مجوس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏مجوس در قرآن: بی طرفی+لفظ احترام آمیز
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: آذرباییجان⟸آذربایجان، آمنو⟸آمنوا، آناندراج⟸آنندراج، آوردندگان⟸آورندگان، ازعقایدی⟸از عقایدی، اشرکو⟸اشرکوا، اعبدالله⟸اعبد الله، المنخنقه⟸المخنقه، امنوا⟸آمنوا، بامدادکتاب⟸بامداد کتاب، بروشنی⟸به‌روشنی، بریتانیکاذیل⟸بریتانیکا ذیل، زردشتیان⟸زرتشتیان، وزرتشتی⟸و زرتشتی، همچینن⟸همچنین، وسخن⟸و سخن، یاددیر⟸یاد دیر
خط ۶:
 
== خاستگاه نامگذاری و دیگر نام‌ها ==
یونانی، ماگوس. لاتینی، مگوس. آرامی، مجوشا می‌باشد.<ref>حاشیه برهان</ref> معرب کلمهٔ پارسی مگوش و مگو (پارسی باستان) که به یونانی ماگوس و به فارسی حالیه مغ گویند. به صورت مگو چندین بار در کتیبه‌های بیستون آمده و در اوستا به صورت مغو و در پهلوی مغ شده‌است. گروهی از ایرانیان قدیم که قائل به دومبداء نور و ظلمت و یزدان و اهرمن بوده‌اند و اینان پیش از ظهور زرتشت هم بوده‌اند و مجوس خوانده می‌شدند. در ادبیات عربی و فارسی به هر دو معنی استعمال شده اما از ملل و نحل شهرستانی چنین بر می‌آید که زرتشتی و مجوس را جدا دانسته و علمای اوایل اسلام نیز مجوس وزرتشتیو زرتشتی را یکی نمی‌دانستند.<ref>ملل و نحل شهرستانی، عبدالکریم، ج ۱، ص ۲۸۰، دارالسرور بیروت، ۱۳۶۸ ه.ق. .</ref>
 
به انگلیسی ماگوس: ماگوس Magus، جمع ماگیMagi، عضو یک قبیله باستانی ایرانی که در فعالیتهای فرقه‌ای تخصص یافته بود. این نام شکل لاتین شده ماگویی Magoi(برای نمونه هرودوت Herodotus ۱:۱۰۱) می‌باشد که ترجمه یونانی از اصل ایرانیست. کلمه جادو Magic از همین لغت استخراج شده<ref name="ReferenceA">دائرةالمعارف بریتانیکاذیلبریتانیکا ذیل مدخل Magus</ref> اینکه آیا مغان از ابتدا پیروان زرتشت بوده و مبلغین او بوده باشند جای جدل است. در کتیبه سه زبانه بیستون که در آن داریوش کبیر پیروزی سریع و نهایی خود را بر مغ که علیه قدرت او شوریده بود شرح می‌دهد (۵۲۲ قبل از میلاد) چنین به نظر نمی‌رسد.<ref name="ReferenceA"/> در دائرةالمعارف اسلام اثر E.J. Brill به Madjus مراجعه شود.<ref>M. Motony. “Madjus”, Encyclopaedia of Eslam, newedition, vol5</ref>
قاموس المحیط: مجوس؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین<ref>قاموس المحیط فیروز آبادی</ref> به اسپانیایی Magos
 
