افسانه زمستان (فیلم): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Kasirbot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: حذف پارامتر ناموجود با استفاده از AWB
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏خلاصه داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳۲:
یک دزد به نام پیتر لیک توسط گروهی تعقیب می‌شود او سوار بر اسب سفیدی می‌شود و به طرز عجیبی فرار می‌کند، آن گروه دزدانی بودند که به دلیل اختلاف رئیس شان که پرلی سوامز نام دارد با پیتر قصد کشن او را دارند او تصمیم می‌گیرد تا دزدی‌های کوچک کند و پس از پایان زمستان شهر را ترک کند.
 
اسب او را مجبور می‌کند به داخل خانه‌ای برود تا از آن جا دزدی کند او در آن جا دختر جوانی به نام بورلی را می‌بیند و از دزدی منصرف می‌شود دختر به او می‌گوید به بیماری [[سل]] مبتلاست و مدت زیادی زنده نخواهد ماند. پیتر هم به بورلی می‌گوید در کودکی به آب انداخته شده و او را از آب گرفته‌اند و پدر و مادرش را نمی‌شناسد او پس از صحبت با او عاشق بورلی می‌شود، رئیس دزدان که به نظر می‌رسد قدرت ماورایی دارد یک نفر را می‌کشد و می‌گوید احتمالاً پیتر باید با یک دختر مو قرمز آشنا شده باشد وازو از افرادش می‌خواهد تا این دختر مو قرمز را پیدا کنند آن‌ها او راپیدا می‌کنند و پرلی سوامز که قصد کشتن بورلی را دارد چاقویی درمی‌آورد تا او را بکشد در این لحظه پیتر سر می‌رسد و با کمک اسب او را به خانه ویلایی خانوادگی بورلی در آن سوی دریاچه می‌برد، آن سوی دریاچه منطقه ممنوعه است و پرلی به افرادش می‌گوید براساس قوانین حق رفتن به آن منطقه را ندارند.
 
پرلی سوامز که از افراد شیطان ([[لوسیفر]]) است و نماینده او در نیویورک محسوب می‌شود از او می‌خواهد تا به او مجوز عبور از دریاچه و رسیدن به پیتر را بدهد، او می‌گوید پیتر به معجزه درونی خود نزدیک شده و فکر می‌کنم که او می‌تواند دختر مو قرمز را از مرگ نجات دهد ما باید باعث تباهی انسان‌ها شویم و اجازه ندهیم تا آن‌ها به نیروی درونی خود دست یابند اما شیطان با درخواست پرلی موافقت نمی‌کند پس پرلی به یک نفر پول می‌دهد تا بورلی را مسموم کند بورلی آن شب پس از [[رابطه عاشقانه]] با پیتر می‌میرد و تلاش پیتر برای نجات جان او فایده‌ای ندارد پیتر حتی بورلی را به روی تختی که ویلای کوچک (خواهر کوچک‌تر بورلی) ساخته و به پیتر گفته است برای برآورده کردن آرزوهاست می‌برد اما فایده‌ای ندارد و بورلی از دنیا می‌رود. پس از خاکسپاری بورلی روی پل بین پیتر و پرلی درگیری ایجاد می‌شود و پرلی او را از پل به پایین می‌اندازد.