقتصادی و سیاسی در ایالات مهم ایران بود. تجارت بخش‌های مختلفی از ایران من‌جمله استان‌های خزری، که طی دوره بحرانی قرن هیجدهم شدیداً کم شده بود در نیمه اول قرن نوزدهم بهبود یافت. صادرات و واردات از ۱٫۷ میلیون در ۱۸۰۰ به ۲۰ میلیون پاوند در ۱۹۱۴ رسید. تغییر عمده در جهت افزایش تجارت از کشورهای همجوار به مقصدهای روسیه-انگلستان بود. تجارت با روسیه از یک دهم در ۱۸۰۰ به بیش از دو سوم در ۱۹۱۴ رسید. این حضور فزاینده روسیه در تجارت، کشاورزی و صنعت به‌طور خاص در گیلان مهم بود. توسعه سریع حمل و نقل دریایی در خزر، فعالیت‌های روسیه در ولایت را افزایش داد و منجر به افزایش در تولید و صادرات ابریشم، ماهی و برنج و کالاهای دیگر چون زیتون، کنف و چوب شد.<ref name="EIr19" /> روسیه مسیر تجارت ابریشم را از مازندران به گیلان منتقل کرد که هم تولیدکننده ابریشم و هم دارای بندر انزلی بود و هم به بخشهای غربی کشور که تراکم جمعیت و میزان تولید نسبت به دیگر بخشهای فلات بیشتر بود، نزدیکتر بود. از سوی دیگر گیلان از منظر استراتژیک در مجاورت آذربایجان و مناطق تازه تسخیر شده روسیه و تنها مسیر ممکن برای حرکت به سوی جنوب از قفقاز بود. روسیه خواستار بازگشایی کنسولگریش در رشت شد که با مخالفت فتحلیشاهفتحعلیشاه مواجه شد ولی بعدتر محمد شاه با آن موافقت کرد. در نتیحهنتیجه از دهه ۱۸۳۰ رشت به مرکز فعالیت‌های تجاری و سیاسی روسیه در کناره جنوبی دریای خزر تبدیل شد. روسهای بسیاری در گیلان حضور داشته و دارای اموال و صیادی بودند.<ref name="kazem">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=Kazembeyki |نام= Mohammad Ali |پیوند نویسنده= |کتاب=Society, Politics and Economics in Māzandarān, Iran, 1848-1914 |پیوند=http://books.google.com/books?id=xXCxSGFv-4gC&pg=PA202&dq=gilan+in+qajar+era&hl=en&sa=X&ei=-W7bUO7PJJKC9gS6loGoDA&ved=0CEUQ6AEwAw#v=onepage&q&f=false |ناشر=Psychology Press |صفحه=54|سال=2003| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgtcwuL | تاریخ بایگانی = ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲}}</ref>
 
=== توسعه حمل و نقل و ماهیگیری در خزر ===
حمل و نقل دریایی روسیه که در قرن ۱۸ آغاز شد در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که کشتی‌های بخار در بنادر گیلان و مازندران ظاهر شدند شدیداً رشد کرد. ماشین‌های بخار روسیه از ۱۰ تا در ۱۸۶۷ به ۱۳۹ تا در ۱۸۹۳ و ۲۶۵ تا با تناژ ۱۱۸۰۰۰ در ۱۹۰۷ رسید. ترافیک ورودی بنادر ایران در خزر در ۱۹۰۷–۸ شامل ۲۱۷۱ [[ماشین بخار]] با تناژ ۸۰۰۰۰۰ و ۵۸۴ کشتی با تناژ ۱۵۰۰۰ تن بود. تأثیر اولیه افزایش کشتیرانی روسیه مرگ کشتیرانی ایران در خزر بود. توسعه تجارت در مسیر تهران انزلی و توسعه [[خط آهن]] روسیه تا باکو در ۱۸۸۴ و آستاراخان در ۱۹۰۹ در توسعه حمل و نقل دریایی خزر سودمند بودند. توسعه امکانات بندری در بازه ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ زمانی که روسیه ۱٫۳ میلیون روبل در پروژه‌هایی در انزلی [[سرمایه‌گذاری]] کرد هم مهم بود. در نتیجه این توسعه گمرک انزلی در ۱۹۱۰ عهده‌دار دو پنجم تجارت خارجی کشور بود. ماهیگیری که قرنها در گیلان رواج داشت در نیمه دوم قرن نوزدهم رشد شدیدی کرد. [[خاویار]] جهانی و با کیفیت ایران از استروژن صید شده در رودهای سرازیر به جنوب خزر به دست می‌آیند؛ ولی با در نظر گرفتن این که جز [[ماهی سفید]] و [[ماهی آزاد|آزاد]] بقیه آلوده و از لحاظ مذهبی مورد تردید بودند، مسلمانان در لمس و خوردن ماهی محتاط بودند. نتیجتاً این صنعت عمدتاً توسط روسها و ارامنه توسعه یافت. در ۱۹۶۸ [[لیانوزوف]] ارمنی با تابعیت روسی اولین امتیاز ایجاد صیادی را گرفت که بعداً به کل خزر توسعه یافت. به گفته [[ابوت]] کنسول بریتانیا در ۱۸۷۵ تولید این صیادی‌ها ۲۰۰ هزار تومان در سال بود. طی فصل ماهی‌گیری لیانوزوف ۱۰۰ مرد عمدتاً از روس‌های باکو و [[لنکران]] را استخدام می‌کرد. ابوت می‌گوید که پایگاه آن‌ها در انزلی با کشتیسازی‌هاکشتی‌سازی‌ها و آهنگری‌ها و چکمه و دستکش سازی‌هایش، کلبه‌هایش برای خفتن مردان و خانه‌های راحت چوبیش برای مدیران که اجزایش در آستاران ساخته شده بود و آورده شده بود خیلی به یک سکونتگاه روسی شبیه بود.<ref name="EIr19" />
 
