عزیزخان مکری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱:
| سمت =سرهنگ فوج ششم تبریز(۱۲۵۳–۱۲۵۴ قمری){{سخ}}[[آجودان|آجودان باشی]](۱۲۶۴ قمری){{سخ}}سردارکل (۱۲۶۹–۱۲۷۳ قمری){{سخ}}ریاست ادارهٔ [[دارالفنون|دارُالفُنون]] (۱۲۶۹ قمری){{سخ}}[[وزیرجنگ]] (۱۲۸۴–۱۲۸۵ قمری){{سخ}}پیشکار آذربایجان (۱۲۸۷ قمری)
| پست‌های قبلی =
| فعالیت‌ها =ریاست مدرسه دارلفنون{{سخ}}مدرس مدرسه نظامی{{سخ}} مأمور دفع [[شورش بابیان زنجان]] و فارس {{سخ}} ریاست فوج چهارم حکومت تبریز و مازندران {{سخ}} مامورمأمور کشف شبکه و عوامل ترور ناصرالدین شاه
| قبل از =
| بعد از =
| امضاء =[[پرونده:Azizkhan sing.jpg|100px]]
| وب‌گاهوبگاه رسمی =
| زیرنویس =
}}
 
'''عزیزخان مکری''' {{به کردی|عەزیزخانی موکری}} (۱۱۷۱ حومهٔ [[سردشت]]، [[۱۲۴۹]] هجری شمسی در [[تبریز]]) او در حکومت [[ناصرالدین شاه]] قاجار؛ سمت‌های سردارکُل عساکر منصوره و فرماندهی کل قوا ایران، ریاست ادارهٔ [[دارالفنون|دارُالفُنون]]، وزیر جنگ، [[آجودان|آجودان باشی]] و پیشکار آذربایجان را به عهده داشت. عزیزخان داماد [[میرزا تقی خان فراهانی]] و همچنین از بیگزاده‌گان سرشناس کُرد نیز بود که در اواسط سلطنت [[محمدشاه قاجار]] به علت داشتن سواد و خط خوش وارد خدمت به دولت شد.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی |نشانی=http://lib.eshia.ir/23019/1/5451/عزیزخان_مکری |عنوان=عزیزخان مکری | ناشر =دانشنامه جهان اسلام |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۰ مرداد ۱۳۹۴ {{نشان زبان|fa}} }}</ref> عزیزخان مکری بیش از سی سال در پُست‌های مختلف دولتی فعالیت کرد و در سال ۱۲۴۹ شمسی به علت بیماری و کهولت سن در تبریز درگذشت.<ref>{{پک|افخمی ابراهیم|۱۳۶۴|ک=تاریخ و ادب و فرهنگ مکریان|ص=۱۷۲}}</ref> چهار راه عزیزخان در [[خیابان حافظ]] و [[آب سردار]] در [[تهران]] به نام او نامگذاری شده استشده‌است.<ref>{{پک|افخمی ابراهیم|۱۳۶۴|ک=تاریخ و ادب و فرهنگ مکریان|ص=۱۷۰}}</ref>[[امیرنظام گروسی]] یکی از نزدیکان عزیزخان مکری بود.<ref>{{پک|افخمی ابراهیم|۱۳۶۴|ک=تاریخ و ادب و فرهنگ مکریان|ص=۱۵۱}}</ref>
سردار مکری غیر از [[زبان کردی]] به زبان‌های [[فارسی]]، [[ترکی]] و [[عربی]] مسلط بوده‌است.<ref>{{پک|ابراهیم افخمی|۶۴|ک=تاریخ و ادب و فرهنگ مکریان|ص=۱۶۲}}</ref>
 
در سال [[۱۲۶۷]] قمری، ناصرالدین شاه به همراه امیرکبیر عازم [[اصفهان]] شد. در این سفر، عزیزخان مکری که در آن زمان آجودانباشی کل عساکر ایران بود، برای نظم قشون شهر و [[ارگ (معماری)|ارگ]] در [[تهران]] ماند و به گونهٔ که اختیار تمام کارهای کشوری و لشکری در دست او قرار گرفته بود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =علی بیگدلی، رسول پیروتی |نشانی=https://journals.ut.ac.ir/article_52740_0.html |عنوان=نقش سردار عزیزخان در سیاست داخلی و خارجی | ناشر =سامانه نشریات و مجلات علمی دانشگاه تهران |تاریخ = تابستان ۱۳۹۳ |تاریخ بازبینی=۱۰ مرداد ۱۳۹۴}}</ref>
سردارکل در اعدام برخی از سران غائله [[باب]]یه نظیر قره العین و [[سید حسین یزدی]] (کاتب مشهور باب) دخالت داشته استداشته‌است. اعدام [[قره العین]] و [[سید حسین یزدی]] (معروف به سید حسین کاتب) به دستور مستقیم او و توسط غلامش صورت گرفت که منابع [[بهائی]] از این غلام با عنوان «سیاه خونخوار» یاد کرده‌اند.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.ghbook.ir/index.php?name=بیا%20تا%20عزیزت%20کنم%20!&option=com_mtree&task=readonline&link_id=9028&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=&lang=fa |عنوان=بیا تا عزیزت کنم | ناشر =بازار کتاب دیجیتالی |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۰ مرداد ۱۳۹۴ {{نشان زبان|fa}} }}</ref> در زمان ترور و قتل ناصرالدین شاه، عزیزخان مقام بلند‌پایه‌ایبلندپایه‌ای در ایران بود و به همین جهت،‌جهت، مسئول و مامورمأمور تعقیب بابیان و کشف شبکه ترور آنان به او محول شده بود. منابع مربوط به بابیان و بهائیان از سردار کل به نیکی یاد نمی‌کنند و او را دخیل در اعدام افراد برجسته این فرقه می‌دانند.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://rasekhoon.net/article/show/751269/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8Cحسینعلی-%D8%A8%D9%87%D8%A7بها-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86دوستان-%D9%88و-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86دشمنان-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8Cسیاسی-(3)/ |عنوان=حسینعلی بهاء؛ دوستان و دشمنان سیاسی | ناشر =راسخون |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۶ اسفند ۱۳۹۶ }}</ref>
 
