مولن روژ!: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Safibot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: تمیزکاری با استفاده از AWB
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۱۹:
| پانویس=
}}
'''''مولن روژ!''''' {{انگلیسی|Moulin Rouge!}} نام فیلمی موزیکال، عاشقانه و درام است که باز لورمن آنراآن را در سال [[۲۰۰۱ (میلادی)|۲۰۰۱]] ساخته و بازیگرانی همچون ایوان مک‌گرگور، نیکول کیدمن و جیم برادبنت در آن بازی کرده‌اند. این فیلم که محصول کشورهای [[استرالیا]]، [[آمریکا]] و [[بریتانیا]] می‌باشد داستان شاعر و نویسندهٔ انگلیسی جوانی به نام کریسشن را روایت می‌کند که در ۱۸۹۹ به محلهٔ مونمارتر [[پاریس]] آمده و پس از چندی در دام عشق ساتین، همخوابه و ستارهٔ [[کاباره مولن روژ]] گرفتار می‌آید و رقابت عشقی‌ای بین او و شخصی متمول به نام دوک بر سر ساتین آغاز می‌گردد.
 
این فیلم در سال ۲۰۰۲ در ۸ رشته نامزد دریافت [[جایزه اسکار]] بوده که ۲ اسکار بهترین کارگردانی هنری و طراحی صحنه را دریافت کرده استکرده‌است. جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم ۲۰۰۲ نیز به ''مولن روژ!'' تعلق گرفته استگرفته‌است.
 
== خلاصه داستان ==
 
کریسشن (کریستین) نویسندهٔ انگلیسی جوانی است که در ۱۸۹۹ به محلهٔ مونمارتر پاریس نقل مکان می‌کند تا بتواند جایگاهی در فرهنگ بوهمی آن سال‌ها برای خود بیابد. او که تنها ماشین تایپ و کمی خرت و پرت را با خود به همراه آورده است در هتلی ساکن شده و مشغول نوشتن می‌شود. یک روز بر حسب تصادف با یک گروه موسیقی به رهبری تولوز لوترک که سر از اتاق او درآورده‌اند آشنا می‌شود که می‌خواهند نمایشی تازه را برای هارولد زیدلر، صاحب کاباره مولن روژ بر روی صحنه ببرند. کریسشن با نوشتن قطعه‌ای برای آنهاآن‌ها کمک می‌کند تا نمایش «دیدنی دیدنی» خلق شود. گروه او را با خود به مولن روژ می‌برد تا با اجرای خصوصی آن برای ساتین، همخوابه و هنرپیشهٔ مشهور کاباره، نظر او را جلب نمایند. ساتین کریسشن را با دوک، مرد ثروتمندی که قرار است در کاباره مولن روژ سرمایه‌گذاری نماید و هارولد زیدلر ترتیب گذراندن یک شب با او را داده است اشتباه گرفته و او را به اتاق مخصوص خود برده و شروع به اغواگری می‌نماید. اما با سخنان کریسشن درمی‌یابد که اشتباه کرده و از او می‌خواهد تا پیش از سر رسیدن دوک از آنجا برود. دوک آن دو را می‌بیند و ساتین وانمود می‌کند که آنهاآن‌ها مشغول تمرین نمایشی هستند و با اجرای آن در برابر دوک او را ترغیب به سرمایه‌گذاری در این نمایشنامهٔ موزیکال می‌کنند.
 
پس از این ماجرا، ساتین و کریسشن که به یکدیگر علاقه‌مند شده‌اند در عشق یکدیگر افتاده و ترانه‌ای را به نشانهٔ این عشق پنهانشان با یکدیگر می‌خوانند. اما دوک نیز که خود عاشق ساتین است از این موضوع باخبر شده و درصدد نابودی کریسشن برمی‌آید. ساتین که به بیماری سل مبتلاست می‌خواهد که با کریسشن فرار کند ولی هارولد زیدلر به او می‌گوید که با این کار تنها خشم دوک را بر می‌انگیزد و سبب مرگ کریسشن می‌شود. زیدلر از ساتین می‌خواهد تا با جریحه دار کردن احساسات کریسشن او را از خود براند زیرا که ''نمایش باید ادامه بیابد''. ساتین برای نجات جان کریسشن به دروغ به او می‌گوید که او تنها برایش نقش بازی می‌کرده و ثروت دوک از عشق او برایش مهمتر است. کریسشن که نمی‌تواند این سخن را باور کند به دنبال ساتین تا مولن روژ می‌رود ولی عوامل دوک او را بیرون می‌اندازند.
خط ۳۱:
شب اجرای نمایش «دیدنی دیدنی» فرا می‌رسد و تولوز سعی می‌کند توجه کریسشن را به شیوهٔ زندگی بوهمی که بر اساس حقیقت، زیبایی، آزادی و عشق بنا شده جلب نماید و اینکه چقدر او و ساتین یکدیگر را دوست دارند اما کریسشن دل‌شکسته‌تر از آن است که به صحبت‌های تولوز گوش دهد و به سمت مولن روژ می‌رود. نمایش شروع شده و کریسشن پیش ساتین در پشت صحنه رفته و برای سکسی که به رایگان با او در این مدت داشته، مقادیری پول به سوی او پرتاب می‌کند، اما ساتین سعی می‌کند تا کریسشن را از آنجا دور نماید چون می‌ترسد که محافظ دوک او را دیده و بکشد. آندو ناگهان بر روی صحنهٔ نمایش می‌افتند و سبب حیرت بازیگران و تماشاچیان می‌شوند. هارولد زیدلر سعی می‌کند تا کریسشن را یکی از شخصیت‌های نمایش که لباس مبدل پوشیده معرفی نماید اما کریسشن صحنه را ترک می‌کند. ناگهان تولوز که از بالای صحنه شاهد همه چیز است و گویی جمله‌ای را فراموش کرده فریاد می‌زند که: «بزرگترین چیزی که در زندگی می‌آموزی این است که عشق بورزی و در ازایش مورد عشق‌ورزی قرار گیری». با شنیدن این جمله ساتین شروع به خواندن ترانهٔ سری خود با کریسشن می‌کند تا به او نشان دهد که او را واقعاً دوست دارد. کریسشن که با شنیدن این ترانه از رفتن باز ایستاده به سوی ساتین رفته و با او هم‌آواز می‌شود. دوک که با سبدی گل در صندلی جلو نشسته به خشم آمده از محافظ خود می‌خواهد تا کریسشن را بکشد اما گروه نمایش او را خلع سلاح کرده و زیدلر با کوبیدن مشتی به صورتش او را نقش بر زمین می‌سازد. عشاق آهنگ خود را با همراهی بقیه به پایان می‌برند و دوک نیز مولن روژ را ترک می‌نماید. پرده می‌افتد و تماشاچیان با شدت بسیار شروع به تشویق می‌کنند. اما پیش از آنکه گروه موفق به رفتن مجدد روی صحنه شود، بیماری سل بر ساتین غلبه کرده و او در آغوش کریسشن جان می‌سپارد.
 
حال یک سال از مرگ ساتین گذشته و کاباره مولن روژ نیز تعطیل شده استشده‌است و کریسشن که هنوز در غم از دست دادن ساتین به سر می‌برد تصمیم می‌گیرد تا داستانشان را به رشتهٔ تحریر درآورد، داستانی که دربارهٔ حقیقت، زیبایی، آزادی و بیشتر از هرچیز دربارهٔ عشق می‌باشد.
 
== بازیگران ==