دشنام‌گویی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
MammothBot (بحث | مشارکت‌ها)
←‏منابع: افزودن پیوند به ویکی‌گفتاورد با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳:
 
دشنام‌های غیر شوخی معمولاً از روی [[خشم]] ابراز می‌شوند.
== واژه شناسیواژه‌شناسی دشنام ==
(دش) یا (دژ) به معنای بد و متضاد واژه (وش) است، وش یعنی نیکی{{مدرک|date=ژوئیه ۲۰۱۶|معنای «وش» که به نیکی معنا شده و اصلِ وجودِ پیشوند یا پسوندی به نام «وش» در فارسی زیر سؤال بوده و نیازمند مدرک است=}}. این دو واژه در ادبیات [[ایران باستان]] بسیار به کار رفته‌است به گونه‌ای که در بسیاری از نامهای ایرانی از این واژه بسیار استفاده شده‌است مانند سیاوش یا (داری ووش){{مدرک|date=ژوئیه ۲۰۱۶|واژه‌شناسی=ریشه‌شناسی «سیاوش» دارای اشکال بوده و متکی به هیچ منبعی نیست. همچنین است ریشه‌شناسی و معنای «داریوش»}} که همان داریوش به چم برپاکننده نیکی است. دشنام با همان معنی نام بد به کسی نسبت دادن است. دژخیم یا دشمن از همین خانواده می‌باشند.
 
خط ۱۸:
== در زبان فارسی ==
{{بدون منبع}}
دشنام در زبان فارسی از زمان هایزمان‌های بسیار قبل نیز وجود داشته استداشته‌است و بیشتر فحاشی به خود شخص نمی‌شود، بلکه به خانواده بی احترامی می شودمی‌شود. این خویشاوندان معمولاً مادر و خواهر (ناموس) هستند یا در بعضی موارد پدر مورد فحاشی قرار می گیردمی‌گیرد به این دلیل که معمولاً پدر در خانواده دارای بالاترین جایگاه است و با فحش خطاب کردن پدر، شان همه اعضای خانواده زیر سؤال میرود.
 
[[ژان شاردن]] که در زمان صفویه در ایران اقامت داشته و با زبان فارسی نیز آشنا بوده می نویسد ایرانیان در برابر این همه فضیلت هایفضیلت‌های اخلاقی صفتی ناشایسته دارند. گرچه عادت‌شان ستایش و نیایش پی‌درپی حضرت احدیت است و هنگام آغاز نهادن به کاری حتماً بسم الله می‌گویند؛ و ناشدنی است از کاری یا چیزی سخن در میان آورند و ان شاء الله بر زبان نرانند، امّا از همان زبان و دهان که چندین نعت و تحمید حق بیرون می‌تراود هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزاوار خارج می‌شود. نه تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف بر همین خوی و صفتند.
ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالباً نام آن قسمت از اعضای بدن را می‌برند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است، و به زنان هم نسبتهاینسبت‌های ناسزاوار می‌دهند، و حال آن که نه آنان را دیده‌اند و نه نامشان را می‌دانند، و نه این که در دل خواهان بدنامی و رسوایی ایشان می‌باشند. زنان نیز هنگام ستیزگری با هم دست کمی از مردان ندارند.<ref>سفرنامه شاردن ترجمه اقبال یغمایی</ref>
 
== منابع ==