== ابهامات تعاریف مجوس در فرهنگ نامه‌ها ==
در خصوص اینکه آیا مجوسان تابعان زرتشت هستند یا نه در میان لغت‌نامه نویسان اختلافات زیادی وجود دارد
آناندراجآنندراج<ref>فرهنگ آنندراج، تهران، انتشارات خیام، ۱۳۳۶.</ref> قوم آتش‌پرست که از تابعان زرتشت اند و در منتخب گوید پرستندگان ماه و آفتاب و آتش (این زرتشتیان نیستند که پرستندگان آفتاب و آتشند). رساله معربات نوشته که مجوس منجگوش یعنی صغیرالاذن. چون واضع دین مجوس مرد خردگوش بود لذا چنین گفتند (خوب اگر چنین کسی دین مجوس را وضع کرده پس با دین زرتشت متفاوت است). ناظم الاطباء گوید: معرب موی گوش یا سیخگوش که نام کسی بوده که در آیین زردشت بدعتها گذاشته و اکنون پیروان زرتشت را گویند (پس مجوس حداقل قبلاً به چیز دیگری اطلاق می‌شده). در انسان کامل گفته که مجوس گروه آتش پرستان را گویند و در شرح مواقف آورده که مجوس فرقه‌ای از ثنویه‌اند که قائلند به فاعل خیر که او را یزدان خوانند و به فاعل شر که او را اهریمن نامند (به نظر می‌رسد این درک نادرستی از افکار زروانی مغان باشد). در ملل و نحل<ref>ملل و نحل شهرستانی، عبدالکریم، دارالسرور بیروت، ۱۳۶۸ ه.ق. .</ref> گفته‌است که مجوس طایفه‌ای بودند که کتاب آسمانی داشتند مردی آن کتاب را تحریف و تبدیل کرد چون یک شب بگذشت بامدادکتاببامداد کتاب اصل را ناپدید یافتند و گویند کتاب به آسمان برده شد و از این رو آنان را اهل کتاب نتوان شناخت اما در شرح مواقف گفته مجوس اهل کتاب باشد. (از ''[[کشاف اصطلاحات الفنون]]''). ایشان علما و دانشمندان قوم فارس بوده فلسفه و هیئت و علوم ریاضی و دیگر علوم را که در آن زمان معروف بود تعلیم می‌دادند (از قاموس کتاب مقدس) از ملل و نحل شهرستانی چنین بر می‌آید که زرتشتی و مجوس را جدا دانسته و علمای اوایل اسلام نیز مجوس وزرتشتیو زرتشتی را یکی نمی‌دانستند (دهخدا).
در دوران هخامنشی مجوسان [[مغان]] به یک رسته از روحانیان زرتشتی اطلاق می‌گردید که بدین لحاظ اختلاط واژ مغ با موبد (و طبقه روحانی) و از سوی دیگر یکی انگاری آیین [[مهر (ایزد)|مهر]] و [[زرتشتی]] پدید آمده. اینکه زرتشت پیامبر آیین مهر بوده که آموزه‌هایش در ادوار هخامنشی و بخصوص ساسانی به انحراف کشیده شد، یا اینکه زرتشت دین جدیدی را با آموزه‌های کنونی با خود آورد جای تحقیق دارد. (همچنین ببینید: [[مغ]])
 
خط ۲۳:
در تورات هم در کتاب ارمیا باب ۳۹، جمله ۳ چنین آمده: نبوکد نصر پادشاه بابل با تمامی لشکر خود به اورشلیم آمده و شهر را محاصره کرد، همراه او و از سروران وی یکی نَرجَل شر اَصَر رئیس مجوسان بود (کتاب مقدس، ۱۱۶۰). و در جمله ۱۳ همان باب گوید: ارمیا را نکشتند و چند تن از جمله رئیس مجوسان ]مغان؟[ را با او فرستادند. در قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه مجوس آمده‌است: ایشان علما و دانشمندان قوم فارس بوده فلسفه و هیئت و علوم ریاضی را که در آن زمان معروف بود تعلیم می‌دادند و با پادشاه به میدان جنگ می‌رفتند و هر چند که علم ایشان بر قواعد صحیحه بنا نشده بود با وجود آن دانیال ایشان را به حکمت و دانشمندی توصیف می‌نماید (دانیال: ۱، ۲۰) و از برای ایشان نزد نبوکد نصر وساطت نمود (دانیال: ۲، ۲۴) و خود رئیس ایشان گردید<ref>هاکس، ص ۷۸۵</ref>
 
