اسماعیل منتصر سامانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Arellaa (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات حاکم|عنوان= ابوابراهیم اسماعیل بن نوح |تصویر=Isma'il Muntasir.jpg
|اندازه تصویر=۲۰۰px|زیرنویس تصویر=|دوران= [[سامانیان]]|تاجگذاری=|تفویض=|تعمید=|نام کامل='''ابوابراهیم اسماعیل بن نوح منتصر'''|لقب= منتصر|زادروز=|زادگاه=|تاریخ درگذشت=۳۹۵ هجری|محل درگذشت=اوزکند|آرامگاه=مقبره علم‌بردار، [[آتامراد|کرکی]]|پیش از=|پس از=[[عبدالملک دوم سامانی|عبدالملک دوم]]|شهبانو=|همسر=|همسر ۱=|همسر ۲=|همسر ۳=|کاخ=|دودمان=|آواز سلطنتی=|شعار سلطنتی=|پدر=[[نوح بن منتصر]]|مادر=|فرزندان=|دین=[[سنی|اسلام]]|امضاء=}}
'''ابوابراهیم اسماعیل بن نوح بن منصور بن نصر''' شناخته‌شده به '''منتصر''' آخرین بازمانده از امیران سامانی بود. تحرکات و تلاش‌های منتصر در نبردهایی که میان او و ایلک خان که نیروهای آواز قبایل مختلف ترک تشکیل یافته بود ثمری نبخشید و سرانجام با شکست او، قلمرو سامانی میان حاکمان نو پای ترک تقسیم شد. از میان قبایل ترک، [[ترکان غز]] تا آخرین روزهای حیات سامانیان، به آنها وفادار ماندند و [[اسماعیل بن نوح منتصر]] را درسال ۳۹۳ هنگام نبرد با ایلک خان، یاری رساندند. سرانجام [[منتصر]] در ربیع‌الاول سال ۳۹۵ توسط عربان بنی بهیج که شبانه بر منتصر هجوم بردند به قتل رسید. مقبرهٔ او، در بین مردم بنام مقبره علم بردار، یا علمدار مشهور است، با فاصله کمی از روستای آستان بابا نزدیک [[آتامراد|کرکی]] واقع است.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۰}}</ref><ref name="ReferenceB">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۸}}</ref>
 
== لشکرکشی به بخارا ==
پس از دستگیری [[عبدالملک]] و خاندان سامانی یکی از برادران امیر عبدالملک، بنام ابوابراهیم اسماعیل بن نوح منتصر موفق شد فرار کند. ابوابراهیم به [[بخارا]] رفت و مدتی کوتاه به گونه‌ای مخفیانه در آنجا به سر برد. پس از بخارا به خوارزم رفت. در [[خوارزم]] عده‌ای از بزرگان دولت سامانی، به ابوابراهیم پیوستند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=صص۴۶۷-۴۶۸صص۴۶۷–۴۶۸}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فرهنگ تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|نام خانوادگی=ناجی|نام=محمدرضا|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۱۳۳}}</ref> ابوابراهیم ارسلان بالو را به عنوان سپهسالاری لشکر خود برگزید. [[ارسلان بالو]] از جانب منتصر سامانی به بخارا تاخت. در [[بخارا]] جعفرتگین عده‌ای از امرای او را به اسارت گرفت و به پایتخت خوارزم که جرجانسیه بود فرستاد او در تعقیب فراریان تا حدود [[سمرقند]] پیش رفت. پس از آن ابوابراهیم به بخارا بازگشت اهالی بخارا به گرمی از او استقبال کردند. ایلک بااطلاع از این موضوع تصمیم گرفت که باری دیگر به [[ماوراءالنهر]] لشکرشی کند.<ref name="ReferenceC">{{یادکرد کتاب|عنوان=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|نام خانوادگی=ناجی|نام=محمدرضا|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۱۳۳}}</ref>
 
== تصرف نیشابور ==
