مجوس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←مجوس در قرآن: بی طرفی+لفظ احترام آمیز برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
Kamranazad (بحث | مشارکتها) جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: آذرباییجان⟸آذربایجان، آمنو⟸آمنوا، آناندراج⟸آنندراج، آوردندگان⟸آورندگان، ازعقایدی⟸از عقایدی، اشرکو⟸اشرکوا، اعبدالله⟸اعبد الله، المنخنقه⟸المخنقه، امنوا⟸آمنوا، بامدادکتاب⟸بامداد کتاب، بروشنی⟸بهروشنی، بریتانیکاذیل⟸بریتانیکا ذیل، زردشتیان⟸زرتشتیان، وزرتشتی⟸و زرتشتی، همچینن⟸همچنین، وسخن⟸و سخن، یاددیر⟸یاد دیر |
||
خط ۶:
== خاستگاه نامگذاری و دیگر نامها ==
یونانی، ماگوس. لاتینی، مگوس. آرامی، مجوشا میباشد.<ref>حاشیه برهان</ref> معرب کلمهٔ پارسی مگوش و مگو (پارسی باستان) که به یونانی ماگوس و به فارسی حالیه مغ گویند. به صورت مگو چندین بار در کتیبههای بیستون آمده و در اوستا به صورت مغو و در پهلوی مغ شدهاست. گروهی از ایرانیان قدیم که قائل به دومبداء نور و ظلمت و یزدان و اهرمن بودهاند و اینان پیش از ظهور زرتشت هم بودهاند و مجوس خوانده میشدند. در ادبیات عربی و فارسی به هر دو معنی استعمال شده اما از ملل و نحل شهرستانی چنین بر میآید که زرتشتی و مجوس را جدا دانسته و علمای اوایل اسلام نیز مجوس
به انگلیسی ماگوس: ماگوس Magus، جمع ماگیMagi، عضو یک قبیله باستانی ایرانی که در فعالیتهای فرقهای تخصص یافته بود. این نام شکل لاتین شده ماگویی Magoi(برای نمونه هرودوت Herodotus ۱:۱۰۱) میباشد که ترجمه یونانی از اصل ایرانیست. کلمه جادو Magic از همین لغت استخراج شده<ref name="ReferenceA">دائرةالمعارف
قاموس المحیط: مجوس؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین<ref>قاموس المحیط فیروز آبادی</ref> به اسپانیایی Magos
== ابهامات تعاریف مجوس در فرهنگ نامهها ==
در خصوص اینکه آیا مجوسان تابعان زرتشت هستند یا نه در میان لغتنامه نویسان اختلافات زیادی وجود دارد
در دوران هخامنشی مجوسان [[مغان]] به یک رسته از روحانیان زرتشتی اطلاق میگردید که بدین لحاظ اختلاط واژ مغ با موبد (و طبقه روحانی) و از سوی دیگر یکی انگاری آیین [[مهر (ایزد)|مهر]] و [[زرتشتی]] پدید آمده. اینکه زرتشت پیامبر آیین مهر بوده که آموزههایش در ادوار هخامنشی و بخصوص ساسانی به انحراف کشیده شد، یا اینکه زرتشت دین جدیدی را با آموزههای کنونی با خود آورد جای تحقیق دارد. (همچنین ببینید: [[مغ]])
خط ۲۳:
در تورات هم در کتاب ارمیا باب ۳۹، جمله ۳ چنین آمده: نبوکد نصر پادشاه بابل با تمامی لشکر خود به اورشلیم آمده و شهر را محاصره کرد، همراه او و از سروران وی یکی نَرجَل شر اَصَر رئیس مجوسان بود (کتاب مقدس، ۱۱۶۰). و در جمله ۱۳ همان باب گوید: ارمیا را نکشتند و چند تن از جمله رئیس مجوسان ]مغان؟[ را با او فرستادند. در قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه مجوس آمدهاست: ایشان علما و دانشمندان قوم فارس بوده فلسفه و هیئت و علوم ریاضی را که در آن زمان معروف بود تعلیم میدادند و با پادشاه به میدان جنگ میرفتند و هر چند که علم ایشان بر قواعد صحیحه بنا نشده بود با وجود آن دانیال ایشان را به حکمت و دانشمندی توصیف مینماید (دانیال: ۱، ۲۰) و از برای ایشان نزد نبوکد نصر وساطت نمود (دانیال: ۲، ۲۴) و خود رئیس ایشان گردید<ref>هاکس، ص ۷۸۵</ref>