[[زرتشتیان]] کنونی خود از این باب که مغان مهرآیین پیش از زرتشت بوده‌اند و حتی رد پای آنها در کتب مذهبی آنان بخوبی دیده می‌شود کاملاً آگاهند برای نمونه قسمتی از سخنان سرموبد گرتیر به نقل از امرداد بدین شرح است: نسک‌ها که نبشته مغان و موبدان سدها سال پس از زرتشت می‌باشند از نگاه یک زرتشتی اگر در راستای آموزه‌های اشو زرتشت باشند پذیرفته می‌باشند و اگر نباشند حتی اگر در اوستا باشند پذیرفته نمی‌باشند مانند قربانی جانوران که در گاثاها کنار گذاشته شده‌اند اما در بخش دیگر اوستا دوباره گنجانده شده‌اند که اگر خوب بنگرید رد پای مغان مهرایین و آناهیتایی را بروشنیبه‌روشنی می‌توان دید.<ref>مراجعه کنید به فروم امرداد در لینک زیر http://www.amordad.org/forum/index.php?topic=4244.30</ref> جای تعجب است که وقتی خود زرتشتیان مغ را مهرایین و متفاوت از زرتشتی می‌دانند چرا کلمه مجوس که همان معرب مغ است توسط برخی به زرتشتیان منتسب گردیده.
 
به عقیده علی اصغر حکمت "آیین مغان که رواج فراوانی در دولت مادها داشت، گرچه با ظهور زردشت از رونق افتاد، اما برخی عقاید و سنن آنان به زردشتیانزرتشتیان منتقل گشت، از قبیل احترام به عناصر اربعه آب، خاک، باد و به ویژه عنصر آتش. تجلیل مغان از آتش بیش از زردشتیانزرتشتیان بوده‌است. برهمین اساس است که حافظ شیرازی از آتش درون، به یاددیریاد دیر مغان می‌افتد نه آتشکده زردشت:
 
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
خط ۳۱:
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
 
اعتقاد به ثنویت و قدرت و تأثیرگذاری اهریمن، در آیین مغان بسیار شدیدتر ازعقایدیاز عقایدی است که در دین ردشت به چشم می‌خورد. آفتاب‌پرستی و جادوگری نیز از ویژگی‌های آنها بوده است؛ تا جایی که مغان را به جادوگری می‌شناختند"<ref>حکمت، ص ۱۴۶–۱۵۰</ref>
 
== تاریخ مجوس (مغ) ==
خط ۴۰:
== مجوس در قرآن ==
در [[قرآن]] لفظ مجوس فقط یک بار در آیه زیر آمده‌است:
«ان الذین امنواآمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکواشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه» (حج، آیه ۱۷).
تفسیر این آیه از قرآن دو گونه ارائه شده‌است. یک نوع تفسیر این است که در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شده‌اند: ۱. مؤمنان ۲. اهل کتاب: [[یهود]]، [[نصاری]]، [[صابئان|صائبان]] و مجوسان ۳. مشرکان، این سه فرقه با ذکر اسم موصول الذین از هم جدا شده‌اند ولی چهار گروه اهل کتاب با حرف وصل به هم پیوسته‌اند؛ بنابراین مجوس از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود و نصاری و صابئان قرار دارند.<ref>الهامی، ۱۶۴</ref>
این که الذین اشرکوا در مقابل چهار مذهب آمده نشان می‌دهد که مذهب مجوس در اصل مذهب شرک نبوده، و در ردیف ادیان توحیدی قرار داشته‌است و اخذ جزیه از آنها دلیل بارز این مطلب است. به نوشته [[علامه طباطبایی]] این آیه دلالت یا حداقل اشعار دارد بر این که مجوسیان اهل کتابند زیرا در این آیه و سایر آیاتی که صاحبان ادیان آسمانی را می‌شمارد در ردیف آنان و در مقابل مشرکین به شمار آمده‌اند.{{مدرک}}
خط ۵۴:
[[علامه طباطبایی]] در چند جای [[تفسیر المیزان]] مجوسیان را اهل کتاب و قوم معروفی (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرویدند. در بحث روایتی ایشان سؤالی که [[اشعث بن قیس]] از [[علی]] پرسید و جواب [[علی]] به او در مورد مجوسیان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه می‌کند «اما این که مجوسیان اهل کتابند روایت دیگری نیز بر وقفش هست و در این روایات آمده که آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند».<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۶۲.</ref> مجدداً در اینجا حدیث علی به طور بسیار متقنی می‌تواند به موضوع قیام [[مزدک]] اشاره داشته باشد که در حدود ۱۰۰ سال قبل از ظهور اسلام برای احیای تعالیم [[مهر (ایزد)|مهر]] بپا خواست و کتاب [[دسناد]] را آورد که حاوی تعلیمات [[مغان]] بود لیکن بدستور [[انوشیروان]]، مزدک و مزدکیان به قتل رسیده و کلیه نسخ کتاب [[دسناد]] جمع‌آوری و سوزانده شد. با دقت در تفاسیر چنین به نظر می‌رسد تفاسیر کهن و جدید [[شیعه]] با اتکا به روایات، مجوس را [[اهل کتاب]] شمرده‌اند ولی تفاسیر [[اهل سنت]] آنها را [[اهل کتاب]] ندانسته‌اند.
 
