در مقابل منتقدین بر خلاف تصور دشتی معتقدند خواست خدا بر ایمان یا کفر بندگان تعلق نمیگیرد. زیرا در آن صورت ایمان و کفر بندگان از حوزه اختیار بندگان خارج خواهد بود و در نتیجه نه ایمان آنها مایه کمال میشود و نه کفر آنها مایه نقص میگردد. از این جهت قرآن تعلق یک چنین ارادهای را نسبت به ایمان یا کفر بندگان نفی میکند.<ref>راز بزرگ رسالت ص ۵۲۳</ref>
همچنین این جمله (اگر خدا میخواست مشرک نمی شدند) اولا در باب صحه بر اراده خداوند است که اگر بخواهد با جبر بر اختیار بندگانش فائق می آید اما ناخودآگاه بااین جمله خداوند متعال، جبر خود را در این زمینه نفی میکند و میتوان مثالی بدین شکل بیان کرد که پسری در خانواده ای ثروتمند بسوی قمار زندگی می رود و تمام اموال خود را از دست می دهد و حال آنکه پدرش می گوید من قادرم ثروت از دست رفته را مجددا به او برگردانم اما این کار را نمیکنم چراکه عدالت حکم میکند به این کار و باید تاوان بی توجهی به نصایح و بدانگاری هایش را جهت فهم در اصلاح امورش تجربه نماید و ممکن است هر حمایت از او اگر بنحوی باشد که باعث بیداری اش نشود مجددا موجبات زوال بدترش را فراهم آورد.انسان باید در پیچ و تاب خوبی و بدی عملش قرار گیرد و با پیدا کردن روزنه ها و چراغ های هدایت در مسیر انسانیت و تعالی رشد نماید و این امر کاملا اختیاری است.آیه ۳۹ سوره نجم : لیس للانسان الا ما سعی... خودش تایید بر اختیار تام انسان دارد و درصورت تلاش مثبت انسان ضمن دریافت بازتاب خیر عملش، حمایت خداوند را نیز با آیه بعدش آیه ۴۱: ثم یجزاء الاوفی... به همراه خواهد داشت.