[[زرتشتیان]] کنونی خود از این باب که مغان مهرآیین پیش از زرتشت بودهاند و حتی رد پای آنها در کتب مذهبی آنان بخوبی دیده میشود کاملاً آگاهند برای نمونه قسمتی از سخنان سرموبد گرتیر به نقل از امرداد بدین شرح است: نسکها که نبشته مغان و موبدان سدها سال پس از زرتشت میباشند از نگاه یک زرتشتی اگر در راستای آموزههای اشو زرتشت باشند پذیرفته میباشند و اگر نباشند حتی اگر در اوستا باشند پذیرفته نمیباشند مانند قربانی جانوران که در گاثاها کنار گذاشته شدهاند اما در بخش دیگر اوستا دوباره گنجانده شدهاند که اگر خوب بنگرید رد پای مغان مهرایین و آناهیتایی را
به عقیده علی اصغر حکمت "آیین مغان که رواج فراوانی در دولت مادها داشت، گرچه با ظهور زردشت از رونق افتاد، اما برخی عقاید و سنن آنان به
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
خط ۳۱:
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
اعتقاد به ثنویت و قدرت و تأثیرگذاری اهریمن، در آیین مغان بسیار شدیدتر
== تاریخ مجوس (مغ) ==
خط ۴۰:
== مجوس در قرآن ==
در [[قرآن]] لفظ مجوس فقط یک بار در آیه زیر آمدهاست:
«ان الذین
تفسیر این آیه از قرآن دو گونه ارائه شدهاست. یک نوع تفسیر این است که در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شدهاند: ۱. مؤمنان ۲. اهل کتاب: [[یهود]]، [[نصاری]]، [[صابئان|صائبان]] و مجوسان ۳. مشرکان، این سه فرقه با ذکر اسم موصول الذین از هم جدا شدهاند ولی چهار گروه اهل کتاب با حرف وصل به هم پیوستهاند؛ بنابراین مجوس از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود و نصاری و صابئان قرار دارند.<ref>الهامی، ۱۶۴</ref>
این که الذین اشرکوا در مقابل چهار مذهب آمده نشان میدهد که مذهب مجوس در اصل مذهب شرک نبوده، و در ردیف ادیان توحیدی قرار داشتهاست و اخذ جزیه از آنها دلیل بارز این مطلب است. به نوشته [[علامه طباطبایی]] این آیه دلالت یا حداقل اشعار دارد بر این که مجوسیان اهل کتابند زیرا در این آیه و سایر آیاتی که صاحبان ادیان آسمانی را میشمارد در ردیف آنان و در مقابل مشرکین به شمار آمدهاند.{{مدرک}}
خط ۵۴:
[[علامه طباطبایی]] در چند جای [[تفسیر المیزان]] مجوسیان را اهل کتاب و قوم معروفی (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرویدند. در بحث روایتی ایشان سؤالی که [[اشعث بن قیس]] از [[علی]] پرسید و جواب [[علی]] به او در مورد مجوسیان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه میکند «اما این که مجوسیان اهل کتابند روایت دیگری نیز بر وقفش هست و در این روایات آمده که آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند».<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۶۲.</ref> مجدداً در اینجا حدیث علی به طور بسیار متقنی میتواند به موضوع قیام [[مزدک]] اشاره داشته باشد که در حدود ۱۰۰ سال قبل از ظهور اسلام برای احیای تعالیم [[مهر (ایزد)|مهر]] بپا خواست و کتاب [[دسناد]] را آورد که حاوی تعلیمات [[مغان]] بود لیکن بدستور [[انوشیروان]]، مزدک و مزدکیان به قتل رسیده و کلیه نسخ کتاب [[دسناد]] جمعآوری و سوزانده شد. با دقت در تفاسیر چنین به نظر میرسد تفاسیر کهن و جدید [[شیعه]] با اتکا به روایات، مجوس را [[اهل کتاب]] شمردهاند ولی تفاسیر [[اهل سنت]] آنها را [[اهل کتاب]] ندانستهاند.