بطوری که ذکر شد در قرآن فقط یک بار کلمه مجوس آمده‌است لیکن آیه دیگری هم در قرآن هست که هر چند بطور صریح در آن از مجوس نام برده نشده اما شأن نزول آن دربارهٔ مجوس می‌باشد. «یا ایها الذین امنواآمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم تعملون». (مائده، آیه ۱۰۴) در شأن نزول این آیه از [[ابن‌عباس]] روایت شده که [[پیامبر]] خدا به مردم هجر نامه نوشت و اسلام را به آنها عرضه کرد و گفت در صورت عدم قبول، جزیه بپردازند. در تفسیر ابو الفتوح رازی<ref>رازی، ابوالفتوح؛ تفسیر ابو الفتوح رازی، تصحیح ابوالحسن شعرانی</ref> آمده‌است که منذر بن ساوی نامه رسول برایشان عرضه کرد: «بر عرب و جهودان و ترسایان و گورانی که آنجا بودند که ایشان گفتند که ما [[جزیه]] قبول نکنیم و اسلام نیاوردیم. او رسول را خبر داد و رسول به او نوشت که از عرب قبول مکن الا اسلام یا تیغ و اما جهودان و ترسایان و گوران یا اسلام آرند یا [[جزیه]] قبول کنند. او نامه عرضه کرد. عرب ایمان آوردند و اهل ذمه جزیه قبول کردند. منافقان در این حدیث طعنه زدند گفتند، عجب نیست کار محمد، می‌گوید مرا فرموده‌اند که با مردمان کارزار کنم تا بگویند لا اله الاّ الله آنگاه از گوران هجر و اهل کتاب جزیه می‌ستاند و ایشان را بر کفر رها می‌کند. چرا ایشان را بر اسلام اکراه نمی‌کند یا از عرب جزیه قبول نمی‌کند. مسلمانان را سخت آمد. خدای تعالی این آیه فرستاد: یا ایها الذین امنواآمنوا علیکم انفسکم…».<ref>ابو الفتوح رازی، ۴/۲۵۴؛</ref><ref>حمیدالله، ۱۰۶</ref>
این شأن نزول در تفاسیر بسیاری نقل شده‌است. در کنار آن شأن نزول دیگری هم برای این آیه قائل هستند. در [[تفسیر صافی]]، [[ملا محسن فیض کاشانی|فیض]] شأن نزول آیه را حسرت بردن و افسوس خوردن مؤمنان بر حال کفار ذکر کرده و نوشته‌است، مسلمانان از این که کفار با طیب خاطر دین اسلام را نمی‌پذیرند متحیّر بودند و آیه مذکور برای تسلیت خاطر آنان نازل شد.<ref>صافی ج۲ص۹۳</ref> ولی محتوای آیه بیشتر دلالت دارد بر این که جواب اعتراض باشد نه تسلیت و دلجویی، گویا افراطیون می‌خواستند هر کس را که اسلام نیاورد از دم شمشیر بگذرانند در صورتی که خدا و پیامبرش می‌خواستند دین مبین با تفکر و تأمل پذیرفته شود.<ref>خزائلی، ص ۵۲۲</ref>
 
