لنسلات: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز wikilink
←‏تاریخچهٔ پیدایش شخصیت: ارتقاع و اضافه کردن به داستان
برچسب‌ها: ویرایش‌های مشکوک به خرابکاری افزودن شکلک ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۷:
| ناشر = Oxford University Press
}}</ref> و داستان بانوی طلسم‌شدهٔ ناشناسی را روایت می‌کند که مجذوب لانسلوت شده و او را در قایقی دنبال کرده و در راه می‌میرد.
ღℒРęDЯǞɱ™:
👁‍🗨 در اساطیر #سلت و روایات مربوط به #شاه_آرتور و #شوالیه_های_میزگرد با تعاریف بسیاری از تک تک افراد این مجمع رو به رو میشویم اما هیچ کدام به اندازه توصیفی که از #سر_لانسلوت شده است دقیق و با جزئیات نیستند.
 
معروف ترین داستان
 
#لانسلوت معروفترین بزرگ دلاوران میزگرد و به تعبیری عزیزترین رفیق و مشاور آرتور است و در جایگاه سمت راست او قرار دارد. او در جنگهای بسیاری رشادت خود را ثابت نموده و مورد اعتماد کامل آرتور است.
 
داستان اصلی از جایی آغاز میشود که آرتور مصمم میشود به همراه هیاتی از یاران خود طی سفری به جست و جوی "جام مقدس مسیح" برود و نیاز است که در زمان نبودش شخصی از یارانش بر تخت بنشیند و از کیان پادشاهی و ملکه نگاهبانی کند. بدین منظور رقابتی بین شوالیه ها برگزار میشود و لانسلوت برنده مسابقه میشود.
 
داستانها گفته اند که پس از عزیمت آرتور لانسلوت عاشق ملکه #گوینیه میشود و عجیبتر اینکه ملکه نیز قلبا به او متمایل است. با این وصف آنها دچار هوسی ناپاک میشوند و دست به گناه همخوابگی میزنند که به راحتی لو میرود و مباشران آرتور توسط پیکی او را با خبر میسازند تا باز گردد.
 
پس از بازگشت آرتور لانسلوت شبانه میگریزد اما ملکه که راه فراری نداشته تحت محاکمه مجمع میزگرد قرار میگیرد و رای بر این میشود که به گناه زنا زنده زنده سوزانده شود. روایات گفته اند با اینکه آرتور از این رسوایی بسیار ناراحت و خشمگین اما در هر صورت به اعدام ملکه نیز راضی نبود. اما به ناچار بنا به شریعت و اصل اطاعت از شوری مجبور بود حکم صادر شده را به اجرا بگذارد.
 
بدین منظور در میدان اصلی کملوت تل هیزمی بلند برپا شد و گوینیه را در وسط آن بر تیری بستند تا آتش بزنند. اما در اینجا در آخرین لحظات آرتور با هماهنگی پنهانی با #مرلین او را مجاب میکند که با قدرت خود بارانی فرا بخواند تا آتش را بر ملکه خاموش کند. به این توصیف گوینیه از سوختن نجات یافت و داستان اینگونه پایان می یابد که در میان باران و هبوت ناظران شوالیه ای تماما سیاهپوش به تاخت به میدان وارد شده و با جنگ با نگاهبانان گوینیه را آزاد میکند و آن دو در تاریکی هوای بارانی با هم دور میشوند و پس از آن کسی آنان را نمیبیند. با این که در روایت اصلی صحبتی از اینکه آن شوالیه سیاه چه کسی بوده به هیچ عنوان به میان نیامده اما همه اسطوره شناسان متفق القول اند که او همان لانسلوت بوده که برای نجات معشوق خود بازگشته است.
 
▫️
 
== منابع ==