بطوری که ذکر شد در قرآن فقط یک بار کلمه مجوس آمدهاست لیکن آیه دیگری هم در قرآن هست که هر چند بطور صریح در آن از مجوس نام برده نشده اما شأن نزول آن دربارهٔ مجوس میباشد. «یا ایها الذین
این شأن نزول در تفاسیر بسیاری نقل شدهاست. در کنار آن شأن نزول دیگری هم برای این آیه قائل هستند. در [[تفسیر صافی]]، [[ملا محسن فیض کاشانی|فیض]] شأن نزول آیه را حسرت بردن و افسوس خوردن مؤمنان بر حال کفار ذکر کرده و نوشتهاست، مسلمانان از این که کفار با طیب خاطر دین اسلام را نمیپذیرند متحیّر بودند و آیه مذکور برای تسلیت خاطر آنان نازل شد.<ref>صافی ج۲ص۹۳</ref> ولی محتوای آیه بیشتر دلالت دارد بر این که جواب اعتراض باشد نه تسلیت و دلجویی، گویا افراطیون میخواستند هر کس را که اسلام نیاورد از دم شمشیر بگذرانند در صورتی که خدا و پیامبرش میخواستند دین مبین با تفکر و تأمل پذیرفته شود.<ref>خزائلی، ص ۵۲۲</ref>
کلمه دیگری نیز در قرآن وجود دارد که برخی منظور از آن را [[زرتشتیان]] دانستهاند و آن اصحاب الرس میباشد که در دو آیه زیر آمدهاست: و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بین ذلک کثیرا. فرقان، آیه ۳۸. و کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود (ق، آیه ۱۲).
اصحاب الرس را در این آیات اهالی ساکن در اطراف [[رود ارس]] گرفتهاند. در اورنگ آمدهاست:
«راجع به اصحاب الرس چند قول است یکی از اقوال اشاره به مردمان کنار رود ارس است که در اغلب تفاسیر آمدهاست در تفسیر صافی میگوید ارس نهری است در حوالی آذربایجان، همان طوری که برای هر قوم و ملتی پیغمبر فرستادیم در آذربایجان نیز از بین اهالی آنجا پیغمبری را مبعوث کردیم. بسیار واضح است که مفاد آیه اشاره به ظهور زرتشت در آن حدود میباشد زیرا هیچ تاریخی نشان نمیدهد به غیر از اسو زرتشت پیغمبر دیگری در
احتمالاً برخی از مفسرین دوره دوم اسلامی که با نام ارس آشنا شدهاند رس را با آن منطبق کردهاند و گفتهاند اصحاب الرس در [[آذربایجان]] بودهاند که سی پیغمبر خود را کشتند و چون رود ارس در یونانی ارکسوس نامیده میشود و با نامهای یونانی [[جیحون]] و [[سیحون]] قرابتی دارد قلمرو اصحاب الرس را تا ساحل جیحون و سیحون بردهاند (خزائلی، ۱۴۹).<ref>خزائلی، محمد؛ اعلام قرآن</ref> مدائن الرس در [[نهجالبلاغه]] عبارت از همان تمدن و شهرهاست. [[محمد عبده]] در شرح جمله فوق از [[نهج البلاغه]] تصریح کرده که از مراد از رس، [[رود ارس]] فعلی در [[آذربایجان]] است. در [[تفسیر صافی]] از قمی نقل کرده رس نهری است در ناحیه [[آذربایجان]]،<ref>صافی ۴/۱۳</ref>
[[ابوالفتوح رازی]] هم ضمن بیانهای مختلفی که در مورد اصحاب الرس کرده به این موضوع اشاره میکند که «ایشان را جویی بود که آن را رس خواندند و این جوی از میان [[آذربایجان]] و [[ارمنستان|ارمینه]] بود از آن جانب که آذربایجان بود آتشپرست بودند و از آن جانب که با ارمینه بود بتپرست بودند».