عزیزخان با امیرزاده خانُم فراهانی یکی از دختران امیرکبیر ازدواج کرد و پسرانش علی خان، حسین‌خان نام داشتند. در اواخر پیری یکی از همسران دیگر عزیزخان پسری دیگر به‌نام [[سیف الدین خان مکری|سیف الدین خان]] برای او به‌دنیا آورد.
خط ۴۸:
[[پرونده:Azizkhan Mukri Qajar.jpg|بندانگشتی|چپ|180px|سردارکل]]
 
[[ایستویک کاردار]] سفارت انگلیس که عزیزخان را به تاریخ ۱۴ ربیع الاول [[۱۲۷۷]] قمری در [[تبریز]] ملاقات کرده استکرده‌است در کتاب خود (سه سال اقامت در ایران) عزیزخان را چنین توصیف می‌کند: {{گفتاورد تزیینی|سردارکُل یکی از خدمتگذاران پیر و قدیمی ایران است؛ نامش عزیزخان است و به یکی از قبایل کُرد منتسب و مذهبش [[سنی]] است، هرچند از خانواده‌ای شریفی نیست؛<ref group="یادداشت">عزیزخان از طبقهٔ اشراف و دولت مردان نبوده استنبوده‌است.</ref> ولی میرزا تقی خان وزیر مشهور، به علت کفایت به او سمت آجودان باشی داد و بعد سردارکُل یعنی فرمانده کُل قوا شد و در ایّام جنگ ما با ایران همین سمت را داشت او مردی تنومند و درشت استخوان با چشمانی در خون گرفته استگرفته‌است.}}<ref>{{پک|محمدبهرام بیگی|۱۳۹۲|ک=ایل فراموش شده|ص=-۴۸–۴۷ {{نشان زبان|fa}} }}</ref>
 
[[یاکوب ادوارد پولاک]] نیز در صفحهٔ ۲۴ سفرنامه ایران و ایرانیان در مورد او چنین نوشته استنوشته‌است:{{گفتاورد تزیینی|آن‌ها (کردها)، در کارهایشان به صلابت و شرافت شهرهاند، به همین دلیل شاه فعلی (ناصرالدین شاه)، حفاظت شخصی خود و خانواده‌اش را به یک سپاهی کُرد به نام آجودانباشی عزیزخان سپرده است،سپرده‌است، زیرا دیگر می‌تواند کامل اطمینان داشته باشد که وی در هر احوالی در کنارش خواهد بود.}}
 
=== مرگ ===
عزیزخان در سال [[۱۲۸۷]] قمری به پیشکاری [[آذربایجان]] نایل شد و به تبریز رفت اما پیری و کهولت سن او را درامان نگذاشت و در اواخر همان سال در تبریز درگذشت و در محله سرخاب و در کنار مقبره [[سید حمزه]] دفن شد.
 
[[ناصر الدین شاه]] در سفرنامهٔ کربلا در مورد مرگ او چنین نوشته استنوشته‌است: {{گفتاورد تزیینی|روز پنجشنبه بیستم شوال سال ۱۲۸۷ در پای طاق اتراق شد، صبح حمام رفته بودم، تلگرافی از [[مستوفی الممالک]] رسید که شب چهارشنبه ۱۸ شوال عزیزخان سردارکل بعد از بیست روز ناخوشی در تبریز فوت شده استشده‌است. با اینکه عمر سردار مرحوم قریب به ۸۰ سال بود اما از فوتش بسیار افسوس خوردم.}}<ref>{{پک|سید محمدصمدی|۱۳۷۳|ک=تاریخ مهاباد|ص=۳۱۶}}</ref> (ناصرالدین شاه، سفرنامهٔ کربلا، صفحه ۲۱۸)
 
=== خانواده ===