سیاست دینی حکومت پهلوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Azarbarzin (بحث | مشارکتها) جز حییم و کودتای سرهنگ پولادین |
Azarbarzin (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷:
و [[آخوند خراسانی]] و چند روحانی دیگر، اینها معتقد بودند که نباید [[دین]] قدرت اجرایی سیاسی داشته باشد، دسته دوم روحانیونی بودند که خواهان سهیم شدن در قدرت بودند مثل [[مدرس]] و [[سید محمد کاظم یزدی]]، رفته رفته که به دوران [[رضا شاه]] میرسیم دست روحانیون از مراکز قدرت قطع میشود در این دوره رضاه شاه دست به اصلاحات [[فرهنگی]] زد.<ref>{{پک|آبراهامیان|سال|ک=ایران بین دو انقلاب|ص=۵۶}}</ref> او که خود را میراث دار [[ایران باستان]] میدانست و در این راه مشاورانی هچون [[فروغی]] و [[محمد تدین]] و [[عبدالحسین تیمورتاش]] داشت معتقد بر این بود که مذهب و خرافات آن باعث عقب افتادگی ایران در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی شدهاست. از همان شروع کار دست به مذهب زدایی در تمامی کشور زد از یک طرف ملتی با سنتهای عجین شده و طرف دیگر حکومتی که میخواست کشور را با زور به جلو ببرد گرچه او توانست مراکز مهمی را که تا آن روز در دست روحانیت بود از چنگ آنان در بیاورد. مراکزی مثل [[آموزش و پرورش]] و [[قوه قضاییه]] که مبانی [[اسلام]] در گروه این دو بود.<ref>{{پک|آبراهامیان|سال|ک=ایران بین دو انقلاب|ص=۷۴}}</ref>
اقدامات رضا شاه برای ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی نارضایتیهای زیادی در میان اقلیتهای مذهبی و زبانی پدیدآورد. مدارس بهایی که تنها در تهران بیش از ۱۵۰۰ دانش آموز داشت در سال ۱۳۱۳ به بهانه برگزاری مراسمی به مناسبت سالگرد شهادت باب تعطیل شد. در سال ۱۳۱۰ ساموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس که در سال ۱۳۰۵ بابت هموندی در کودتای نافرجام [[محمود پولادین|سرهنگ پولادین]] به زندان
دولت رضاشاه، اعمال نفوذ برنهاد مذهب را نیز در دستور کار قرار داد. حوزههای علمیه در قم، اصفهان، و البته نجف خودمختار باقی ماندند، اما دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مجسد سپهسالار (که توسط امام جمعه منتخب دولت اداره میشد) داوطلبان را امتحان میکردند تا معلوم کنند کدام یک صلاحیت آموزش دینی به مردم و در نتیجه درآمدن به کسوت روحانیت را دارند. به عبارت دیگر، برای نخستین بار دولت نحوه درآمدن به جرگه علما را تعیین میکرد. البته، روحانیونی که برای کار در بخش خدمات دولتی انتخاب میشدند، باید لباس روحانیت را کنار میگذاشتند و از پوشش غربی و کلاه استفاده میکردند. شگفت اینکه این اصلاحات به روحانیون نیز هویت متمایزی بخشیده بود. همچنین وزارت آموزش، آموزش مذهبی را در مدارس دولتی اجبار کرده و با کنترل محتوای این دروس، جلو هر عقیدهای را که بویی از شک آوری نسبت به مذهب داشت میگرفت. هدف رضا شاه بیشتر حاکم کردن دولت بر تبلیغ و ترویج اسلام بود تا تضعیف مذهب با اندیشههای سکولار. وی زندگی سیاسی اش را با رهبری قزاقها در آیینهای ماه محرم آغاز کرده بود و برای فرزندانش، نامهای شیعی انتخاب کرده بود. محمدرضا، غلامرضا، علیرضا، احمدرضا، عبدالرضا و حمیدرضا. واعظان سرشناس را برای ارائه برنامههای مذهبی به رادیوی سراسری دعوت کرد. وی همچنین شریعت سنگلجی، واعظ پر آوازه مسجد سپهسالار را ترغیب کرد تا آشکارا نیاز مبرم شیعه به نوعی «رفرمانسیون» را اعلام کند. سنگلجی اغلب در منبرهای خود بر این نکته تأکید میکرد که اسلام در تضاد با تجدد - به ویژه علوم، پزشکی، سینما، رادیو و سرگرمی رو به رشد یعنی فوتبال- نیست.<ref>{{پک|آبراهامیان|1389|ک=تاریخ ایران مدرن|ص=159-160}}</ref>
|