نهضت ملی‌شدن صنعت نفت ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: برقرارباشد⟸برقرار باشد، باعصبانیت⟸با عصبانیت، بهدرآمد⟸ب هدرآمد، ابن بابویه⟸آرامگاه ابن بابویه
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲:
در سال ۱۳۲۹ اقلیت مجلس به شدیدترین شکل به رویارویی با نخست وزیر [[رزم‌آرا]] که قصد مصالحه با انگلیس در جریان نفت را داشت، پرداخت. [[رزم‌آرا]] چنین استدلال می‌کرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم {{مدرک}} و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم.<ref>خواب آشفته نفت جلد اول -ص128- محمد علی موحد</ref> همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد [[رزم‌آرا]] ایجاد کرده بودند.
 
مصدق (۱۳۲۹) در آن دوران در مجلس و در مقام مخالفت با رزم‌آرا و انتقاد از برکناری [[سرلشکر زاهدی]] از ریاست شهربانی توسط رزم‌آرا، می‌گوید: {{گفتاورد|{{کوچک}}آن روزی که ما گفتیم باید شهربانی رئیسش منفصل نشود و موازنه سیاسی برقرار باشد برای این بود که ارتش دخالت در کار مملکت نکند و ارتش برود به وظیفه نظامی و ارتشی خود عمل بکند نه اینکه ارتش رئیس شهربانی را بردارد و یک ارتشی و یک افسری را در آن جا بگذارند که به تمام معنی تابع حکم ستاد ارتش باشد. خدا شاهد است اگر ما را بکشند. پارچه پارچه بکنند، زیربار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم وحدانیت نیت حق خون می‌کنیم، خون می‌کنیم، می‌ریزیم، و کشته می‌شویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همین‌جا شما را می‌کشم.{{پایان کوچک}}}}<ref>[[:s:fa:مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ تیر ۱۳۲۹ نشست ۴۲|ویکی‌نبشته - مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ تیر<span title="۱۳۲۹ (خورشیدی) | ۱۳۲۹ (خورشیدی)|۱۳۲۹ | ۱۳۲۹ (قمری) | ۱۳۲۹ (قمری)|۱۳۲۹ | ۱۳۲۹ (میلادی) | ۱۳۲۹ (میلادی)|۱۳۲۹" class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-۱۳۲۹" id="tool-.DB.B1.DB.B3.DB.B2.DB.B9"> ۱۳۲۹ </span>نشست ۴۲]]</ref>
 
