حسین منصور حلاج: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
/خنثی‌سازی ویرایش 22243553 توسط 46.209.4.194 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۵۴:
 
=== بازگشت به بغداد ===
او پس از سفرهای طولانی و دیدار با [[مانویان]]، [[بودائیان]] به [[بغداد]] بازگشت و نقطه تمرکز فعالیتهایفعالیت‌های خود را در آنجا قرار داد. او در میان مردم می‌گشت و با انجام اموری خارق‌العاده آن‌ها را به عقاید خویش دعوت می‌کرد و به آنان اینطور می‌گفت که [[مهدی موعود]] از [[طالقان]] ظهور خواهد کرد و ظهور وی نزدیک است.<ref>آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی. صفحهٔ ۲۷۵۰</ref> به همین جهت بزرگانی چون [[شیخ توسی]]،<ref>الغیبه، شیخ توسی، صفحهٔ ۲۶۲</ref> ابن اثیر<ref>الکامل ابن اثیر، جلد۸، صفحه ۱۲۶–۷</ref> و ابن ندیم<ref>الفهرست، ابن ندیم، صفحهٔ ۲۸۴</ref> او را در زمره مدعیان بابیت قرار داده‌اند.
 
=== حج سوم ===
خط ۹۳:
اما نخستین و روشن‌ترین دفاع از شطحیات حلاج، از خود او به‌جا مانده‌است، که چون او را به توبه از یکی از دعاوی کفرآمیزش خواندند، گفت: آنکه گفته، خود توبه کند یعنی اگر دعوی ربوبیت از من می‌شنوید به وجه مغلوبیت صادر شده‌است.
به این معنی که وجود حلاج هنگام شطح‌گویی در حالِ قرب بوده و در این حال مغلوبِ حق شده و حق از زبان او سخن گفته‌است.
با این جواب، در واقع معنای اناالحق از حلول و اتحاد پایین آمده و به مفاهیم و مصطلحاتی از قبیل اتصال به حق، مقام قرب، فناء فی‌اللّه و بقاءباللّه، استحاله و تبدل ذات و صفات براثربر اثر فنا بدل شده‌است.
پس از حلاج نیز این توجیه را صوفیان، با تفاوتهایی در تعبیر و احیاناً تحذیر از تقلید و سوء برداشت، تکرار کرده‌اند و گاه بزرگان تصوف و عرفان نیز، مطابق مشرب خود و با تمثیلات گوناگون، کوشیده‌اند معنی و دفاعی روشن و پذیرفتنی از این‌گونه شطحیات عرضه کنند.
ابوحامد غزالی در مشکاةالانوار، دعوی حلاج را کلامی عاشقانه و ناشی از سکر وصف کرده که قائلِ آن بعد از خروج از سکر می‌فهمد که در حال اتحاد با حق نبوده بلکه شبه اتحاد به وی دست داده‌است.
خط ۱۱۷:
او در نهایت حلاج را فانی و منتهی می‌شمرد.
شیواترین و دقیق‌ترین تمثیلات در معنی و توجیه اناالحق از آنِ مولوی است.
او در معنای شطح بایزید و حلاج، به اتحاد نوری و سلب تعین اعتباری قائل است نه حلول و اتحاد، و آن را با تمثیلاتی بیان کرده‌است: حدیده مُحْماة (آهن گداخته)، استحاله خر در نمکزار، تبدیل هیزم به نور در آتش، تبدیل نان به جان، نیستیِ قطره در دریا و تبدیل سنگ به گوهر براثربر اثر تابش آفتاب.
توضیح مهم مولوی آن است که این دعوی از هرکس و در هر حال روا نیست، بلکه اگر از سالکی مجذوب، در حال استغراق و بی‌خودی «اناالحق» سر زند، می‌توان آن را با چشم‌پوشی به معنای «هوالحق» دانست.
از این‌روست که مولوی اناالحق حلاج را علامت رحمت حق می‌داند، برخلاف اناالحق فرعون که سبب لعنت اوست.
خط ۱۳۵:
 
== آثار ==
از حلاج کتابهایکتاب‌های فراوان نقل شده‌است از جمله:
* «[[طاسین الازل و الجوهر الاکبر]]»
* «[[طواسین]]»