کلمه دیگری نیز در قرآن وجود دارد که برخی منظور از آن را [[زرتشتیان]] دانسته‌اند و آن اصحاب الرس می‌باشد که در دو آیه زیر آمده‌است: و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بین ذلک کثیرا. فرقان، آیه ۳۸. و کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود (ق، آیه ۱۲).
اصحاب الرس را در این آیات اهالی ساکن در اطراف [[رود ارس]] گرفته‌اند. در اورنگ آمده‌است:
«راجع به اصحاب الرس چند قول است یکی از اقوال اشاره به مردمان کنار رود ارس است که در اغلب تفاسیر آمده‌است در تفسیر صافی می‌گوید ارس نهری است در حوالی آذربایجان، همان طوری که برای هر قوم و ملتی پیغمبر فرستادیم در آذربایجان نیز از بین اهالی آنجا پیغمبری را مبعوث کردیم. بسیار واضح است که مفاد آیه اشاره به ظهور زرتشت در آن حدود می‌باشد زیرا هیچ تاریخی نشان نمی‌دهد به غیر از اسو زرتشت پیغمبر دیگری در آذرباییجانآذربایجان و در حدود سواحل رود ارس مبعوث شده باشد.<ref>اورنگ، ۵۴</ref>». البته بیشتر مفسرین معتقدند که اصحاب الرس طایفه‌ای بودند که در [[یمامه]] می‌زیستند و پیغمبری به نام حنظله بر ایشان مبعوث شد و آنان وی را تکذیب کرده و در چاه انداختند؛ آن پیامبر شهید گردید. چون افکندن در چاه در یکی از لغات عرب رس تعبیر می‌شود، از این جهت این قوم را اصحاب الرس نامیدند.<ref>طبرسی، ۷/۲۶۶ و ۹/۲۱۶</ref>
 
احتمالاً برخی از مفسرین دوره دوم اسلامی که با نام ارس آشنا شده‌اند رس را با آن منطبق کرده‌اند و گفته‌اند اصحاب الرس در [[آذربایجان]] بوده‌اند که سی پیغمبر خود را کشتند و چون رود ارس در یونانی ارکسوس نامیده می‌شود و با نامهای یونانی [[جیحون]] و [[سیحون]] قرابتی دارد قلمرو اصحاب الرس را تا ساحل جیحون و سیحون برده‌اند (خزائلی، ۱۴۹).<ref>خزائلی، محمد؛ اعلام قرآن</ref> مدائن الرس در [[نهج‌البلاغه]] عبارت از همان تمدن و شهرهاست. [[محمد عبده]] در شرح جمله فوق از [[نهج البلاغه]] تصریح کرده که از مراد از رس، [[رود ارس]] فعلی در [[آذربایجان]] است. در [[تفسیر صافی]] از قمی نقل کرده رس نهری است در ناحیه [[آذربایجان]]،<ref>صافی ۴/۱۳</ref> همچیننهمچنین گفته شده شاید مراد از مجوس که در آیه ۱۷ سوره حج آمده، اصحاب الرس باشد یا مجوس از اخلاف آنها باشد.<ref>قرشی، ۳/۹۰</ref>
 
[[ابوالفتوح رازی]] هم ضمن بیانهای مختلفی که در مورد اصحاب الرس کرده به این موضوع اشاره می‌کند که «ایشان را جویی بود که آن را رس خواندند و این جوی از میان [[آذربایجان]] و [[ارمنستان|ارمینه]] بود از آن جانب که آذربایجان بود آتش‌پرست بودند و از آن جانب که با ارمینه بود بت‌پرست بودند».<ref>رازی ابوالفتوح ۸/۲۷۶</ref> باید توجه داشت که پژوهشهای جدید نشان داده که محل تولد زرتشت در شرق بوده‌است. کسانی هم که محل تولد زرتشت را غرب ایران دانسته‌اند این موضوع را قبول دارند که محل شکوفایی و اظهار دین او قلمرو گشتاسب یعنی شرق ایران بوده‌است<ref>زرین‌کوب، ۱/۵۰ و ۵۹؛</ref><ref>فرای، ۵۱</ref> اگر رود ارس را تا سواحل جیحون و سیحون بدانیم می‌توان زرتشت را پیامبر این نواحی دانست و گرنه معرفی او به عنوان پیامبری در سواحل ارس نادرست می‌باشد. [[فخر رازی]] هشت معنی برای اصحاب الرس آورده‌است، در این معانی به مجوس اشاره ندارد فقط در یکی از معانی آورده اصحاب الرس قومی بودند که در کنار رود ارس در شرق زندگی می‌کردند.<ref>التفسیر الکبیر ۲۴/۷۲</ref>
 