=== تولید و توسعه ابریشم ===
گیلان از قرون وسطی به خاطر تولید ابریشمش شناخته شده‌بود. بنا بر سفرنامه [[مارکوپولو]] در قرن سیزدهم، ابریشم تجار [[جنوا|جنوایی]] را از [[کریمه]] از آن سوی خزر به گیلان می‌کشاند. تولید ابریشم در عهد صفوی بنا بر گفته [[ژان شاردن]] ۱٫۷ میلیون پاوند و بنا بر گفته [[آدام اولئاریوس]] ۲٫۱ میلیون پاوند بود. اوضاع بحرانی قرن هجدهم منجر به کاهش شدید آن به ۳۶۰ هزار پاوند شد. در تیمه اول قرن نوزدهم رشد شدیدی کرد تا جایی که در ۱۸۴۰، تولید گیلان که پنج ششم کل تولید بود به یک میلیون پاوند و در ۱۸۶۴ به اوج ۲ میلیون و ۱۹۰ هزار پاوند رسید. با استفاده از پیله‌های کرم ابریشم از [[ژاپن]] در پایان قرن، تولید به اوج قبلی خود رسید ولی با رقابت با [[ژاپن|ژاپنی‌ها]] و دیگران قیمت پایین ماند و ارزش صادرات به بیش از ۴۰۰ هزار نرسید.<ref name="EIr19" />
 
گیلان در ایران برای تولید و صادرات برنجش شتاختهشناخته می‌شد. تولید برنج در گیلان از ۱۵۰ میلیون پاوند در ۱۸۶۵ به ۳۹۲ میلیون در ۱۸۷۲ رسید. عمده تولید در ایران مصرف می‌شد و بخش ناچیزی صادر می‌شد. پس از اختصاص زمین‌های برنج [[آسیای مرکزی]] به پنبه در آخرین دهه این قرن این مناطق به غلات خارجی وابسته شدند. تکمیل راه آهن بین دو سوی خزر به ایران امکان داد نیاز فزاینده [[آسیای مرکزی]] را تأمین کند. نتیجتاً صادرات سالیانه برنج به روسیه از گیلان از ۲۵۰۰۰ پاوند در ۱۸۷۰ به ۳۱۴۰۰۰ در آخرین دهه قرن رسید.<ref name="EIr19" />
 
تولید و صادرات [[زیتون]]، [[کنف]]، و چوب هم در آخرین دهه قرن نوزدهم توسعه یافت. در ۱۸۹۰، تولید زیتون تحت کنترل یک شرکت [[یونان|یونانی]] به نام [[کوسیس و تئوفیلاکتوس]] که تحت حمایت روسیه بود درآمد. در ۱۹۰۲ شرکت [[یوژنو روسکو]] تولید کنف در گیلان را بر عهده گرفت و محصولاتش را به روسیه صادر کرد.<ref name="EIr19" />
خط ۲۰۳:
گیلان در ابتدای قرن بیستم نیم میلیون نفر جمعیت داشت که بیشترشان گیلک بودند و اقلیتهایی چون ارامنه، [[کولی‌ها]]، یهودیان و چند هزار مهاجر از روسیه در آن زندگی می‌کردند.<ref name="EJ">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Netzer|نام=Amnon |پیوند نویسنده=آمنون نتصر |مقاله={{unicode|GILĀN}} |دانشنامه=[[دانشنامه جوداییکا|Encyclopaedia Judaica]] |ویرایش=|ویراستاران=|ناشر= |سال=|پیوند=http://www.highbeam.com/doc/1G2-2587507298.html|زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgtsEJB | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
 