ابوابراهیم و یارانش به خراسان عقب نشنی کردند در آن زمان امیر نصر برادر سلطان محمود که در [[نیشابور]] حکومت می‌کرد از رو به رو شدن با منتصر امتناع کرد و از نیشابور به هرات رفت سلطان محمود پس از آگاهی از این موضوع به سوی نیشابو رفت منتصر هم آن شهر را ترک کرد و به سمت [[اسفراین]] حرکت کرد. در زمان اقامت [[سلطان محمود]] در نیشابور غلامان ترک او شورش کردند عده‌ای از این غلامان از ترس تنبیه شدن فرار کردند و به منتصر پیوستند از جمله این افراد ابوالقاسم سیمجوری بود که به خدمت منتصر درآمد پس از آن منتصر به همراه جمعی از یاران خود و ابوالقاسم سیمجوری برای دریافت کمک نظامی به نزد وشمگیر رفت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوانname=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|نام خانوادگی=ناجی|نام=محمدرضا|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۱۳۳}}<"ReferenceC"/ref> این زمان مقارن بود با اوضاع نابسامان و آشفتهٔ حکومت [[آل بویه]]. قابوس به منتصر توصیه کرد ابتدا قلمرو آل بویه را تصرف کند. منتصر به همراه پسران وشمگیر به سمت ری لشکر کشید. در آنجا بزرگان دربار آل بویه با فریب از حمله منتصر به ری خودداری کردند سپس منتصر به سمت نیشابور حرکت کرد ابومنصور برادر سلطان محمود نیشابور را ترک کرد و این باعث شد نیشابور به تصرف منتصر درآید. (شوال ۳۹۱) سلطان محمود حاجب التونتاش را به کمک امیرنصر فرستاد آنها سپاه ابوابراهیم را شکست دادند و او را مجبور به ترک نیشابور کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوانname=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|نام خانوادگی=ناجی|نام=محمدرضا|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۱۳۳}}<"ReferenceC"/ref>
 
== جنگ منتصر با ایلک خان ==
سطر ۱۸ ⟵ ۱۹:
 
== سیاست‌های ایلک خان ==
پس از هجوم ایلک خان به [[ماوراءالنهر]] و تسخیر و تصرف بخارا، ایلک خان ادعا می‌کرد برای اطاعت از امیر سامانی آمده‌است، اما بلافاصله شروع کرد به دستگیر کردن فرماندهان نظامی، و بقایای خاندان آل سامان.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۷}}</ref> عبدالملک امیرسامانی، و برادرش منصور دوم، که نابینا شده‌بود و برادر دیگرش ابوابراهیم وابویعقوب و سایر بازماندگان سامانی را بازداشت کرد و هر کدام از آنها را از هم جداکرد و به زندان انداخت تا با یکدیگر توطئه‌ای را ایجاد نکنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۷}}</ref> از میان فرزندان نوح سوم سامانی، ابوابراهیم اسماعیل بن نوح که دستگیر شده‌بود توانست با سر کردن چادر کنیزی از خدمت کارانش از میان محبوسان بگریزد و در خانه پیرزنی از اهالی بخارا پنهان شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۷}}</ref> [[قراخانیان]] تلاش کردند برای پیدا کردن او ولی موفق نشدند تااینکه از پیدا کردنش ناامید شدند. پس از آن منتصر به سمت خوارزم گریخت. ارسلان موفق شد با دستیابی بر بخارا بسیاری از امرا و فراریان را دستگیر کند و آنها را تا حدود سمرقند تعقیب کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوانname=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۸}}<"ReferenceB"/ref> حتی در برخوردی هم، مدافعان دیگر سمرقند را به شکست وادار کرد. وقتی این خبرها از بخارا به اسماعیل دوم سامانی رسید، به [[بخارا]] رفت. در همین میان وقتی ایلک خان باخبر شد با سپاهی گسترده عازم بخارا شد و زمانیکه اسماعیل هم این خبر را شنید به سمت ابیورد فرار کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۹}}</ref> منتصر در ابیورد، پس از سر و سامان دادن به سپاه به سمت نیشابور رفت. نصر بن سبکتکین، برادر سلطان محودغزنوی، که خلافت نیشابور را در دست داشت وقتی از مقابله با او ناتوان شد به هرات فرارکرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جوادص|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۹}}</ref> منتصر، با استقرار در نیشابور، به رتق و فتق امور پرداخت این وضع هم دوام نیاورد محمودغزموی، بلافاصله به بخارا رفت و منتصر را سرکوب کرد. پس از آن، منتصر به [[اسفراین]] گریخت. قبل ازآن، ابوالقاسم سیمجوری به او پیوسته بود، او در اسفراین می‌خواست به جمع‌آوری مالیات بپردازد ولی اهالی آنجا، مخالفت کردند و مجبورشد اسفراین را ترک کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعداز اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۶۹}}</ref> منتصر پس از آنکه هجوم محمودغزنوی را به خراسان دید دیگر در آنجا نماند و به سمت [[گرگان]] رفت و به نزد [[شمس المعالی قابوس بن وشمگیر]] پناه گرفت. قابوس هم پس از استقبال از او، بهترین اقدام را از سوی منتصر حرکت به سوی ری، و دست یابی بر این ناحیه خالی از مدعا دید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعداز اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۰}}</ref> پس از آن اسماعیل به ری رفت. در وسط راه، با منصرف شدن از این مقصود سردارانش، تصمیم گرفت به نیشابور هجوم برد و آنجا را تسخیر کند. او در شوال سال۳۹۱ در [[نیشابور]] مستقرشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعداز اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۰}}</ref> پس از آن سریعاً، مأموران جمع مالیات را به ولایات اطراف فرستاد. با هجوم امیر نصرغزنوی، به نیشابور، منتصر مجبورشد به سمت گرگان فرارکند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوانname=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۰}}<"ReferenceA"/ref> این بار قابوس، بر خلاف دفعهٔ قبل که از او استقبال کرد، بر بی‌کفایتی منتصر و اطمینان از عدم توفیق و موفقیت او در آینده مطمئن شد. به همین دلیل دو هزار سپاهی برای بیرون کردن او از این منطقه فرستاد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعداز اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۰}}</ref> ظاهراً پس از شکست در نیشابور که ارسلان بالو، سردار خود را به دلیل قصور در جنگ به قتل رساند و به دنبال رانده‌شدن از گرگان ناگزیر، به سمت [[سرخس]] به راه افتاد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=صص۴۷۰–۴۷۱}}</ref> در ربیع‌الاول سال۳۹۲، سپاه نصر بن سبکتکین به مقابله با او در سرخس شتافت. در این نبرد منتصر شکست خورد و بسیاری از سردارانش به اسارت گرفته شدند و به غزنه فرستاده شدند. منتصر پس از شکست مجبورشد که به ترکان غز که به سامانیان اظهاروفاداری می‌کردند روکند. پس در شوال سال ۳۹۳، باکمک آنها، به ماوراءالنهر حرکت کرد تا باایلک خان جنگ کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعداز اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۱}}</ref> در نواحی سمرقند باایلک خان رو به رو شد و او را شکست داد. اسیران بسیاری به دستش افتاد اما زمانیکه غزان از تسلیم اسیران سپاه قراخانی، خودداری کردند، اسماعیل نسبت به وفاداری آنها دچار گمان شد. پس از اینکه متوجه شد آنها قصد آزادی اسیران را دارند برای اینکه به ایلک خان نزدیک شوند با گروهی از یاران مورد اعتمادش از جیحون گذشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۱}}</ref> به دلیل زشت کاری‌های منتصر و سوءرفتارهایش با مردم به هر کجا که می‌رفت مردم او را بیرون می‌کردند. در اینجا بود که منتصر به دلیل ناامیدی نامه‌ای به محمودغزنوی نوشت و از او برای دفع ایلک خان کمک خواست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ سامانیان عصرطلایی تاریخ ایران بعد از اسلام|نام خانوادگی=هروی|نام=جواد|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص۴۷۱}}</ref> اوشعری راهم بیان کرد:
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|از دیده که نقش تو نمودم تو بهی|وز دل که فروگذاشت زودم تو بهی}}