در [[تفسیر المیزان]] در ذیل تفسیر چند آیه اشاره به مجوسیان شده‌است از جمله در تفسیر آیات: و المنخنقهالمخنقه و الموقوذه و المتردیه و النطیحه (مائده آیه ۳). روایتی از [[جعفر صادق]] نقل کرده که مجوس را رسم چنین بود که حیوان سر بریده را نمی‌خوردند و به جای آن مردار می‌خوردند و برای مردار کردن حیوانات از قبیل گاو و گوسفند آنها را خفه می‌کردند. همچنین موقوذه را که یکی دیگر از مصادیق میته‌است از این جهت نام برده که مجوس دست و پای حیوان را می‌بستند و آنقدر می‌زدند تا بمیرد وقتی به کلی بی‌جان می‌شد آن را می‌خوردند و متردیه که آن نیز رسم مجوس بود به این صورت که چشم حیوان را می‌بستند و از بام پرت می‌کردند تا بمیرد وقتی می‌مرد گوشتش را می‌خوردند و نطیحه که آن نیز حیوانی بود به رسم مجوس به وسیله شاخ حیوان دیگر می‌مرد و نیز ما اکل السبع الا ما ذکیتم که مجوس نیم خورده درندگانی چون گرگ و شیر و خرس را می‌خوردند و خدای عزوجل همه اینها را حرام کرد.<ref>طباطبایی، ۱۱/۳۷۱</ref> در تفسیر آیه «و الذین اتیناهم الکتاب یفرحون بما انزل الیک ومن الاحزاب مَن یُنکِرُ و بَعضَهُ قل انما اُمِرت اَن اعبداللهاعبد الله و لا اشکر به…» (رعد، آیه ۳۶) آمده ظاهراً منظور از الذین اوتوا الکتاب یهود و نصارا یا این دو طایفه با مجوس است. [[علامه طباطبایی]] نوشته‌است زمان پیامبر مجوس در انتظار بعثت و فرج خاتم‌الانبیا و ظهور دینی که حق و عدالت را گسترش دهد به سر می‌بردند و مانند مشرکین با حق دشمنی و عناد نمی‌ورزیدند<ref>المیزان ۱۱/۳۷۲</ref> (به موضوع اعتقاد به ظهور منجی در [[آیین مهر]] مراجعه شود) در ادامه از بعضی مفسرین نقل کرده که گفته‌اند منظور از موصول الذین عموم مسلمین و منظور از احزاب یهود و نصارا و مجوس است<ref>همان ۱۱/۳۷۳</ref> طبرسی در [[مجمع البیان]] نوشته الذین اتیناهم الکتاب، اصحاب پیامبر و من الاحزاب، یهود و نصارا و مجوس هستند.<ref>مجمع البیان ۶/۴۵۵</ref>
 
در تفسیر الفرقان (تفسیر مختصر فارسی) صادقی تهرانی می‌نگارد:إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَیٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ
خط ۷۱:
به‌راستی کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند و التقاطیان و نصرانیان و زرتشتیان و کسانی که شرک ورزیدند، بی‌گمان خدا روز قیامت میانشان را جدا خواهد کرد، زیرا خدا همواره بر هر چیزی بس گواه است.
 