رزم‌آرا اگرچه لایحه قرارداد الحاقی نفت را از مجلس پس گرفت ولی مخالفت‌ها با او ادامه یافت تا اینکه در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ [[حاج‌علی رزم‌آرا|سپهبد حاجی علی رزم‌آرا]] در [[مسجد شاه تهران]] کشته شد. در این باره دو روایت وجود دارد. یکی اینکه [[خلیل طهماسبی]]، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را [[عبدالله موحد رستگاری]] معرفی کرد، این کار را کرد. [[فداییان اسلام]]، گروه [[اسلامگرا]]ی وابسته به [[نواب صفوی]]، که آن زمان در اتحاد با [[آیت الله کاشانی]] و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت. او پس از تصویب قانونی در مجلس شورای ملی مبتنی بر عفو قاتل رزم آرا به پیشنهاد [[شمس قنات‌آبادی]] و توشیح شاه آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت. بنابر روایت فداییان اسلام، رزم‌آرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود.<ref>ایران بین دو انقلاب -آبراهامیان، یرواند، ترجمه گل‌محمدی ـ فتاحی، تهران، نی، ۱۳۷۷ش</ref><ref>ناسیونالیسم در ایران -کاتم، ریچارد، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، چ ۳، ۱۳۸۳ش</ref><ref>مصدق و نبرد قدرت-همایون کاتوزیان، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۷۱ش</ref> روایت دیگر آن است که اگرچه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلوله او به رزم‌آرا نخورد، بلکه نخست وزیر ایران با گلوله‌ای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحه کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شده‌است؛ و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش بود (از محافظان رزم آرا) که با هماهنگی دربار و شخص [[اسدالله علم]] این قتل را انجام داده‌است.<ref>اسرار قتل رزم آراء - محمد ترکمان</ref><ref>کتاب سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقایی نیز این موضوع در صفحات ۱۲۴ الی ۱۲۶ - نشر رسا ۱۳۶۶</ref><ref>تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم ۴ ژوئن ۱۹۸۶</ref><ref>اطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -۱۳۶۴ انتشارات رواق</ref><ref>دشنه چراغ راه آینده بی‌تاریخ -ص ۵۴۰–۵۴۲ به نقل از مجله خواندنیها ش ۳۹ و ۴۲ و ۴۴</ref><ref>اطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز ۱۳۸۰ ص ۱۳۵</ref> بنابر روایت دوم، در آن مقطع، شاه مخالف رزم‌آرا بوده و از ان می‌ترسیده که رزم آرا کودتا کرده و قدرت را در دست بگیرد.<ref>اسرار قتل رزم آرا - محمد ترکمان</ref> مصدق در خاطرات خود می‌گوید: {{گفتاورد| قاتل [[رزم‌آرا]] هرکه بود رفع کدورت از ذهن اعلی حضرت کرد}}
خط ۲۶۴:
{{اصلی|کودتای ۲۸ مرداد}}
[[پرونده:Shaban jafari.jpg|چپ|200px|بندانگشتی|[[شعبان جعفری]]]]
در روز [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ حرکت دیگری بر ضد دولت انجام شد که این‌بار باعث سرنگونی دولت مصدق گشت. بنابر کتاب «ضد کودتا» نوشته مأمور سیا [[کیم روزولت]]، او در این روز با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباش تهران آن‌ها را به خیابان‌ها کشانید. در این عملیات ماشین‌های وابسته هوایی سفارت آمریکا در تهران با انتقال نفرات گارد شاهنشاهی و ارتشیان تحت حمایت خود به سمت منزل مصدق<ref>نا گفته‌هایی پیرامون فروریزی حکومت مصدق و نقش حزب تودهٔ ایران- دکتر<span title="ماء" class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-ماشاء" id="tool-.D9.85.D8.A7.D8.B4.D8.A7.D8.A1" style="background-color: rgb(255, 200, 145);"> ماشاء </span>الله ورقا-بازتاب نگار۱۳۸۴- ص۴۶</ref> و پرداخت دلار به افراد فعال در کودتا باعث پیشروی این کودتا گردیدند. امری که در [[کودتای ۲۵ مرداد]] ناموفق بود.
 
حدودِ ۸ صبحِ ۱۹ اوت جمعیتی حدوداً سه‌هزار نفره از مردانی مسلح به چوب و چماق در جنوبی‌ترین نقطه شهر تظاهراتی علیهِ مصدق و به طرفداری از شاه شروع کردند. به خیابان‌ها می‌رفتند و فریاد می‌کشیدند «زنده باد شاه» و «مرگ بر مصدقِ خائن». اگر چه احتمالاً اغلب‌شان سرشار از احساساتِ سلطنت‌طلبانه بودند اما به روشنی برای این کار پول گرفته بودند؛ بین آن‌ها انبوهی آدمِ بیکار و بسیاری اوباش و الواتِ سرشناس بودند. هم‌زمان رئیس پلیس دستور داد کسی مانع تظاهرات نشود. بخش از جمعیت به‌طرفِ بازار رفتند و تهدید به غارتِ مغازه‌ها کردند. تأثیرِ کارشان آنی بود و بازار تعطیل شد. هر چه زمان گذشت جمعیت بیشتر شد و بخشِ اعظمی از ثروتمندانِ شهر که از دولتِ مصدق و به‌خصوص سیاست اخیرِ حمایتش از حزب توده منزجر بودند، به تظاهرات پیوستند. بعد تعدادِ انبوهی کامیون و اتوبوس، که از صبح زود کرایه شده بودند، پیدایشان شد و امکانِ نقل‌وانتقالِ مجانیِ تظاهرکنندگان را مهیا کردند. این وسایلِ نقلیه در شهر می‌چرخیدند و سرنشینان‌شان با فریاد شعار می‌دادند، سعی می‌کردند خشم مردم را افزایش دهند و احساساتشان را به نفعِ شاه برانگیزند. خیلی زود روشن شد کلِ نیروی پلیس همراه و همدلِ تظاهرات‌اند و در بعضی موارد حرکتِ تظاهرکنندگان را هم هدایت می‌کنند. مصدق بلافاصله رئیسِ پلیس را عزل کرد و دستورِ دستگیری‌اش را داد. به ارتش هم دستور داد تانک و خودروهای زره‌پوش برای متفرق کردنِ جمعیت بفرستد. دستورهای صادرشده ستادِ فرماندهیِ کل طبیعتاً بلافاصله اطاعت نشد و چند ساعت بعدتر که اجرا شد دیگر جمعیت خیلی آسان سربازانِ رسیده به محل را متقاعد کردند که در دفاع از شاه به آن‌ها بپیوندند. بینِ ساعت ۹ تا ۱۲ تظاهرکنندگان ستادهای مرکزیِ سه حزبِ سیاسیِ طرفدارِ حکومت و دفاتر نیم دوجین روزنامه حامیِ مصدق را زیر و رو کردند و به آتش کشیدند. جمعیت بعد به دفاترِ روزنامه‌های حزبِ توده حمله کردند؛ ابتدا در برابرشان مقاومت شد، اما خیلی زود چیره شدند.<ref name="tarikhirani.ir">[http://tarikhirani.ir/Modules/files/Phtml/files.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=33&filesId=305 تاریخ ایرانی - سند منتشرنشده‌ای از وزارت امور خارجه بریتانیا/ روایت انگلیسی از کودتای ۲۸ مرداد]</ref>
خط ۲۷۵:
در روز ۲۹ مرداد مصدق و بیشتر یارانش خود را به شهربانی تسلیم کردند.
 