در ۱۹۰۷ [[بریتانیای کبیر]] و [[روسیه]] ایران را به سه منطقه تقسیم کردند؛ شمالی‌ترین آن‌ها که ولایت گیلان را شامل می‌شد منطقه روسی بود. این رخدادها منجر به رشد جنبشهای ناسیونالیستی شد.<ref name="brit" /> در ژوئیه ۱۹۰۹ پس از تعطیلی مجلس در دوره [[محمد علی شاه]] و به توپ بسته شدن [[مجلس شورای ملی]]، مجاهدان مشروطه خواه گیلانی به سوی پایتخت روان شدند و با [[فتح تهران]] به همراه [[عشایر بختیاری]]، نظام مشروطه را باز در ایران مستقر کردند و [[سپهدار اعظم|سپهدار اعظم تنکابنی]]، فرمانده مشروطه خواهان گیلانی نیز صدر اعظم ایران شد.<ref name="afari">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=آفاری|نام=ژانت|پیوند نویسنده=ژانت آفاری|عنوان=سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت |ژورنال=ایران نامه |صفحات=|شماره=۴۳|مکان=|ناشر= |تاریخ=تابستان ۱۳۷۲|پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/363736|پی‌نوشت=| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJguR8lP | تاریخ بایگانی = ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲}}</ref> پس از سرکوب [[مشروطه خواهان]] در ۱۹۱۱، سیاست روسیه نشان می‌دهد که این کشور تمایل داشت کنترل بلند مدت خود بر استان‌های شمالی ایران را تضمین کند. روسها زمین‌های زیادی را از ایرانیان خریدند و قرار بود سیاست اسکان دهقانان روس در [[قفقاز]] به ایران گشترشگسترش یابد. صادرات روسیه دو برابر شد و کنسول روسیه برای دولتش مالیات جمع‌آوری می‌کرد. نقطه اتکای قدرت روسیه ارتشش بود و در مجموع سیاست روسیه در گیلان را می‌توان شامل دیپلماسی اندک و قوای قهریه‌ای دانست که روسیه از طریق آن کنترل تقریباً همه امورات گیلان را در دوره بحران از ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دست داشت. با آغاز [[جنگ جهانی اول|جنگ بین‌الملل اوّل]] (۱۹۱۴) و ورود نیروهای خارجی به خاک ایران و گسترش فساد در دولت و دخالت نیروهای بیگانه اوضاع سیاسی کشور آشفته بود و زمینداران بزرگ گیلان هم با پشتیبانی [[سرکنسولگری روسیه در رشت|کنسول روسیه]]، بر غارت اهالی شهرها و دهقانان افزوده بودند. گروهی از سیاستمداران، برای سامان بخشیدن به اوضاع کشور سازمانی به نام [[هیئت اتحاد اسلام|اتحاد اسلام]] را تأسیس کردند. [[میرزا کوچک خان]] در تهران با این گروه در تماس بود. او از فرماندهان جوان نیروی انقلابی بود که تهران را فتح کرد و دو سال بعد از آن مجبور شده بود به تبعید برود. دولت گیلان در ۱۹۱۴ که قوای روس به مقصد قففازقفقاز عزیمت کردند کاملاً فروپاشید. آشوب ایجاد شد و حکام قاجاری از به پا داشتن قانون و اجرای فرمان بدون محافظت [[ارتش روسیه]] سرباز زدند. نافرمانی، اعتراض به اربابان و مأمورین دولت روسیه و اعتصاب‌های صنعتی شکل می‌گرفت. در آغاز ۱۹۱۵ گیلان صحنه ناآرامی گسترده بود. دهقانان و پیشه وران شهرنشین علیه چند صد سرباز روس باقی‌مانده آتش می‌گشودند، در حالی که سربازان بیشتری به جبهه قفقاز فراخوانده می‌شدند. میرزا برای ایجاد یک پایگاه نظامی و مبارزه چریکی مخفیانه به گیلان رفت و نخستین پایگاه جنگ‌های چریکی دهقانی را به همراه هفت نفر دیگر از جمله [[دکتر حشمت]] در تولم ایجاد کرد. به تدریج دهقانان و زحمتکشان شهری و بخش از روشنفکران جذب او در اواخر زمستان ۱۹۱۵ به گیلان برگشت و فعالیت‌های جنگلیها شروع شد. اولین گروه آنان به جنگل‌های گیلان رفت و اعلام کرد که فصد دارد گیلان را از وجود ارتش روسیه آزاد کند. جنگلیها به سرعت با محاکمه و اعدام مجرمین خود را از دیگر گروه‌ها متمایز کردند. آن‌ها با دزدیدن یا جریمه کردن افراد متمول مخارج خود را تأمین می‌کردند. در معامله با دهقانان محتاط بودند که همه هزینه‌ها را بپردازند و منصف باشند. جنگلیها اولین عملیات شناخته شده خود را در اکتبر ۱۹۱۵ انجام دادند و درگیر مبارزه با زمینداران بزرگ شدند. در این زمان، که تهران در آستانه افتادن به دست [[آلمان]] بود، رشت مرکز اصلی ارتش روسیه شده بود و هزاران سرباز مستمراً از این شهر در راهشان از باکو به قزوین که عملیات علیه مهاجرین باید به سوی آن هدایت می‌شد گذر می‌کردند. هنگامیکه روسها به رشت بازگشتند و مستقر شدند، نیرویی از ۵۵۰ سرباز روس و ۵۰ مرد از [[بریگاد قزاق]] برای سرکوب جنگلیها اعزام شدند. مأموریت شدیداً شکست خورد و [[جنگ ماکلوان|جنگلیها پیروز شدند]].<ref name="EIjangali" />
 
[[پرونده:Mirza teeghi.jpg|بندانگشتی|200px|چپ|[[میرزا کوچک خان جنگلی]]]]