فرقه‌های ششگانه را در عقاید بیان می‌کند که ششمین اینان راً الذین اشرکواً دانسته که پنج گروه اول کلًا مشرک نیستند و اگر از صالحین باشند امکان نجات دارند" ان الذین آمنوآمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن باللَّه و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون" (۲: ۶۲) و (۵: ۶۸) است، اما در این آیه" یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ" بین مشرکان و پنج گروه دیگر جدایی می‌افکند که مشرکان هرگز نجاتی ندارند. این آیه به طور کلی انسان‌ها را به سه دسته بزرگ تقسیم می‌کند ۱)" الذین آمنواً ایمان آوردندگانآورندگان به این رسالت جدید هستند که مسلمان خوانده می‌شوند. ۲) " الذین هادوا و ..." و به طور کلی اهل کتاب «هادوا» تابعین تورات و «النصاری» تابعین انجیل‌اند، اما در «الصابئین و المجوس» اختلافاتی است، مجوس زردشتیانزرتشتیان و کتاب مقدس ایشان اوستا است. ۳)" و الذین اشرکواً کسانی که غیر از چهار گروه اول هستند اینها محض و غرق در انحراف و شرک به خدایند، تارکین عبادت خدا و عبادت کننده بت‌ها و سنگ‌ها هستند؛ ولی اهل کتاب اگر انحراف و شرکی هم دارند در عقیده و در توحید به خدایی اعتقاد دارند، لکن برای این خدا شرکانی غیر اصیل قائلند و حتی گروهی از مسلمین تیر چنین عقاید شرک آلودی دارند. " الذین آمنواً به گونه‌ای مستقل در مقابل کل مؤمنان سه‌گانه بعدی، امتیاز و برتری این گروه نخست را بیان می‌دارد، سپس «والذین» گروه دوم و سوم که اهل کتابند، در هر صورت درجات مسلمانان بالاترین درجات است نسبت به کل مؤمنان از تاریخ اسلام، زیرا یهودیان و نصرانیان قبل از آمدن اسلام و نسخ دینشان همان مقامات عالیه رحمت‌الهی را بر مبنای ایمان و اعمال صالح داشته‌اند، اما بعد از اسلام تنها آنانی که معاند با حق اسلام نباشند و ایمان و عمل شایسته دین خود داشته باشند، اهل نجاتند.
 
در مورد آیه «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن» (عنکبوت، ۴۶) در [[تفسیر المیزان]] آمده‌است از مجادله با اهل کتاب که شامل یهود و نصارا و مجوس و صابئین بپرهیز و می‌فرماید با این طوایف چند گانه مجادله نکن مگر به طریقی که بهترین مجادله بوده باشد.<ref>المیزان۱۶/۱۳۷</ref>
خط ۷۷:
 
== مجوس در روایات اسلامی ==
روایات متعددی وجود دارد که مجوس را اهل کتاب شمرده‌است از جمله روایت اصبغ بن نباته‌است که نقل کرده، علی (ع) بر فراز منبر گفت سلونی قبل ان تفقدونی، اشعث بن قیس برخاست و گفت ای امیرالمؤمنین چگونه از مجوس [[جزیه]] گرفته می‌شود در حالی که کتاب آسمانی بر آنها نازل نشده و پیامبری نداشته‌اند. علی گفت آنها کتابی داشته‌اند و خداوند در میان آنها پیامبری مبعوث فرمود<ref>الحر عاملی، ۱۱/۹۸</ref> و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها، در یک شب که مست بود، در حال مستی با دختر خویش درآمیخت مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید و دستور داد همه جمع شوند وسخنو سخن او را بشنوند اگر نادرست بود هر تصمیمی خواستند بگیرند. مردم گرد آمدند، او گفت: شما همه می‌دانید که در میان مردم هیچ‌کس به پای پدر و مادر ما آدم و حوا نمی‌رسد، مگر نه این است که این دو تن که صاحب دختران و پسران شدند همه آنها با یکدیگر ازدواج کردند. مردم قانع شده و از آن پس ازدواج با محارم در بین آنها مرسوم شد. (برای اطلاعات بیشتر در این خصوص نگاه کنید به [[خویدوده]]).
 
روایت دیگری نیز هست که از [[جعفر صادق]] نقل شده‌است. در مورد مجوس پرسیدند که آیا پیامبری داشتند؟ گفت: بله آیا نوشته رسول خدا به مردم [[مکه]] به تو نرسیده‌است که فرمود اسلام بیاورید و الا برای جنگ آماده شوید. آنها به پیامبر نامه نوشته خواستند که از آنها جزیه بگیرد و در عوض آنها را واگذارد که به پرستش بتها ادامه دهند. [[محمد]] به آنها نوشت که جز از اهل کتاب جزیه نمی‌گیرد. مشرکان مکه عنوان کردند که چگونه از مجوس هجر جزیه گرفته‌است. پیامبر به آنها نوشت که مجوس پیامبری داشتند که او را کشتند کتابی داشتند که به آتش کشیدند. کتاب آنها در دوازده جلد به روی پوست گاو بود.<ref>طوسی، تهذیب، ۴/۱۱۳؛</ref><ref>الحر عاملی، ۱۱/۹۶</ref>