پس از موفقیت [[کودتای ۲۸ مرداد]]، سید ابوالقاسم کاشانی به شاه که به کشور و قدرت بازگشته بود به همراه مرجعیت زمان، [[آیت الله بروجردی]] تبریک گفت.<ref>[http://broujerdi.org/content/view/1053/68/ پایگاه اطلاع‌رسانی<span class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-حضرت" id="tool-.D8.AD.D8.B6.D8.B1.D8.AA" style="background-color: rgb(145, 145, 255);"> حضرت </span>آیت‌الله العظمی بروجردی قدس سره - کودتای ۲۸ مرداد و سیاست آیت‌الله بروجردی<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> پس از بازگشت شاه، کاشانی در مصاحبه‌ای چنین می‌گوید:
 
«مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.»<ref>مجموعه پیام‌ها و مکتوبات آیت‌الله کاشانی. م. دهنوی (محمد ترکمان). (تهران.<span class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-چاپخش" id="tool-.DA.86.D8.A7.D9.BE.D8.AE.D8.B4" style="background-color: rgb(255, 200, 145);"> چاپخش.</span> ۱۳۶۲) جلد ۴. ص ۲۸</ref>
همچنین [[نواب صفوی]] رهبر گروه [[فداییان اسلام]] نیز که در زمان کودتا در خارج از کشور بود طی یک مصاحبه در بغداد سقوط مصدق را به شاه تبریک گفت.<ref>روزنامه اطلاعات - مهندس عزت‌الله سحابی ۲۷ دی ماه ۱۳۵۹</ref><ref>روزنامه کیهان ۳ شهریور ۱۳۳۲</ref>
 
== سرانجام نیروهای ملی ==
[[پرونده:Hojoom be manzel dr mosadegh.JPG|بندانگشتی|منزل دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت، هنگام حملات ارتش شاهنشاهی ایران در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]
شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست‌وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می‌شمرد، محمد مصدق را در [[دادگاه نظامی]] محاکمه و به سه سال [[زندان انفرادی|حبس مجرد]] (انفرادی) محکوم کرد. در جریان برگزاری دادگاه تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف کشور در دفاع از وی سرکوب شد. وی پس از پایان زندان به زادگاه خود روستای [[احمدآباد (کرج)]] تبعید شد. شاه پس از مرگ وی گفت: «زنده و مرده‌اش در احمدآباد» و بدین ترتیب در دفن وی در قبرستان [[آرامگاه ابن بابویه]] جلوگیری شد. محمد مصدق در روزهای آخر عمر خود در این باره می‌گوید:{{نقل قول|کمونیسم را بهانه کرده‌اند که نفت ما را ۱۰۰ سال دیگر هم غارت کنند. دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد که در زندان لشکر ۲ زرهی آن را تحمل کردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ که مدت آن خاتمه یافت به جای این‌که آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عده‌ای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اکنون که سال ۱۳۳۹ خورشیدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمی‌دهند بدون اسکورت به خارج [قلعه] بروم در این قلعه مانده‌ام و با این وضعیت می‌سازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصی یابم.<ref>{{یادکرد وب
|نشانی = http://www.meisami.com/@OldSite/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch44/21.htm
|عنوان = احمدآباد: روستایی نو در قلب تاریخ