<ref>رازی ابوالفتوح ۸/۲۷۶</ref> باید توجه داشت که پژوهشهای جدید نشان داده که محل تولد زرتشت در شرق بودهاست. کسانی هم که محل تولد زرتشت را غرب ایران دانستهاند این موضوع را قبول دارند که محل شکوفایی و اظهار دین او قلمرو گشتاسب یعنی شرق ایران بودهاست<ref>زرینکوب، ۱/۵۰ و ۵۹؛</ref><ref>فرای، ۵۱</ref> اگر رود ارس را تا سواحل جیحون و سیحون بدانیم میتوان زرتشت را پیامبر این نواحی دانست و گرنه معرفی او به عنوان پیامبری در سواحل ارس نادرست میباشد. [[فخر رازی]] هشت معنی برای اصحاب الرس آوردهاست، در این معانی به مجوس اشاره ندارد فقط در یکی از معانی آورده اصحاب الرس قومی بودند که در کنار رود ارس در شرق زندگی میکردند.<ref>التفسیر الکبیر ۲۴/۷۲</ref>
در [[تفسیر المیزان]] در ذیل تفسیر چند آیه اشاره به مجوسیان شدهاست از جمله در تفسیر آیات: و
در تفسیر الفرقان (تفسیر مختصر فارسی) صادقی تهرانی مینگارد:إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَیٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ
خط ۷۱:
بهراستی کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند و التقاطیان و نصرانیان و زرتشتیان و کسانی که شرک ورزیدند، بیگمان خدا روز قیامت میانشان را جدا خواهد کرد، زیرا خدا همواره بر هر چیزی بس گواه است.
فرقههای ششگانه را در عقاید بیان میکند که ششمین اینان راً الذین اشرکواً دانسته که پنج گروه اول کلًا مشرک نیستند و اگر از صالحین باشند امکان نجات دارند" ان الذین
در مورد آیه «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن» (عنکبوت، ۴۶) در [[تفسیر المیزان]] آمدهاست از مجادله با اهل کتاب که شامل یهود و نصارا و مجوس و صابئین بپرهیز و میفرماید با این طوایف چند گانه مجادله نکن مگر به طریقی که بهترین مجادله بوده باشد.<ref>المیزان۱۶/۱۳۷</ref>
خط ۷۷:
== مجوس در روایات اسلامی ==
روایات متعددی وجود دارد که مجوس را اهل کتاب شمردهاست از جمله روایت اصبغ بن نباتهاست که نقل کرده، علی (ع) بر فراز منبر گفت سلونی قبل ان تفقدونی، اشعث بن قیس برخاست و گفت ای امیرالمؤمنین چگونه از مجوس [[جزیه]] گرفته میشود در حالی که کتاب آسمانی بر آنها نازل نشده و پیامبری نداشتهاند. علی گفت آنها کتابی داشتهاند و خداوند در میان آنها پیامبری مبعوث فرمود<ref>الحر عاملی، ۱۱/۹۸</ref> و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها، در یک شب که مست بود، در حال مستی با دختر خویش درآمیخت مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید و دستور داد همه جمع شوند
روایت دیگری نیز هست که از [[جعفر صادق]] نقل شدهاست. در مورد مجوس پرسیدند که آیا پیامبری داشتند؟ گفت: بله آیا نوشته رسول خدا به مردم [[مکه]] به تو نرسیدهاست که فرمود اسلام بیاورید و الا برای جنگ آماده شوید. آنها به پیامبر نامه نوشته خواستند که از آنها جزیه بگیرد و در عوض آنها را واگذارد که به پرستش بتها ادامه دهند. [[محمد]] به آنها نوشت که جز از اهل کتاب جزیه نمیگیرد. مشرکان مکه عنوان کردند که چگونه از مجوس هجر جزیه گرفتهاست. پیامبر به آنها نوشت که مجوس پیامبری داشتند که او را کشتند کتابی داشتند که به آتش کشیدند. کتاب آنها در دوازده جلد به روی پوست گاو بود.<ref>طوسی، تهذیب، ۴/۱۱۳؛</ref><ref>الحر عاملی، ۱۱/۹۶</ref>
|